اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ ایمان کریمی

دل چون مدائن در پی امداد می گردد
پلکی بزن ویرانه ها آباد می گردد

گاهی شکار عمراً  بیاید سمت دام اما
گاهی خودش دنبال یک صیاد می گردد

مجنون که باشی شوق دیدار نخست عشق
محفل به محفل تا ابد در یاد، می گردد

مجنون این خانه برای کثرت عشاق
در هر کجا دنبال استعداد می گردد

در بین ما رسم است قبل از شیرِ مادرها
تربت غذای اول نوزاد می گردد

یک چای شیرین مسیر اربعینت را
شیرین بنوشد تا ابد فرهاد می گردد

ابری که جا ماند اربعین از کربلا، دارد
نم نم دخیل پنجره فولاد می گردد

********************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ علیرضا خاکساری

از همان ابتدا غزل هایم
نذر چشم پر آب زینب بود
ضربه ی آخر مراثی من
دل از غم کباب زینب بود

هرچه باشد رسالتم این است
راوی روضه های جانسوزم
بیت بیت دل من از آغاز
همگی از کتاب زینب بود

به دو راهی رسید قافله و
پای رفتن سوی مدینه نداشت
باز هم به گواهی تاریخ
کربلا انتخاب زینب بود

گوشه ای از خرابه ی تاریک
دل آزرده خاطرش جا ماند
جای خالی کودکی معصوم
غصه ی بی حساب زینب بود

سهمش از شام غیر ماتم نیست
دردهایش یکی دو تا هم نیست
داغ بعدی، نبود یک مَحرم
غم بعدی حجاب زینب بود

آنچه اشک مرا در آورده
فقط این است، هر چهل منزل
بعد هر پرسش نگاه ترش
تازیانه جواب زینب بود

مثل برگی که از درخت خزان
به زمین میرسد، زمین افتاد
بوی خونی که میرسید از خاک
علت التهاب زینب بود

به هوای مرور خاطره ها
ناخود آگاه گریه سر میداد
روزگاری حوالی کوفه
پای سقا رکاب زینب بود

زینب و فکر تشنگی؟ ابدا
آب در خیمه ها فراوان بود
“جرعه آبی به من بده سقا”
حاجت مستجاب زینب بود

دین خود را به دین ادا کرد و
دو گل اش زیر دست و پا پژمرد
تا چهل روز کربلا مست
عطر و بوی گلاب زینب بود

بعد مرثیه خوانی اش بر تل
بی رمق کنج خیمه اش افتاد
باز شکر خدا دم آخر
مادری در غیاب زینب بود

بدترین شکنجه ها روحی ست
همه اش کعب نی که نیست فقط
خنده ی ابن سعد و شمر و شبث
مایه ی اضطراب زینب بود

سر خورشید روی نیزه نشست
سینه اش زیر نعل تازه شکست
وای از آن ساعتی که نامردی
درکمین نقاب زینب بود

اهل قرآن! مراد از “یاسین”
سر بر روی نی اگر باشد
شک ندارم حقیقت “والفجر”
مه از خون خضاب زینب بود

شاعرانه کمی نظر کردم
و به روح قیام پی بردم
هر سر رفته بر نوک نیزه
علم انقلاب زینب بود

اربعین ها بیاید و برود
همچنان با شکوه بنویسم
ما رأیتُ… به غیر زیبایی
اوج تفسیر ناب زینب بود

********************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ جعفر ابوالفتحی و محمد جواد حیدری

اربعین شد باز هم از قافله جا مانده ام
گوشه ی هیئت من غمدیده تنها مانده ام

کربلایم گیره یک گوشه نگاهت مانده و
از خوراک و خواب و از روز و شب آقا مانده ام

عطر سیبی از حوالی حرم ها می وزد
آن چنان مستم که ره نارفته از پا مانده ام

بادلم گفتم، حرم باشد برای اربعین
من چگونه تا کنم با این دل وا مانده ام؟

در کف یک جرعه از جام شراب دلبرم
تشنه کام باده ی دلچسب سقا مانده ام

برگه را آورده ام تا اینکه امضایش کنی
مثل برخی دوستانم لنگ امضا مانده ام

با تو نزدیکان، حرم پای پیاده می روند
انقدر دورم، پسِ یک مهر ویزا مانده ام

هیچ ایرادی ندارد با دلم تا می کنم
گرچه زیر بار این زخم زبانها، مانده ام

من دم در، خاک پای مادرت باشم بس است
شکر حق، در زیر پای مجلس آرا، مانده ام

اخذ مزد نوکری از دست مادر بهتر است
زین سبب در انتظار دست زهرا، مانده ام

*********************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ محمد بختیاری

از کربلا جامونده ها بیاید با هم گریه کنیم
اشکای سرخمون و به کشته ی اشک هدیه کنیم

درسته که اسم ماها میون زائرا نبود
درسته که رفتن همه ولی برا ما جا نبود
درسته که قد ماها هیچکس بی دست و پا نبود
مردیم و چاره ای به جز گریه برای ما نبود
آی کربلا نرفته ها بیاید با هم گریه کنیم

اون کار درستایی که بی رفیقاشون راهی شدن
تو رود سرخ اربعین افتادن و ماهی شدن
ما توی چاه موندیم، اونا کبوتر چاهی شدن
چی از ما بر میاد به جز، آه سحرگاهی شدن
آی کربلا نرفته ها بیاید با هم گریه کنیم

حالا که جمع سوخته هاس کنایه گفتن روا نیس
گیر ما گیر نیّته و گرنه مشکل ویزا نیس
باید بمیریم که برا ما جا توی کربلا نیس
حالا که راه بازه برا همه ولی برا ما نیس
آی کربلا نرفته ها بیاید با هم گریه کنیم

ما موندیم و یه دل خون، ما و خماری و جنون
ما این پا اون پا کردیم و قافله ی رفیقامون
دل و زدن به کربلا پابه پای صاحب زمون
رفتن و دریایی شدن، ما شدیم اینجا روضه خون
آی کربلا نرفته ها بیاید با هم گریه کنیم

یه اربعین تو هیأتا موندیم مگه شراب بشیم
گفتیم که با زیارتش با خدا بی حساب بشیم
گفتیم فدای گریه های حضرت رباب بشیم
اونقد باید گریه کنیم تا از خجالت آب بشیم
آی کربلا نرفته ها بیاید با هم گریه کنیم

این روزا حال و روز کربلا پر از تاب و تبه
انگاری سنگ و چوبشم گرم نوای یا ربه
چشم امام حسین به راه، جون شهیدا به لبه
چون موقع شنیدن روضه ی بی بی زینبه
آی کربلا نرفته ها بیاید با هم گریه کنیم

**********************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ علیرضا خاکساری
بدی مو به روم نزن دق میکنم
من نرم، همه برن، دق میکنم
نمیذاری پام به صحنت برسه !؟
نکن این کارو با من دق میکنم

دردم اینه تک و تنها میمونم
با هزار شاید و اما میمونم
راهشو خودت بهم نشون بده
چند ساله همش دارم جا میمونم

منم و هزار امید و آرزوم
یه کاری کن داره میره آبروم
تا نیام ضریح تو بغل کنم
آب خوش نمیره پایین از گلوم

رفقای سینه زن… گریه کنا…
زائرا… مسافرای کربلا…
هی دارن نمک رو زخمم میپاشن
با خداحافظیاشون این روزا

زیر پرچمت نشستم، خوبه جام
میکشم تربتت و روی چشام
با پای پیاده که سهله آقا
اگه قسمت بشه سینه خیز میام

حق نداشتم آقا عاشقت بشم!؟
یا که بارونی بشه صحن چشم
حقم این نبود که روز اربعین
پای پخش مستقیم آه بکشم

گمونم که فرصت گدایی هست
واسه ی جامونده هام یه جایی هست
کربلات اگر چه روزیمون نشد
باز خدا رو شکر امام رضایی هست

************************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ نوراء نریمان

سپاه کوله به دوشان و بیشمار پیاده
دوباره قافله صف بسته سمت یار، پیاده

چشیده هرکسی از چای روضه، باده چشیده
شده ست مست ولی آمده خمار، پیاده

به یاد خار مغیلان و زخم و پای برهنه
میاورد دو سه تاول به یادگار پیاده

به یاد خشکی لبهای از عطش ترکیده
نکرده تر لبی از آب خوشگوار… پیاده

شفا ز کیست که اینگونه درد هم شده حیران
مریض آمده با حالتی نزار، پیاده

به شوق کیست به طور آمده ست این همه موسی؟
که پا برهنه، جلو، پشت سر، کنار، پیاده

که دیده صاحب عزا اربعین غریب بماند؟
و باز آمده تنها سر قرار… پیاده

*********************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ میثم داوودی

ای شوق پا برهنه که نامت مسافر است
این تاول است بر کف پا یا جواهر است

راهی شدی به سمت رسیدن به اصل خویش
دور از نگاه شهر که فکر ظواهر است

دل های شستشو شده و پاک، بی شمار
چشمی که تر نگشته در این جاده نادر است

سیر است گرچه چشم و دلت از کرامتش
در این مسیر، سفره ی اطعام حاضر است

وقتی که در نگاه تو مقصد حرم شود
پاگیر جاده می شود آن دل که عابر است

با آب و تاب، سینه زنان، گرم قل قل ست
کتری آب جوش که در اصل شاعر است

فنجان لب طلا پر و خالی که می شود
هر بار گفته ای نکند چای آخر است

**********************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ علیرضا خاکساری

این خیمه این حصن حصین را دوست دارم
مرثیه خوانیِ وزین را دوست دارم
سینه زنان نکته بین را دوست دارم
اشک بصیرت آفرین را دوست دارم

کرببلا رفتن فقط اینگونه زیباست
این راهپیمایی نشان عزت ماست
“هیهات من الذله ” مخصوص همینجاست
دم پاره های آتشین را دوست دارم

من از نجف تا کربلا هر دم بگویم
سینه سپر کرده سپس محکم بگویم
می آیم اصلاً به همه عالم بگویم
نسل امیرالمومنین را دوست دارم

دستان او “رحمان” و چشمانش “رحیم” است
“و یطعمون…” یعنی آقایم کریم است
این راه مصداق صراط المستقیم است
تفسیر آیات مبین را دوست دارم

شرمنده ام از محضرش رویم سیاه است
این دل فقط تنها به فکر سرپناه است
زخم نشسته به کف پایم گواه است
هر درد را نه، درد دین را دوست دارم

چشمم به خاکش آشنا باشد همیشه
در منظرم تنها خدا باشد همیشه
مُهرم که مُهر کربلا باشد همیشه
زخم نشسته بر جبین را دوست دارم

در هیاتی پای پیاده بی اراده
موکب به موکب مست گشتم بین جاده
چای عراقی… تازه دم… با طعم باده
این روز های دلنشین را دوست دارم

از زندگی از مال دنیا دل بریدم
با گوش جان هل من معینش را شنیدم
با انتخاب فاطمه اینجا رسیدم
این اعتقاد و این یقین را دوست دارم

باب الحوایج، مادرش ما را فراخواند
به دیدن گلدسته هایی از طلا خواند
سینه زنان دست سقا را جدا خواند
مرحمت ام البنین را دوست دارم

قطعا گره خورده به روضه سرنوشتم
از آب و خاک کربلا باشد سرشتم
با اشک چشمم به گذرنامه نوشتم
من کربلای اربعین را دوست دارم

وقتی که من جان میدهم آقا می آید؟
خیلی به او بد کرده ام اما می آید؟
من التماسش کرده ام، آیا می آید؟
آن لحظه های واپسین را دوست دارم

شعر بدون روضه معنایی ندارد
مدحیه بی مرثیه زیبایی ندارد
چشم بدون گریه کارآیی ندارد
چشمان با گریه عجین را دوست دارم

دنیای غم دریای غصه کوه دردم
حالا که میل روضه های باز کردم
باید که از گودال زنده برنگردم
تصمیم های اینچنین را دوست دارم

“یا ربِّ یاربِّ…” ته گودال میگفت
با صورتی خونین، لبی پامال میگفت
در عشق بازی با خدا خوشحال میگفت:
این نیزه های در کمین را دوست دارم

طعنه به دام آن همه صیاد میزد
کرب و بلا از صبر او فریاد میزد
با حنجر در زیر چکمه داد میزد
نذر تو این حال غمین را دوست دارم

*******************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ محمد بختیاری

کاروان داشت میرسید از راه، دل زینب در التهاب افتاد
تا که چشمِ ستاره های کبود، به سرِ قبرِ آفتاب افتاد

کاروانی که از هزاران دشت از سرِ شوق با سر آمده بود
به مرورِ غمِ خودش که رسید، کم کم از مرکبِ شتاب افتاد

دختری سمت علقمه می رفت، مادری سمت قبرِ کوچکِ خود
خواهری بر سرِ مزارِ خودش دل به دریا زد و به آب افتاد

گفت: اگرچه که بی پر آمده است، بی پر و بی برادر آمده است
چشم واکن که خواهر آمده است، که پس از تو در اضطراب افتاد

زینبی که اسیرِ مویت بود، بینِ خون گرم ِ جستجویت بود
دربه در شد، درست آن وقتی که به مویِ تو پیچ و تاب افتاد

بعدِ تو خیمه در حصار آمد، از زمین و زمان سوار آمد
به حرم امرِ بر فرار آمد، همه ی خیمه در عذاب افتاد

پای غارت به خیمه ها وا شد، دست هایی پلید پیدا شد
“سرِ یک گوشواره دعوا شد”، سنگ بر شیشه ی گلاب افتاد

داغدارم هنوز از کوفه، از گریزِ رئوسِ مکشوفه
داغداری از آن زمانی که از سرِ بچه ها حجاب افتاد

تشنگی های تو کویرم کرد، غمِ دوریِ تو اسیرم کرد
ماجراهای شام پیرم کرد، راه در مجلسِ شراب افتاد

خیزران را که غرق خون دیدم، از غرورِ رقیه ترسیدم
لرزه بر جانِ بچه های تو و بر لبت بوسه بی حساب افتاد

آتشِ فتنه تیز می کردند، تشتِ زَر را عزیز می کردند
صحبت از یک کنیز می کردند، گریه در نغمه ی رباب افتاد

در اسیری امیر بودن را از نگاه تو خوانده ام، یعنی:
می شود با همین نگاه از عرش مثل یک سجده مستجاب افتاد

******************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ حسن سرمست

نازنین یار! مرا باز ندیدی! باشد!
به گمانم که دل از من تو بریدی! باشد!

بود همواره امیدم که مرا میخواهی
من همانم که نشستم به امیدی، باشد!

بین بازار غلامان نظر انداخته ای
جنس مرغوب نبودم نخریدی؟ باشد!

دست عشاق گرفتی و حرم بردی… آه
طبق معمول ز من دست کشیدی، باشد!

مهربانی تو مال دگران است چرا
باز ای یار به دادم نرسیدی، باشد!

این همه زار زدم، داد زدم کرببلا
این حرم گفتن من را نشنیدی، باشد!

چه کنم تلخی تو باز حلاوت دارد!
دل تنگم بخدا میل زیارت دارد!

******************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ مظاهر کثیری نژاد

شدم اسیر غمی جانگداز پشت سرت
… و زنده ام به دو نذر و نیاز پشت سرت

یکی به نذر دوباره تو را بغل کردن
و دوم اینکه شوم سرفراز پشت سرت

چهل غروب دلم تنگِ روی ماه تو بود
چهل طلوع نخواندم نماز پشت سرت

غروب حادثه انگشترت به یغما رفت
هنوز هست به تو حرص و آز، پشت سرت

به جای خون زده نور از قفای سر بیرون!
چه روشنا شده از این لحاظ پشت “سرت”

چقدر حرف بد از تو به دخترت گفتند
چقدر هست زبان دراز پشت سرت

تو را به هلهله کشتند، رقص و ساز نبود
مرا به هلهله و رقص و ساز پشت سرت

*********************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ اصغر چرمی

اگر چه نور چشمان ترش رفت
به دریا زد یل آب آورش رفت
دلش خوش بود تا آن لحظه ای که
سوی مقتل غریب مادرش رفت
*****
بکش دستی به قلب زار زینب
مدد کن بر دل خونبار زینب
به امدادم بیا سالار قلبم
که افتاده گره در کار زینب
*****
پس از پژمردن یک باغ لاله
شده کار دل من آه و ناله
بگیر این نیمه جانم را ولیکن
نپرس از حال زهرای سه ساله
*****
ز جا برخیز ای غمخوار زینب
که رفت از دست چشم تار زینب
نمی دانی که در راه اسارت
چه آمد بر سرم سالار زینب

*********************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ مجید لشکری

یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام
یک اربعین چو شمع به پایت چکیده ام

یک اربعین به ضربه شلاق ساربان
بر روی خارهای مغیلان دویده ام

یک اربعین تمام تنم درد می کند
با ضرب تازیانه ز جایم پریده ام

یک اربعین رقیه تو مُرد از غمت
اکنون بدون او به کنارت رسیده ام

یک اربعین به شام و به کوفه حماسه ها
با خطبه های حیدری ام آفریده ام

یک اربعین به چوبه محمل سرم شکست
همچون پدر ببین تو، جبین دریده ام

یک اربعین کنار عدو، وای وای وای!
بس جور طعنه های فراوان کشیده ام

یک اربعین به ضربه سیلی ببین حسین!
روی کبود و قامت از غم خمیده ام

********************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ محمد بیابانی

ای همسفر قرار تو باور نکردنی است
من، اربعین، کنار تو، باور نکردنی است

با نیمه جان مانده خودم را رسانده ام
اینجا، سر مزار تو، باور نکردنی است

بر روی سرخ همسفرانت نگاه کن
این باغ لاله دار تو باور نکردنی است

در زیر تازیانه به سر شد اسارتم …
تا آمدم دیار تو، باور نکردنی است

من را ببین و مادر خود را نظاره کن
قد کمان یار تو باور نکردنی است

با اینکه دشمنت همه جا کرد غارتم
من قهرمان عرصه رزم اسارتم

****

آنان به قلب خون شده جز غم نذاشتند
چیزی برای خواهر تو کم نذاشتند

مهمان شام بودم و بر میزبانیم
یک لحظه چشم خویش روی هم نذاشتند

جز سنگ و تازیانه و سیلی و کعب نی
بر زخم های واشده مرهم نذاشتند

وقتی که آستین شده معجر برای من
دیگر نگویمت چه برایم نذاشتند

دیگر چه وقت حرف عبا و عمامه است
وقتی به دستهای تو خاتم نذاشتند

دیدی چطور آل پیمبر عزیز شد
در مجلسی که دخترک تو —- شد

*******************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ غلامرضا سازگار

مظهر صبر خدای حی داور زینبم!
یادگار حیدر و زهرای اطهر زینبم!
فتح کردی شام را سنگر به سنگر زینبم!
آمدی همچون علی از فتح خیبر زینبم!
گرچه آهی نیست از آه تو ظالم سوزتر
بازگشتی از همه سردارها پیروزتر
****
باغبان از بهر گل‌هایت گلاب آورده‌ام
بحر بحر از چشم گریان بر تو آب آورده‌ام
روی نیلی گیسوی از خون خضاب آورده‌ام
پرچم پیروزی از شـام خـراب آورده‌ام
آه دل را آتش فریـاد کـردم یـا حسین
شام ویران را حسین‌آباد کردم یا حسین
****
خواهرم در این سفر فریاد عاشورا شدی
یاس بـاغ وحی من نیلوفر صحرا شدی
با کبودی رخت مهرِ جهان‌آرا شدی
هر چه می‌بینم شبیهِ مادرم زهرا شدی
بارها جان دادی اما زنده‌تر گشتی بیا
دست بسته رفتی و پیروز برگشتی بیا
****
من خدا را آیت فتح و ظفر بودم حسین
با سرت تا شام ویران هم‌سفر بودم حسین
بر دل دشمن ز خنجر تیزتر بودم حسین
دختران بـی‌پناهت را سپـر بودم حسین
بس که آمد کعب نی از چار جانب بر تنم
گشت سر تا پا تنم نیلی‌تر از پیراهنم
****
زینبـم، پیـروز میـدان بـلا دیدم تو را
فـاتح روز نبـردِ ابتـلا دیـدم تـو را
لحظه لحظه قهرمان کربلا دیــدم تو را
خوانده‌ام قرآن و در طشت طلا دیدم تو را
تو نگه کردی و دشمن چوب می‌زد بر لبم
بـر نگاهِ درد خیزت گریـه کـردم زینبم
****
در کنار طشت چندین طایر افسرده بود
هم لب تو، هم دل مجروح من آزرده بود
کاش چوب آن ستمگر بر لب من خورده بود
کاش پای صوت قرآن تو زینب مرده بود
من که صبارم غمت برجان خریدم یا حسین
در کنـار طشت پیـراهن دریدم یا حسین
****
خواهرم آن شب که در ویرانه مهمانت شدم
بـا سـر ببْریـده‌ام شمـع شبستـانت شـدم
شستشو از گرد ره با اشک چشمانت شدم
چشم خود بستم، خجل از چشم گریانت شدم
دخترم پرپر زد و جان داد دیدم خواهرم
زد نفس تا از نفس افتاد دیدم خواهرم
****
یا اخا آن شب تو کردی با سر خود یاری‌ام
ورنه می‌شد سیل خون در دیده اشک جاری‌ام
مـاند چون بغض گلـو در سینه آه و زاری‌ام
کاش می‌مردم من آن شب زین امانت داری‌ام
دختر مظلومه‌ات با دست زینب دفن شد
حیف او هم مثل زهرا مادرت شب دفن شد
****
جان خواهر من سر نی سایه‌بانت می‌شدم
نیمـه‌های شب چـراغ کـاروانت می‌شدم
بـا اشـارت‌های چشمم، ساربانت می‌شدم
گه جلو، گه پشت سر، گه هم‌عنانت می‌شدم
یاد داری سنگ زد از بام، خصمم بر جبین
از فـراز نـی سـرم افتـاد بر روی زمین
****
«یا اخا» خون ریخت از فرق تو و چشم ترم
تا سرت افتاد از نی، سوخت جان و پیکرم
من زدم بر سینه، سیلی زد به صورت، مادرم
کاش پیش سنگ آن ظالم سپر می‌شد سرم
قصه سنگ و جبین، بار دگر تکرار شد
راس تو افتاد از نی، چشم زینب تار شد
****
جان خواهر این مصائب در رضای دوست بود
گـر سـرم افتـاد از نـی، پیش پای دوست بود
بـر فـراز نـی مـرا حـال و هوای دوست بود
ایـن اسـارت، این شهادت، از برای دوست بود
تا در اطراف سر من طایر دل پر زند
شعله فریاد تو از نظم «میثم» سر زند

******************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ محمد میلانی ” شاکر “

اربعین آمد و رفتند همه اما من
مانده از آنهمه دیوانه فقط تنها من

هیئتی ها همگی راضی قسمت بودند
هیئتی ها همگی اهل رضا حتی من

لوح تقدیر برای رفقا ویزا بود
همگی لایق دیدار شدند الا من

دلخوشم باز به تکرار همین جمله تلخ
نوبتی باشد اگر نوبت فردا با من

دوستم خنده کنان گفت به من با طعنه
چه تفاوت تو بیایی به زیارت یا من

جسمم اینجاست ولی روح و روانم آنجا
چقدر فاصله انداخته از من تا من

حسرت و بغض گلوگیر و امیدی بر آب
گریه من ،هروله من، نامه بی امضا من

باشد آقا گله ای نیست که تنها شده ام
نوکر بی سراپاتان شده ام هرجا من

گرم این شعر که بودم دم گوشم گفتند
مشکلت حل شده گفتم آقا… آقا من!

***************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ مهدی رحیمی

مروه زینب صفا امام حسین
کعبه ی بی منا امام حسین

هست ذکر قنوت هرشب من
ربنا اتنا امام حسین

با دوتا«یا»رسیده ام به خدا
یا ابالفضل یا امام حسین

عشق ماشد پیاده، گریه کنان
اربعین، کربلا، امام حسین

بعد دور ضریح جان دادن
دوقدم مانده تا امام حسین

اول گریه ها اباصالح
آخر گریه ها امام حسین

گریه ی بی صدا امام حسن
گریه ی باصدا امام حسین

می رسد گر سه جا امام رضا
آمده هرسه جا امام حسین

روضه خوان حسین امام رضا
روضه خوان رضا امام حسین

آخر روضه بر امام رضا
گریه کردیم با امام حسین

***************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ استادغلامرضاسازگار

مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند
در همان گوشه گودال، فدایم کردند

دوستانم که نبودند بگریند به من
دشمنانم همگی گریه برایم کردند

من که خود، راهنمای همه عالم بودم
سر خونین تو را راهنمایم کردند!

هر کجا خواستم از پای در افتم، دیدم
کودکان دست گشودند و دعایم کردند

خجلم از تو که گم گشته امانت‌هایت
بر سر خار دویدند و صدایم کردند

گریه‌ها داشتم از دوری روی تو، ولی
خنده‌ها بود که بر اشک عزایم کردند

همرهانم که گرفتند غبار از محمل
همه در خاک فتادند و رهایم کردند

تا دَم مرگ، طرفدار تو بودم ای دوست
دشمنان، یکسره تحسین به وفایم کردند

این اسارت همه جا عزّت من بود حسین
که پیام آور خون شهدایم کردند

“میثمم” کوس شهی بر همه عالم زده‌ام
سرفرازم که در این کوی، گدایم کردند

***************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ محمد حسن بیات لو

دارد نسیم می وزد این بوی کربلاست
چشم و دلم در آرزوی روی کربلاست

برگشتم ازسفر؛سفر رنج و داغ و درد
پر شد تمام سینه ام از ناله های سرد

برگشته ام که گریه و زاری کنم حسین
اشکی به روی قبر تو جاری کنم حسین

شکرخدا که زنده رسیدم ازاین سفر
با این که  خیر ندیدم  از این سفر

جای هزار ضربه شلاق را ببین
بر چهره ام نشانی صد داغ را ببین

هرچند سرشکسته ولی سر شکسته نه
هرچند دل شکسته ولی پر شکسته نه

سوغاتم از سفر شده پیراهنت حسین
آتش گرفته سینه ام از رفتنت حسین

برگشته ام ولی نه من آن خواهرتوام
آئینه ای تمام  قد از مادر  توام

هر چند برده اند مرا مجلس حرام
تا با خیال خویش بگیرند انتقام

هرجاکه شدبرای غمت خطبه خوانده ام
ابن زیاد  را  سر جایش  نشانده ام

درشام وکوفه در پی تو دربدر شدم
با خنده های قاتل تو همسفر شدم

هرکس که بودزخم سرت رانشان گرفت
میزد تو را و از من دلخسته جان گرفت

**************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ مصطفی کارگر

کاروان راهی‌ست ای جامانده‌ها راهی شویم
جاده‌ی عشق است تا عرش خدا راهی شویم

مقصد این کاروان همواره همراه نسیم
سرزمینی نیست غیر از کربلا راهی شویم

قصه‌ی دلدادگی را می‌نویسد اشتیاق
پا برهنه تا حریم با صفا راهی شویم

روضه‌خوان چشم است در باران احساسات ناب
پا به پای اشک‌های بی‌ریا راهی شویم

پرچم سرخ اباالفضل آفتاب دوش ماست
با نوای یا حسین و یا اخا راهی شویم

همنوا با نوحه‌خوانان عزادار و نجیب
رخصت از زینب گرفته با عزا راهی شویم

تربتش کار هزاران شیشه دارو می‌کند
ای گرفتاران مشتاق دوا راهی شویم

با توکل بر خدا با گام‌های استوار
تا زیارت در حریم دلربا راهی شویم

فکر مهمان کرده قطعا میزبان مهربان
بی‌خیال موکب و مهمانسرا راهی شویم

در خبر‌ها آمده خوش نیست حال روزگار
تا کنار قبر مولا با دعا راهی شویم

در همه عالم کسی که دل‌پریشان می‌شود
می‌رود خلوت کند با آشنا، راهی شویم

در نگاه اهل معنا حال دنیا خوب نیست
تا شود ختم بخیر این ماجرا راهی شویم

می‌شود در زیر قبه هر دعایی مستجاب
یادتان باشد به شوق مقتدا راهی شویم

دوره‌ی سبز ظهورش را بخواهید از خدا
وقت‌مان تنگ است چون باد صبا راهی شویم

*************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ رضاباقریان

خیلی برایت ای برادر گریه کردم
با هر حسینم وایِ مادر، گریه کردم

خیلی صبوری کردم اشکم در نیاید
از تو که پنهان نیست، آخر گریه کردم

می خواستم اشک مرا هرگز نبینی
در خلوتم بر عون و جعفر گریه کردم

هر جا که خوردم تازیانه گریه کردی
هر جا که خوردی سنگ، خواهر، گریه کردم

در بینِ صحرا باد از هر سو می آمد
از نیزه که افتاد اصغر، گریه کردم

در کوفه خیلی ناسزا گفتند بر ما
هر جا که آمد نامِ حیدر گریه کردم

پیرِزنی که چنگ بر موی تو می زد
هر وقت آمد سمت معجر گریه کردم

تو روی نی بودی و من بالای نیزه
با زخم های مانده بر سر گریه کردم

هر دفعه که از نیزه افتادی، برایت
با خنده های شمر کافر گریه کردم

دروازه ی ساعات، آهم شعله ور شد
بر غیرتِ ساقیِ لشگر گریه کردم

یادت می آید با تو یک لحظه نباشم؟
خولی تو را که برد، مضطر گریه کردم

یادم نرفته لحظه ای که شمر آمد
با بوسه ی خنجر به حنجر، گریه کردم

حالا پس از یک اربعین پیشِ تو هستم
در راهِ وصلت صد برابر گریه کردم

***************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ مجتبی خرسندی

هوای شهر پر از نفخه ی رهایی هاست
پر از نسیم دل انگیز کربلایی هاست

خدا کند که به امید کربلا باشد
که این جدایی ها بهترین جدایی هاست

از التماس دعاها پر است هر کوله
که مال عمه، عمو، خاله ها و دایی هاست

میان همسفران در مسیر آن شوقی ست
که روز اول تحصیل ابتدایی هاست

چه خوب وبد چه سیاه وسفید پیش همند
همین بهانه ی آغاز آشنایی هاست

برای پول زیارت گداشدن خوب است
چه پادشاهی ها در همین گدایی هاست

مس وجودی جامانده ها طلا نشده ست
چرا که جایزه ها قسمت طلایی هاست

اگر به او نرسیده صدای یک عده
گناه علت اصلی نارسایی هاست

مگرحرارت آن ها به دادشان برسد
امید هر دل یخ کرده ای به چایی هاست

****************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

ذکر هوالمعشوق هنگام سحر داریم ما
از دولت عشق است اذکاری اگر داریم ما

هر کس که با ما مینشیند زود عاشق میشود
خیلی برای این محله دردسر داریم ما

پیراهن ما نیز درمان میکند یعقوب را
از کوچه یوسف هراز گاهی گذر داریم ما

در عشق از اول برای سوختن اماده ایم
یعنی در آغازش ز پایانش خبر داریم ما

یکروز خاکستر شدن را یاد میگیریم، چون
شب تا سحر پروانه را زیر نظر داریم ما

ما سوختن را در میان گریه کردن ، یافتیم
در اب میسوزیم از بسکه هنر داریم ما

گفتیم اگر کلب نجف هستیم، ایرادی نداشت
چون با سگ کهف آشنایی بیشتر داریم ما

خوب است سائل در گدایی خویشتن داری کند
اینجا ولی از خویشتن داری حذر داریم ما

حالا که اجر گریه از اجر شهادت بهتر است
بالاتر از خون گلو خون جگر داریم ما

داریم در این جاده جبریل مقرب میشویم
پای پر از تاول به جای بال و پر داریم ما

*******************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ حسین رضایی

رسیده کاروان گل از راه پرخطری
کبود و نیلی و زخمی به منزل دگری

به روی ساقه وگلبرگشان پر از خاشاک
چه شبنمی است به چشمانشان،چه چشم تری

دراین میان گلی از غنچه ها به جا مانده
صبارسانده از او از خرابه ای خبری

رسیده باغ گلی در میان باغستان
کجاست بلبل شیرین سخن بخواند او اثری

کجاست ساقی این بوستان که پژمرده
نمانده غنچه ای، نه شکوفه ای،ثمری

رسیده از ستم خارها به این گلزار
چه آتشی و چه سوزی،چه شعله ای، شرری

رسیده خواهرت از شام غم برادر من
نما به قامت همچون هلال من نظری

چه سرنوشت عجیبی، عجیب تر این بود
کنار حرمله وشمر ،با تو همسفری

به شهر شام چه خونها به دل شد از داغت
شراب وچوب ولب و بزمِ خونجگری

یهود واهل سقیفه به آتش و باسنگ
تو را نشانه گرفتند بین هر گذری

” ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است”
قرارمان که نبوده رَوی مرا نبری

*****************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ مجتبی شکریان

باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بی خبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم

روز و شب غبطه می خورم آقا
به کسانی که با تو مأنوسند
عاشق و بی قرار و بی تابند
دست و پای تو را که می بوسند

دیدن تو به من نمی آید
تو کجا و نگاه هر جایی
من اگر آنچه خواستی باشم
تو سراغم به خواب می آیی؟

نکند عاق کرده ای من را
نکند صبرتان سر آمده است
گر عتابم کنید حق دارید
هر گناهی ز من بر آمده است

خواستم تا ببینمت در خواب
به نگاهم اجازه داده نشد
خواستم تا به کربلا بروم
با رفیقان خود پیاده، نشد!

بین آن کاروان و جمعیت
چه کسی با تو هم قدم شده است؟
خوش به حال کسی که با گریه
با شما راهی حرم شده است

در حرم روضه خوان خودت هستی
روضه ی کاروان جان بر لب
بین روضه بلند می گویی:
به فدای تو عمه جان زینب…

تا رسیدند در دو راهی عشق
ساربان گفت که کجا برویم؟
پاسخی آمد از  حریم حسین
همه گفتند کربلا برویم

تا رسیدند لحظه ای ماندند
در سکوتی که چهره ها شد مات
زد به سینه غریب بی کفنم
باز شد بغض عمه سادات

به زمین خورد از سر محمل
تیر غمها به قلب بانو رفت
با ادب نیت زیارت کرد
سوی یارش به روی زانو رفت

خواست تا درد دل کند اما
مگر این گریه ها امان می داد
یک نگاهی به دور خود انداخت
سر خود را فقط تکان می داد

السلام علیک یا مظلوم
السلام علیک یا عطشان
السلام علیک یابن علی
السلام علیک یا عریان

ای برادر نمی برم از یاد
که چگونه به خاک افتادی
زیر گرمای آفتاب آن روز
با لب تشنه،خسته،جان دادی

ای برادر نرقته از نظرم
اکبرت را که ارباً اربا شد
بعد عباس میر لشکر تو
پای دشمن به خیمه ها وا شد

به خدا ای عزیز لب تشنه
داغ یک قطره آب کشته مرا
بین این گریه های اهل حرم
گریه های رباب کشته مرا

غرق گریه رباب می گوید
که دل پاره پاره را بردند
با سه شعبه به روی دست پدر
طفلک شیرخواره را بردند

پسرم با خیال تو هر شب
دست بر سینه می فشارم من
گرچه ماندم خجالتت آنروز
ولی امروز شیر دارم من

گریه را کم کنید دخترها
کمی آرام اصغرم خواب است
گل نارم علی علی لا لا
مادرت چهل شب است بی تاب است

***************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ محمد حسن بیاتلو

از آتش نبودن تو شعله ور شدم
دنبال نیزه ی سر تو دربه در شدم

یک اربعین کنار سرت بر سرم زدند
با خنده های قاتل تو همسفر شدم

باور نکردنیست که من زنده ام هنوز
با اینکه بعد کشتن تو محتضر شدم

در این سفر حقیر شدم نیمه جان شدم
خسته شدم شکسته شدم مختصر شدم

در علقمه اگر که شکسته کمر شدی
در کوچه های شام خمیده کمر شدم

وقتی که تازیانه به طفل تو می زدند
با جان و دل برای تن او سپر شدم

بالا سر مزار اباالفضل می روم
خیلی پس از شهادت او خون جگر شدم

یک حرف می زنم فقط از طول این مسیر
من مورد اهانت هر رهگذر شدم

*****************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ حنیف منتظرقائم

این همه راه آمدم حالا بیا با من بگو
آن عبای کهنه و انگشتر دست تو کو؟

قتله گاهت را حسین با سنگ ها پر کرده اند
سخت پیدا می شود این تکه هایت ای سبو!

راستی اصلا حسین من تویی؟…حرفی بزن
یا اخا! دیگر ندارد چشم خواهر هیچ سو

این سرازیری تل را با سر و پا آمدم
دیدم آخر جان زینب، ماجرا را مو به مو

مُهر غربت خورده بر هر صفحه این چادرم
پا نهاده بر دلم با چکمه هایش آن عدو

او نشست و من نشستم، او کجا و من کجا!!
او به روی سینه و من هم هراسان روبرو

بوسه بر رگ های گردن میزنم، هرچند…آه
دردسر بوده برایت بوسه ام زیر گلو

کاش برخیزد ز جایش غیرتی سقای من
مانده بهر زینبت تنها همین یک آرزو

***************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ علیرضا لک

خواهر نگو، خاکستر خواهر می آید
با کوهی از غم ، خسته و بی پر می آید

ای شاهد بر نیزه ی دربدری هام
چشم تو روشن ، صاحب معجر می آید

امروز یعنی با صدای «یا حسینم»
ته مانده ی جانم کنارت در می آید

ای بی کفن! ای بی سر و سامانی من
برخیز زینب را ببین با سر می آید

با دستباف مادر و گهواره و مشک
همراه من یک حلقه انگشتر می آید

یادت می آید با چه شکلی رفتم، اکنون
انگار اصلاً یک کس دیگر می آید

از شهر بی شرم نگاه خیره سر ها
سقا کجایی؟ دختر حیدر می آید

************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ محمّد قاسمی

شبیـه جـام ، که دنـبال باده آمــده است
بـرای رفعِ عـطــش دل به جـاده آمده است

دلی که اهــل نـظـر می شوند تسـلیمش
اراده کـرده ای و بـی اراده آمـده اسـت

به هر طریق که می شد گذشته از همه چیز
در این طریق اگر صاف و ساده آمده است

به سمت طور قدم می زنــم شبیهِ کـلیــم
بگو به کفش ، که بی استفاده آمده است

شــریک ذرّه ای از دردِ خانواده ی توست
کسی که در پی او خــانواده آمـده است

بزرگ زاده ی عالم ، ببین ز سمت نجف
هزار طایـفه چــون بنده زاده آمده است

به عشق ساقیِ بی دستِ کربلات ، ای شاه
چه قدر مستِ دل از دست داده آمده است !

به جــای طفلک جا مانده در خرابه ی شام
چه قــدر “بچّه سه ساله” پیاده آمده است !

****************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ وحید دکامین

از غم اینکه مرا تا کربلایش راه نیست
شرح هجران در مجال یک غزل، کوتاه نیست

قطره قطره می چکد از چشم من باران اشک
کاروان ها راهی اند و بر لبم جز آه نیست

آه هم با دیدن ما می کِشَد از سینه آه..
حالِ ماتم دیدگان هم مثل ما جانکاه نیست

کربلا..، پای پیاده..، اربعین..، زائر شدن؛
برمنِ جا مانده از ره، حسرتش دلخواه نیست

هرکه جامانده یقین داند سر این سفره است
زان که جز بابُ الحسین از بهر او درگاه نیست

گفت شه با زینبش رخت اسیری کن به تن
بعد از عباس این حرم را خیمه و خرگاه نیست

**************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ ﺳﻴﺪ ﺣﺠﺖ بحرالعلومی

ﺑﺮﺧﻴﺰ و ﺑﺒﻴﻦ ﻋﺎﻗﺒﺖ و ﺁﺧﺮﻣﺎﻥ ﺭا
ﻟﺒﻬﺎﻱ ﺗﺮﻙ ﺧﻮﺭﺩﻩ و ﭼﺸﻢ ﺗﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﺑﺮﺧﻴﺰ ﻛﻪ اﺯ ﺑﺎﻍ ﺧﺰاﻥ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﺒﻴﻨﻲ
ﮔﻞ ﻫﺎﻱ ﻛﺒﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ی ﭘﺮﭘﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺧﻴﻤﻪ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺭﻓﺖ ﻣﺪﻳﻨﻪ
ﺁﻣﺪ ﻧﻆﺮﻡ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﻣﺎﺩﺭﻣﺎﻥ ﺭا

ﺑﻌﺪ اﺯ ﺗﻮ و ﻋﺒﺎﺱ ﺣﺮﻡ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﻏﺎﺭﺕ
ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺳﺘﻢ ﺑﺮﺩ ﺯﺭ و ﺯﻳﻮﺭﻣﺎﻥ ﺭا

ﻛﻢ ﺑﻮﺩ ﺑﻴﻔﺘﻢ ﺑﺨﺪا اﺯ ﺭﻭﻱ ﻧﺎﻗﻪ
ﺑﺮ ﻧﻴﺰه ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻡ ﺳﺮ ﺁﺏ ﺁﻭﺭﻣﺎﻥ ﺭا

اﺯ ﺷﻬﺮ ﭘﺪﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ اﻡ ﺁﺧﺮ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﻳﻢ
ﺩﺭ ﻛﻮﻓﻪ ﺷﻜﺴﺘﻨﺪ ﺑﺮاﺩﺭ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺭا

در اﻣﻨﻴﺖ ﻛﺎﻣﻞ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﻮﺩیﻡ
ﺑﺎ ﻧﻴﺰﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﻭﺭﻭ ﺑﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﻳﻚ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺧﻴﺮﻩ و ﻣﻦ ﺧﻴﺮﻩ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺖ
ﺩﻳﺪی ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ اﺯ ﺭﻭﻱ ﻧﻲ ﻣﺤﺸﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﺟﺎﻥ ﺩاﺩﻥ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﻼ ﻋﺎﻡ ﻃﺒﻴﻌﻲ اﺳﺖ
ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻧﺒﺮﺩﺳﺖ ﻛﺴﻲ ﻣﻌﺠﺮﻣﺎﻥ ﺭا

اﺯ ﺷﺎﻡ ﻫﻤﻴﻦ ﻗﺪﺭ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻛﻪ ﺷﻜﺴﺘﻨﺪ
ﺑﺎ ﺿﺮﺏ ﻟﮕﺪ ﺷﺎﺧﻪ ی ﻧﻴﻠﻮﻓﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﺩﺭ ﻓﻜﺮ ﺭﺑﺎﺑﻴﻢ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﭼﻪ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ
ﮔﻬﻮاﺭﻩ ی ﭼﻮﺑﻲ ﻋﻠﻲ اﺻﻐﺮﻣﺎﻥ ﺭا

****************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ قاسم صرافان

گر چه باور نمی کنم اما ، می روم کربلا خدا را شکر
مردم ! آقای مهربانم باز ، راه داده مرا خدا را شکر

کربلایی و مبتلا داری ، شهر عشقی برو بیا داری
بر سر قدس و کعبه جا داری ، با دو گنبد طلا خدا را شکر

رازهایی ست پشت ماتم تو ، چه سُروری است آخر غم تو
شال مشکی چه رو سفیدم کرد در دل این عزا خدا را شکر

گر چه دنیا چنین پر آشوب است ، در کنار تو جای ما خوب است
گوشه ی کشتی حسینیم و گوشه ی چشم ناخدا را شکر

این که دل بی قرار عباس است ، کار دل نیست کار عباس است
آن که پروردگار عباس است اوست تنها خدا ، خدا را شکر

بغض ها کینه ها عداوت ها غصه ها ترس ها حسادت ها
فقط اینجا میان هیئت ها کرده ما را رها ، خدا را شکر

درد ما چیست ؟ عاشقی ، مستی ، ای که درمان دردها هستی !
این که لطفت نکرده تا حالا درد ما را دوا خدا را شکر

**************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ رضاقربانی

سلام ِ من به تو ای کوهِ زینب
رسیدم کربلا ای روح ِ زینب
شکسته کشتی ام ای نوح ِ زینب
کجا خوابیده ای مذبوح ِ زینب؟

کجایی تا ببوسم حنجرت را
در آغوشم بگیرم پیکرت را

قرار ِ عاشقان در اربعین است
ز داغ ِ دلبرش هر دل حزین است
برادر جان چرا اینجا چنین است؟
هنوزم نیزه هاشان در زمین است

چرا شمشیرها را جمع نکردند؟!
چرا این تیرها را جمع نکردند؟!

بگو آخر کجا خاکت نمودند؟!
داهاتی ها تورا خاکت نمودند
چقدر بی سرصدا خاکت نمودند!
چرا با بوریا خاکت نمودند؟!

از این تدفین ِ تو زینب غمین است
هنوزم رَدِّ خونت بر زمین است

چرا یک سایبان بالا سرت نیست؟!
نبینم لشگرت دور و برت نیست
چرا قبر ِ علیِّ اصغرت نیست
دگر حالی برای همسرت نیست

چهل روز است زیر ِ آفتاب است
چهل روز است دستِ او طناب است

سر ِ بازارها بانوی تو رفت
همینجا نیزه در پهلوی تو رفت
بمیرم پنجه در گیسوی تو رفت
و شمر با چکمه اش بر رویِ تو رفت

برای کشتنت خوشحال بودند
تمام ِ کوفیان گودال بودند

یکی با نیزه اش از پشت میزد
یکی با چکمه و با مشت میزد
خودم دیدم سنان دائِمُ الخَمر
حسینم را به قصد کشت میزد

هنوزم نعل ها یادم نرفته
صدای طبل ها یادم نرفته

ز داغت گریه و باران و رودم
شدم دلتنگِ تو ای تار و پودم
درست یک اربعین پیشَت نبودم
نگاهم کن ببین سرخ و کبودم

ز دستِ کعب نی با تازیانه
به زیر ِ جامه ام دارم نشانه

خدا را شکر پس دادند سرت را
ببین آورده ام انگشترت را
ببخش ای شاهِ بی سر خواهرت را
نیاوردم سه ساله دخترت را

امانتدار ِ خوبی من نبودم
برایت یار ِ خوبی من نبودم

تو رفتی و دگر غرق ِ مَحَن شد
میان شعله گرم سوختن شد
ز غُصه دختر ِ تو پیر ِ زن شد
شبیه تو رقیه بی کفن شد

شب آخر به پیش من رسید و
مرا یک گوشه ای تنها کشید و

کمی پایِ دلِ خونش نشستم
در ِ گوشی غمش گفت و شکستم
به من گفت عمه خیلی گشنه هستم
دگر از دردِ پهلو خسته هستم

سرت را او گرفت و کرد بوسش
نشد آخر کنم او را عروسش

در این چهل روز خیلی درد دیدم
نگاهِ هرزه ی نامرد دیدم
بساطِ عیش و تختِ نرد دیدم
سرت را بین طشت آورد… دیدم…

به یک دستِ پلیدش چوب بود و
به دستِ دیگرش مشروب بود و

بمیرم من به پیش ِ دخترانت
گهی پا میگذاشت بر دهانت
گهی با چوب میزد بر لبانت
چقدر با خیزرانش کرد اِهانت

امان از بزم و از حرف کنیزی
به دنبال حرم چشمان هیزی…

*************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ رضاباقریان

آورده ام بهر زیارت کاروان را
یک کاروان از یاس های ارغوان را

بالا سر و، پایینِ پا، فرقی ندارد
بنشانده ام پیش تو این قَدّ کمان را

ای کاش نامحرم نبود اینجا برادر
تا می توانستی ببینی وضعمان را

تو سر نداری، من هم آب آور ندارم
بر سینه دارم داغِ هم این و، هم آن را

ای کاش می دیدی مرا، مویم سفید است
بسکه شنیدم طعنه های ساربان را

هم تو به تن داری نشان از زخم، هم من
این زخم ها برده ز من تاب و توان را

تو زخم نیزه داری، اما من برادر
دارم نشان روی جگر زخمِ زبان را

از کوچه های کوفه خیلی حرف دارم
آوردم از آنجا برادر نیمه جان را

من از نفس افتادم و، تو از روی زین
من کعبِ نی خوردم، تو هم تیر و کمان را

هر چه بلا آمد سرم، نذر سر تو
سالم رساندم کربلا باغ خزان را

لعنت به آنکس که تو را از من گرفت و
بر جان ما انداخت، شمرِ بد دهان را

یک اربعین از پیکر تو دور بودم
یک اربعین کردم تحمل این سنان را

یک اربعین گشتم سپر پیش بلاها
زیر پر و بالم گرفتم دختران را

یادم نرفته محملت در گِل فرو رفت
یادم نرفته ناقه ی بی سایبان را

یادم نرفته داغ پشت داغ دیدی
یادم نرفته یا اخی داغ جوان را

بزم شراب اوضاع روحم را به هم زد
دیدم لب غرقِ به خون را، خیزران را

این زجرِ لاکردار، خیلی زجرمان داد
خیلی کتک زد دختر شیرین زبان را

دروازه ی ساعات، اشکم را در آورد
آنجا که دیدم حلقه ی نامحرمان را

در کوفه با خیراتشان آتش گرفتم
هرگز نمی بخشم برادر کوفیان را

هر منزلی که ایستادم سنگ خوردم
بالای پشت بام دیدم کودکان را

دنبال راسِ تو چِهِل منزل دویدم
حالا ببین پای منِ دامن کشان را

از تو که پنهان نیست، خیلی گریه کردم
آهم در آورد ناله ی هفت آسمان را

خیلی سرت را سعی کردم پس بگیرم
خیلی دلم می خواست پیش تو بمیرم

*************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ قاسم نعمتی

ره وا کنید قافله سالار می رسد
یک قافله اسیر عزادار می رسد

برخیز یا حسین سری دست و پا نما
دلبر برای دیدن دلدار می رسد

حالا که پیر عشق شدم ناز می کنی
باشد تو ناز کن که خریدار می رسد

سِرّ الحسین سینه سینای زینب است
آری حقیقت همه اسرار می رسد

بالا بلند بودم و حالا خمیده ام
پر غم ترین زمانه دیدار می رسد

عباس کو که صبر عقیله سر آمده
ناموس حق ز کوچه و بازار می رسد

بر روی قبر پیرهنت پهن می کنم
جانم به لب ز گریه بسیار می رسد

تکرار صحنه ها شده در پیش دیده ام
نیزه به دست لشگر اشرار می رسد

گویا هنوز می شنوم زیر دست و پا
فریاد العطش ز لب یار می رسد

آن بار گر نشد بدنت را بغل کنم
قبرت به روی سینه ام این بار می رسد

هر جا که شد غرور مرا دشمنت شکست
زینب غمین از آن همه آزار می رسد

آه رباب و قبر به هم خورده علی
لالایی اش از آن دل غم دار می رسد

************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

بدون چون و بدون چرا…نمیماندند
شبیه رود, شبیه صبا, نمیماندند

چه کربلاست که عالم بهوش می آید
پس از شنیدن چاووش ها نمیماندند

به التماس…به خواهش…به هر چه که میشد
خلاصه قافله میرفت جا نمیماندند

چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
از اشتیاق حرم روى پا نمیماندند

فروختند النگوى نوعروسان را
قدیم معطل این چیزها نمیماندند

شب زیارتى اربعین, دهاتى ها
به احترام تو در روستا نمیماندند

فقط دو مرتبه باید به کربلا بروى
بدین طریق بفهمى چرا نمیماندند

خدا نبود اگر این ” حسین, حسین” نبود
و بندگان خدا باخدا نمیماندند

***************

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ محمّدقاسمی

نمی بینی از غصّه لبریزم و
نمی بینی از دوری آشفته ام ؟
باشه، کربلا رام نده، لا اقل
بشین پایِ حرفای ناگفته ام ؟

از اون اربعینی که پیشت بودم
شدم عشقم ، اونقدر مأنوس تو
که یک ساله چشم انتظارم بیام
بــازم جزو مَشّایه ، پابوس تو

پیاده روی بین دو تّــا بهشت
از این بهترم میشه اصلاً مگه ؟
نمی فهمه وایسادنو زائرت
اگه تاول پاش چیـــزی نگه

زن و مرد ، پیر و جوون عازمن
تو راهی که تو انتهاشی حسین
مسیحیّه هم زیره لب میگه که
میشه با منم آشناشی حسین ؟

تو موکـب فقط چَن قَلَم جنس نیس
اونم ، بُخل ، نامهربونی، ریاس
به خـرمایِ خوش طعم و با برکتش
شراب بهشــتی تو اون چائــیاش

عمودای آخر تو گوش همــه
یه موسیقیِ ناب از خِش خِشه
صدایی که واسم تو اون خستگی
پُر از حسّ زیبایِ آرامشه

دارم زائــرا رو نیگاه می کـــنم
همه، چشماشون مثل دریا شده
آره ، باید اینجا بیفتم رو خاک
آخــه ، گنبــده ماه پیدا شــده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.