اشعار عید سعید غدیر –  علی فردوسی

عُمری به خرابات تو از دور نشسته
شوری که در این مستی مستور نشسته

شک نیست که خُمخانه ی مستان غدیر است
بر نقش ضَریحَت اگر انگور نشسته

با حال دلم هیچ غمی جور نمی شُد
غیر از غم عشق تو که بدجور نشسته

هِرز شرف و شمس تو حَکّ روی عقیق است
بر حلقه ی خورشید اگر نور نشسته

برخاسته هر بی سر و پایی به مصافت
با پای خودش رفته و در گور نشسته

شمشیر تو رگ می زند انگار که مِضراب
بر سیم پُر از رَعشه ی سیم سنتور نشسته

مَحشَر شُد و گُفتَن علی آمده دیدم
در صف به تماشا چقدر حور نشسته

من آمده ام از گُل تو شَهد بچینم
در گوشت وِز وِز زنبور نشسته

گاهی نظرت با من ناچیز عجب نیست
هرکس که سُلیمان شُده با مور نشسته

دعواست سر شعر تو در بین قَوافی
این قافیه هم آمده با زور نشسته

**********

اشعار عید سعید غدیر –  حسن لطفی

آتش گرفت هرکه مِی از این سَبو کشید
دیوانه شد هر آنکه ننوشید و بو کشید
مدحِ تو را نمی شود آسان سرود و گفت
باید که دست یکسره از آبرو کشید
آئینه ای گرفته خدا در مقابلش
فرمود یا علی و تو را مو به مو کشید
خود را که دید عینِ خودش را ظهور داد
یک یا علی و یکصدوده بار هو کشید
ما را رها نمیکند آن قوسِ اَبروان
باید که تیغِ اَبروی تو بر گلو کشید

ای شاه بیتِ عشق وزیزی مبارکت
بسم اله ای امیر امیری مبارکت

ما باختیم پیش تو دارو ندار باز
ما را نوشته‌اند از اول قُمار باز
دستِ حسن حسین و اباالفضل تیغِ توست
این خانواده اند همه ذوالفقار باز
وقتی که چرخ میزند این تیغ رحم کن
خورشید را که در نرود از مدار باز
پیداست از حرارتِ لا سیف گفتنش
جبریل دیده است کمی تار و مار باز
چشم تو است جامع الاضدادِ اهلبیت
وقت سلام رحمت و وقت شکار باز

تا پیش چشم فاطمه حیدر بلند شد
روحی لک الفدایِ پیمبر بلند شد

نقش تو بود و تیشه ی پیکر تراش ها
یاد تو بود در سَرِ مرمر تراش ها
از در شروع شد و همه ی قلعه را شکست
دستِ تو بود و حیرتِ خیبر تراش ها
حجاج در طواف تو حلاج می شوند
قربانیان خانه ی تو سر تراش ها
مولا تویی به بیعتِ بیعت شکن چکار
مولا تویی به رغم…سه سرور تراش ها
بر چشم ابرویت چقدر خوش نشسته است
انگار داده اند به خنجر  تراش ها

از هرچه دیده ام حرمت آشناتر است
ایوان طلای شاه نجف دلرباتر است

از ابرِ خشک لطفِ تو باران در آوَرَد
چشمت چقدر جان دهد و جان در آوَرَد
تو آمدی به جلوه که پروردگار هم
خود را چنین به قامتِ انسان در آوَرَد
دست تو کافی است به خرمای تازه ای
از بت پرست حضرتِ سلمان در آوَرَد
ما با علی علی همه ی عمر زنده ایم
ما را به رقص ذکرِ علی جان در آوَرَد
عباس مثل کیست که اصلا نیاز نیست
تیغ از غلاف در دل میدان در آوَرَد

رحمت به مادرم که به ما گفت یاعلی
یا مظهرالعجائب و یا مرتضا علی

ما را بهار ساخته ای زَمهَریر نه
ما را بهشت کرده ای اما کویر نه
ما کعبه را بدونِ علی سنگ دیده ایم
این کعبه است قبله،ولی بی امیر نه
روزِ تولد و همه ی عیدهایمان
شاید زِ یادمان رَوَد اما غدیر نه
وقتی گدا رسید و به این خانه حلقه زد
برگشت از سرایِ تو اما فقیر نه
از آب هم مضایقه کردند در منا‌
سیراب دیو و دَد همه…طفلِ صغیر نه

این خانواده بیش و کمش فرق میکند
*اصلا حسین جنس غمش فرق می کند*


*************

اشعار عید سعید غدیر –  ابراهیم لآلی

نور الله الصمد هستی علی
قل هو الله احد هستی علی
در فضائل بی عدد هستی علی
انبیا صفرند و صد هستی علی

ای ولی مطلق روی زمین
جان فدایت یا امیر المومنین

با دلی خونبار گفتم یاعلی
یک صد و ده بار گفتم یاعلی
در دل اغیار گفتم یاعلی
بر فراز دار گفتم یاعلی

یاعلی گفتم که آبادم کنی
از همه غیر خود آزادم کنی

هم برایم مادری و هم پدر
میزنم من در هوایت بال و پر
از فراغت دیده هایم گشته تر
میگذارد زیر پایت کعبه سر

سفره داری و کریمی یا علی
تو صراط المستقیمی یا علی

بهتر از تو نیست آقا در جهان
تحت فرمانت بود کون و مکان
در چهل جا دیده گشتی یک زمان
برق چشمان تو شد رنگین کمان

حق گلم را با ولای تو سرشت
راضی ام از این قضا و سرنوشت

گل به عشق تو شکوفا میشود
با دم تو مرده احیا میشود
تو بخواهی قطره دریا میشود
هر که پیشت آید آقا میشود

شأنتان بالاتر از اینها بود
با خبر از شأنتان زهرا بود

ای وصی حضرت خیر الورا
ای که هستی رهنمای انبیا
خواهشم را رد مکن یا مرتضی
تا نمردم راهی ام کن کربلا

جان زهرا روبه راهم کن علی
سائلت هستم نگاهم کن علی

غیر تو جان رسول الله کیست
مثل تو مردی سخاوتمند نیست
از مقام و رتبه ات آگاه کیست
کی توان فهمید عین الله چیست

مثل و مانندی نداری یاعلی
ما خزانیم و بهاری یاعلی

تو امیر هر مسلمان هستی و
شاه مردان شیر یزدان هستی و
برتر از نوح و سلیمان هستی و
معنی آیات قرآن هستی و

خلق اما شأنتان نشناخته
حرمتت را زیر پا انداخته

روزگاری پیش چشمان ترت
خورد شد آئینه ی پیغمبرت
گشت ویران آسمان روی سرت
تا که سیلی خورد مولا همسرت

بعد زهرا زندگی کردی ولی
لحظه ای را هم نخندیدی علی


*************

اشعار عید سعید غدیر –  محمدصادق میرصالحیان

دستی به هم زدند و غدیر آفریده شد
اصلا علی از اول امیر آفریده شد

جبریل از زبان خدا گفت: مصطفی
از ابتدا برای غدیر آفریده شد

یک روز ریخت قطره ای از هیبت علی
در قالبی حماسی و شیر آفریده شد

بیرون کشید روز ازل از دلش نخی
خیاط چیره دست و حریر آفریده شد

لب را زهم گشود و سخن از بهار شد
پلکی به هم نهاد و کویر آفریده شد

ساقی کوثر است که از دست او نبی
جامی گرفت و خیر کثیر آفریده شد

اول خدا نشاند علی را کنار خود
دیگر هرآنچه بود به زیر آفریده شد

دل برد از خدا به نگاهی دم نخست
اینگونه شد که عشق اسیر آفریده شد


************

اشعار عید سعید غدیر –  محسن ناصحی

عهدی شکسته شد غم آن ماجرا که هست
مَن کنتُ را غدیر نخواندی، منا که هست
پیمان ببند فرصت قالو بلی که هست
"باشدعلی خدا نه، ولی ناخدا که هست
بعدازخدا بزرگ همه ماسوا که هست"

ناد علی بخوان و بگو یکصدا علی
فریاد کن به ماذنه ، حیّ علی علی
هم فاطمه است حیدر و هم مصطفی علی
"بعدازخدا و بعد رسول خدا ،علی
ساقی است گرشراب نداری بیا که هست"

یک یا علی است فاصله از عشق تا علی
یوسف ! چه غم زمکر زنان ، باش با علی
وا میشود تمامی درها به یا علی
"لشگر گشاعلی است  ومشکل گشاعلی
فرمانروا که بود و شه لافتی که هست"

هم مبتدای عاشقی ماست هم خبر
در کوچه اش یتیم و اسیرند رهگذر
دور کریمهاست گدایانِ بیشتر
"ما سائل رکوع علی نیستیم  اگر
او اِنّما ولیّکم الله ِما  که هست"

گفتی علی خداست نه آیینه ی خداست
پس هرچه از بزرگی او دم زنم رواست
هم ابتدای صبح قیامت هم انتهاست
"محشرصفی ز وسعت آغوش مرتضاست
ای عاشقان هجوم نیارید جا که هست"

نقّاش ، حیدر است که عالم منقّش است
مهرش حلول کرد به جان و دلم نشست
دل عاشق علی است، در این حُب دو آتشه است
"عاشق گناهکار اگر شد درآتش است
اما حسابش ازهمه عالم جداکه هست"

تاریخ را سپرد به ما ، رفت مصطفی
قرآن ورق ورق شد و عترت جدا جدا
آتش به در رسید و همان شد که مرتضی…
"فرق  علی شکافت،بخون خفت مجتبی
عباس من ! صبور بمان کربلاکه هست"

زهرا نفس کشید که جان داشت از علی
فریاد اگر کشید زبان داشت از علی
بازو ، کبود بود و نهان داشت از علی
" آن بی نشانه ای که نشان داشت ازعلی
دل بیقرار یافتنش هرکجا  که هست "


**************

اشعار عید سعید غدیر –  محمد جواد غفور زاده (شفق)

تو را تا دیده ام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم
تو را در سجده ی باران و بر سجّاده ی صحرا
به هنگام قنوت برگ ها، در «ربّنا» دیدم
تو در هفت آسمان سیر و سفر می کردی امّا من
تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم
کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمه ی زمزم
صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم
«تو را دیدم که می چرخید گرد خانه ات کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم»
تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر
تو را مولود کعبه، قبله ی اهل ولا دیدم
تو را فرمان بر «یا ایها المدثر» از اول
تو را «السابقون السابقون» از ابتدا دیدم
تو را پابند پیمان الست از مطلع هستی
تو را عاشق ترین دلداده ی «قالو بلا» دیدم
تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنی آدم»
که سیمای تو را آیینه ی ایزدنما دیدم
تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء»
تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم

اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا
سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم
نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل
تو را هم عهد و پیمان به تمام انبیا دیدم
سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگین بخشی
تو را روح قناعت، اسوه ی فقر و غنا دیدم
زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهان آرا
تو را پروانه ی پیغمبر از غارحرا دیدم
به جولانگاه احزاب و نبرد خندق و خیبر
به دستت تیغ «لاسیف» و به شأنت «لافتی» دیدم
به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت
جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم
تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی
تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم
تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر
تو را در بی نهایت، در کجا در ناکجا دیدم
چه می دیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت
خلیل بت شکن را روی دوش مصطفی دیدم
«و سُبحانَ الَّذی أسرا بِعَبدِه» را که می خواندم
تو را در لیلهُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم
سراغ آیه ی «الیوَم اکملتُ لکُم» رفتم
تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم
شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی!
چه گویم من که روی دست پیغمبر چه ها دیدم
تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک»
شکوفا یافتم، مصداق « مِصباحُ الهُدی» دیدم
گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی»
تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم

تو را در سورۀ «حامیم تنزیلٌ منَ الرَّحمن»
تو را در آیه ی تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم
تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن»
تو را دریای «یاسن» ترجمان طا و ها دیدم
تو را در «قُل کَفی بِاالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون»
تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم
نه تنها هست اوج رفعتت در «قاف و القرآن»
تو را در سوره ی وَالشَّمس و طور و وَلضُّحی دیدم
تو را با چهره ی پوشیده و خرما و نان بر دوش
کنار زاغه های شهر کوفه بارها دیدم
نوازش از تو می دیدند فرزندان شاهد هم
تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم
به مسکین و یتیم از بس محبّت کردی و احسان
تو را در سوره ی انسان و متن هل اتی دیدم
چه می دیدم خدا را در سکوت محض نخلستان
تو را هر نیمه شب، در گریه های بی صدا دیدم
شبی که شمع بیت المال را خاموش می کردی
تو را با بی ریایی، خفته روی بوریا دیدم

چو راز غربت خود را به گوش چاه می گفتی
چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه دیدم
تو را پشت در آتش زده، با زهرهُالزّهرا
صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم
اگر نامردمان دست تو را بستند، آن ها را
اسیر پنجۀ تقدیر، در «تَبَّت یَدا» دیدم
در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم
شهادت نامه ی «فُزتُ وَ رَبَّ الکَعبه» را دیدم
پس از آن لیله القدری، که شد شقُّ القَمَر، هرشب
تو را در جوهر خون شهیدان خدا دیدم
تو را یاریگر خون خدا، با عترت یاسین
تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم
تو را در آسمان نیلگون ظهر عاشورا
تو را در سایه روشن های شام و کربلا دیدم
شب شام غریبان و پرستو های سرگردان
تو را دلسوخته در شعله زار خیمه ها دیدم
اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد
تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم
تو را با کاروان اهل بیت وحی در غربت
تو را در حیرت از خورشید در تشت طلا دیدم
کسی از آستانت دست خالی بر نمی گردد
که در آیینه ی آیین تو مهر و وفا دیدم


***********

اشعار عید سعید غدیر –  غلامرضا فاتحی

از آن شبی که علی گشت صاحب دل ما
شده است ذکر هوالهو مصاحب دل ما

و حرز فاطمه را بسته بر سرم : سلمان…
عموی لفظی زهرا ،مواظب دل ما

هنوز بوی رطب میدهد لب انگور
به تاک بسته شده بسکه قالب دل ما

ببین که خوشهء انگور جور واجور است
یکی یکی به ضریحش مناسب دل ما

کشش،علاقه،هوس،میل و خواهش و جذبه
محاسن عنب است و معایب دل ما

نخورده آب تکان، در دل حسینی ها
که بوده حضرت سقا مراقب دل ما

عجیب در ُحسینی مقلب و القلب است
عجیب گریه شده حال غالب دل ما

نجف به یاد خراسان و طوس یاد نجف
علی رضاست دگر ، اسم جالب دل ما

اگر که عام و اگر سید و اگر که امام
ولایت است شده امر واجب دل ما

به سید رضی، ای خطبه های خطی نهج
بگو محمد دشتی است کاتب دل ما

به شقشقیه رسیدیم و نا تمام  ،تمام
شکسته مانده ،تمام مطالب دل ما

سه چار دانه ی ریگ و شن از زمین بردار
بریز داخل ظرف مواجب دل ما

بخوان به گوش همه شاعران خود الفی
به حد یا برسد تا مراتب دل ما


**************

اشعار عید سعید غدیر –  حسین کریمی

شکر، حقّ عزّجل را بهره‌مندیم از غدیر
می‌رسد بر جان شیعه رحمت و خیری کثیر
می‌رسد بر ما بشارت می‌رسد یک مژده نور
شد عطا بر ما زعیم و یک امیر بی‌نظیر
می‌رسد از عالم بالا خطابی بر رسول
کای محمد ای رسول خاتم روشن‌ضمیر
میوه از ابلاغ دینت گر که خواهی بعد از این
بایدت باشد دگر هم یک شریک و یک وزیر
گو به عالم این سخن را ای محمد فاش کن
هرکه من مولای او بودم علی هستش امیر

یک نفر باشد سزاوار امامت… این و بس
یک نفر باشد سزاوار زعامت… این و بس

آن کسی که خفت بر بستر، شب لیل‌المبیت
مطمئناً نیست اینجا جای ترس و خار و خس
مطمئناً نیست جای نفاق اندر غنیمت
نیست دیگر جای جولان‌دادن هرشخص و کس
آن که یک سوسمارش امامت می‌کند فردا
نیست اینجا جای آن بیهوده‌ی تلخ عبس
یک نفر باشد سزاوار امامت… این و بس
یک نفر باشد سزاوار زعامت… این و بس
آن که سائل‌های شهرش می‌شناسندش همه
خوشه‌چینان را عنایت می‌کند وقت هرس
بی‌درنگ و وقفه ارکان نمازش را شکست
سائلی دارد برای خاتم از دستش هوس
او که حتماً دوستدارانش هواخواهی کند
می‌رسد آن لحظه که بالا نمی‌آید نفس..

یک نفر باشد سزاوار امامت… این و بس
یک نفر باشد سزاوار زعامت… این و بس

آن کسی که بی‌هراس از زخم‌ها و از گزند
درب خیبر را به یک دستش ز جایش برد و کند
مانده در ذهن عرب از روز خندق تا ابد
ضربه‌ای که کرده حیران هم فرس هم عبدود
ضربه‌ای که از عبادت‌هایمان بالاتر است
ضربه‌ای که از تمام آسمان والاتر است

یک نفر که در احد بر دین و ایمان شد سپر
خورده او هفتاد زخم اما نترسید از خطر

نعره زد در عرش جبریل ملک با افتخار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
نیست اینجا مقام بزدل اهل فرار
نیست اینجا غنیمت‌خواه در وقت قرار
از غدیر خم که رسوا می‌شود اهل نفاق
از غدیر خم معین می‌شود اهل ضرار
باز گردد چو بر خلق جهان درهای لطف
از غدیر خم زمستان می‌شود مثل بهار
از غدیر خم کمال دین محقق می‌شود
می‌رسد اتمام رؤیاهای دین کردگار
می‌شود آغاز ایام امامت بعد از این
از غدیر خم شود آغاز عصر انتظار
گر تو خواهی بشنوی معنای پنهان غدیر
این سخن را با توجه با عنایت گوش‌دار

هست در این جمله معناهای عید کامله
«فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه»

فاطمه یعنی غدیر و فاطمه یعنی ولایت
فاطمه یعنی علی تنها سزاوار امامت
فاطمه یعنی حفاظت از ولی تا پای جان
فاطمه یعنی کمربند علی را… با جسارت
فاطمه یعنی میان آتش نمرودها نیز
با علی باشی اگر هم بشنوی حتی جسارت
فاطمه یعنی بسازی با تمام دردهایت
فاطمه یعنی نه حتی درد «پهلو» را شکایت
فاطمه یعنی بسوزی هر شبت در بین بستر
فاطمه یعنی ببافی موی زینب با رضایت


**************

اشعار عید سعید غدیر –  قاسم صرافان

دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد

دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مؤمنین! یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:

خوب می‌دانید در دستانم اینک دست کیست؟
نام او عشق است، آری می‌شناسیدش: علی‌ست

من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم
با مددهای علی بن ابی‌طالب شدم

در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی
تا مبارز خواست «عمرو عبدود» گفتم: علی

در حرا گفتم: علی، شب با خدا گفتم: علی
تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی…

مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم
با «یدُ الله» آمدم تا «فوقِ اَیدیهِم» شدم

تا که ساقی اوست سرمستند «اصحابُ الیمین»
وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الآفِلین»

دست او در دست من، یا دست من در دست اوست
ساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست

یکصد و بیست و چهار آیینه با هر یک هزار
ساغر آوردند و او پر کرد با چشمی خمار

آخرین پیغمبر دلداده‌ام در کیش او
فکر می‌کردم که من عاشق‌ترینم پیش او

دختری دارم دلش دریای آرامش، ولی
شد سراپا شور و طوفان تا شنید اسم علی

روزگارش شد علی، دار و ندارش شد علی
از ازل در پرده بود، آیینه‌دارش شد علی…

من نبی‌اَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم»
طالبان «اِهدنا» این هم «صراط المستقیم»

چهره‌اش مرآتِ «یاسین»، شانه‌هایش «مُحکمات»
خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعادیات»

هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست
هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست


**************

اشعار عید سعید غدیر –  پوریا باقری

تمامِ جمعیّت ، انگار مات و مبهوت است
زمین شبیه زمین نیست ، مثلِ لاهوت است

مهم ترین خبر از جبرئیل نازل شد…
ولایت از سخنی بی بَدیل حاصل شد

بلند گفت پیمبر به گوشِ کلِّ جهان ،
بلند گفت به عالَم در این زمان و مکان :

«علی ، امامِ شما ، منتخب به دستِ خداست
و بعدِ رفتنِ من ، جانشینِ من به شماست

هر آنچه گفت علی ، وحیِ مُنزَلِ محض است
هر آنچه ضِدِّ علی شد ، وجودِ او نقض است

شبیهِ نسبتِ "هارون" و حضرتِ "موسی"
علی ، خلیفه ی من میشود برای شما…

علی تمامیِ جانِ من است ، ای مردم!
مباد قدر و مقامش شَوَد به دنیا گُم

همیشه دست به دامانِ مرتضی باشید
همیشه پشتِ سَرَش ، بنده ی خدا باشید

قدم جلوتر از او ، حاصلش مکافات است
سخن ، مقابلِ دستورِ او اضافات است

اَنَا مَدِینَهُ العِلْم و… علی بُوَد بابَش
فراتر از همگان ، جایگاهِ اصحابش…

تمام نعمتِ عالم از آنِ شخصِ علی است
ولایتش ابدی و امامتش ازلی است

به گوشِ مردمِ دنیا خبر ز ما ببرید:
بدونِ حُبِّ علی ، در عذاب در به درید…»

چقدر بیعت و تبریک و چهره های ریا
شروع شد سر ناسازگاری دنیا

شروع شد غمِ حیدر ، شروع شد دردش
علی و شهرِ نَبی ، مردمانِ نامردش…

چقدر خون به دلِ مَردِ کوچه ها کردند
پس از پیمبرِ خاتم به او چه ها کردند…

نشست گوشه ی خانه ، کشید از دل آه
که غصب گشت خلافت ، به دستِ یک روباه

کسی که دستِ همه ، لقمه ی غذا میداد
میانِ کوچه به دستانِ او طناب افتاد…


**************

اشعار عید سعید غدیر –  حسن لطفی

دل ها اگر که بال برایِ تو می زنند
هر شب سری به سمتِ سرای تو می زنند
جبریل می شوند تمامِ کبوتران
وقتی که بال و پر به هوای تو می زنند
از وصله های کهنه یِ نعلینِ خاکی ات
پیداست سر به سویِ خدایِ تو می زنند
هرشب فرشته ها که به معراج می روند
دستی به ریشه های عبای تو می زنند
بینند اگر خیال تو را بُت تراش ها
تا روزِ حشر تیشه برای تو می زنند

بر سینه ام نوشته خدا والی الولی
یا مظهر العجائب و یا مرتضیٰ علی

وقتش رسیده تا که زمین امتحان دهد
وقتش رسیده تا که زمان را تکان دهد
فصل ظهورِ نَفْسِ رسالت رسیده است
می خواهد از خدای به گامش توان دهد
باید سه روز صبر کند در غدیرخم
تا که به رویِ منبری از دل اذان دهد
می خواست حق که آینه ای در برابر ِ…
… آئینه ی تمام نمایش مکان دهد
می خواست حق که عین نبی را عیان کند
می خواست حق که دست خودش را نشان دهد

شوری میان عرصه ی محشر بلند شد
دست علی به دست پیمبر بلند شد

وقتی غضب کند همه زیر و زِبَر شوند
جنگ آورانِ معرکه ها در به در شوند
وقتی غضب کند همه در خاک می روند
گیرم که صد سپاه بر او حمله وَر شوند
چشمش اگر به پهنه یِ میدان نظر کند
گردن کشانِ دهر همه بی سپر شوند
از ضربِ ذوالفقار،خدا فخر می کند
سرهای بی شمار جدا بیشتر شوند
فرقی نمی کند که یسار است یا یمین
آن قدر سر زند که دو سر،سر به سر شوند

این مردِ تکیه گاهِ نبردِ پیمبر است
این شیر،شیرِ حضرتِ حق است حیدر است

سر می دهیم و از درتان پَر نمی زنیم
موجیم و سَر به ساحل دیگر نمی زنیم
وقتی که حرف؛حرفِ ولایت مداری است
ما دَم زِ غیر،تا دمِ آخر نمی زنیم
وقتی که امر نائبتان فرضِ جان ماست
سنگِ کسی به سینه ی باور نمی زنیم
فصل بصیرت است بجُز با لوایِ او
حتی قدم به صحنه ی محشر نمی زنیم
ما را فقط به پایِ ولایت نوشته اند
ما سینه پای بیرق دیگر نمی زنیم

با ذوالفقار و نامِ علی پا گرفته ایم
ما درسِ خود زِ مکتب زهرا گرفته ایم

عطری بده که غنچه ی نیلوفرم کُنی
تا در حضورِ خویش شبی پرپرم کُنی
اصلاً مرا نگاهِ تو در صبحِ روزِ عهد
پروانه آفرید که خاکسترم کُنی
دُرِّ نجف دلم شده شاید به دست خویش
روزی مرا بگیری و انگشترم کُنی
من را جلا بده که تو را جلوه گر شوم
بهتر همان که آینه ی دیگرم کُنی
نان جوئی به دست تو دیدم چه می شود….
….هم سفره ی غلام خودت،قنبرم کُنی
همراه ظرفِ خالیِ شیر آمدم که باز
دستی کشی به رویِ سرم سرورم کُنی

آقا نظر به چشم تر مادرم نما
بوی محرم آمده عاشق ترم نما

************

اشعار عید سعید غدیر –  حامد اهورا

دارم دلی از شوق تو لبریز علی‌جان
آه ای تو بهار دل پاییز علی‌جان
عالم همه سرمست تو من نیز علی‌جان
جان همه عشاق سحرخیز علی‌جان

امشب به دل بی‌سر و پایم نظری کن
از حاشیه‌ی قلب سیاهم گذری کن

رخصت بده از قدر تو یک قدر بخوانم
رخصت بده در حلقه‌ی عشاق بمانم
من طوطی‌ام و جز دم استاد ندانم
من مشتعل عشق علی وِرد زبانم

ای جان جهان در دل چشمان سیاهت
ای شمس و قمر مشتری گاه به‌گاهت

ای سر زده از مشرق چشم تو اذان‌ها
بر قله‌ی توحید تو، توحید نشان‌ها
ای گمشده‌ی زلف سیاه تو شبان‌ها
ای قدر تو مستور در اوج رمضان‌ها

کی می‌شود از رفعت قدر تو قلم زد
باید فقط از وصله‌ی نعلین تو دم زد…

هی خط زدم و باز نوشتم ولی از سر
سر می‌کشد از وصف تو دل بر در دیگر
از اشک تو احیا شده این نخل تناور
ای عشق مجسم شده، توحید مصور!

آهنگ تو دارند زمان‌ها و زمین‌ها
افلاکی همدم شده با خاک نشین‌ها!

ای مسلم اول، شَه مردان، مَه کامل
منظومه‌ی حُسن نبی و بحر فضائل
ای رفته ز جا پای تو هر عارف واصل
در محضر تو هر چه بخوانیم چه قابل

یعسوبی و فاروقی و صدیقی و مولا
ای شیر خدا، فخر نبی، همسر زهرا

کم بود سپاه تو و بسیار تو بودی
سردار، نبی بود و علمدار تو بودی
دشمن‌شکن عرصه‌ی پیکار تو بودی
آری به خدا حیدر کرار تو بودی

هان تیغ بچرخان وسط معرکه هوهو
ای تیغ هم از جذبه‌ی رزم تو علی‌گو

ای دست تو در دست نبی دست ولایت
ای مشعر و مَسعی و منا، محو صفایت
ای بر لب هر عارف وارسته ثنایت
ای جان جهان، جان دو عالم به فدایت

ماییم و تمنای نگاه تو علی‌جان
ای پای غدیر تو، جان همه قربان

ای آنکه به شب‌های دُژم بدر مُنیری
ای شعله‌ی عشقی که نمرده‌ست و نمیری
تو عزت محضی که تبدّل نپذیری
تو حکمت بر پا شدن بزم غدیری

ای صف‌زده در بیعت تو عالم و آدم
بَخٍّ لَک مولای، ولی‌الله اعظم

نَستَغفرُ مِن هر چه ولایت نپذیرد
نَستَبرءُ مِن هرکه تو را دوست نگیرد
حق است فقط آنچه نمرده‌ست و نمیرد
کی اهل بهشت است کسی را که کنی رد

جز تو چه کسی وارث اوصاف عظیم است
بر دوزخ و جنت چه کسی جز تو قسیم است…


***************

اشعار عید سعید غدیر –  مهدی رحیمی (زمستان)

چو شهر علم نبی گشت در علی بشود
بدا به حال هر آن کس که بر علی بشود

غدیر صحنه ی اوج ولایت است ببین
پیمبر آمده از هر نظر علی بشود

خدا شود به خداوند اگر که یک پله
از این که هست علی بیشتر علی بشود

چه محشری شده بر پا به روی بار شتر
حساب کن که نبی ضرب در علی بشود

در این معادله اصلا درست هم این است
خبر رسان که نبی شد خبر علی بشود

نه این که نام علی حافظ ابوالبشر است
قرار بود دعای سفر علی بشود

تبر به دست اگر بت شکن شد ابراهیم
نبی ست بت شکن اما تبر علی بشود

چه در غدیر چه در خیبر و چه در محشر
قرار هست فقط یک نفر علی بشود

به غیر فاطمه آن هم نه در تمام جهات
نمی شود که کسی این قَدَر علی بشود

فقط برای حسین است این فضلیت که؛
پدر علی و هر آن چه پسر علی بشود

نه هر جدال که در اوج جنگ کرب و بلا
حسین تر شود عباس تر، علی بشود

چه در زمان نبی و چه در دل محراب
همیشه باعث شق القمر علی بشود

*************

اشعار عید سعید غدیر –  حسن لطفی

این کیست که بالاتر از او دستِ کسی نیست
این کیست که جز دامنِ او دسترسی نیست
این کیست که در سِیطَره اش بود و نبود است
عالم سَرِ این سفره به غیـر از قفسی نیست
این کیست که حتی همه ی هولِ قیامت
در پیشِ تجلّیِ ظهورش قَبَسی نیست
این کیست که در هولِ هراس آورِ محشر
جز سایه ی او هیچ کجا دادرَسی نیست
این کیست که یک عُمر نبی گفت و ستودش
بالاتر از این دستِ خدا دستِ کسی نیست

صد جام به شُکرانه ی این باده شکستیم
تا هست علی تا به اَبَد باده پرستیم

خورشید اگر آب کند پا به سَرَش را
جبریل اگر فرش کند بال و پَرَش را
اَفلاک اگر خاک شود یا که غباری
از پایِ تو گر سُرمه کِشَد چشم تَرَش را
شب پُر کند از پولک و مهتاب و ستاره
دامانِ تو را تا که ببیند سحرش را
اینها همه هیچ اند در آنجا که خداوند
رو کرده به شکل تو تمامِ هنرش را
نام تو چه دارد که به هنگام رَجَزها
از هیبتِ آن شیر دریده جگرش را

ای شاهِ سواران نظری کُن به پیاده
حالا که خدا دست اُخُوَت به تو داده

آرامش طوفانیِ گیسویِ تو عشق است
طوفانِ تماشاییِ اَبرویِ تو عشق است
با آتشِ هر ضربه یِ دستِ تو خدا گفت
تیغی بزن ای مرد که هوهویِ تو عشق است
بر تیغه ی شمشیرِ تو حَک کرده خداوند
بر پهنه یِ هر معرکه بازویِ تو عشق است
خورشید طلوع می کند از کُنجِ حریمَت
یعنی که در این خاک فقط کویِ تو عشق است
سجاده ام از جنسِ غبارِ قدمِ توست
این قبله که داریم فرا رویِ تو عشق است

سر تا به قدم هرچه که داریم فدایت
عشق است اگر سر بِدَوانیم به پایت

هر شعر که در عرش خدا گفت علی بود
هر شور که در خلقتِ ما گفت علی بود
سوگند به شبهایِ تماشاییِ مکه
نامی که محمد به حرا گفت علی بود
وِردی که به هنگامِ قنوتش به لبش داشت
ذکری که نبی وقتِ دعا گفت علی بود
آن نغمه که در کوچکی ام مادرم آموخت
با کودکِ اُفتاده زِ پا گفت علی بود
لالاییِ ما بود همین نام که هرشب
با زمزمه و گریه ی ما گفت علی بود

تا لحظه یِ مرگم لبم از نام تو گویاست
یا حضرتِ حیدر تپشِ سینه ی زهراست

*************

اشعار عید سعید غدیر –  محمد جواد شیرازی

بسم حق… بسم محمد… بسم سلطان نجف
سینه ام آتش گرفت از داغ هجران نجف
تشنه ام من تشنه ی خورشید تابان نجف
"گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف
می ‌دمد خورشید از چاک گریبان نجف"

مرتضی انداخت با یاری زهرا سفره ای
بین صحرا، بین دریا، در ثریا سفره ای
پهن شد در عرش، نزد حق تعالی سفره ای
"سفره مولاست گر پهن است هر جا سفره‌ای
عرش هم باشیم اگر هستیم مهمان نجف"

تشنه ایم و دست از کوزه کشیدن کار ماست
صبح تا شب سختی روزه کشیدن کار ماست
از طعام دیگران پوزه کشیدن کار ماست
"دور تا دور حرم زوزه کشیدن کار ماست
می‌شود نوح نبی وقتی نگهبان نجف"

بی ولای مرتضی نیت نکردم هیچ وقت
جز برای مرتضی خدمت نکردم هیچ وقت
در نجف احساس غم… غربت… نکردم هیچ وقت
"آرزوی دیدن جنت نکردم هیچ‌وقت
من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف"

می شود ذکر قنوتش یا علی و فاطمه
منتهای حاجتش تنها علی و فاطمه
کار دارد در دو عالم با علی و فاطمه
"نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه
هرکسی که رفت زیر دین ایوان نجف"

در قنوتم، در میان ربنا اغفرلنا
دیده ام افتاد بر انگشترم بین دعا
زیر لب با چشم تر خواندم همین یک بیت را
"به قنوت ما نمی‌آید عقیق هیچ جا
می‌خرم انگشتر از ملک سلیمان نجف"

در دو عالم عبد دربار بتول و حیدریم
سالیانی هست سربار بتول و حیدریم
شاکر الطاف بسیار بتول و حیدریم
"ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم
سر به قربان مدینه جان به قربان نجف"

هستی الله در هست حسین است و علی
خلقت عالم همه پست حسین است و علی
هر دل آزاده ای مست حسین است و علی
"رزق آب ‌و نان ما دست حسین است و علی
سال‌ها خوردیم آبِ کربلا… نانِ نجف"

از نفس هایم دوباره آه دارد می رسد
وقت دیدار گدا و شاه دارد می رسد
بوی عطر سیب ثارالله دارد می رسد
"نیمه ی ماه رجب از راه دارد می‌رسد
کربلای ما چه شد دستم به دامان نجف"

************

اشعار عید سعید غدیر –  محمد جواد شیرازی

مستجیرٌ بکم… سلام آقا، ناجی انبیا علی جانم
مهبط الوحی، معدن الرحمه، یا أخَ المصطفیٰ علی جانم

مستم و حالت طرب دارم، میل بوسیدن عنب دارم
لائذٌ عائذٌ… به لب دارم، أنتَ کهفُ الوریٰ علی جانم

با دلی پر گناه آمده ام، باز هم رو سیاه آمده ام
به امید پناه آمده ام، مَن أتٰکُم نَجیٰ علی جانم

عصمه المؤمنین امین الله، شاه اهل یقین امین الله
آبروی همین امین الله، آبروی دعا علی جانم

مدح تو بر لسان جبریل است، بین تورات بین انجیل است
بین قرآن سخن به تفصیل است از تو یا مرتضی علی جانم

گرچه آلوده ام ولی گفتم، در نجف بی معطلی گفتم
صد و ده بار یاعلی گفتم، ذکر مشکل گشا علی جانم

جلوه ی پنج تن شما هستی، قل هو الله من شما هستی
اولین بت شکن شما هستی، قاتلُ الأشقیا علی جانم

ای نمایانگر مسیر از چاه، بی تو هر بنده می شود گمراه
نقطه ی تحت باء بسم الله، زوج خیرالنسا علی جانم

شاکرم در دلم تو را دارم، بین آب و گلم تو را دارم
گرچه من سائلم تو را دارم، همنشین گدا علی جانم

لالم از گفتن ثنای شما، پدر و مادرم فدای شما
هر چه دارم همه برای شما، لَکَ روحی فِدا علی جانم

هادیِ راه سر به راهم کن، تو فقط لحظه ای نگاهم کن
برده ات می شوم سیاهم کن، همدم برده ها علی جانم

به قلم میخورم قسم، به کتاب… سائلت را نمی کنی تو جواب
تَرْزُقُ مَنْ تَشَا بِغَیْرِ حِساب، تَرْزُقُ مَنْ تَشا علی جانم


****************

برای عضویت در کانال تلگرام ما اینجا کلیک بفرمایید

 

1 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.