اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  روح الله دانش

هست دعایم که دعایم کنی
در سفر عشق صدایم کنی

حال بیا راهی کویم نما
تا به ره خویش گدایم کنی

کاش مرا هم چو رفیقان خویش
زاءر آن صحن و سرایم کنی

جان خودم را به شما میدهم
خواهشم این است فدایم کنی

کی بشوم ساکن بام حرم
تا سر گلدسته هوایم کنی

بندهء ناچیز منم یا حسین
با نظرت پر ز بهایم کنی

کاش مرا با سفر اربعین
از غم و اندوه جدایم کنی

نوکر بد باز به تو نوکر است
کی تو مرا پرت و رهایم کنی

در نظرت گیر مرا تا شود
طوقهء عشقاق به پایم کنی

میشود آقا که بنوشم عسل
مثل شهیدان خدایم کنی


****************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  رحمان نوازنی

خدا کند که منم دعوت شما باشم
و بخش کوچکی از خلوت شما باشم

و در کنار همین سفره ها کنار شما
نمک بریزم و هم صحبت شما باشم

فرار کرده ام از دست ظلمت نفسم
که دست تربیت رحمت شما باشم

خدا کند که نظر کرده را نظر نکنند
که در نظاره ی بی منّت شما باشم

مخواه بین گداهای قیمتی حرم
گدای بی غم و بی قیمت شما باشم

ضیافت است و گدا هست و انتخاب شما
خدا کند که منم قسمت شما باشم

اگر چه قیمت من با گناه قسمت شد
اگر چه بنده ی بی قیمت شما باشم!!!

ولی به قیمت کرب و بلا نگاهم کن
که من غلام همین هیئت شما باشم

*************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  جواد حیدری

غفلت اگر که دامن ما را رها کند
دل دائما هوای حریم شما کند

بودن میان روضه ی تو اعتبار ماست
ما را خدا ز روضه مبادا جدا کند

مالم اگر حلال بود خرج روضه است
تا مادرت به روزی ما اعتنا کند

باشد صله به مادر تو گریه بر غمت
در بین گریه فاطمه ما را دعا کند

قیمت بده به ما که نداریم ارزشی
شاید خدا که هستی ما را فدا کند

ما خلق گشته ایم شبیه شما شویم
چشمان ما به چشم شما اقتدا کند

بی غسل و بی کفن شدنم آرزو بود
ارباب ما بگو زعنایت خدا کند

باید زچشم حضرت عباس روضه خواند
شاید خدای قسمت ما کربلا کند

با دیده ای که تیر میانش نشسته است…
آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کند

****************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  هادی همتی

در زندگی دار و ندار من حسین است
تنها دلیل اعتبار من حسین است

هر کس بنازد بر کسی در این زمانه
ای اهل عالم! افتخار من حسین است

لبیک می گویم به او از عمق سینه
تا زنده ام ذکر و شعار من حسین است

من تا ابد هستم غلام حلقه گوشش
سلطان صاحب اقتدار من حسین است

هرگز غمی در دل ندارم در دو دنیا
وقتی کلید قفل کار من حسین است

در لحظه ی مرگم هراسی در دلم نیست
جان می دهم راحت که یار من حسین است

امروز می گویم،شما فردا ببینید…
شعر روی سنگ مزار من حسین است!!

محشر که بر هر کس بود روز مکافات
از دام غم راه فرار من حسین است

**************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  اسماعیل شبرنگ

هرشب دل شکسته ی ما در هوای توست
در اعتکاف خیمه ی سبز عزای توست

من هرچه دارم از سر این سفره برده ام
آقا تمام بود و نبودم برای توست

از کودکی برای شما گریه می کنم
اصلاً زِ کودکی دل من مبتلای توست

حاتم به سائلی درَت فخر می کند
دست تمام عالم و آدم گدای توست

شش گوشه ی شما شده دارالقرار عشق
هرجا که می روم دل من زیر پای توست

آقا تو را به جان علی اکبرت قسم !
عمری تمام آرزویم کربلای توست

حالا بیا و درد دلم را دوا بده
إذن طواف مرقد شش گوشه را بده


**************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  ید الله شهریاری

تربتت خاکستر بی مایه را زر می کند
سنگ اسود را مثال در و گوهر می کند

حال ما خوب است ؛ اما پنج وعده در صلاه
حال ما را سجده بر خاک تو بهتر می کند

ای بنازم تربتت را ، که فقط یک دانه اش
کل جامهری مسجد را معطر می کند

ذره ای تربت به کام طفل ، آغاز حیات
روزی اش را تا دم مرگش مقرر می کند

اندکی از آن به کام یک مریض رو به موت
بهتر از کل اطبا ، کار محشر می کند

در میان قبر یک مقدار خاک مدفنت
چهره ی خاموش میّت را منور می کند

مستی از پابوس برمی گردد و بعد از سفر
تربتت را هدیه بر یک مست دیگر می کند

مست آن خاک جنون خیزم که در روز دهم
یک غلام روسیه را شمس انور می کند

خاک پای تو کجا ! عاشق خودش را از ادب
خاک پای شوذب و نعمان و جعفر می کند

خاک صحنت دست هرکس می رسد بی اختیار
رو به قبله با سلامی دیده را تر می کند

با نظر بر تربت اعلی مال کربلا
بی هوا عاشق هوای شاه بی سر می کند

**************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  علی ناظمی

می شود سوخت و خاکستری آورد به دست
باید اینگونه شد و دلبری آورد به دست

یک شبی مرحمت گوشه ی چشمی باید
تا که بتوان سحر بهتری آورد به دست

خاک زیر قدم یار پُر از قربانی ست
باید از جان بگذشت و سری آورد به دست

می شود بال به معراج رسیدن را داشت
با تو جبریل پرید و پری آورد به دست

کَرَم آنقدر در خانه یتان بسط نشست
تا گدایی شریف دری آورد به دست

کربلا ، هر چه که روزی بشود باز کم است
کاش می شد سفر دیگری آورد به دست

هر که آیینه شد و نور شد و آدم شد
از حسینیه ی چشم تری آورد به دست

خیمه ها سوخت و چند تکه فقط باقی ماند
لاجرم زینب از آن معجری آورد به دست

**************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  حسین قربانچه

خانه ای که سر در ِآن جایِ چوب پرچم است
چارچوبش تکیه گاهِ بانویی قامت خم است

هم چو سلمان اندرونی رفتن ِ این خانه ها
رزق ِ هرکس نیست حرفِ محرم و نامحرم است

خرج ِ این روضه گرفتن از جگرها میرسد
نوکری با خون دل خوردن همیشه توأم است

اینکه ما نوکر شدیم از ربنای مادر است
مثل عیسی که عروجش از دعایِ مریم است

دست من که نیست نامت گریه در می آورد
کار ِ خورشید است اینکه رویِ هر گل شبنم است

یا حسین ِ سینه زن جانم حسین فاطمه ست
در قرار سینه زنها پاسخ دم با دم است

خوب و بد را میخرند این است رسم کربلا
تلخی ِ چایِ عراق و شهد شکر با هم است

دستْ از این دامن کشیدن تیرگی می آورد
خوش به حال آنکه چنگ التماسش محکم است

بابتِ هر روضه ای از روضه هایِ کربلا
باید از جان هم گذشت اما بضاعت ها کم است

***************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  رضا باقریان

اشک ما وقف عزای پنج تن
بچه های ما فدای پنج تن

رونقی این سفره هامان دارد از
برکت و لطف و عطای پنج تن

بالهای ما، خدا هم شاهد است
پر نزد غیر از هوای پنج تن

رفت و آمدهای ما در روضه ها
هست مرهون دعای پنج تن

نسل ما یا نوکرند، یا عاشقند
ایل ما اصلا گدای پنج تن

ما مریض معصیت هستیم، پس
آمدیم دارالشفای پنج تن

با دعای فاطمه قد می کشیم
روز و شب تحت لوای پنج تن

سینه ی ما گنج علم اهل بیت
دیده ی ما خاک پای پنج تن

هیئتی که فاطمه دارد نظر
می شود غار حرای پنج تن

مادرم در روضه ها فریاد زد
زندگیِ ما برای پنج تن

می رسد هر روز رزق ما از آن
عطر ناب ربنای پنج تن

پای میزان عمل که می شود
خوش به حال آشنای پنج تن

با دمِ مظلوم بر پا می شود
کربلا در روضه های پنج تن

می شود شبهای جمعه، کربلا
غرق آه و نینوای پنج تن

چشم من دارد خجالت می کشد
اشک می خواهم خدای پنج تن

با نوای (یابُنَیَّ) می شود
نینوا در کربلای پنج تن

روضه خوان می گفت زینب پیر شد
در کنار ماجرای پنج تن

آه، از گودال دارد می رسد
گریه های، های هایِ پنج تن

این صدای وای وایِ زینب است
یا صدایِ وای وایِ پنج تن

کاش عاشورا بمیرم از غمِ
زخم های ناخدای پنج تن

*************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  رضا باقریان

بنویسید مرا بی سر و سامان حسین
جگری سوخته و پاره گریبان حسین

پای شش گوشه گدا را بنشانید و سپس
بنگارید مرا دست به دامان حسین

روضه ای باز بخوانید و، هلاکم بکنید
روی قبرم بنویسید پریشان حسین

پروراندند مرا پای همین هیئت ها
از همان روز ازل خورده ام از نان حسین

کاش در کرببلا جام شهادت نوشم
بسرایند مرا جزء شهیدان حسین

شبِ بی گریه در این عشق حرام است مرا
این چنین است شبِ ریزه خور خوان حسین

بنویسید روی مشک علمدار حرم
جان عالم به فدای لب عطشان حسین

به خدا این پسر حضرت زهرا باشد
روی خاک است چرا پیکر عریان حسین

***************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  مهدی مظفری

خانه ی آخرتم هست قدمگاه حبیب
بر سر سنگ مزارم بنویسید حسین

هرکه پرسید چه دارم دگر از دار جهان
همه یِ دار و ندارم بنویسید حسین

هیچ شعری ننویسید به روی کفنم
با گِل ِ تربتِ یارم بنویسید حسین

من دلم را ز شکیبایی زینب دارم
همه یِ صبر و قرارم بنویسید حسین

تا نپرسند ز من هیچ سؤال آن دو ملک
به رویِ سینه ی زارم بنویسید حسین

گلشن و باغ و بهشتم بخدا روضه ی اوست
همه یِ باغ و بهارم بنویسید حسین

**************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  سید امیر میثم مرتضوی

هرشب دلم حوالی ایوان کربلا است
عاشق همیشه بی سرو سامان کربلا است

اکبر، علیِ اصغر و قاسم به جای خود…
عالم بدان حُسین ع که سلطان کربلااست

پای دفاع ز کرب و بلا جان فدا کنم
جانی که هست در تنم از آن کربلا است

" در سایه ی عنایت فرزند فاطمه"س"
ایران فقط نگین سلیمان کربلا است

در روز اربعین همه عشاق را ببین
این ها کمی ز گوشه ی طوفان کربلا است

حال کسی نرفته حرم را توأم بدان
نوکر همیشه دست به دامان کربلا است

بگذار تا که باز بگویم ز روضه ها
حال دلم همیشه پرشان کربلا است

در قتلگه امام زمان عج گو چه دیده که؟
هر صبح و شام یکسره گریان کربلا است

****************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  جعفر ابو الفتحی

چه زیادند کسانی که به کم محتاجند
دسته ی خلق همیشه به کرم محتاجند

گر چه معشوق محیط است و محاطش عاشق
لیک هر عاشق و معشوق به هم محتاجند

غم اگر هست غم هجر رخ دلداران
شاد شادند کسانی که به غم محتاجند

راکعونند که قائم به قیامت هستند
عبدهایت به قد و قامت خم محتاجند

پیش سلطان کرم، شاه و گدا یکسانند
همه ذرات جهان زیر علم محتاجند

سوختن در پی پروانه شدن می ارزد
بنده های تو به آن شمع حرم محتاجند

دائما خلق گدای کرم عباسند
دست های همه به دست قلم محتاجند

****************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  مصطفی متولی

آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم
دل خون تر از شقایق دشت بلا شدیم

ما یادمان که نیست ولی راستی حسین
با درد غربت تو کجا آشنا شدیم

ممنون از اینکه آمدی آقای ما شدی
ممنون از اینکه نوکر این خانه ما شدیم

شکر خدا که فاطمه مارا خریده است
شکر خدا که خرج بساط شما شدیم

عزت سرای ماست عزا خانه شما
با گریه بر تو بود عزیز خدا شدیم

ما را خدا به عشق تو میبخشد عاقبت
ما عاقبت بخیر تو در روضه ها شدیم

***************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  جواد حیدری

وقتی خدا به خلقت تو افتخار کرد
ما را برای نوکری ات اختیار کرد

کشتی ِ هیچ‌ کس به دل ما محل نداد
اما حسین آمد و ما را سوار کرد

تا داغ تو جگر بخراشد به سینه‌ها
برق نگاه تو دل ما را شکار کرد

گر روضه‌ات نبود که ما دین نداشتیم
دین را برای ما غم تو استوار کرد

جانم فدای آن که تمامی عمر خویش
بر درگه تو خدمت بی‌انتظار کرد

هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی‌رود
یک لحظه هرکسی که برای تو کار کرد

دنیا و آخرت همه مدیون زینبیم
ما را صدای ناله ی او  بی ‌قرار کرد

من در نماز نیز به فکر لب توام
احمد لبِ تو را سر منبر چکار کرد

گیرم که گریه‌ها شده مرهم به زخم تو
باید به داغ ساقی لشکر چه کار کرد ؟

**************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  سید محمد میر هاشمی

ما درد عشق دوست به درمان نمی‌دهیم
سوز سحر به صبح گلستان نمی‌دهیم

جان بر کفیم و دار به دوشی مرام ماست
تا اذن حضرتش نرسد ، جان نمی‌دهیم

ما پشت پا به عشق و محبت نمی‌زنیم
این شهد را به تلخی عصیان نمی‌دهیم

عمری بود ز سینه‌زنان ولایتیم
این دست را به بیعت شیطان نمی‌دهیم

از آبروی اشک ، بصیرت گرفته‌ایم
این قطره را به زمزم جوشان نمی‌دهیم

تا ذوالفقار ذکر ائمه به دست ماست
هرگز امان به منکر قرآن نمی‌دهیم

اهل ولایتیم و پریشان دلبریم
ما گوش جان به حرف پریشان نمی‌دهیم

ما را فقیر کوی حسین آفریده‌اند
این فقر را به ملک سلیمان نمی‌دهیم

جز کربلا بهشت دگر را نخواستیم
این خاک را به روضه ی رضوان نمی‌دهیم

عشق حسین و مهدی او ارث مادر است
این گنج ، پربها بُوَد ، ارزان نمی‌دهیم


***************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام –  پوریا باقری

آه از لحظه ی افطار و عطش های دلم
میرود سوی گرفتاری او پای دلم

لب عطشان … پسر فاطمه…غوغای عطش
این شده ذکر لب و درس الفبای دلم

حالت تشنگی ام حس عجیبی دارد
نام ارباب شده چشمه ی صحرای دلم

هرچه نزدیک شود لحظه ی افطار به ما…
داغ تو بیشتر از پیش شود نای دلم

خواهرت گوشه ی مقتل به تماشا بود و…
مادرت گفت : حسین و…سر سودای دلم

ما فقط تا دم افطار عطش را دیدیم
وای بر آن لب خشکیده ی آقای دلم

***************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام – سعید مرادی

عاشقم عاشق ترم کن آتشم خاکسترم کن
تشنه آب فراتم شاه عطشان باورم کن

بنده ای شرمنده هستم سائلی درمانده هستم
در کنار صحن سقا روضه خوان اصغرم کن

ساقیا بی خود ز خویشم گوشه ای تنها نشینم
حسرت شش گوشه دارم میهمان اکبرم کن

در به در چون باد صحرا سر به سر چون موج دریا
در کنار نهر علقم سینه زن تا محشرم کن

دل سراپا شور و غوغا سینه لبریز تمنا
در میان زائرانت خاک پای مادرم کن

دُره دریای شرافت مظهر جود و سخاوت
از کرامت یابن زهرا غرق در خون پیکرم کن

رهبر سرخ تولی صاحب عرش معلی
با نگاه چشم مستت تشنه یک ساغرم کن


***************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام – ابراهیم لآلی

میرسم تا خدای ثارالله
میزنم تا صدای ثارالله

ایل و اجدا من همه هستند
ریزه خوار و گدای ثارالله

با دو دنیا عوض نخواهم کرد
رشته ای از عبای ثارالله

جان ما ارزشی ندارد که
جان عالم فدای ثارالله

میزند طعنه بر مه و خورشید
گردی از زیر پای ثارالله

بهتر از هر شراب می باشد
چایی روضه های ثارالله

معجزه دیده ام هزاران بار
به خدا از غذای ثارالله

اهل دوزخ شود بهشتی با
گریه بهر عزای ثارالله

انبیا هم کمیتشان لنگ است
گر نباشد عطای ثارالله

خوش به حال هر آنکسی که بود
نوکر بچه های ثارالله

آرزویم بود بمیرم در
حرم با صفای ثارالله

میشود هر دعا برآورده
زیر گنبد طلای ثارالله

هر شب جمعه زائرش باشد
فاطمه با خدای ثارالله

به خدا اسم اعظم حق است
سر از تن جدای ثارالله

آه از آن دم که مادرش زهرا
روضه خواند برای ثارالله


*************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام – حسن کردی

بالاترین عبادت ما کار نوکری ست
نوکر شدن زمینه ی فردای بهتری ست

ما سال ها اسیر کمالات دلبریم
او قرن ها مدرس احساس دلبری ست

من عِرق خانوادگی ام روضه های اوست
او شآن خانوادگی اش ذره پروری ست

شغل شریف زندگی ام کفشداری است
این عشق یادگار من از ارث مادری ست

با اشک روضه اش به مقامات میرسند
عشق حسین لازمه ی هر پیمبری ست

گریه کنان او همه از یک قبیله اند
قانون این قبیله حسینی و حیدری ست

با هر کسی که دست اخوت نمیدهیم
عشق حسینِ فاطمه شرط برادری ست


****************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام – مجتبی نجیمی

این دل به یک گوشه نگاه شما خوش است
در بین عالمین به این روضه ها خوش است

جایی ندارد و همه جا هم نمی رود
تنها به یک زیارت کرب و بلا خوش است

از غصه هایتان دلمان غصه دار شد
شرمنده ایم از این که به این گریه ها خوش است

اخر مرا می کشد این دوری از شما
قلبم به یک زیارت موسی الرضا خوش است

مولای من محبت خود را زمن مگیر
با این مدال قلب و دل نوکرا خوش است


***************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام – محمد جواد شیرازی

شب جمعه است…هوایت نکنم می میرم
یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم

ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی
از فراق تو شکایت نکنم می میرم

سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است
سجده بر تربت پایت نکنم می میرم

دوریت درد من و نام تو درمان من است
تا خود صبح صدایت نکنم می میرم

به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم

"وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد
من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم"

جان ناقابل من کاش فدای تو شود
اگر این جان به فدایت نکنم… می میرم!

شعرهایم همگی درد فراق است… ببخش
صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم


**************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام – جواد قدوسی

گریه های شب جمعه چه خریدن دارد
نوکرت تا خود تو شوق رسیدن دارد

شده هفتاد و دو سر با سر تو بر نیزه
سر بازار شما ٰ زجر کشیدن دارد

دل من لک زده تا اسم مرا بنویسند
به سر بام حرم میل پریدن دارد

رخ یوسف اگرم هر چه که زیباست ولی
چهره نه ٰنام شما دست بریدن دارد

من شفا یافته دست شما بودم وبس
شکرٰ باذکر حسینٰ قلب تپیدن دارد

همه زوار تو بی دل شده بر میگردند
که نیازی دلشان  بر تو شدیدا دارد

هر کجا مینگرم عکس حرم میبینم
این در خانه عشق است دویدن دارد

دم محشر که حسین بن علی وارد شد
حال و روز دل عشاق چه دیدن دارد

بدنی بی سرو پر زخمٰ فدایش جان ها
کمر آنجا به خدا جای خمیدن دارد

الکی نیست که زینب سر خود میشکند
دیدن روی شما سینه دریدن دارد


**************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام – سعید مرادی

اصول دین من آقا فقط عزای شماست
دلیل خلقت عالم فقط عطای شماست

همین که بین عزای تو میرسم آقا
ز لطف حضرت زهراو از دعای شماست

دوباره آمده ام تا که عاشقت گردم
دوباره در دل بیتاب من هوای شماست

به غیر ذکر تو برلب نمیبرم مولا
تمام دارو ندارم دلم برای شماست

نظر ب اشک دوچشم ترم کنید امشب
که روضه خوان عزای شما خدای شماست

دلم ربودی و دیوانه کرده ای مارا
دوای درد دلم صحن باصفای شماست

مرا ب کعبه نیازی نبوده از اول
چرا که قبله من گنبد طلای شماست

تویی که ذکر لب هود و نوح و عیسایی
تمام حمد و ثنای ملک ثنای شماست

تویی کریم و کرامت اسیر درگاهت
تمام ایل و تبارم گدا گدای شماست

مرا ب عشق تو خلقت نموده خالق من
تمام ارض و سماوات خاک پای شماست

از اینکه بی تو بمانم همیشه میترسم
بیا که جان من زار خاک پای شماست

هزار و نهصد و پنجاه زخم پیکر تو
دلیل گریه بی حد و روضه های شماست

اگرچه غرق گناهم ولی ب جان علی
همیشه عاشق سرگشته مبتلای شماست

به زیر سنگ لحد هم ب سینه خواهم زد
دلیل سینه زنی شوق کربلای شماست

بیا و خانه ی قبر مرا منور کن
تمام راه نجاتم فقط ولای شماست


**************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام – روح الله دانش


هر آنکس ضرب آهنگش حسین است
صدا  و  نغمه  و چنگش حسین است

یقینا  مورد  الطاف  زهرا ست
کسی را باطن و رنگش حسین است

هر  آنکس  حق  درونش  خانه  دارد
اصول و فقه و فرهنگش حسین است

☀️☀️☀️

حالا که ز احساس تو در تاثیرم
با  بال  سپیدت  بنما  تطهیرم

دستان  کریمانه  تو  باز شده
اینک تو ببین چگونه در تغییرم

یک نور که عالمی چنان محتاجش
اینگونه همیشه بوده در تصویرم

چشمان تو مست و بی حواسم کرده
باور  بنما  که  بنده  بی  تقصیرم

یک رحمت  پر واسعهء بی همتا
این بوده همیشه از شما تعبیرم


**************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام – حسین جنتی

روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه
نیزه ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه

این چه خورشیدِ غریبی است که با حالِ نزار
پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه

باغبانی است عجب، آن که در آن دشتِ بلا
به خزانی ثمرش رفت، ولی قولش نه

شیرمردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار
دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه

جان من برخیِ «آن مرد» که در شط فرات
تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه

هر طرف می نگری نامِ حسین است و حسین
ای دمش گرم، سرش رفت، ولی قولش نه


*****************

اشعار مناجات با ابا عبدالله الحسین علیه السلام – علی زمانیان

اصلا حسین جنس غمش فرق می کند
این راه عشق، پیچ و خمش فرق می کند

اینجا گدا همیشه طلبکار می شود
اینجا که آمدی کرمش فرق می‌کند

شاعر شدم برای سرودن برایشان
این خانواده محتشمش فرق می کند

صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین
عیسای خانواده دمش فرق می کند

از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش
معلوم می شود حرمش فرق می کند

تنها نه اینکه جنس غمش، جنس ماتمش
حتی سیاهی علمش فرق می کند

با پای نیزه روی زمین راه می رود
خورشید کاروان قدمش فرق می کند

من از "حسینُ منّی" پیغمبر خدا
فهمیده ام حسین همه اش فرق می کند


***************

برای ارتباط با ما در کانال تلگرام اینجا کلیک بفرمایید

 

1 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.