اشعار ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها –  علیرضا خاکساری

ای رونق فصل بهار أُمِّ إِسحاق
ای دلخوشی روزگار أُمِّ إِسحاق
تو فرق داری با همه ، از دار دنیا
تنها تویی دار و ندار أُمِّ إِسحاق
تو به حیات مادر خود جلوه دادی
ای روشنی شام تار أُمِّ إِسحاق
گویا خدیجه فاطمه آورده از نو
بالا گرفته کار و بار أُمِّ إِسحاق
امشب ملائک به تماشایت نشستند
امشب که هستی در کنار أُمِّ إِسحاق
در چشمهای تو نجابت خانه کرده
ای سوگلی باوقار أُمِّ إِسحاق
دختر به خوبی تو این دنیا ندارد
غمخوار بابا ! خانه دار أُمِّ إِسحاق
نورٌ علی نورٌ علی نوری یقینا
خورشید زاده ! شاهکار أُمِّ إِسحاق
بی شک به دنبال کمالات است اگر که
بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق
در دامنش خاتون محشر پروریده
صدها درود حق نثار أُمِّ إِسحاق
کل میکشم امشب به یمن مقدم تو
کف میزنم به افتخار أُمِّ إِسحاق

عطر خوش قنداقه ات می آید از راه
با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله

خورشید روی بام دنیای حسینی
فرزانه ای و ماه شب های حسینی
باباست محو حُسن سیمای تو بانو
یا اینکه تو گرم تماشای حسینی
سر تا به پا آیینه ی مادربزرگی
هانیه ، حسنا ، زهره ، زهرای حسینی
ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل
محبوبه ی محجوب و زیبای حسینی
إِنسیه ای اما شبیه به فرشته
باید صدایت کرد "حورای حسینی"
با مادری هایی که کردی میتوان گفت
در کودکی أم أبیهای حسینی
عالم فدای طرز بابا گفتن تو
شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی
دل میبرد چادر نمازت از ملائک
مأموم شبهای مصلای حسینی
تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت
پیداست در خوی تو تقوای حسینی
بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد
تو زینب کبری نه صغرای حسینی
حبل المتین از ریشه های چادر توست
تو گرمی بازار فردای حسینی

ای آبرو بر خلق داده ! خیر مقدم
ارباب زاده ! شاهزاده ! خیرمقدم

روحی لطیف آکنده از احساس داری
 قلبی شکننده ، دلی حساس داری
سیب دو نیم فاطمه هستی و حتما
در هر نفس هایت شمیم یاس داری
جز حق برای هیچ کس کاری نکردی
مانند زهرا مادرت اخلاص داری
لطف زیاد تو به بابا رفته انگار
بنده نوازی و نگاهی خاص داری
گرم است پشت تو به کوه انگار بانو
تا تکیه ای بر شانه ی عباس داری
ما رعیتی ساده در این دربار هستیم
خاتون ! نگاهی به عوام الناس داری ؟
جودِ حسن ، مهرِ علی ، احسانِ زهرا
در تو نهفته ، بی گمان "میراث داری"

آیینه دار نور ناب پنج تن تو
زهرا ، حسین و مرتضی ، احمد ، حسن تو

از عزم جزم ات دشمن احساس خطر کرد
گوش فلک را هم رجزهای تو کر کرد
آنقدر ای بانو بزرگی که برایت
هجده سر بر روی نی سینه سپر کرد
محکم قدم برداشتی عالم به هم ریخت
پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد
شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد
با شیوه ی ترفند تو کلی ضرر کرد
با ناله ات طوری به مسجد حمله بردی
گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد …
با همت ات چیزی نماند از آل فتنه
هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد
تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعا
کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد
تا حرمله را از نفس انداخت آهت
نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد
تو مغز بادام امیر لافتایی
آوازه ات امروز عالم را خبر کرد

با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد
کرببلا با همت تو کربلا شد

یا خود بخشکان ریشه ی جور و ستم را
یا که به من بسپار شمشیر دو دم را
"هَیهاتْ مِنَّ الذِّلّه" ام معنی اش این است
از کودکی نذر غمت کردم سرم را
گلدسته هایت روی چشمم جای دارند
دلواپسم این بارگاه محترم را
قربانی راهت شدن مرزی ندارد
مهرت کشانده هم عرب را هم عجم را
عشق حرم ، شوق شهادت جمع کرده
در صحن تو افغانیان با جنم را
اهل امان نامه نه ، عباس تو هستم
از من پذیرا باش دستان قلم را
من إرباً أربا هم شوم روزی به دشمن
هرگز نخواهم داد کاشی حرم را
یک صبح جمعه منتقم می اید از راه
در دست مهدی میدهد رهبر علم را
قطعا نه تنها شهر خان طومان که آن روز
آزاد خواهد کرد مولا "قدس" هم را
بر هر ستون "مسجد ألاقصی "نویسم
با اذن او شعر شریف محتشم را

باز این چه شورش است که در خلق عالم است …


**************

اشعار ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها –  نرگس غریبی

بار عشق ملکوت است که جاری شده است
یازمین سجده به پاهای ثریا زده است

باز هم قامت عرش است که گلپوش شده
یا خدا گل به همه عرش معلا زده است

پیش گهواره ى سبزی که پر از آیات است
سبز از در نجف ،دامن مولا شده است

این رقیست که بر دست حسین میخندد
ماه نو هم قدم أم ابیها شده است

فاطمه در گرانمایه ی احمد امشب
روی قرآن حسین است که معنا شده است

سوریه شور عظیمیست که راه افتاده
در حرم نور به این معرکه بر پاشده است

گره کور به دستان شما افتاده
درد کوریست که از عشق مداوا شده است

حوریان هلهله دارند به دنبال شما
سر پیراهن زهراست ، که دعوا شده است

عشق بیماری سختیست،خدا رحم کند
چشم تو خیره به چشم تر بابا شده است

بر سر دست خدا عرش برین میخندد
یا بهشت است که در دست حسین جا شده است

دامن سبزشما عقده گشایی کرده
دور گهواره ی این طفل چه غوغا شده است


***************

اشعار ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها –  سید حمید داودی نسب

خورشید به پیش تو به سوسو زدن افتاد
حتی قمر از عجز به زانو زدن افتاد
جبریل که آمد، فقط از هو زدن افتاد
فطرس که سراسیمه به جارو زدن افتاد

 جا دارد اگر طفل شبیه است به مادر
نازل شود از سوی خدا سوره کوثر ا

مردم و ملائک به در خانه ی ارباب
پس هم همه شد بر در کاشانه ی ارباب
در دست عمو رفته چو دردانه ی ارباب
می  آمده انگار به کاشانه ی ارباب

ناموس حسینی و دلش تاب ندارد
از بعد تو عباس دگر خواب ندارد

 چون فاطمه هستی و شبیهی تو به زهرا
باید که بخوانند تو را "ام ابیها"
تو "بضعه منی .." حسینی و عمو ها
در شان تو هم گفته "فداها" و "ابوها"…
 ای کاش نباشد به تو دلشوره دنیا
ای عاشق و معشوق ترین سوره ی دنیا

 ای هم نفس خلوتِ تنهایی بابا
رفته است دو چشم تو به زیبایی بابا
هم بازی تو موی چلپایی بابا
دردانه او دختر بابایی بابا

 هرکس جهت سفره تو لقمه نان بست
در اصل برای سفر خود چمدان بست

 در روضه کبوتر شد و در واقع هوایی
با دست تو شد نوکر تو کرب و بلایی
ما را بطلب دختر ارباب، خدایی…
آییم حریم تو به پابوس، گدایی…

ای عشق تو دادی به گدایان چه امیدی
ما را تو بخر از کرم خود شب عیدی

 گفتند که این صحبت خوب است و بدی نیست
گفتند که با نام رقیه ولدی نیست
گفتند که در وصف شما مستندی نیست
صحبت ز مقام تو، نه کار احدی نیست

انکار نمودند تو را محض حماقت
آنان که گرفتند زدستان تو حاجت…

 هرگز نهراسیم از این سیل خروشان
تا خون علی داده به این پیکر ما جان
هستیم مدافع ز حرم، عمه سلطان
مائیم فدایی تو از لشکر ایران

 چون تکیه ی عباس علی بر علم توست
پس امن ترین نقطه دنیا حرم توست

ای کاش که از زندگیت سیر نبودی
تو همسفر نیزه و شمشیر نبودی
در اوج طفولیت خود پیر نبودی
سر آمد و ای کاش زمینگیر نبودی

 چون فاطمه رفتی و گرفتی زهمه رو
بی بی شده ای دخترک دست به پهلو…


*************

اشعار ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها –  علی زمانیان

به روى پر جبرئیل آرمیده
همانکه دلم را به مستى کشیده
فرشته بیا در زمین بار دیگر
ببین کودکى هاى زهرا رسیده
عجب سیب سرخ قشنگى خداوند
براى خود سیب سرخ آفریده
گمان مى کنم اینکه مانند زهرا
فداها ابوها ز بابا شنیده

همانکه به پاکى بود شهره آمد
به دامان خورشیدمان زهره آمد

پدر، عاشق بوى پیراهنش بود
و گرم طواف ضریح تنش بود
میان همه خانواده یکى هم
همیشه خراب عمو گفتنش بود
سحرها سرش روى دامان بابا
شبى هم پدر بر روى دامنش بود
شبى که رد ریسمان هاى این راه
به جامانده بر بازو و گردنش بود

همان شب که از گریه او بى رمق شد
و یک مرتبه روبرو با طبق شد

سلام آنکه بى تو دلم وا نمى شد
کویر زمین مثل دریا نمى شد
اگرکه نمى آمدى تا همیشه
کسى مثل تو شکل زهرا نمى شد
به غیر از تو و عمه زانوى سقا
براى کس دیگرى تا نمى شد
تو در کربلا تشنه،بى آب بابا
ولى آب هم بود بابا نمى شد

چه شد در میان بیابان بماند
چه بهتر که این راز پنهان بماند

مسیح از نگاه تو درمان گرفته
به یمن تو درشهر باران گرفته
براى سفر تا خدا بار دیگر
نخ چادرت را سلیمان گرفته
نگاه شما مى برد سمت دریا
کسى را که راه بیابان گرفته

تو مانند زهرا تو بانوى آبى
تو هم بازى طفل ناز ربابى

شبى که بهارنگاهت خزان شد
زمان وداع تو با کاروان شد
زمین خوردى از ناقه،دربرهه اى کم
تمام تنت پاره اى استخوان شد
تو دیدى که قران برنیزه رفته
ورق در ورق خیزران خیزران شد
تو دیدى که بر نیزه مى رفت بابا
و انگشترش قسمت ساربان شد

خلاصه ترک خورد بغض گلویت
پدر آمد اما بدون عمویت


*************

اشعار ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها –  حسین ایمانی

در مکتب ما شاه حسین است وَ لاغیر
بیراهه نـرو راه حسین است وَ لاغیر
جز کرب وبلا منزل و مقصود نداریم
این سِیْر الی الله حسین است ولاغیر
هرکس به حرم وصل شده عرش نشین است
شیرازه ی درگاه حسین است ولاغیر
تو قبله نشین هستی و میعاد تو قبله
دلبسته و دلخواه حسین است وَ لاغیر

عرش است چنانْ فرش به زیر پَرِسلطان
عالـــَم متوسّـل شده بر دخـترِ سلطان

دُردانه ی ارباب کرم جلوه ی راز است
طـــنّازترین ناز به درگاه نیاز است
هرچند سه ساله ملکوتی و خدایی ست
حالا نَه نتیجه که خدیجه به نماز است
این فاطمه ساداتْ که آئینه ی زهراست
مَلموس ترین کوثر دربار حجاز است
در گریه ی او خطبه ی مولاست هویدا
انگار علی آمده و قافیه ساز است

آهی که رسید از سوی قنداق رقیه
لرزانده چنان تیغ عمو پشت اُمیّه

او آه کشید و بدن توطئه لرزید
او آمد وعباس کمی فاطمه را دید
ارباب پس از دیدن این جلوه ی محجوب
یا فاطر و یافاطمه ای خوانده و بارید
باران شد و بوسید گل روی رقیه
این غنچه ی یاس حـرم فاطمه بوئید
انگار شده قصه ای از فاطمه تصویر
با دیدن او روضه تداعی شد و جوشید

این کوثر دردانه ی ارباب شهید است
صد شکر بَر وُ صورت این یاس سفید است

یاس حرم الله کجا؟! طعنه کجا؟!وای
دردانه کجا؟!نیمه شب و حادثه ها وای
آغوش حسین و بغل عمه کــجا و …
زنجیرکجا؟! سرزنش بی سروپا وای
گلواژه ی شیرین شب و روز کجا و…
این تشتْ کجا؟!روضه برای اسرا وای

دق کردنِ در روضه ی ارباب چه زیباست
چشم حرم الله به راه گل زهراست

 

***************


اشعار ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها –  محمد قاسمی


حسّی از عشق فراتر متولّد شده است
نور در قالب اَختر متولد شده است

جبرئیل آیه ی تطهیر نخواند عجب است
ماه بانوی مُطهّر متولّد شده است

گفت ارباب پس از بوسه زدن بر دهنش
طفل نَه ، قند مکرّر متولّد شده است

فاطمه آمده از سلسله ی فاطمیون
کوثر از تیره ی کوثر متولّد شده است

می شود از حرکات و سکناتش فهمید
عشق عبّاس دلاور متولّد شده است

آخرین" فاطمه سادات " حسین آباد است
این که در خانه ی دلبر متولّد شده است

بی سبب نیست اگر حیدریون سرمستند
نوه ی حضرت حیدر متولّد شده است

دختر زینت دوش نبی آمد ، یعنی
زینت دوش برادر متولّد شده است

عطر مادر شده از هر نفسش ، استشمام
گر چه در کِسْوت خواهر متولّد شده است

أمّ اسحاق تو رفتی ولی از دامانت
غنچه ای ناز و مُعطّر متولّد شده است

توأمان است غم و شادی امروز حسین
همسرش رفته و دختر متولّد شده است

تا که آماده ی جُنباندن گهواره شود
زودتر از علی اصغر متولّد شده است

کوچ او مثل پرستوست ، غریبانه و تلخ
گر چه مانند کبوتر متولّد شده است

بعداً از " أَیتمنی " گفتن او می فهمیم
خبره ی روضه ی منبر متولّد شده است


**************

اشعار ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها –  محمد قاسمی


آنکه مرا به اشک غمش استحاله کرد
دل را به فیض خون جگر دشت لاله کرد
با سر سپرده هاش مرا هم پیاله کرد
بر آستان خویش سرم را حواله کرد

دل از ازل ، اسیر غم و اشک و ناله بود
قربانی نگاه نگاری سه ساله بود

درهای عشق رو به دلم گر که باز شد
از لطف این سه ساله ی سائل نواز شد
دستم گدای عشق شد و بی نیاز شد
“ذاکر” اگر که صاحب این امتیاز شد

از لحظه ی نخست دلش با رقیّه بود
یک عمر گرم زمزمه ی یا رقیّه بود

این خانمی که در دل سقّا علم زده ست
با خنده ای نظام جهان را به هم زده ست
هر بار در خیال دو چشمم قدم زده ست
فوراً بساط شاعری ام را رقم زده ست

او پیر عاشقی ست ؛ نگویید کودک است
“انگار فاطمه ست که در قاب کوچک است”

جایی که شانه های علمدار جای اوست
بی شک حسین فاطمه هم مبتلای اوست
استاد حُجب و عفّت و شرم و حیای اوست
زینب که عرش ذرّه ای از خاک پای اوست

او در جلالت و عظمت بی قرینه شد
آیینه ی تمام نمای سکینه شــد

در جاودانگیّ خودش ، بیکرانه است
حال وهوای هر نفسش شاعرانه است
زیباترین بهانه ی هر عاشقانه است
لعنت بر آنکه منکر این نازدانه است

درد دل همه به نگاهش دوا شده ست
حاجات ما کنار ضریحش روا شده ست

چشمی به یاد حضرت شیب الخضیب ، تر
چشمی ز داغِ گونه ی خدّ التّیب ، تر
بود از تمام اهل حـرم بی شکیب تر
مثل پدر غریـب ولی نه ، غریب تر

گنج حسین بوده و در خاک می رود
دارد از این خرابه به افلاک می رود

با سر پدر رسیده کنارش ، عجب سری !
در کربلا گذاشته از خود چه پیکری !
صورت بهشتِ زخم ، بمیرم چه منظری !
بالای دست دخترکش ، بر چه منبری …

چشمش که بسته بود پُر از شرم اشک شد
در دامن سه ساله ی خود گرم اشک شد

جایی که سیّدالشّهدا گریه می کند
با گریه هاش ارض و سما گریه می کند
بر حال شام ؛ کرب و بلا گریه می کند
همراه با حسین ؛ خدا گریه می کند

او رفت و عشق را به زمین و زمان سپُرد
لب را گذاشت بر لب بابا و جان سپُرد

 

***************

اشعار ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها –  پوریا باقری

نامش چقَدْر در دلم اعجاز میکند
پا بر زمین نَهَد ، که زمین ناز میکند
عشقش دوباره بندگی آغاز میکند
راهِ بهشت را ، نفسش باز میکند

رجعت نموده حضرتِ زهرا ، قیام کن
برخیز ، بر سُلاله ی او احترام کن

بر جنّ و انس و حوریه ، سَرور رقیه است
بر خانه ی حسین ، کبوتر رقیه است
ساقی عموی اوست ، که کوثر رقیه است
واللّه ناجیِ صفِ محشر رقیه است

جان میدهم تصدّقِ یک تارِ موی او
عالم گرفته روحِ خدایی ، ز روی او

سائل تر از همیشه و لبریزِ حاجتم
دستم به روی سینه و غرقِ ارادتم
مشتاقِ جان سپاری و فیضِ شهادتم
من از بزرگواریِ ایشان ، بد عادتم

با دست های کوچک و مشکل گشای خود
بابُ المراد گشته برای گدای خود

لطفش همیشه شاملِ احوالِ عالم است
هرچه بگویم از سَرِ الطافِ او کم است
آری… رقیه ، بانیِ ماهِ محرّم است
بی عشقِ او زمین و زمان سخت درهم است

بانوی بی مثالِ مدینه رقیه است
نورِ دلِ رباب و سکینه رقیه است

چشمش همیشه مثلِ گُلِ یاس بود و بس
هر خنده اش تبلورِ احساس بود و بس
از کودکی به معجرش حسّاس بود و بس
جایش به روی شانه ی عبّاس بود و بس

همبازیِ همیشه ی سقّای کربلا
«سوزِ جگر کشیده»ی فردای کربلا

روزی رسد که ساکنِ ویرانه میشود
مویش به دستِ باد …چه بَد ، شانه میشود
دیدن برای چشمِ او افسانه میشود
دورِ سرِ حسین ، چو پروانه میشود

بانو فدای آن جگرِ پاره ات شوم
قربان عمه زینبِ آواره ات شَوَم


************


اشعار ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها –  رضا باقریان


نسیمی آمد و درهای آسمان وا شد
در آسمان مدینه ستاره پیدا شد
همینکه غنچه ی یاسی دگر شکوفا شد
خبر رسید دوباره حسین بابا شد

سحر شد و شرف الشمسی از سما آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد

عروس فاطمه این بار دختر آورده
برای حضرت صدیقه کوثر آورده
چه کوثری، چه بگویم چه گوهر آورده
برای حضرت ارباب، نوبر آورده

دهید مژده که نوری ز کبریا آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد

لباس پولکیِ این بنفشه از یاس است
و عطر و بوی تنش از عصاره ی یاس است
شبیه فاطمه این نازدانه حساس است
و در شگفتی اش این بس، عموش عباس است

بشیری آمد و گفتا گل خدا آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد

به روی دست اباالفضل تا تبسم کرد
فرات، از هیجان در خودش تلاطم کرد
کبوتری به مناره شد و ترنم کرد
فرشته دور و برش، دست و پای خود گم کرد

حسین را گلی از باغ هل اتی آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد

کشیده پای لبش قطره قطره دریا را
اسیر خویش نموده وجود سقا را
نوشته اند به پایش نگاه زهرا را
و زنده کرد به یک یاحسین، دنیا را

برای تهنیت از عرش، مرتضی آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد

نگین شمسیِ انگشتر علمدار است
کنار حضرت ارباب، گرم اذکار است
علیِ اکبر لیلا بر او گرفتار است
جمال حضرت زهرا در او پدیدار است

ستاره ی شب تاریک نینوا آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد

چه قدر غنچه ی لبهای او عسل دارد
گرفته شاخه ای از یاس و در بغل دارد
که گفته دختر ارباب ما بدل دارد ؟
به زیر هر قدمش کوهی از زُهَل دارد

کسی به شکل بشر با فرشته ها آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد

کلام و حرف خدا بوده ذکر آغازش
همیشه و همه جا بوده عمه همرازش
حسین، از دل و جان می خرد به دل نازش
به روی دوش ابالفضل اوج پروازش

بهشت گفت، بهشت من از کجا آمد
رقیه دختر سلطان کربلا آمد


*************

اشعار ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها –  محمد جواد پرچمی


بام هایند و کبوترهایشان
بال ها و قیمت پرهایشان
بیشتر شادند آقاهای ما
وقت خوشحالی نوکرهایشان
منت گهواره ای را میکشند
عرشیان با سجده سرهایشان
برکت خانه است دختر داشتن
گفته اند این را پیمبرهایشان
بیشتر از اهل خانه میخرند
این پدرها ناز دخترهایشان
بین دخترها پدر ها دیده اند
در یکی رخسار مادرهایشان
دختر شاه اند عمو قربانشان
میدهد مژده به خواهرهایشان. ..

دختری آمد سراپا فاطمه
این رقیه خانم است یا فاطمه؟

در اصالت کیست طاها اینچنین؟
در جلالت کیست زهرا اینچنین؟
جلوه ای حیدر . نمایی ذوالفقار
مرتضا را کیست معنا اینچنین
دختر اینقدر آیینه شدن
جلوه شد زینب شدن را اینچنین
با همین چادر نماز کوچکش
ناز دارد پیش بابا اینچنین
بعد زهرا و پیمبر کس ندید
دختری ام ابیها اینچنین
با عمو انسی که دارد دیدنی است
کس نشد دلبر به سقا اینچنین
بین فرزندان اربابم فقط
او حرم دارد مجزا اینچنین

کهکشان عشق را دنباله است
این سه ساله عین هجده ساله است

یا رقیه گفتم و بهتر شدم
با رقیه آمدم نوکر شدم
در حقیقت روضه هایش کیمیا ست
خاک بودم تیره بودم زر شدم
من شب سوم پرستم تا ابد
سومین شب بود دیده تر شدم
سرنوشتم را چه دیدی شایدم
با رقیه وارد محشر شدم
کاش میشد در دفاع از مرقدت
مادرم میدید که بی سر شدم
یک عروسک نذر خانم کرده ام
هر زمان که سایل این در شدم
دختر ارباب دستم را گرفت
یا رقیه گفتم و بهتر شدم

بهتر از این نیست مارا میخرد
نوکران را پیش بابا می برد

او نمازی عارفانه بود و بس
لیله القدری یگانه بود و بس
از همان اول که آمد ناز داشت
از ولادت ناردانه بود و بس
بر زمین هرگز نیامد پای او
او همیشه روی شانه بود و بس
لایق خوابیدنش گهواره نیست
روی دست اهل خانه بود و بس
تا عمو دارد نبیند آفتاب
سایبانش بی کرانه بود و بس
از همان اول که آمد زینت اش
گوشواری دخترانه بود و بس
او به ویرانه پرش عادت نداشت
او که مرغ آشیانه بود و بس

آبله چسبید زیر پای او
گمشده دیگر عروسکهای او


****************

اشعار ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها –  مرتضی حیدری آل کثیر

باز بیا مصحفی از سر بخوان
پیش دلم سوره ی کوثر بخوان

خانه ی خورشید پر از همهمه ست
منتظر آمدن فاطمه ست

فاطمه ی کرب و بلا… بوی یاس
فاطمه ی کوچک زهرا شناس

فصل شکوفا شدن کائنات
لحظه ی خندیدن خیر البنات

او که به اندازه ی آغوش خود
صاحب ملک دل ارباب شد

قدری از آوازه ی قدر امشب است
آینه دار قدمش زینب است

حُسن حسین است و خدادادی است
موسم این جلوه ی زهرائی است

خانه مهیاست که دریا شود
خاک مصمم شده احیا شود

دختر خورشید که این اختراست
سر نگذارد به زمین بهتر است

در پی گهواره ی شاهانه اش
ماه مگر خم بشود شانه اش

دختر بابائی والامقام
خادم درگاه توام ..السلام

سرزده پیشانی ام از خاک تو
واردم ای ماه به افلاک تو


***************


برای ارتباط با ما در کانال تلگرام  اینجا کلیک بفرمایید

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.