اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین

 

اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها روح الله عیوضی

آسمان سوخت و از پا افتاد
زیر بار جگر داغ شما
و دل سخت زمین برده چهار
گل ماتم زده از باغ شما
**
کرم و لطف خدا می ریزد
از سر و روی در خانه تان
شمع تان پای علی می سوزد
و ملائک همه پروانه ی تان
**
روزها می گذرد می آیی
دیده را با غم دل خیس کنی
مادرانه وسط خاک بقیع
روضه ی علقمه تأسیس کنی
**
خیمه ی اشک زلالت جاری ست
می شود چند دهه یا سالی
جگر گریه ی من درد گرفت
پاشو از پای مزار خالی
**
موج برداشته چشمان تو از
آینه های ترک خورده ی غم
هیجده داغ دلت را بانو
کرده تصویر شکسته، مبهم
**
خوب شد چشم شما درک نکرد
تیر را بر سر مشک عباس
دست جا مانده و پلکی مجروح
سرخی حسرت اشک عباس
**
خوب شد چشم شما درک نکرد
که عمود آمد و وضعیت بد
و امامی که ز لبهاش چکید
بوسه بر قامت یک قطعه جسد
**
خوب شد چشم شما درک نکرد
سر دریا لب نی زار نشست
پسر فاطمه غارت شد و بعد
سینه ی احمد مختار شکست
**
خوب شد چشم شما درک نکرد
خواهری روضه ی گودال گرفت
جگر بی کفنش از سر نی
تا درِ عرش خدا بال گرفت
**
خوب شد چشم شما درک نکرد
خیمه گاهی که اسیری می رفت
دستها طعمه ی زنجیر و یکی
طفل معصوم به پیری می رفت
**
خوب شد چشم شما… اما باز
غصه ی این همه مهتابت کرد
پیش عباس و برادرهایش
بیشتر داغ حسین آبت کرد

***********

اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها مهدی نظری

قسمت این بود که تو محرم حیدر باشی
به علی مونس وهم خانه وهمسرباشی

قسمت این بود که در زندگی مشترکت
به عزیزان دل فاطمه مادر باشی

آفرین برتو  که هنگام ورودت گفتی
آمدی خادمه خانه کوثرباشی

قسمت این بود که در بین تمامی زنان
توفقط صاحب یک ماه وسه اخترباشی

قمرت یک نفره لشگر انصارخداست
پس عجب نیست که تو مادر لشگر باشی

خاک این خانه تو را قبله حاجات کند
متعجب نشو گر شافع محشرباشی

غم این خانه زیاد است زیاد است زیاد
سعی کن مرهم زخم دل دخترباشی

این یتیمان همه به واژه در حساس اند
نکند در بزنند  و تو پس در باشی

چار تا بچه این خانه همه مادری اند
نکند تب بکنی گوشه بستر باشی

سعی کن بیشتر از زینب و کلثوم وحسن
فاطمه دور وبر این شه بی سرباشی

سعی کن ثانیه ای تشنه نماند این گل
یاراین سوخته دل تادم آخرباشی

*********

اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها مهدی نظری

اشک می ریزد که شاید عقده هایش واشود
روضه می خواند دوباره مجلسی برپاشود

این همان بانوی والاییست که روزیش شد
مادر سلطان عشق و زینب کبری شود

تاکه مولا خواستگاری کرد از او با خویش گفت
شک ندارم بهترازاین شوهری پیدا شود

بارهاشد نیمه شب ها رفت با زینب بقیع
خوش بحالش روزی اش شد زائر زهرا شود

با ادب بودن درِ این خانه بی پاسخ نماند
قسمت این فاطمه شد مادر سقا شود

با اباالفضلش دمادم صحبتش این بود که
او بزرگش کرده تا که نوکر آقا شود

با همان قدخمیده با همان چشم ضعیف
هرکجا میخواست پیش پای زینب پا شود

لحظه ای کافیست تا چشمش بیافتد به رباب
اشک می ریزد به قدری که زمین دریا شود

حرف از شش ماهه و تیر و گلوی او نزن
قامتی دیگر ندارد تا که از غم تا شود

چارقبری که کشیده چارگوشش پرچم است
پس بگو شش گوشه ای راهم بکش زیبا شود

کی توانی گفت قبر ماه را کوچک بکش
وای اگر که راز قد ماه او افشا شود

چشم او افتاده به فرزند عباسش ولی
فکر این راهم نمی کرده که بی بابا شود

این پسرجای پدر گشته عصای دست او
وقت مغرب شد دگر از خاک باید پا شود

************

اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها محمد حسین رحیمیان

دل من خسته ز غم هاست کجایی عباس
مادرت بی کس و تنهاست کجایی عباس

مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم
روضه شرم تو برپاست کجایی عباس

مثل هر روز منم فاتحه خوانت مادر
دلم از داغ تو غوغاست کجایی عباس

سائلت آمده تا خرجیِ سالش گیرد
نا امید از همه دنیاست کجایی عباس

کاش امروز سرم بر روی زانوی تو بود
مادرت بی کس و تنهاست کجایی عباس

من شنیدم که شده فرق تو هم مثل علی
چشمم از داغ تو دریاست کجایی عباس

من شنیدم روی تل زینب کبری گفته
شمر بالا سر آقاست کجایی عباس

واشده روی همه در سرِ این ها فکر
غارت خیمه ی زن هاست کجایی عباس

************

اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها یوسف رحیمی

با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی

عطر بهشت در نفست موج می‌زند
حالا دگر تو بانوی خلدبرین شدی

زهرا که رفت دلخوشی از خانه رفته بود
تو آمدی و این همه شور آفرین شدی

بی شک برای مادری زینب و حسین
شایسته ای که فاطمه ی دومین شدی

در سیره ات شکوه نجابت چه دیدنی ست
آوازه ی خضوع و خشوعت شنیدنی ست

آن روز که خدا به تو هم داد نور عین
او را طواف داده ای دور سر حسین

یعنی حسین فاطمه! جانم فدای توست
عباس من، فدایی کرب و بلای توست

با خود دوباره خاطره ها را مرور کن
از روزهای خوب مدینه عبور کن

این روزها که خاطره ها همدمت شدند
تنها انیس قلب پر از ماتمت شدند

چندی ست پاره های دلت رفته اند آه
تو مانده ای و نم نم این اشک گاه گاه

با قلب تو حکایت هجران چه ها نکرد
یک لحظه هم تو را غم و غربت رها نکرد

تنگ غروب بود و دلت ناگهان گرفت
مانند چشم ابری تو آسمان گرفت

پر شد ز عطر سیب غریبی هوای شهر
پیچید بوی پیرهنی در فضای شهر

مثل نسیم کوچه به کوچه خبر وزید:
مادر بیا که قافله ی کربلا رسید

یک شهر چشم منتظر و اشک بی امان
برگشته است از سفر عشق کاروان

برگشته با تلاطم اشک و خروش آه
دارد هزار خاطره از دشت و خیمه‌گاه

تو می رسی و روضه هم آغاز می شود
بغض از گلوی خاطره ها باز می شود

هر کس نشسته گوشه ای و روضه خوان شده
اما سکینه با دل تو همزبان شده

همناله با دو چشم ترت، حرف می زند
از جای خالی پسرت حرف می زند:

یادش بخیر لحظه ی شیرین گفتگو
یادش بخیر زمزمه های عمو عمو

یادش بخیر دیده ی بیدار کربلا
شب ها صدای پای علمدار کربلا

یادش بخیر مشک و علم در دو دست او
آرامش تمام حرم در دو دست او

در چشم هاش عشق و نجابت خلاصه بود
او ترجمان شور و شکوه و حماسه بود

سقای عشق و آب و ادب بود ماه تو
نام آور تمام عرب بود ماه تو

داغ تو تازه تر شده با حرف های او
وقتش شده تو روضه بخوانی برای او

رو می کنی به او که فدایت سکینه جان
جانم فدای حُجب و حیایت سکینه جان

شاید نگاه توست به قدّ خمیده ام
یا اینکه شرم می‌کنی از اشک دیده ام

دیگر شکسته قامت ام البنین، بخوان
از روضه های ماه من ای نازنین، بخوان

نام آوران به شوکت او بُرده اند رشک؟
در علقمه چه شد که به دندان گرفت مشک

از چشم خون گرفته برایم سخن بگو
از ماجرای تیر سه شعبه من بگو

آخر چگونه بر سر ماهم عمود؟ … آه
دستی مگر به پیکر سقا نبود؟ … آه

شرمنده ام ز روی تو و مادرت رباب
شرمنده ام اگر نرسیده به خیمه آب

قلب مرا ولی تو رها از ملال کن
آرام جان من! پسرم را حلال کن

*************

اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها کاظم بهمنی

رسالتت نه فقط صاحب پسر شدن است
تو را کنار علی شأنِ همسفر شدن است

بزرگ مادرِ ماهِ همیشه کامل عشق!
هنوز نور تو در حال بیشتر شدن است

محبتت رقمی در دل علی دارد
که رو به آینه در حال ضربدر شدن است

رسیدن تو به وصل علی به ما آموخت
مهم تر از همه از جانبش نظر شدن است

حسودهای مدینه تو را نمی فهمند
و قلب تیره سزاوار شعله ور شدن است

تمام می شود این غم همین که برگردی
فرشته مشکلش از بابت بشر شدن است

تو آن ضمیر بلندی که راز عرفانت
نتیجه ی گذر از مرز خون جگر شدن است

سکوت کن که ادب یادداشت بردارد
سخن بگو که حیا فکر بارور شدن است

که عشق در تو نه با مهر مادری یکسوست
نه فارغ از غم هفتاد و یک نفر شدن است

دو دست خویش به جای تو داده فرزندت
وگرنه میل تو هم بر شکسته پر شدن است

حسین تا که نماند به روی نیزه غریب
سفارشت به پسرها بدون سر شدن است

خیال مرثیه سازم به روضه می کشدم
ولی تمایلم امشب به برحذر شدن است

به زخمتان دم رفتن نمک نمی پاشم
بشیرم و همه سعیم به خوش خبر شدن است

خیال مرثیه ساز مرا ببخش ای سرو
کبوترست و به دنبال نامه بر شدن است

************

اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها شاعرناشناس

در کنار چهارقبر شریف
آن قدر گریه کرده بی حال است
ظهر امروز باز غش کرده
روضه خوان شهید گودال است:
*
گفت زینب میان مردم شام
فکر رأس برادرت بودی؟
راستی این دفعه جواب بده
راضی از دست نوکرت بودی؟
*
گفته بودم که روز عاشورا
همه دم پیش خواهرش باشد
قبل از آن که کسی شهید شود
پیش مرگ برادرش باشد
*
سر عباس را به نی دیدی
لب او خشک بود یا تر بود؟
خواب دیدم که آب ها را ریخت
نگران لب برادر بود
*
دست او جای دست مادر تو
من شنیدم که زود پرپر شد
سر عباس را به نی بستند
بس که افتاد مثل اصغر شد

*
تا سر شیر خواره می افتاد
شعله بر قلب کاروان می زد
سر عباس من که… ولی افتاد
رعد و برقی در آسمان می زد

**********

اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها محمد کاظمی نیا

همسایه های لقمه ی نانت فقیرها
سجاده ی عروج تو تکه حصیرها

“انفاق” خُلق اوست که همسفره ی علی است…
بر همسر امیر نیاید حریرها

راه کمال تو به کنیزی زینب است
اینجا برای قرب، جدا شد مسیرها

تو مادری برای علمدار کربلا
یعنی که دست بوس شمایند امیرها

تازه شروع کرب و بلای مدینه است
وقتی که می رسند به یثرب اسیرها

در پاسخ سوال “حسینم چه شد؟” هنوز
لکنت گرفته است زبان بشیرها

باید کنار “ام بنین” گفت “فاطمه”
تا چشمه سار ساخت ز چشمِ کویرها

هیزم…تنور…زخم علی تازه می شود…
نان می شود ز داغ دل او خمیرها

هر کس که بغض داشت خودش را رسانده بود
آتش زدند خانه ی حق را اجیرها

*********

اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها یوسف رحیمی

دگر این کاروان یاسی ندارد
که با خود شور و احساسی ندارد
بیا ام البنین برگشته زینب
ولی افسوس عباسی ندارد
***
مزن آتش به جان ای نور عینم
مخوان از ماهِ مَـقطُوع الیدَینم
چه شد در کربلا هستیِ زهرا؟
حسینم وا حسینم وا حسینم
***
سرشته از غم زهرا گِلش بود
نگاه تار زینب قاتلش بود
نیفتاد از لبش نام حسینش
اگر چه داغ سقا بر دلش بود …
***
… ولی زینب چه با احساس می خواند
از آن بُهبوهه ی حساس می خواند
کنار قبر زهرا نیمه ی شب
چقدر از غیرت عباس می خواند

**********

اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها حمیده رضایی

رودها چشمان خیست را برابر داشتند
آسمان ها را نفس هایت مکدّر داشتند

دست هایت در میان خانه ی مولا وزید
کودکان فاطمه انگار مادر داشتند

موج ها از بستر چشمان تو برخاستند
ابرها ازسوز دامان تو سر برداشتند

خانه بی سقّا و چشمت خیس و اندوه تو را
آن سحرگاهان بی فانوس باور داشتند

بی علمدار است صف های خیالت سال ها
سال هایت حال و روزی گریه آور داشتند

اشک هایت هفت دریا را به جان آورده بود
ناله هایت را زنان هفت کشور داشتند

مادر پروانه های بی قرار نینوا
سنگ ها پروانه ات بودند اگر پر داشتند

*********

اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها قاسم نعمتی

ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی
از مادر چشم انتظارت دل بریدی

جز ام لیلا کس نمی فهمد غمم را
من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی

تنها نه دل گرمی مادر بوده ای تو
بر خاندان فاطمه روح امیدی

بر گردنم انداختی با دستهایت
زیبا مدال عزت «اُمّ الشهیدی»

زینب کنار گوش من آهسته می گفت :
هرگز مپرس از دخترت از چه خمیدی

از خواری بعد از تو گفت و گفت دیگر
بر پیکر ما نیست جایی از سپیدی

این تکه مشک پاره را تا داد دستم
فهمیدم ای بالا بلند من چه دیدی

از مشک معلوم است با جسمت چه کردند
وای از زمین افتادن، وای از نا امیدی

باور نخواهم کرد تا روز قیامت
بی دست افتادی به خاک و خون طپیدی

در سینه پنهان می کنم یک عمر رازم
پس شکل قبرت را دگر کوچک بسازم

**********

اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها استادغلامرضاسازگار

ای فلک یک مه و سپهر سه اختر
شیرخدا را خجسته همدم و همسر

فاطمــه دوم بــهشت ولایـت
یـار عـلی، نایــب بتـول مطهر

یوسف زهرا توجهش به تو بانو
زینب‌کبری تو را صدا زده مادر

امّ‌بنیــن، مــام شیـر خـداوند
امّ‌ادب، آفتاب خانـه ی حیـدر

خوانده کنیـز عزیز فـاطمه خود را
ای بـه ادب از همه زنان جهان سر

برده به میراث از تو عشق و ادب را
حضـرت عبـاس در حضــور بـرادر

کرده نثار قدوم یوسف زهرا
چــار گل سـرخ و چار لاله ی پرپر

ای پسر تو حسین دوم زهرا
ای بــه بنینت ســلام آل پیمبر

از همگان برترنـد خیـل شهیدان
رتبه ی عباس توست ز آن همه برتر

نیست عجب گر که با زیارت زهرا
گــردد اجــر زیــارت تــو برابــر

رویــت مــانند آفتــاب درخشـان
بــختت بالاتــر از سپهــر مــدوّر

غبطـه بـه عبـاس تو برند شهیدان
با همه قدر و جلال در صف محشر

زائــر بــاب البقیـع تـوست دل ما
ای نفس جـان بـه تربـت تـو معطر

روی ارادت نهاده‌ایم بر آن خاک
حـاجت دائـم گرفته‌ایم از آن در

روز وفات تـو گشت شهـر مدینه
محفل اندوه و اشک و ناله سراسر

کاش که بودند چار دسته گل تو
تا که زنند از غمت به سینه و بر سر

حیف نه عباس داشتی و نه عثمان
آه نه عون تو بـا تو بود نه جعفر

آب شدی در فراق یوسف زهرا
گـرچه تــو را بــود داغ‌هـای مکرر

دوست نه تنها گریست بر تو که می‌زد
بــر دل دشمــن شــرار آه تـــو آذر

در کـف عبـاس تـوست حاجت کونین
گرچـه جـدا شـد ورا دو دست ز پیکر

دست جدا گشت و دیده شد هدف تیر
نیــزه بــه سینــه، عمـود آهن بر سر

بـر تــو و عبــاس تــو ســلام هماره
ای پــدر و مــادرم فــدای تــو مادر

گـــر بگــذارند دشمنــان تو «میثم»
گیرد چون جان خـود مـزار تو در بر

********
اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها سینا نژاد سلامتی

باز هم نشسته یک گوشه
طبق رسم همیشه اش:تنها
زیر تیغ آفتاب بقیع
دورتر از هیاهوی دنیا
**
از صدای گرفته اش پیداست
دیشبش سخت گریه می کرده
یاد آن روزی افتاده است که
زینبش سخت گریه می کرده
**
یاد حرفهای زینب افتاده
کم کم آب میشود به پای حسین
باز تکرار کرده،میگوید:
هرچه دارم همه فدای حسین
**
یاد حرفهای زینب افتاده
حسین را تشنگی ش آزرده
وقت میدان از عطش می گفت
از لبان خشک و ترک خورده:
**
خواهرم!تشنگی عجب سخت است
احساس میکنم که سنگینم!
آسمان چرا سیاه شده
هوا را پر ز دود می بینم
**
ام البنین کاش تو هم بودی
آنجا که لحظه هاش پر از غم بود
بین دردهایشان تنها
سایه ی مادری فقط کم بود

*********
اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها حبیب باقر زاده

ادب و غیرت ابالفضلت
همه مدیون مادری تو بود
هر کسی لایقش که حیدر نیست
این علامت ز برتری تو بود
**
پسرانت همه مرید علی
این برایت همیشه یک فضل است
افتخار شما همین بس که
پسرت حضرت ابالفضل است
**
تا که دیدی بشیر را گفتی
ای بشیر از حسین من چه خبر
پسرانم همه فدای حسین
از ضیاء دو عین من چه خبر
**
تا شنیدی حسین را کشتند
ناله ات از زمین به بالا رفت
جای زهرا براش ناله زدی
ناله ات تا به پیش زهرا رفت
**
بعد از آن روز گریه کارت شد
بهر دوری چار دلبندت
هر کسی از کنار تو رد شد
گریه کرد از فراق فرزندت
**
یادمانِ غروب عاشورا
روضه میخواندی از دل گودال
روضه میخواندی از غریبی و
روضه از سینه ای که شد پامال
**
تا که نیزه به او اصابت کرد
تیره گون آسمان عالم بود
نانجیبان مگر نمیدانید
این گلو بوسه گاه خاتم بود

*********
اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها محسن حنیفی

من در بقیع ناله زدم یا گریستم
باران شدم برای شما تا گریستم

مادر صِدام کردی و شرمنده ات شدم
بودم کنیز و پای تو آقا گریستم

زخمت زیاد بود و تو مادر نداشتی
من هم به جای حضرت زهرا گریستم

دیگر لبم به آب خنک بعدِ تو نخورد
تشنه به یاد خشکیِ لبها گریستم

عباس و بچه های علی نذرِ موی تو
کردم فدای تو همه دنیا گریستم

دستش اگر جدا شده غصّه نخورده ام
از این که تو شدی تک و تنها گریستم

باور نمی کنم به سر او عمود خورد
بر روی نعشِ او شده دعوا؛ گریستم

رأسش به دست حرمله افتاد و کوفه رفت
با بستن سرش سر نی ها گریستم

از شرم معجر، او سر نی بی قرار بود
با گریه های غیرت سقا گریستم

در بیت حزن مادرتان صبح تا غروب
باران شدم برای تو آقا گریستم

اشعار حضرت ام البنین , شعر شهادت حضرت ام البنین , شعر روضه ام البنین , شعروفات حضرت ام البنین,شعروفات ام البنین,اشعاروفات حضرت ام البنین,اشعارمدح ومرثیه حضرت ام البنین,اشعار مدح حضرت ام البنین سلام الله علیها

1 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • علیرضا قاسمی
    دسامبر 23, 2023 4:36 ب.ظ

    وفاتِ حضرتِ اُمُّ البَنین (س)

    امروز که دل ها غرقِ اندوه و غَمین است
    روزِ وفاتِ حضرتِ اُمُّ البَنین (س) است

    اُمُّ البَنینی که پس از زهرای اَطهر (س)
    حامیِ مولامان امیر المومنین (ع) است

    آورده دنیا او یَلی همچون اباالفضل (ع)
    از مادری چون او توقُّع هم همین است

    بابَ الحَوائج گشته فرزندِ رَشیدَش
    عبّاسِ او فَخرِ سماوات و زمین است

    بِگرِفته از مادر به نیکی شیرِ غیرت
    شیری که در میدان درخشان چون نگین است

    در کربلا عبّاسِ او چون دُر درخشید
    آری دعای خیرِ مادر ها چنین است

    شاعر : علیرضا قاسمی

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.