شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – رضاقربانی

اینقدر به مجلس اش حسادت نکنید
هی چوب میان چرخ هیئت نکنید
اصلا به شما چه؟!،”فاطمه” صاحب عزاست
در کار عزای او دخالت نکنید

**************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – محمدقاسمی

کسی ، زبانِ مـنِ لال را نمی فهمد
دلیـلِ اصلیِ این حال را نمی فهمد

شبیه میوه ی آفت زده ست بر شاخه
کسی که دردِ منِ کــال را نمی فهمد

پرنده ای که نبــاشد توان پروازش
دلیلِ داشتـــنِ بال را نمی فهمد

اگر طلوع نباشد برای ماه حسین
کسی عوض شدن سال را نمی فهمد

سیاه جلوه ی عشق است گرچه شال سپید
سپید بختیِ این شال را نمی فهمد

به قتل صبر تو را می کُشند و مُستمعت
دلیل این همه جنجال را نمی فهمد

به طبل خاتمه ی جنگ می زنند و کسی
صدای ضجّه ی اطفال را نمی فهمد

هزار قطعه شدی ، وایِ من که مقتل خوان
هنوز روضه ی گودال را نمی فهمد

هزار مرتبه لعنت بر آن سیه دل که
هنوز حرمت خلخال را نمی فهمد

****************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – شاعرناشناس

رونق گرفت از غم تو زندگانی ام
ای یار مهربان به کجا میکشانی ام ؟

حالا که پیرمرد شدم کیف میکنم
چون وقف روضه بود تمام جوانیم

خواب و خوراک زندگیم را گرفته است
حتّی خیال اینکه بخواهی برانی ام

زهرای مرضیه به سرم دست میکشد
وقتی سیاه لشگر هیئت بدانی ام

از برکت زیارت تو باخدا شدم
من در زمین کرببلا آسمانیم

شرمنده ام گناه مرا از تو دور کرد
شرمنده ام حسین که من از شما نی ام

برسینه میزنم که مطهر کنی مرا
مشغول گرد گیری و خانه تکانیم

مارا نمیخرید کسی جزتو یاحسین
مبهوت ازین بزرگی و این مهربانیم

هیئت کلاس درس ولایت شناسی است
با گریه بر حسین امام زمانیم

چیزی نمانده است دگرتا به اربعین
یعنی مرا پیاده حرم میرسانیم ؟

مثل امام عصر عزادار روضه ی
غم های قلب زینب قامت کمانی ام

یاد دمی که روی تل آمد نگاه کرد
پای برهنه رو بسوی قتلگاه کرد

**********************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – رضاقربانی

باید عاشق کمی ضرر بدهد
در ره عاشقی جگر بدهد

پای شمع نگاه محبوبش
مثل پروانه بال و پر بدهد

باید عاشق برای معشوقش
روز و شب عاشقانه سر بدهد

در مصاف سپاه مژگانش
بهتر این که خودش سپر بدهد

هر که بر غیر یار گریه کند
اشک را بیخودی هدر بدهد

از خودم مدتی ست بی خبرم
کاش میشد کسی خبر بدهد

کاسه ام کوچک است پیش کریم
کاش ظرف بزرگتر بدهد

چون سحر خلوت است روزی را
بیشتر موقع سحر بدهد

در سرای کریم لازم نیست
که کسی از خودش نظر بدهد

خادم روضه بار می آرم
حق به من بچه ی پسر بدهد

فرش خاکیه روضه ی آقا
با تکان دادنی قمر بدهد

جای دوری نمیرود به همه
سفر کربلا اگر بدهد

*******************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – علی ذوالقدر

آنچنان که بارش باران نم نم دیدنی است
چشم خیس گریه کن های شماهم دیدنی است

هم نزول حضرت جبریل سوی روضه ها
هم گدایی کردن امثال حاتم دیدنی است

اکثر ایام گرچه خالی از زیبایی است
چهره این شهر در ماه محرم دیدنی است

ظاهر آراسته خوب است اما این دهه
صورت زخمی و موی نامنظم دیدنی است

می شود معشوق با لبخند زیباتر ولی
چهره ی هرعاشقی همراه با غم دیدنی است

صحنه ای از مرقدت نقش است در اندیشه ها
کربلا بالای گنبد موج پرچم دیدنی است

مثل آن روزی که یک عاشق به دلبر میرسد
لحظه پیوستن شاه و گدا هم دیدنی است

عشق بازی از نگاه مسلم و حر و حبیب
باغریبی، سر به زیری، قامت خم دیدنی است

یا غیاث المستغیثین منی هنگام مرگ
میزبانی تو در آن واپسین دم دیدنی است

در میان نامه ی اعمال در محشر فقط
روزهایی که برایت گریه کردم دیدنی است

کاش می فهمید اهریمن که در ملک وجود
حلقه خاتم به دست شاه عالم دیدنی است

*********************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – رضاقربانی

بین روضه هرکه از نام شما دم میزند
روی دست حضرت عیسی بن مریم میزند

نه فقط شیعه ، همه ادیان عزادار تواند
بر سر و بر سینه از داغ تو عالم میزند

دیدم آقا ظهر تاسوعا جوانی ارمنی
آمده با گریه نذریِّ تورا هم میزند

تکیه گاهش میشود فردا حسین بن علی
هرکسی تکیه سر کوچه محرم میزند

ساکنان خانه اش را غرق رحمت میکند
سر در خانه کسی که چوب پرچم میزند

دستهایش دستگیر روز محشر میشود
هرکه از داغ شما بر سینه محکم میزند

بُرد با جاروکش ِبی ادعایی هست که
کوچه را جارو برای خیر ِمقدم میزند

موقع جلوه نمودن زود “حاضر” میشوم
وقت شست و شویِ دیگِ روضه “غیبم” میزند

کاش یک ذره به فکر نوکری بودم فقط
مثل سلمان شما نه… قنبری بودم فقط

*******************
شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – محمدحسن بیات لو

چه خوب شدکه دلم را برای خود کردی
مرا  تو  ساکن  بزم عزای خود کردی

دو دست خالی من راگرفتی از لطفت
و پای ثابت در روضه های خود کردی

همین که آمده ام زیر پرچمت یعنی
مرا مرید خودت مبتلای خود کردی

همه دل از من تنها بریده اند ولی
هزار شکر مرا آشنای خود کردی

شبی در عالم رؤیا به کربلا رفتم
مرا خریدی و ذبح منای خود کردی

***************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – محمدحسین بیات لو

بیا که اشک بریزیم در حسینیه
که خیمه گاه حسین است هرحسینیه

به احتضار که افتادم آن دم آخر
به هیچ جا نبریدم مگر حسینیه

اگر سوال بپرسند که کجا رفتی؟
دهم جواب چنین، بیشتر حسینیه

به کربلاش نرفتم ولی خدا را شکر
که آمدم به دو چشمان تر حسینیه

هنوز خاطر من هست آن شبی را که
گرفت دستم و بردم پدر حسینیه

اگر به ماست تمام اراضی کشور
خدا کند که شود سر به سر حسینیه

*****************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – محمدفردوسی

خوش به حال هر کسى که روضه دعوت می ‎شود
«هیأتی» از جانب زهرا حمایت می ‎شود

بس که شأن و منزلت در روضه‎ خانه ریخته
هر که یک دفعه بیاید ، پیش کسوت می ‎شود

این وسط آن عاشقی بُرده است که در این دو ماه
بی ‎ریا می‎ آید و مشغول خدمت می‎ شود

یک پر کاهی اگر چشم کسی نمناک شد
کوه عصیان هم اگر باشد ، شفاعت می‎ شود

گریه‎ کن با گریه ‎اش غسل تقرّب می‎کند
قطره‎ ای از اشک ، مُنجر به طهارت می‎ شود

هر که در ماه محرّم ، کار و بارش شد حسین
چون «رسول ترک» آخر با سعادت می‎ شود

رازق ما کربلایی‎ها حسینِ فاطمه است
روزی یک سال ما این ماه ، قسمت می ‎شود

در میان هیأتش انگار زیر قُبّه ای
تا که لب وا می‎کنی فوراً اجابت می‎ شود

تا به سجده می‎ روم سمت خدا پَر می‎کشم
علّت معراج‎ هایم مُهر تربت می‎شود

آن قدَر آقاست این آقا به عبّاسش قسم
ارمنی هم زیر این پرچم هدایت می‎شود

ناله های مادری پهلو شکسته می ‎رسد
روضه‌ خوان تا وارد ذکر مصیبت می شود

«یا بُنَیَّ» حال ما را زود می ‎ریزد به هم
قلب ما با آهِ زهرا پُر حرارت می شود

صبح محشر تا که می‎ گوید حسین من کجاست؟
می‎ رسد آقا … ولی بی‎ سر … قیامت می‎ شود

****************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – محمدحسن بیات لو

میخرم بر جان خود درد و بلای روضه را
میکشم بر صورتم دست شفای روضه را

پیش تو آخر سیاهی روسپیدم میکند
دوست دارم پرچم بزم عزای روضه را

کربلا قسمت نشد عیبی ندارد لااقل
ای خدا از ما نگیری کربلای روضه را

نام تو آمد میان پس میشود احساس کرد
بوی سیب سرخ جاری درفضای روضه را

مادرت با هر”حسین” ما به سینه میزند
می نشیند ابتدا تا انتهای روضه را

ازبلا و از مریضی جسم و جانش بیمه است
مطمئنأ هر کسی خورده غذای روضه را

مزه اش زیر زبانش هست تا پایان عمر
نوش جان کرده کسی که قند و چای روضه را

درقیامت میشودمحشور هرکس با کسی
باخودت محشورکن مابچه های روضه را

*********************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – عمادبهرامی

از لحظه ای که با علمت آشنا شدم
احیا شدم، نفس زدم از خاک پا شدم
پاشید نفْسِ بی هنرم، خاکِ پا شدم
گفتم حسین ، فاطمه دید و دعا شدم
در بین روضه هم نفسِ انبیا شدم
پرچم گرفت دست مرا مبتلا
لطفت بلند بوده که سر به هوا شدم..

وا شد به خانهء دل من پای قاتلم
شعله کشیده آتش عشق تو از دلم
مهرت شبیه آب، روان است در گلم
بی تو به باد میرود ای عشق حاصلم
خاکم ولی به حرمت نام تو قابلم
هر سال ذکر توست، دمِ یا محولم
یک عمر با دعای تو حاجت روا شدم

جز تو برای ما احدی چاره ساز نیست..
خوان کرم به وسعت خوان تو باز نیست..
شاهنشهی به قدر تو بنده نواز نیست..
بی قصد قربت تو نمازم نماز نیست..
دستم شبیه زلفت اگرچه دراز نیست..
ای بی نیاز! با تو به غیری نیاز نیست..
وُسعم کم است قدر توانم گدا شدم…

*********************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – محمدحسن بیات لو

سائل شدیم شامل لطف وکرم شدیم
خار آمدیم از نفست محترم شدیم

لب وا نکرده حاجتمان مستجاب شد
وقتی دخیل گوشه ای از این علم شدیم

چشم امیدمان به نخ پرچم عزاست
پس بی دلیل نیست اگر اهل غم شدیم

رفتیم اگر بهشت حسینیه می زنیم
با جمع نوکران ز ازل هم قسم شدیم

دست شکسته بر سرمان دست میکشد
حالا که اشک ریز دو دست قلم شدیم

ماندن به راه عشق تو عین سعادت است
شکر خدا به پای تو ثابت قدم شدیم

ای کاش بعد این همه شوق حرم شبی
میشد به خواب دید که کلب حرم شدیم

******************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – محمدحسن بیات لو

میخواستم برای تو باشم ولی نشد
کنج حرم گدای تو باشم ولی نشد

میخواستم که یک شب جمعه به سرزنان
مهمان کربلای تو باشم ولی نشد

میخواستم به نیت مرهم گذاشتن
گریه کن عزای تو باشم ولی نشد

میخواستم کبوتر جلد حرم شوم
بر گنبد طلای تو باشم ولی نشد

میخواستم که دل ببرم از دل همه
تا اینکه آشنای تو باشم ولی نشد

میخواستم که رو نزنم بر کسی،فقط
ریزه خور سرای تو باشم ولی نشد

میخواستم مقابل لطف و کرامات
شرمنده ی عطای تو باشم ولی نشد

میخواستم برای حسینیه های شهر
بانی روضه های تو باشم ولی نشد

میخواستم برای رسیدن به آسمان
دنبال رد پای تو باشم ولی نشد

میخواستم که اشک بریزم که مورد
مغفرت خدای تو باشم ولی نشد

میخواستم که با دل سنگی ام عاقبت
کاشی زیر پای تو باشم ولی نشد

میخواستم که در ته گودال قتلگاه
آقای من به جای تو باشم ولی نشد

میخواستم که لحظه ی تقطیع پیکرت
در دومین هجای تو باشم ولی نشد

*********************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – محمد فرخ طلب فومنی

دریچه ای ست به سویِ خدا جهان حسین
همیشه ذکر خدا هست بر زبان حسین…

چنان گرفته به آغوش خود خدایش را
که ماندگاری دین بسته شد به جان حسین

درخت دین به فداکاری اش ثمر داده
شدیم بر سر این سفره میهمان حسین

به پای کوه چه گل های پر پری افتاد
چقدر دامنه دار است امتحان حسین

گسیل کرده به میدان عصاره ی جان را
ـ سفر بخیر علی اکبرِ جوان حسین! ـ

میان آتش و خون مثل چشمه ی نور است
دو چشم خسته، ولی گرم و مهربان حسین

هنوز هم که هنوز است در فضا جاری ست
شکوه سوره ی توحید از دهان حسین

بیا دوباره مسلمان شویم و برگردیم
بدون شرک و دو رویی به کاروان حسین

دهیم دل به دلش، عشق را اقامه کنیم
کمی نماز بخوانیم با اذان حسین

مباد بنده ی درگاه این و آن باشی
مشرفند سلاطین به آستان حسین

نشانه های خدا بر زمین پراکنده است
فدای پیکر خونین و بی نشان حسین

******************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – رضاباقریان

جان ما، جان بچه های حسین
ای به قربان بچه های حسین

از پرِ ما جدا نخواهد شد
پرِ دامانِ بچه های حسین

خوش به حالم که از ازل هستم
به سرِ خوان بچه های حسین

سر این سفره گر بزرگ شدم
خورده ام نان بچه های حسین

من و این دستهای خالیّ و
لطف و احسان بچه های حسین

بینِ آتش نمی رود، هر که
شد مسلمان بچه های حسین

کربلا، سوریه، همه عالم
هست از آنِ بچه های حسین

مور آمد ولی سلیمان شد
تحت فرمان بچه های حسین

هر دعا مستجاب خواهد شد
زیر ایوان بچه های حسین

پدرم پیر گشته با ذکرِ
ای حسین جان بچه های حسین

بین روضه همیشه چشمانم
هست گریان بچه های حسین

زده آتش به سینه ها داغِ
لب عطشان بچه های حسین

همه جا هست بعد عاشورا
شام ویران بچه های حسین

سوخت در خیمه ها به حال رباب
دل سوزان بچه های حسین

شاه، از صدر زین زمین افتاد
پیش چشمان بچه های حسین

خیزران خورد شاه عالم و، شد
قاتل جان بچه های حسین

سر عباس از روی نیزه
شد پریشان بچه های حسین

*********************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – حسین واعظی

همیشه جور مرا لطف یک شناس کشیده
مرا دوباره به سوی تو بوی یاس کشیده

اگر چه عامیم اما گریستن به تو آقا
مرا به جمع فقیرانه ی خواص کشیده

تویی هر آنچه که دیدم تویی هر آنچه شنیدم
همیشه بار مرا خمسه ی حواس کشیده

دلم خوش است که تقدیر ،با تمامی جبرش
مرا به راه عبور تو آس و پاس کشیده

مرید عابسم و ای بدا به حال هر آنکس
که پای عشق شما منت از لباس کشیده

همیشه عکس حرم‌باز کرده مشت دلم را
جنون مطلق من را به انعکاس کشیده

همیشه خورده دعایم گره به زائر قبرت
ببین که کار من آقا به التماس کشیده

******************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – شاعرناشناس

بخری یا نخری ماکه خریدار توییم
ای طبیب همگان ماهمه بیمار توییم

بِبَری یا نبری کرب وبلا خود دانی
ما همه مشتری هر شب بازار توییم

ردکنی یا نکنی جای دگر نیست مرا
شاه عطشان نظری کن که گرفتار توییم

بوسه از خاک کف پای حسین میچسبد
ماهمان سینه زن و عبد خطاکار توییم

بوی سیب حرمت دل ز ملائک برده
تو گل پرپری و ما همگی خار توییم

*****************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – محمدجوادحیدری

خطاب شاه به نوکر، (حبیب) دل چسب است
و درد چون که تو باشی طبیب،دل چسب است

بیان ذکر تو اقا ،ز هر دهان زیباست
خطاب ناب، نه اینکه خطیب دل چسب است

کدام نقطه ی عالم شبیه کرب و بلاست!
کدام رایحه جز بوی سیب دل چسب است

چقدر جاذبه داری که ذکرتان اقا
به گبرو جودی و اهل صلیب دل چسب است

مضاف اینکه دعا زیر قبه ی تو رواست
میان صحن تو ام الیجیب دل چسب است

یقین زیارتت از راه دور مقبول است
ولی شود به حرم دل قریب دل چسب است

زداغ دار مصیبت شنیدن اسان نیست
اگر چه روضه ی یا ابن اشبیب دل چسب است

زسلسبیل و شراب طهور دل کندم
که چای روضه ات اقا عجیب دل چسپ است

******************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام –  محمد میلانی ( شاکر )

جوانیم به فدای جوان رعنایت
فدای نام قشنگ و بلند بالایت

تو ترجمان خدایی در این شلوغی ها
هر آنکه گفته خدا خوب کرده معنایت

درود و رحمت عالم به شیر مادر من
که بر حرام زاده بعید است نوش لبهایت

اگر که حک بشود مهر عالمی به دلم
هنوز خالی خالی ست جای امضایت

کجا تو نیستی ای هست بخش زهرایی
به هر چه مینگرم جز تو نیست همتایت

تمام جان و دلم نذری ولایتتان
پدر و مادر من هم فدای زهرایت

سلام صاحب یوم حساب صاحب دین
که مرز کفر و ایمان شده تولایت

هزار دست مریزاد بر همان دستی
که کرد بین دو صد ازدحام پیدایت

و برد دست تو را ماورای هر دستی
و داد دست بشر امر ” کنت مولایت “

به نام پاک شما یک جهان بدهکارم
فدای نام قشنگ و بلند بالایت

**********************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – پوریاباقری

دو قدم راه برو، چند قدم اشک ببار
هی نگاهی کن و هی ثانیه ها را بشمار

کمی آرام برو سمت حرم، خسته نشو
ضجه هایی که زدی را به خودت یاد بیار

چشم را سمت حرم خیره کن و حرف بزن
بگو آقا بخدا نیست دگر صبر و قرار

مادرم گفت که مجنون شوی از عشق حسین
او دعا کرد و شدم بر غم هجر تو دچار

کربلا آمده ام ، روز و شبم رفته ز کف
از بزرگی تو مبهوت شده لیل و نهار

آمدن پیش شما غسل نمیخواهد که
آمدم سمت حرم با تنی از گرد و غبار

آمدم سمت حرم قفل دلم باز شد و
دل پاییزی من گشته چنان فصل بهار

حال من خوب شده،زائر عباس شدم
چقدر گنبد ساقی به حرم داده وقار

حرم ماه بنی هاشم و … محتاج… زیاد
چه شفاخانه ی خوبی است در این گوشه کنار

پسر ام بنین، ساقی بی دست حسین
لطف کن دست بکش روی سرم حضرت یار

****************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – محمدفردوسی

تا میان روضه ات ما را مکان دادی حسین
دست ما گریه کنان برگ امان دادی حسین

تو نوشتی خواهرت هم پای آن را مُهر کرد
اشک دادی و به ما سود کلان دادی حسین

روضه خانه : طور سینا ، ما : کلیم گریه کن
در مناجات خودت ما را زبان دادی حسین

این دهه با سیل اشک ما مشخّص می شود
برکتی را که به شیر مادران دادی حسین

من : حبیب بن مظاهر ، تو : مسیح اهل بیت
لطف کردی و به این دل مرده جان دادی حسین

تا بریزد از سر و رویم غبار معصیت
مثل یک پرچم وجودم را تکان دادی حسین

رقّت قلبم زیاد و جسم و روحم شُسته شد
تا ز چای روضه ات یک استکان دادی حسین

من نمک گیر تو و اجداد و اولاد توام
چون به دست خالی من آب و نان دادی حسین

دست بالا بردی و از پشت در خیرت رسید
هر چه را که خواستم ، تو بیش از آن دادی حسین

دوست و دشمن ندارد ، بخشش تو حیدری ست
خاتمت را هم به دست ساربان دادی حسین

**********************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – پوریاباقری

جز نامِ تو بر این دلِ بیمار نیامد
جز اشکِ تو بر گونه ی تب دار نیامد

جز خادمیِ صحن و سرای تو به واللّه
در بختِ غلامانِ تو ، انگار ، نیامد

آنقدر خریدارِ جمالِ تو زیاد است
یوسف ز خجالت ، سرِ بازار نیامد

بعد از تو برای دلِ درمانده ی زینب
غیر از غمِ دوریِ تو غمخوار نیامد

ارباب ، کنارِ بدنت گفت: «برادر ،
با رفتنِ تو ، بهرِ حسین یار نیامد»

فریاد کشید و به همه گفت رقیه:
«آمد پدرم… قافله سالار نیامد»

ای وای از آن لحظه که میگفت سکینه:
«ای اهلِ حرم میر و علمدار نیامد»

****************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – محمودژولیده

ما از دعای خیر به هیئت رسیده ایم
از دولتِ حسین به عزت رسیده ایم

هیئت تمام زندگی ما غریبهاست
با پرچم حسین به قدرت رسیده ایم

این پای منبر است همان قبه الحسین
اینجا هزار بار به حاجت رسیده ایم

زهرای مرضیه است دعاگوی مستمع
وقتی که ما به اوج مصیبت رسیده ایم

در حسرتِ تباکیِ با ما ، ملائکند
پیداست ما به بام سعادت رسیده ایم

چون عمرمان گذشت بمانیم گریه کن
مثل حبیب اگر به شهادت رسیده ایم

تا روز حشر دیده اگر با حسین ماند
پس بی حساب تا به قیامت رسیده ایم

هر روز با حسین دوباره تولّدیست
بارید اشک و ما به طهارت رسیده ایم

با یک سلام پاک شود هر گناهکار
ما خود به این مقام و فضیلت رسیده ایم

با این حیات طیبه عمریست دلخوشیم
یعنی به اوج شادی و بهجت رسیده ایم

با چه زبان ز گریه بگوییم با شما
با گریه بر حسین به جنّت رسیده ایم

بس چشمان به اشک عزا شستشو شده
در فتنه ها به درک بصیرت رسیده ایم

لازم نبود خُدعه گران موعظه کنند
عمریست ما به حکم ولایت رسیده ایم

وقتی برای قافله اش گریه می کنیم
انگار که به یاریِ عترت رسیده ایم

شد بارها امام زمان همنشینمان
در روضه ها به محضر حضرت رسیده ایم

*********************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – جعفرابولفتحی

هر دفعه که به تو پناه آوردم آقا
همقد این گنبد گناه آوردم آقا

این قلب پاکی که امانت داده بودی
دادم به شیطان و سیاه آوردم آقا

من در امانت چه خیانتها نمودم
شرمنده که قلبی تباه آوردم آقا

من این دو قطره اشک چشمم را ز بهر
بخشایش کوهی به کاه آوردم آقا

همچون منی جایش به زیر قبه ات نیست
ایندفعه رو به خیمه گاه آوردم آقا

مژگان من جاروی صحنت یک نظر کن
این چشم را بهر نگاه آوردم آقا

ایندفعه عباس است ضامن ایها العشق
در برگه ام امضای ماه آوردم آقا

اندازه ی این کفترت بر من نظر من
مژگان من را هر شب و هر روز تر کن

*********************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – مجتبی شکریان

آنقدر ناله زدم تا که پناهم دادی
بی رمق بودم و تو قدرت آهم دادی

کور بودم که مرا روضه تان داد شفا
با همین اشک چه نوری به نگاهم دادی

همه جا رفتم و خوردم به در بسته حسین
فقط آخر که رسیدم به تو راهم دادی

خیر دنیای منی آخرتم هم با توست
به همه خیر رساندی و به ما هم دادی

من زمین خورده ام اما تو بلندم کردی
روی خوش باز به این روی سیاهم دادی

آنقدر پیش خدا دست تو باز است حسین
لب اگر باز کنم هر چه بخواهم دادی

********************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – مجتبی احمدی

دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم
بعدِ یک عمر که ماندیم… که عادت کردیم

دست هامان همه خالی… نه! پر از شعر و شرر
عشق فرمود : بیایید… اطاعت کردیم

خاک آلوده رسیدیم به آن تربت پاک
اشک آلوده ولی غسل زیارت کردیم

گفته بودند که آرام قدم برداریم
ما دویدیم… ببخشید… جسارت کردیم

ایستادیم دمی پای در «باب الرّاس»
شمر را -بعدِ سلامی به تو- لعنت کردیم

سهم مان در حرمت یکسره سرگردانی
بس که با قبله ی شش گوشه عبادت کردیم

تشنه بودیم دو بیتی بنویسیم برات
از غزلباری چشمان تو حیرت کردیم

هی نوشتیم و نوشتیم و نوشتیم و نشد
واژه ها را به شب شعر تو دعوت کردیم

«همه با قافیه ی عشق، مصیبت دارند»
از تو گفتیم ، اگر ذکر مصیبت کردیم

وقت رفتن  که حرم ماند و کبوترهایش
بی پر و بال نشستیم و حسادت کردیم

و سری از سر افسوس به دیوار زدیم
و نگاهی غضب آلود به ساعت کردیم

تا قیامت بنویسیم برای تو کم است
ما که در سایه ی آن قامت اقامت کردیم

کاش می شد که بمانیم؛ ضریحت در دست …
دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم

********************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – مرتضی محمدپور

لباس نوکریم را بگیر و کن کفنم
که من غریب دیارم غریب این وطنم

به خون دیده بشویم محاسنم شاید
که خاک کوی تو گردد تمامی بدنم

مرا طواف دهید گرد این حریم حرم
کبوتر حرمم یا که مرغ این چمنم

بهشت من حرم باصفای ارباب است
که تربتش شده ممذوج شیر در دهنم

در این زمانه به منِ بی بها بهائی داد
که مُهر مِهر ولایت به روی سینه زدم

***********************

شعرمحرمی مناجات باامام حسین علیه السلام – حامدجولازاده

میثم هستیم که رفتیم سر دارِ حسین
ما که باشیم؟خداهست خریدارِ حسین

بین این شهر فقط صحبتِ از نوکری است
چقدر گرم شده مجلس و بازار حسین

هر کسی نوکر این قوم نشد عاقل نیست
عاقل آن است که افتاد پی کار حسین

نیستم عاشق و دربند و گرفتار کسی
هستم از کودکی ام مست و گرفتار حسین

به امیدی پدرم نان حلالم داده
پسر او بشود نوکرِ دربار حسین

به همه ایل تبارش برسد خیرِ کثیر
هر که نامش برود در صف زوار حسین

هر کسی هست مسلمان علی و زهرا
از ازل تا به ابد هست بدهکار حسین

بنویسید مرا،حر، وهب ، یا که زهیر
چه کسی هست خریدار گنه کار؟؟حسین

****************

برای مشاهده همه اشعارمناجات باامام حسین علیه السلام اینجا  کلیک بفرمایید

2 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.