گریزهای مداحی حضرت رقیه

گریزهای مداحی حضرت رقیه سلام الله علیها

روایاتی در باب دخترداری
– سکونی که از یاران امام صادق (ع )است می گوید در حال غم و غصه و حزن و اندوه بر امام هشتم ع وارد شدم فرمود: سکونی سبب غصه تو چیست؟ عرض کردم: دختردار شدم.
فرمود: بارش را زمین می کشد، رزقش را خدا می دهد، زمان زندگی اش با تو فرق می کند و رزق خودش را می خورد سکونی می گوید: به خدا قسم غصه و رنج از من برطرف شد، سپس حضرت از من پرسید: چه نامی بر او نهاده ای؟ گفتم: فاطمه.
حضرت صدا زد: آه، آه، آه، آنگاه دست بر پیشانی گذاشت و آه کشیدن را ادامه داد سپس فرمود: اکنون که نام او را فاطمه گذاشته ای، به او ناسزا مگو، لعنتش مکن، او را کتک نزن.[۱]
– مردی به شخصی که نزد حضرت رسول (ص) نشسته بود خبر داد همسرت دختر آورد، رنگ آن مرد متغیر شد، رسول خدا ص فرمود: چه شده است؟ عرض کرد: خیر است فرمود بگو چه اتفاقی افتاده است. عرض کرد: از خانه بیرون آمدم در حالی که همسرم درد زائیدن داشت این مرد به من خبر داد دختردار شده ام حضرت فرمود: زمین حمل کنندۀ او، آسمان سایه سرش و خداوند روزی دهندۀ اوست، دختر دسته گل خوشبویی است که آن را می بویی.[۲]
 

گریزهای مداحی حضرت رقیه سلام الله علیها

روایات در باب یتیم
– نوشته اند پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) روزی در شاهراه مدینه دید چندین کودک طفلی را دوره کرده او را سرزنش می کنند که تو پدر نداری در حالی که پدر ما فلان است و دارای چنان شأن و مقامی است کودک یتیم بنای گریستن گذاشت، حضرت نزد او رفت و پرسید چرا درمانده ای؟ گفت: من پسر فلانی هستم که در جنگ احد کشته شد، مادرم شوهر کرده و مرا از خود رانده و خواهرم هم فوت کرده است حضرت او را نوازش و آرام نمود و فرمود:
اگر پدرت را کشتند من پدر توام، و همسرم مادرت و فاطمه (س) خواهرت، کودک شاد شد و به خود می بالید حضرت او را به فاطمه (س) سپرد او نیز نوازشش کرده پاکیزه نمود و جامه پاک پوشاند و تا رحلت پیغمبر(ص) در خانه فاطمه بود.[۳]
– جعفرابن ابی طالب (ع) در جنگ موته به شهادت رسید پیامبر اکرم ص فرزندانش عبدالله، عون و جعفر را طلبید و آنها را در آغوش گرفته، نوازش و محبت کرد، همسر جعفر از این عمل حضرت فهمید که آنها یتیم شده اند.[۴]
– حبیب بن ثابت می گوید: مقداری عسل به بیت المال آوردند، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) دستور داد یتیمان را حاضر کردند سپس در حالی که آن را بین مستحقین تقسیم می کرد، خود شخصاً به دهان یتیمان عسل می گذاشت عرض کردند: این عمل برای چیست؟ فرمودند: امام، پدر یتیمان است و من با این کار به جای پدران از دست رفته آنها عطوفت پدری می نمایم.[۵]
 

گریزهای مداحی حضرت رقیه سلام الله علیها

امام حسین (ع) و دختر یتیم
یکی از شیعیان با طبیب نصرانی که از محبان یزید – لعنه الله علیه – بود همسایه بود و همیشه مناقب حضرت سیدالشهداء (ع) را برای او بیان می کرد. طبیب خواست حضرت را امتحان کند تا این که طفل یتیمی مادرش بیمار شد و آن طفل برای علاج مادرش نزد طبیب آمد. طبیب گفت: علاج آن جگر اسب است. طفل گفت: من اسب ندارم.
طبیب گفت: از امام حسین( ع )طلب کن. آن طفل نزد حضرت رفت و از او درخواست کرد. آن حضرت اسبی را برای او ذبح کرد و جگرش را داد و مادرش آن را خورد اما سودی نبخشید باز نزد طبیب آمد طبیب گفت: آن اسب باید فلان رنگ باشد دوباره خدمت حضرت رسید و آن جناب به همان رنگ اسب ذبح کرد و جگرش را داد، باز سودی نبخشید.
طبیب رنگ دیگر گفت تا این که هفت اسب را آن حضرت ذبح کرد تا این که طبیب نزد آن حضرت آمد و حضرت در حضور او اسب ها را زنده کرد و طبیب ایمان آورد و از دوستی با یزید برگشت.[۶]

گریزهای مداحی حضرت رقیه سلام الله علیها

 
گریه ام برای یتیمان اوست
در جنگ احد بسیاری از رزمندگان اسلام به شهادت رسیدند. رسول خدا (ص)وقتی به شهر مدینه رسید زنان گریه کنان به استقبال آنها شتافتند. در این وقت زینب دختر جحش به محضر پیامبر گرامی(ص)رسید. پیغمبر (ص )فرمود: صبور باش و پایدار. گفت: برای چه؟ فرمود: شهادت برادرت عبدالله. گفت: شهادت برای او گوارا و مبارک باد! فرمود: صبر کن! گفت: برای چه؟ فرمود: دربارۀ شهادت دایی ات حمزه (ع) گفت: همه از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم. مقام شهادت برای او مبارک باد!
پس از چند لحظه، دوباره پیامبر (ص)رو به زینب کرد و اظهار فرمود: صبور باش! گفت: دیگر برای چه؟ فرمود: به خاطر شهادت شوهرت مصعب بن عمیر، زینب تا این جمله را شنید با صدای بلند گریه کرد و به طور جانگذاری ناله سر داد. او در پاسخ کسانی که می گفتند: چرا برای شوهرت چنین گریه می کنی؟ پاسخ داد:
گریه ام برای شوهرم نیست. چرا که او به فیض شهادت در رکاب پیامبر (ص) رسیده، بلکه گریه ام برای یتیمان اوست، که اگر سراغ پدر را بگیرند، چه جوابی به آنان بدهم؟[۷]

گریزهای مداحی حضرت رقیه سلام الله علیها

 
شرح حال یوسف به یعقوب
بعد از آن که یعقوب ع به وصال یوسف (ع )رسید به او گفت سرگذشت خود را برایم بگو.آن حضرت امتناع کرد که ای پدر تو را تاب شنیدن نیست، گفت اگر همه را نمی گویی بعضی از آنها را بگو. یوسف گفت ای پدر، بعد از آن که برادران با شمشیر به من روی آوردند، بدنم به لرزه درآمد از ترس گریختم و به زیر دامن یهودا (یکی از برادران) پناه بردم تا آن که از قتل من گذشتند اما پیراهنم را از تنم درآوردند و مرا در چاه انداختند. یعقوب دیگر طاقت شنیدن نداشت و نعره ای کشید و بی هوش شد.[۸]
اشاره گریز: زبان حال حضرت رقیه (س) با سربریده پدر.

گریزهای مداحی حضرت رقیه سلام الله علیها

 
گریۀ پیامبر بر تورّم پای امیرالمؤمنین علی (ع)
وقتی که قریش تصمیم گرفتند، رسول خدا (ص) در بستر به قتل برسانند جبرئیل آن حضرت را از نقشۀ آنها آگاه کرد. به پیشنهاد امیرالمؤمنین (ع)بنا شد که آن حضرت به جای پیامبر اکرم (ص) در بسترش بخوابد. قریش به خانه پیامبر(ص) ریختند ولی مشاهده کردند که پیامبر در بستر نیست و حضرت امیرالمؤمنین(ع) در جای آن حضرت خوابیده است.
بعد از این جریان امام علی(ع) با پای پیاده از مکه به سوی مدینه به راه افتاد در حالی که پاهای آن حضرت در اثر پیمودن راه طولانی متورّم شده بود. وقتی به مدینه رسید چشمان پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) افتاد، او را در آغوش گرفت، و از سر محبت و دلسوزی، به خاطر تورم پاهای مولا گریه کرد و اشک از چشمانش جاری شد، و آن گاه دست مبارک خویش را بر پاهای علی (ع) کشید که حضرت پس از آن هیچ شکایتی از درد پا نکرد.[۹]

***********

برای مشاهده متن روضه ،سبکهای مداحی و مقتل حضرت رقیه سلام الله علیها اینجا کلیک فرمایید

________________________________________

منابع :
۱- کافی، ج ۶، ص ۴۸٫
۲- وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۳۶۵٫
۳- کشف الاسرار، ج ۱، ص ۵۹۴٫
۴- بحار، ج ۲۱، ص ۵۳٫
۵- الکافی، ج ۱، ص ۴۰۶٫
۶- اکلیل المصائب، ص ۲۴۳٫
۷- گریزهای مداحی به نقل از داستان های بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۳٫
۸- مجالس المتقین – المجلس الثانی و الاربعون.
۹- رمز اشک ص ۱۶۷٫

باتشکرفراوان از سرکارخانم اسدی افروز برای تایپ متن فوق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.