اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – علی اکبر لطیفیان
 
تو آن هفتمین قبله ی باوری
امام پس از موسی جعفری
 
تو در امتداد علی نازلی
تو رودی و دنباله ی کوثری
 
نیازی نداری به این چیزها
تو هشتم ولی عهد پیغمبری
 
غروب عزایت طلوع شرر
نسیم غریبیِ پشت دری
 
چگونه است حال پریشان تو
الا ای غریب خدا ؛ بهتری؟!
 
از این کوچه تا حجره ات می روی
به یاد زمین خوردن مادری
 
نفس می کشی ناتوان می شوی
نفس می کشی لاله می آوری
 
شکسته پری با کدامین بال
از این حجره ی خاکی ات می پری؟!
 
لبی پاره و استخوانی کبود
برای خدا با خودت می بری
 
کنار تن نقش بر حجره ات
نه یک دختری بود و نه خواهری
 
برای تو گیسو پریشان کند
برای تو پاره کند معجری
 
اگر چه شهید خدایی ولی
به دست شما هست انگشتری
 
از این شهر غم تا وطن می روی
غریبی ولی با کفن می روی

*********

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع)
 
بین حجره ست و کسی نیست به دادش برسد
کاش تا جان نسپرده است جوادش برسد
 
خیره مانده ست به در چشم ترش میسوزد
کرده سم کار خودس را ، جگرش میسوزد
 
کیست بر حال دل مضطر او گریه کند
خواهرش نیست که بالا سر او گریه کند
 
رفته از حال بسی خورده زمین در کوچه
زیر لب خوانده فقط روضه ی مادر… کوچه
 
پسرش آمده زیبا پسر مه رویش
میگذارد سر خود را به سر زانویش
 
سخت باشد پدری پیش پسر جان بدهد
سخت تر این که پسر پیش پدر جان بدهد
 
سخت تر این که جوان باشد و پر پر بزند
پدرش هم نگران باشد و پرپر بزند
 
سخت تر از همه با هلهله ها خنده کنند
دور تا دور علی حرمله ها خنده کنند
 
سخت تر از همه این که تن او پاشیده
تن او در وسط جوشن او پاشیده
 
بر سر نعش جوانش پدری پیر شده
مثل او از نفس افتاده زمین گیر شده
 
موج خون در دل ارباب تلاطم کرده
پسرش را وسط این همه خون گم کرده
 
بردنش کار حسین نیست عبا لازم بود
فقط این کار جوانان بنی هاشم بود
 
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

 
***********
 

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – محمد فردوسی
 
آسمان است خسوف قمرش معلوم است
دیگر او رفتنی است از خبرش معلوم است
 
کوله بار سفر آخرتش را بسته
از مناجات نماز سحرش معلوم است
 
موی آشفته و اوضاع بهم ریخته اش
با عبایی که کشیده به سرش معلوم است
 
دو قدم راه نرفته چقدر می افتد
ناتوان بودنش از زخم پرش معلوم است
 
به زمین خوردن او ارثیه ی مادری است
ریخته درد پهلوش اثرش معلوم است
 
وسط حجره ی در بسته به خود می پیچید
اثر زهر به روی جگرش معلوم است
 
خواهرش نیست اگر وضعیتش اینگونه است
پاره های جگرش دور و برش معلوم است
 
لب او سرخ شد امّا ، به خدا چوب نخورد
خیزران در وسط چشم ترش معلوم است
 
روی خاک است ولی زیر سُمِّ اسب نرفت
روضه ی عصر دهم در نظرش معلوم است
 
تنها بود که رویِ سَرِ پیکر می رفت
یک نفر در طلب جایزه با سَر می رفت

 
**********

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – حبیب باقر زاده
 
آقایمان آمد عبا روی سرش بود
رنگ کبودی برتمام پیکرش بود
 
درکوچه یاد ماجرای کوچه افتاد
یافاطمه یافاطمه ذکرلبش بود
 
دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار
پهلو گرفتن یادگار مادرش بود
 
او در میان حجره‌ای دربسته اما
صدها فرشته در کنار بسترش بود
 
او دست و پا می‌زد ولی با کام عطشان
گویا که دیگر لحظه‌های آخرش بود
 
اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود
یادغریبی‌های جد بی سرش بود
 
مردم گریز کربلایم اینچنین است
آمد جواد و لحظه ی آخربرش بود
 
اما به دشت کربلا جور دگر شد
اربابمان بالای نعش اکبرش بود
 
بایدجوانان بنی هاشم بیایند
تا این بدن را بر در خیمه رسانند
 
 
********************
 
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – قاسم صرافان
 
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچه‌ها را
قرار است امشب جوادم بیاید
 **
قرار است امشب شود طوس، مشهد
شود قبله‌گاه غریبان مزارم
اگر چه غریبی شبیه حسینم
ولی خواهری نیست اینجا کنارم
**
به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا
«و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش
بگو این نفس‌های آخر هم اشکم
روان است از بیت کرب و بلایش
**
از آن زهر بی‌رحم پیچیده‌ام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد
شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظه‌ها روضه‌ی مادر از درد
 **
بلا نیست جز عافیت عاشقان را
تسلای دردم نگاه طبیب است
من آن ناخدایم که غرق خدایم
«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است
 **
 شرابش کنم بس که مست خدایم
 اگر زهر در این انار است و انگور
کند هر که هر جا هوای ضریحم
 دلش را در آغوش می‌گیرم از دور
 **
شدم آسمان، پر کشد تا کبوتر
 شدم دشت، تا آهو آزاد باشد
شدم آب، تا غصه‌ها را بشویم
میان حرم زائرم شاد باشد
 **
اباصلت آبی بزن کوچه‌ها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش

 
*************
 
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – مسعود اصلانی
 
ساکت و بی صدا زمین خوردن
زپر پا یک عبا زمین خوردن
 
بی تعادل شدن شکسته شدن
وسط کوچه ها زمین خوردن
 
ارثی از مادراست که حالا
میرسد به شما زمین خوردن
 
ناله های تو را در آوردند
آتش زهر با زمین خوردن
 
صورتت را چقدر خاکی کرد
یا اما رضا زمین خوردن
 
سوزش زهر سینه کافی بود
حال دیگر چرا زمین خوردن؟
 
پشت درهای حجره می گفتی
ای جوادم بیا زمین خوردن…..
 
….بال من را شکست و زخمی کرد
خسته کرده مرا زمین خوردن
 
آخرین لحظه بود در نظرت
داغ کرب و بلا زمین خوردن
 
یا امام رضا چه می بینی
سر بردن و یا زمین خوردن؟
 
دست بسته به افتادن
یا که ازنیزه ها زمین خوردن
 
روی پیراهنی نشانده ببین
چقدر در پا زمین خوردن  

****************

اشعار امام رضا(ع) –– محمد جواد پرچمی

 
در حرم لب بر لب پیمانه باشد بهتر است
شمع دورش چند تا پروانه باشد بهتراست
 
 بهتر آنکه از در هر خانه نومیدم کنند
دل اگر با غیر تو بیگانه باشد بهتر است
 
 گر بنا باشد دلم را جز تو آبادش کند
این دل ویران همان ویرانه باشد بهتراست
 
جان من آقا مرا سرگرم کاشی‌ها مکن
میهمان مشغول صاحب‌خانه باشد بهتراست
 
صحنتان را می‌زنم برهم، جوابم را بده
این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتر است
 
مدّعی در این حرم از سیر بالاها مگو
این کبوتر فکر آب و دانه باشد بهتر است
 
گنبدت مال همه؛ باب الجوادت مال من
جای ما پشت در میخانه باشد بهتراست
 
من که هربار آمدم اینجا گنهکار آمدم
توبه هم قولش اگر مردانه باشد بهتر است
 
تا شب قبرم که می آیی برای دیدنم
این دل ما پیش تو بیعانه باشد بهتر است
 
صبح محشر هم خودت دنبال کار ما بیفت
پشت ما توصیه‌ی شاهانه باشد بهتر است
 
گریه کردم شانه‌ی گرم ضریحت بغض کرد
وقت گریه سر روی یک شانه باشد بهتراست
 
کربلا از تو گرفتن واقعاً شیرین تر است
روزی ماهم از این کاشانه باشد بهتر است
 
اشک میخواهم ز تو دریای «فَابکِ للحسین»
رزق ما از جام سقاخانه باشد بهتراست

**********

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) –  وحید قاسمی
 
آسمان مدينه در سينه
 كوهي از بغض و ناله ها دارد
 چون شنيده امام آينه ها
 قصد ترك مدينه را دارد
**
 كوچه هاي مدينه مي ديدند
 لحظه ي تلخ رفتن او را
 صحنه ي التماس كاسه ي آب
 لرزش دست حضرت زهرا
**
به زنان قبيله اش فرمود:
 مرهمي بهر زخم هجران نيست
 من به اين شهر بر نمي گردم
 احتياجي به آب و قرآن نيست!
**
 توشه راهم به روح پيغمبر
 صلوات و سلام هديه كنيد
 چند روزي براي غربت من
 اي زنان مدينه گريه كنيد
**
بين ايتام با رعايت عدل
 همه ي ثروتم شود قسمت
 خانه ي ساده و محقرمن
 تا ابد وقف روضه و هئيت
**
طبق معمول هرشب جمعه
 مجلس روضه باز پابرجاست
 همه شركت كنيد اي مردم
 باني روضه مادرم زهراست
**
 خوب بر آخرين وصيت من
 گوش جان؛ اي قبيله بسپاريد
 بر مزار غريب اجدادم
 در بقيع شمع و لاله بگذاريد
**
 اين سفارش هميشه اشكم را
 مي برد در خروش و جز ومد
 بر سر قبر مادر عباس
 حرف مشك و عطش نبايد زد

 
************
 
اشعار امام رضا(ع) – حسن کردی
 
مستحقم بده در راه خدا آقاجان
آمدم باز به امید شما آقاجان
 
دست تنگم به امید کرمت آمده ام
رحم کن بر منِ افتاده ز پا آقاجان
 
اهل ایرانم و همسایه چشمان شما
حقِ آب و گل ما هست به جا آقاجان
 
فقط این جاست که رویم به گدایی باز است
داده ای بس که خودت رو به گدا آقاجان
 
گره آخرتم دست تو را می بوسد
مکن آن روز فراموش مرا آقاجان
 
سر سال است و من خرجی خود میخواهم
بعد دو ماه غم و اشک و عزا آقاجان
 
من به این آب و هوا انس گرفتم اما
چه کنم با هوس کرببلا آقاجان
 
کودکی من از این صحن به آن صحن گذشت
مثل پروانه در باد رها آقاجان
 
با همان لهجه پاک پدری میگویم
قربون کفترای صحن رضا… آقاجان
 
 
**************
 
اشعار امام رضا(ع) – علیرضا قنبری
 
هر چند که درشهر تو بازار زیاد است
باید برسم زود… خریدار زیاد است
 
من در به درِ پنجره فولادم و دیریست
بین من و آن پنجره دیوار زیاد است
 
آنقدر کریمی که بدهکار تو کم نیست
آنقدر کریمی که طلبکار زیاد است
 
پاییز رسیدم به حرم با همه گفتم:
اینجا چقدر چادر گلدار زیاد است
 
با بار گناه آمده ام مثل همیشه
با بار گناه آمدم این بار زیاد است
 
خورشیدی و ماهی و طلوعی و غروبی
پس در حرمت روزۀ شکدار زیاد است
 
گندم به کبوتر بدهم؟ شعر بگویم؟
آخر چه کنم در حرمت؟! کار زیاد است
 
نوروز به نوروز… محرم به محرم…
سرمست زیاد است،عزادار زیاد است
 
هرگوشۀ ایران حرم توست که با تو
همسایۀ دیوار به دیوار زیاد است
 
از دور سلامی و تو از دور جوابی
این فاصله انگار نه انگار زیاد است
 
یک شب که به رؤیای من افتاد مسیرَت
دیدم چقَدر لذت دیدار زیاد است…
 
درخواب سرِ سفرۀ اطعام، توگفتی:
هرقدر که میخواهی بردار… زیاد است
 
 
************
 
اشعار امام رضا(ع) – سید نیما نجاری
 
اینجا عجیب طعم هوا فرق میکند
اصلا نبات شهرشما فرق ميکند
 
وقتیکه حج ما فقرا مشهد شماست
يعني که قبله ی فقرا فرق ميکند
 
قبر شما که جای خودش بين صحن ها
حتی زيارت علما فرق ميکند
 
دارم مريض پنجره فولاد ميشوم
جنس شفای دست رضا فرق ميکند
 
اينجا دعا نکرده دعا مستجاب شد
درصحن انقلاب دلم انقلاب شد
 
از من مخواه صبرکنم با فراقتان
جانم فدای گنبدوصحن و رواقتان
 
دارد ميان صحن شما دانه ميخورد
در لابلای اينهمه کفتر کلاغتان
 
مادر مرا به نوکری ات نذر کرده است
هرچند خوش نيامده ام به مذاقتان
 
من به اميد قول و قرار تو آمدم
فرموده ای سه جای ميايم سراغتان
 
خوب است در کنار سه دفعه مجاورت
آقا عبا صله بدهی تو به شاعرت
 
شاعر شدم که خاک ره دعبلم کنی
آقا خدا نکرده مبادا ولم کنی
 
اين نوکری بدون شما نقص مطلق است
من آمدم که با نفست کاملم کنی
 
از دولت کرامتتان کم نميشود
جارو به دست من بدهی…شاغلم کنی
 
من کربلا نديده نَميرم ، خدا کند
فکری به حال کرببلای دلم کنی
 
يک کربلا بده تو به من جان خواهرت
نگذار تا گلايه کنم پيش مادرت

 
**********

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – حسن لطفی
 
ناله اي بر لبم از فرط تقلا مانده
سوختم از عطش و چشم به در وامانده
 
باز دلتنگ جوادم كه در اين شهر غريب
به دلم حسرت يك گفتن بابا مانده
 
دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد
به لب سوخته ام روضه ي زهرا مانده
 
جان به لب مي شوم و كرب و بلا مي بينم
كه لب كودكي از فرط عطش وا مانده
 
مادرش چشم براه است كه آبش بدهند
ولي از حرمله آنجا به تماشا مانده
 
شعله ورمي شوم از زهر و حرم مي بينم
كه در آتش دو سه تا دختر نو پا مانده
 
دختري مي دود و دامن او مي سوزد
رد يك پنجه به رخسار مهش جا مانده
 
اين طرف غارت و سيلي و نگاه بي شرم
آن طرف بر سر نيزه سر سقا مانده
 
 
**********************
 
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع)
 
ای که اعضای تو از زهر جفا می لرزد
با زمین خوردن تو ارض خدا می لرزد
 
بارها پا شدی و باز به خاک افتادی
با زمین خوردن تو عرش خدامی لرزد
 
به خدا ناله تو کی به مدینه برسد
خواهرت تا شنود آه تو را می لرزد
 
پسرت آمده و روی تو را می بوسد
لحن غمبار جواد ابن رضا می لرزد
 
 جگرت سوزد و رویت به کبودی بزند
پلک چشمان تو اینگونه چرا می لرزد
 
به روی خاک ولی سینه تو سنگین نیست
تا رسد روضه به صحن تو صدا می لرزد
 
بی حیا، چکمه به پا، تیغ به دست آمده است
چه شنیده است به گودال چرا می لرزد
 
این جگر گوشه زهراست که بی یار شده
وسط این همه سرنیزه گرفتار شده

 
لطفا اگرشاعرش رامیشناسید اطلاع دهید

 
**********************
 
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – وحید قاسمی
 
مانند مادرت شده ای قد خمیده ای
آقا چرا عبا به سر خود کشیده ای
 
 با درد کهنه ای به نظر راه می روی
 مانند مادرت چقدر راه می روی
 
 خونِ جگر به سینه به اجبار می دهی
 راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی
 
داغ غریبی تو، نمک بر جگر زند
 خواهر نداشتی که برایت به سر زند
 
 این جا مدینه نیست، چرا دل خوری شما
 در کوچه های طوس زمین می خوری چرا
 
 با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده
 خاک لباس های خودت را تکان بده
 
 مقداری از عبای شما پاره شد، ولی…
 نیزه نزد کسی به تو از کینه ی علی
 
 این جا کسی به پیرهن تو نظر نداشت
 فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت
 

**********************
 
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – محمد فردوسی
 
زهر جفا نیلی نموده پیکر من
یعنی رسیده لحظه های آخر من
 
در بین حجره بر خودم می پیچم از درد
این چه بلایی بود آمد بر سر من
 
چشمم نمی بیند،زمین خوردم دوباره
این ضعف بسیارم شده درد سر من
 
درد کمر آخر امانم را بریده
تازه شبیه تو شدم ای مادر من
 
از روضه های تازیانه، میخ، سیلی
آتش زبانه می کشد از باور من
 
با هر نفس خون جگر می ریزد از لب
آلاله می بارد کنار بستر من
 
شکر خدا این جا نبوده تا ببیند
این صحنه ی جان کندنم را خواهر من
 
تصویری از گودال و تلّ زینبیه
افتاده بین قاب چشمان تر من
 
 
**********************
 
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – مسعود اصلانی
 
آسمان زیر پرت بود زمین افتادی
یک عبا روی سرت بود زمین افتادی
 
نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید
نه کسی دور و برت بود زمین افتادی
 
صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی
مادرت در نظرت بود زمین افتادی
 
زهر از جان تو آقا جگرت را می خواست
آتشی بر جگرت بود زمین افتادی
 
ناله می کرد جوادت به سرش می زد آه
اشک در چشم ترت بود زمین افتادی
 
مثل یک مار گزیده به خودت پیچیدی
خوب شد که پسرت بود زمین افتادی
 
ولی افسوس به میدان دل خون برد حسین
نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین
 
 
**********************
 
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – علی اکبر لطیفیان
 
انگور سرخى سبز کرده دست و پایت را
تغییر داده حالت حال و هوایت را
 
اى خاکِ عالم بر سرم حالا که مى‏آیى
از چه کشیدى بر سر و رویت عبایت را؟
 
تو سعى خود را مى‏کنى و باز مى‏افتى
این زهر خیلى ناتوان کرده است پایت را
 
وقت زمین خوردن صدا در کوچه مى‏پیچد
آرى شنیدند آسمانى‏ها صدایت را
 
وقتى لبت خشکید و چشمت ناتوان‏تر شد
در حجره‏ى در بسته دیدى کربلایت را
 
در حجره‏اى افتاده‏اى و تشنگى دارى
تو کربلاى دیگر در حال تکرارى
 
قسمت نشد خواهر کنار پیکرت باشد
بد شد، نشد امروز بالاى سرت باشد
 
بد جور دارى روى خاک از درد مى‏پیچى
اى واى اگر امروز روز آخَرت باشد
 
حیف از سر تو نیست روى خاک افتاده؟
باید سرت الآن به دست خواهرت باشد
 
حالا غریبى را ببین دنبال تابوتت
دختر ندارى لااقل دربدرت باشد
 
وقتى شروع روضه‏هاى ما بیان توست
خوب است پایانش بیان دیگرت باشد
 
یابن شبیب آیا شهید بى کفن دیدى؟
در لابلاى نیزه، پاره‏پاره تن دیدى
 
 
***************
 
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) محمد سهرابی
 
انگور می دهند که قربانی ات کنند
لازم نکرده دعوت مهمانی ات کنند
 
صدها رواق در جگرت زهر باز کرد
می خواستند آینه بندانی ات کنند
 
هر شب تو بر غریبی خود گریه می کنی
مردم اگر چه سجده ی سلطانی ات کنند
 
تو نو به نو برای خودت گریه می کنی
در صحن کهنه گر چه چراغانی ات کنند
 
وقتی خدا غریبی ما را نگاه کرد
فرمود تا حسین خراسانی ات کنند
 
زن های طوس مثل زنان بنی اسد
جمعند تا عزای پریشانی ات کنند
 
معصومه را به همرهی خود کشانده ای
تا قبله گاه زینب ایرانی ات کنند
 
 
***************
 
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – علی اکبر لطیفیان
 
نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود
معلوم بود امروز روز آخرش بود
 
معلوم بود آقای ما را زهر دادند
وقتی که می آمد عبایش بر سرش بود
 
دستی به پهلوی پر از درد خویش داشت
بر شانه دیوار دست دیگرش بود
 
دختر ندارد تا که دستش را بگیرد
پس لااقل ای کاش آنجا خواهرش بود
 
پا شد خودش را جمع کرد اما زمین خورد
این ضعف خیلی مایه درد سرش بود
 
اصلاً زمین خوردن برای او طبیعی است
از بس که دنبال صدای مادرش بود
 
در حجره بی فرش خود افتاده بود و
تصویری از گودال در چشم ترش بود
 
می گفت یا جدا “چرا خاکت نکردند “
حتی “کفن بر جسم صد چاکت نکردند “
 

 
***************
 
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – علی اکبر لطیفیان
 
هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت
ای هشتمین عزیز ،عزیز خدا نیفت
 
میترسم آنکه در بریزد به پهلویت
باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت
 
کوچه به آل فاطمه خیری نداشته
دیوار را بگیر و در این کوچه ها نیفت
 
مردم میان شهر تماشات میکنند
این بار را به خاطر زهرا بیا نیفت
 
دامان هیچ کس به سرت سر نمی زند
حالا که نیست خواهر تو پس زپا نیفت
 
تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن
اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت
 
ای وای اگر به کرببلا بوریا نبود
راهی برای دفن شه کربلا نبود
 
 
**********************
 
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – وحید محمدی
 
امشب کران درد دلم بی کران شده
باران ابرهای غمم بی امان شده
 
باز این دل از غریبیتان حرف می زند
از غربتی که همدم آن یک جوان شده
 
هم پای ناله های پر از سوز آخرت
درّ گران ز چشم جوانت روان شده
 
از بس که گریه کرده صدایش گرفته است
از پا نشسته، خسته شده، نا توان شده
 
رنگ از رخت پریده ، عرق کرده ای چرا ؟
آقا مگر که موقع پروازتان شده ؟
 
اینجا زمین کنار زمان گریه می کند
گویا دوباره مادرتان روضه خوان شده
 
از لا به لای مقتل در خون نشسته ات
یک بیت روضه زمزمه ی عرشیان شده
 
یک کربلا و یک تن بی سر کنار قبر
یک بوریا کفن به تن آسمان شده
 

 
**********
 
اشعار امام رضا(ع) –  فاطمه سادات حسینی
 
گوشه ی صحن دم عید دلم می لرزد
من و یک عالمه تردید، دلم می لرزد
 
بادی از سمت حرم قصد وزیدن دارد
بی سبب نیست که چون بید دلم می لرزد
 
لرزه افتاده به جان در و دیوار ولی
زلزله نیست، نترسید! دلم می لرزد…
 
می روم سمت حرم دست به سینه این بار
دو قدم مانده به خورشید دلم می لرزد
 
هرچه از زائر خود دل ببری میچسبد
چقدر در حرمت دربه دری میچسبد
 
چقَدَر در حرمت مست زیاد است ببین
چقَدَر دور و برت دست زیاد است، ببین
 
زائرانت به کرامات تو عادت دارند
همه یک جور به این خانه ارادت دارند
 
یک نفر پول، یکی اشک، یکی انگشتر
از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر
 
روزهامان همگی با کَرَمت می چرخند
زائرانت چقدر با عظمت می چرخند
 
ابر و باد و مه و خورشید همه رقص کنان
چند قرن است که زیر علمت می چرخند
 
تا قدم رنجه کنی بر سر ما یک عمر است
چشم هامان به هوای قدمت می چرخند
 
حاجیانی که به حج رفتنشان جور نشد
چه غریبانه به دور حرمت می چرخند
 
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گشتیم
یار در مشهد و ما گرد جهان می گشتیم
 
 
***********
 
اشعار امام رضا(ع) –  محسن عرب خالقی
 
از سر پيچ جاده راه افتاد
با صفا، صاف و ساده راه افتاد
پا برهنه، پياده راه افتاد
پدر خانواده راه افتاد
 
از اهالي ده به رسم وفا
با خودش داشت التماس دعا
 
راه دور و پر از مشقت بود
كوله بارش پر از ارادت بود
گرچه هرگام او عبادت بود
آرزويش فقط زيارت بود
 
چقدر قطره رو به دريايند
همگي پا برهنه مي آيند
 
راه بسيار رفته كم مانده
گرية شوق جاي غم مانده
روي دوشش فقط علم مانده
دو قدم تا دم حرم مانده
 
فلكه آب، روبروي حرم
بر مشامش رسيد بوي حرم
 
ناگهان ايستاد مي گردد
چشم او مثل باد مي گردد
با همه اعتقاد مي گردد
پي باب الجواد مي گردد
 
عشق، شان نزول آن در بود
اشك، اذن دخول آن در بود
 
دم در گفت يا امام رضا
من مريضم، شفا امام رضا
سرطان مرا… امام رضا
نه! فقط كربلا امام رضا
 
دم در بود كه مسافر شد
ساك خود وا نكرده زائر شد
 
چند شب بعد، پنجره فولاد
كربلا، خسته از مسير زياد
كفش خود را به كفشداري داد
پاي شش گوشه تا رسيد، افتاد
 
گرد و خاك حرم كه پاكش كرد
خادمي كنج صحن خاكش كرد
 
 
**************
 
اشعار امام رضا(ع) – حسین ایزدی
 
با تو هوای عالم امکان عوض شده
وجه خدا رسیده و انسان عوض شده
 
چندین هزارسال خراسان خرابه بود
با تو بهشت گشته، بیابان عوض شده
 
وقتی به مشهد تو رسیدم نسیم گفت:
پرونده سیاه گناهان عوض شده
 
ایران کسی سراغ طبیبان نمی رود
با این ضریح شیوه درمان عوض شده
 
هدهد به آهوی تو نگاهی نمود و گفت
احساس میکنم که سلیمان عوض شده
 
اینجا گدا برای همیشه غنی شود
در این حریم معنی احسان عوض شده
 
گنبد طلای تو به دلم نور می دهد
بعد از زیارت تو دل و جان عوض شده
 
من زائرت شدم که ملک خادمم شده
آقا شدم به لطف تو مهمان عوض شده
 
نقاره میزنند کسی خنده می کند
حاجت گرفته، دیده گریان عوض شده
 
آقا حریم مرقدتان کل کشور است
فأخلع بگو که وادی ایران عوض شده

 
*********

اشعار شهادت امام رضا(ع)
 
باز امسال هم به لطف خدا
قسمتم شد دوماه گریه کنم
دعوتم کرد حضرت زهرا
زیر این خیمه گاه گریه کنم
**
تا بیایم به روضه ارباب
مادرش فاطمه صدایم کرد
خواهرش لطف کرده و جزوِ
سینه زن های کربلایم کرد
**
هر شبی که به مجلسی بودم
زیر یک بیرق و علم رفتم
روضه ها شد زیارت دوره
پای هر روضه یک حرم رفتم
**
گاه شش گوشه گاه خیمه و گاه
 علقمه قتلگاه و یرانه
هر شبی یک طرف مرا میبرد
این دل بی قرار دیوانه
**
روضه ها کاروان شد و من هم
پا به پایش به هرکجا رفتم
کربلا کوفه شام و آخر کار
شهر پیغمبر خدا رفتم
**
در مسیر دو ماهه ی روضه
بر حرم ها دخیل میبستم
انتهای زیارت دوره
زائر مشهد الرضا هستم
**
السلام علیک یا سلطان
باز کن در گدایتان آمد
باز هم این کبوتر جلدِ….
….صحن ایوان طلایتان آمد
**
آمدم پیش تو که بیمه شود
اجر دوماه نوکری آقا
آمدم تا لباس مشکی را
از تنم در بیاوری آقا
**
در جواب دو ماه عزاداری
آستان بوس مرقدم کردی
بعد از این شش دهه حسین حسین
کربلایی مشهدم کردی
**
آمدم پشت پنجره فولاد
دردها گفته و شفا ببرم
کاش یک لقمه حضرتی بدهی
تا برای مریض ها ببرم
**
آمدم با عزای اربابم
به عزای تو مبتلا بشوم
آمدم این دفعه ز مشهد تو
راهی شهر کربلا بشوم
**
میروم هر رواق و هر غرفه
چه حریمی دل مرا بردی
راستی در کدام گوشه صحن
زهر دادند و تو زمین خوردی
**
در کدامین حیاط از سوزِ
 آتش زهر دست و پا زده ای
در کدامین رواق آقا جان
پسر خویش را صدا زده ای
**
غالباً  قلب خسته ی بابا
شاد گردد ز دیدن فرزند
تو هم از این جهت به روی جواد
وقت دیدار میزدی لبخند
**
آه آقا ز روضه ی تو دلم
باز هم یاد کربلا افتاد
تو زدی خنده  و ولی ارباب
در کنار پسر ز پا افتاد
**
پدری با شتاب آمد و دید
تن فرزند ارباً اربا بود
خواست بوسد ولی مگر آیا
جای سالم میان اعضا بود
**
امر کردی که فرش جمع شود
تا که بر روی خاک جان بدهی
اینچنین خواستی که روضه آن
شاه لب تشنه را نشان بدهی
**
تو ولی بین حجره بسته
تک و تنها اگرچه جان دادی
کی دگر غرق خاک و خون زیر
دست و پاهای اسب افتادی
 
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید

 
**************
 
اشعار امام رضا(ع) – امیر علی شریفی
 
دخیل بسته ام و آب و نان نمیخواهم
بجز محبّت از این آستان نمیخواهم
 
به جز تو دست نیاز مرا ندید کسی
امام من تویی، از دیگران نمیخواهم
 
بگیر جان مرا و ردم مکن آقا
که من بدون نگاه تو جان نمیخواهم
 
بیا حجاب دلم را خودت کنار بزن
چو آفتاب تویی، سایه بان نمیخواهم
 
همین که ضامن من میشوی برای توأم
برای صید تو بودن کمان نمیخواهم
 
نگاه من بضریح تو یک جهان حرف است
برای عرض ارادت زبان نمیخواهم
 
دلم هوای تو کرده هزار مرتبه شُکر
دل بدون تو را بی گمان نمیخواهم
 
برای صحن تو بال و پَر دلم وقف است
کبوترم که جز این آشیان نمیخواهم
 
مرا هوای حریم تو کربلایی کرد
 بجز حسین از این آسمان نمیخواهم

 
************
 
اشعار شهادت امام رضا(ع) – سعید توفیقی
 
ای ضامن آهو همۀ بود و نبودم
قربان تو و لطف و عطای تو وجودم
 
جان می دهم آقا! عوضش عشق عطا کن
در معامله ای یک طرفه طالب سودم
 
در بین محبان تو آلوده ترینم
شرمنده از اینم که مطیع تو نبودم
 
گه گاه تو را دیدم و نشناختم ای وای
صد حیف که آغوش برایت نگشودم
 
گاهی به سر سفره کنار تو نشینم
همراه تو ای شاه غذا میل نمودم
 
یا فاطمه می گویم و این اذن دخول است
راهم بده من سینه زن یاس کبودم
 
گفتم به شما شیعه اثنی عشرم، نه
از کودکیم گریه کن جدّ تو بودم

در صحن دو چشم من از آن روز که وا شد
با گریه و با اشک حسینیه بنا شد
 

ای حضرت سلطان بنگر حال گدا را
از من بخر این ناله و این اشک و بکا را
 
پر باز نکردی و کرم لا اقل آقا
واکن به روی من یکی از پنجره ها را
 
ای دست شفا بخشی تو پنجره فولاد
انگار مسیح از تو گرفته است شفا را
 
این نقطۀ پایان محرم، صفر ماست
امضا بنما تذکرۀ کرب و بلا را
 
امروز، دوماه است عزادار شمائیم
سخت است در آریم ز تن رخت عزا را
 
در روز سیه پوشی مان مادرمان بست…
….با دست خویش دگمۀ پیراهن ما را
 
امروز ولی نیست توقع که بیاید
باید که کند دفع خطر شیر خدا را
 
جز اشک ندارم به کفم ، شاید همین اشک
خاموش کند دامن ام النجبا را
 

امروز که از زهر ، ز پا تا سرتان سوخت
انگار دوباره، پسِ در مادرتان سوخت

 
تو آمدی و بود عبا بر سرت آقا
خون بود سفیدی دو چشم ترت آقا
 
وقتی به روی خاک نشستی به گمانم
شد زنده تو را خاطرۀ مادرت آقا
 
ای لالۀ شاداب گلستان امامت
دست چه کسی کرد تو را پرپرت آقا
 
این کیست امامه به سرش نیست؟ جواد است
از راه دراز آمده تاج سرت آقا
 
شد موقع تحویل امانات امامت
دادی به پسر خاتم انگشترت آقا
 
صد شکر سر تو به روی دامن او بود
وقتی که کشیدی نفس آخرت آقا
 
چشم تو به ره ماند و نیامد به کنارت
 
در موقع جان دادن تو خواهرت آقا
 
تشییع شدی لیک نه در زیر سم اسب
گل بود که می ریخت روی پیکرت آقا

کِی با لب تشته سرت از پشت بریدند؟
آیا پی انگشترت ، انگشت بریدند؟
 
 
******************
 
اشعار شهادت امام رضا(ع) – حسن لطفی
 
با سینه ای که آتش از آن شعله می کشید
ناله برای کشته دیوار و در کشید
 
او بود و خاک حجره و یک ناله ضعیف
آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید
 
یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود
گاه سحر به جانب جانانه پر کشید
 
در انتظار آمدن میوه دلش
پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید
 
سینه زنان دریده گریبان پسر رسید
دستی به روی ماه کبود پدر کشید
 
شمس الشموس روی زمین اوفتاده و
فریاد ای پدر ز دل خود قمر کشید
 
آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب
آمد تن امام زمانش به بر کشید
 
با دست زخم خورده خود دختر علی
تیر شکسته از تن ارباب در کشید
 
گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه ها
آمد ز پای ساقه یاسش تبر کشید
 
 
******************
 
اشعار شهادت امام رضا(ع)
 
آخرین پاره سرخ جگرم را سوزاند
زهر وقتی که من و بال و پرم را سوزاند
 
نیست آبی که نفس بین گلو بند آمد
جرعه آبی که عطش تشنه تنم را سوزاند
 
گریه دارند به حالم در و دیوار و جواد….
….ناله بی کسی ام دور و برم را سوزاند
 
کاش میریخت به بیرون جگرم حیف نشد
مانده در سینه و پا تا به سرم را سوزاند
 
خوب پیداست از این پا به زمین کوبیدن
آتش و داغ تن محتضرم را سوزاند
 
داغ آن طفل زبان بسته که حتی حالا
داغ لب هاش دل شعله ورم را سوزاند
 
مادرش پشت حرم بر سر خاکش میگفت :
این چه تیری ست که حلق پسرم را سوزاند
 
مادرش گرم سخن با لب او بود هنوز
که حرامی پِی گهواره حرم را سوزاند
 
خیمه ای شعله ور افتاد به روی طفلی
دخترک گفت که ای عمه سرم را سوزاند
 
کعب نی ،سیلی و زنجیر تبانی کردند
نیزه ها آمده و فاتحه خوانی کردند
 
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید
 
******************
 
اشعار شهادت امام رضا(ع)
 
به خاک حُجره رُخش را چو آشنا می کرد
گرفته بود دلش… یاد کربلا می کرد
 
اگر غریب نبود پس چرا چنان مادر
 برای آمدن مرگ خود دعا می کرد
 
به یاد کوچه زمین می نشست و بر می خواست
درون خویش یقین یاد مرتضی می کرد
 
نبود خواهرش آنجا وگرنه در حُجره
 ز روی چهره او خاک را جدا می کرد
 
میان حُجره غریبانه دست و پا میزد
جواد را ز نوای جگر صدا می کرد
 
پس رسید و به دامن گرفت رأس پدر
و سِرّ روضه ی سر بسته برملا می کرد
 
نهاد چهره خود را به چهره بابا
اشاره ای به علی اکبرش رضا می کرد

 
اگرشاعرش رامیشناسید لطفا اطلاع دهید

 
******************
 
اشعار شهادت امام رضا(ع) – قاسم نعتمی
 
آمد از راه و کشید آرام عبا رویِ سرش
یعنی امروز ست روزِ ناله هایِ آخرش
 
هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت
میکشد خود را به سویِ خانه مثلِ مادرش
 
رویِ خاکِ کوچه دنبالش اگر دقت کنی
بنگری آثاری از خاکی ترین بال و پرش
 
او زمین می خورد و میخندید بر حالش عدو
این هم ارثی بود که برده ز جدِّ اطهرش
 
صحنۀ جان دادن او روضۀ مستوره شد
حجره در بسته میداند چه آمد بر سرش
 
بار دیگر صورت خاکی و دست و پا زدن
خادمش دید و ولی هرگز نمیشد باورش
 
یک بُنَیّ گفت و از کام پسر بوسه گرفت
از مدینه بهر یاری زود آمد دلبرش
 
کربلا بابا رسید امّا پسر افتاده بود
قلبِ شاعر آب شد در این سه بیت آخرش
 
هر چه قدر آغوش خود واکرد اکبر جا نشد
تا که آخر در عبا پیچید جسم اکبرش
 
تا قیامت هم نمیفهمند اهل معرفت
از چه آمد دست بر سر بین لشگر خواهرش
 
آنکه حتّی تارِ مویش را ندیده جبرئیل
دست بُرده بر سرِ نعش علی بر معجرش
 
 
******************
 
اشعار شهادت امام رضا(ع) – یوسف رحیمی
 
بوي باران و بوي دلتنگي
مي وزد از حوالي چشمت
چه شده که شقايق و لاله
مي چکد از زلالي چشمت
**
آسمان هم به گريه افتاده
هم نفس با نگاه بارانيت
ناله ناله فرات مي ريزد
زمزم اشک هاي پنهانيت
**
بغض هاي دلت ترک مي خورد
در همان شام بيقراي که …
لاله لاله دل پريشانت
خون شد از خون آن اناري که …
**
در غروب نگاه محزونت
آرزويي به جز شهادت نيست
چه غريبانه اشک مي ريزي
و به بالين تو جوادت نيست
**
خوب شد که نديد فرزندت
بين آن کوچه دست بر پهلو
روضه خوان شد نگاه خونبارت
کوچه، ديوار، لاله، در، پهلو
**
سر سپردي به خاک دلتنگي
گوشه حجره قتلگاهت بود
گريه گريه مصيبتي اعظم
جاري از گوشه نگاهت بود
**
چه به روز دل تو آوردند
که عطش شعله مي کشيد از جان
ذکر لب هاي تشنه ات هر دم
السلام عليک يا عطشان
**
آه با چشم غرق خون ديدي
کربلا کربلا مصيبت بود
هم نوا شد دل شکسته تو
با سري که پر از جراحت بود:
**
بر سر نيزه هاي نامحرم
لحظه لحظه چه بر سرت آمد
واي از دست هاي سنگيني
که به تکريم دخترت آمد
**
سنگ ها گرم بوسه از لب هات
در همان کوچه در عبوري که …
چه شد اي سر بريده زينب
سر در آوردي از تنوري که …
 
 
*******************
 
اشعار شهادت امام رضا(ع) – سید سلمان علوی
 
طرحی زده تبسم تلخش را از منتهی الیه دو چشم شور
بغض است در غریبی این لبخند، زهر است در تبسم این انگور
 
می بوسد و برای چه می لرزد پیشانی ملیح ستایش ها
ماه کنشت و دیر! مساء الخیر ، یا ثامن البدور صباح النور
 
در هم شکسته سکر خراسان را رقصی که لهجه ی عربی دارد
کل می کشد برای تو ملک طوس،  نی می زند برای تو نیشابور
 
اینک تویی که آن سوی این ایوان لب بسته ای و رنگ نمی ریزی
طرحی بزن که گوش شیاطین کر، پلکی بزن که چشم خدایان کور
 
پلکی بزن، بریز ملاحت را… آهوی سرمه زار نگاهت را
دارد غروب می کند این لبخند، انگار گریه می کند این انگور
 
 
*******************
 
اشعار شهادت امام رضا(ع) – جواد حیدری
 
با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمین
آسمان خورد زمین عرش برین خورد زمین
 
وسط کوچه همینکه بدنت لرزه گرفت
ناگهان بال و پر روح الامین خورد زمین
 
این چه زهری است که داری به خودت می پیچی
گاه پشت کمرت گاه جبین خورد زمین
 
از سر تو چه بگوییم؟ روی خاک افتاد
از تن تو چه بگوییم؟ همین … خورد زمین
 
دگرت نیست توان تا که ز جا برخیزی
ای که با تو همه ی دین مبین خورد زمین
 
داشت می مرد اباصلت که چندین دفعه
دید مولاش چه بی یار و معین خورد زمین
 
زهر اول اثرش بر جگر مسموم است
پهلویت سوخت که زانوت چنین خورد زمین
 
پسرت تا ز مدینه به کنار تو رسید
طاقتش کم شد و گریان و حزین خورد زمین
 
به زمین خوردن و خاکی شدنت موروثی است
جد تشنه لبت از عرشه ی زین خورد زمین
 
 
 
 *******************
 
 اشعار شهادت امام رضا(ع) – محمد علی بیابانی
 
شنیده ام که خودت در زمان پر زدنت
بروی خاک رها گشت پیکر و بدنت
 
هزار لاله روان شد ز گوشه دهنت
غریب بودی و خون شد تمام پیرهنت
 
ز سوز زهر اگرچه به خویش پیچیدی
ولی زمان غــــــــروبت جواد را دیدی
 
اگرچه جز پسرت کس نبود در بر تو?
ولی ندید تنت را به خاک خواهر تو
 
به زیر سم ستوران نرفت پیکر تو
اسیر پنجه سرنیزه ها نشد سرتو
 
حسین گفتم و قلبت شکست آفا جان
به دل غبار محرم نشست آقا جان
 
 
********************
 
اشعار شهادت امام رضا(ع) – سید محمد بابامیری
 
 
در خاک می پیچد تنش را مرد غربت
دارد در این حالت تماشا مرد غربت
 
باید تماشا کرد و خون از چشم بارید
دریا به دریا همنوا با مرد غربت
 
هرم نفس هایش پر از تاثیر زهر ، است
در آتش افتاده ست گویا مرد غربت
 
او آب را پس میزند ای وای، ای وای
در فکر عاشوراست آیا مرد غربت ؟
 
یک شهر عاشق داردو سرگشته اما
تنها تر از تنهاست اینجا مرد غربت
 
دردانه ای بوی مدینه با خود آورد
خوبست دیگر نیست تنها مرد غربت
 
یک کهکشان راه است تا فهمیدن او
هفت آسمان شد فاصله تا مرد غربت
 
 
********************
 
اشعار شهادت امام رضا(ع) – وحید قاسمی
 
 
انگور می خرند پذیرایی ات کنند
مهمان جشن شوم یهودایی ات کنند
 
شکر خدا که بر بدنت دشنه ای نخورد
قسمت نبود حضرت یحیایی ات کنند
 
این اشک شوق ماست که شکر خدا نشد
نیزه سوار زخمی صحرایی ات کنند
 
گل ریختند روی تنت ای غریب طوس
تا در نگاه شهر تماشایی ات کنند
 
بخشیده اند مهریه شان را زنان شهر
تا گریه بر غریبی و تنهایی ات کنند
 
 
********************
 
اشعار شهادت امام رضا(ع) – علی پور زمان
    
 
نگاه خيس قلم روي دفترم افتاد
كنار حجره امامي رئوف جان مي داد
 
تمام حجره پر از التهاب بود و سكوت
نواي تشنه ي آب آب بود و سكوت
 
جواد از سوي باب الجواد مي آيد
و مادري شده محزون كنار او شايد
 
نَفَس نَفَس زده در كوچه هاي باراني
و همنوا شده با ناله ي خراساني
 
خدا نكرده اگر ناگهان زمين مي خورد
تمام كوچه پر از گرد وخاكِ طوفاني
 
نگاه و صورت او سرخ، من نمي دانم
كه جام زهر ، و يا دست سنگي ثاني ؟
 
عبا به روي سرش آسماني از اندوه
و حجره محفل روضه مكاني از اندوه
 
چه قدر لحظه ي آخر گريزي از تب بود
به فكر مقتل و خَدُّالتريب و زينب بود
 
دوباره بي تب و تاب حضور دعبل شد
دوباره روضه ي گودال مَحرم دل شد
 
دلش به خاكِ كف حجره يادي ازغم كرد
تمام صحن حسينيه را محرَّم كرد
 
رئوف عشق و محبت حديث سلسله را
به نقل از خود جبريل،وقف عالم كرد
 
دلم نشسته به پاي نماز بارانت
تمام شهر دلم را شبيه زمزم كرد
 
غروب چشم پُرابرش،غروب عاشورا
حسين بركفِ گودال خسته و تنها
 
به روي پيكر او جايِ تير و سرنيزه
سلام قاري قرآن،سرتو بر نيزه!
 
 
*******************
 
اشعار شهادت امام رضا(ع) – محمد امین سبکبار
 
شب هم به قدر دیدۀ تو، پر ستاره نیست
دریای غصه های دلت را، کناره نیست
 
گفتی به خادمت که درِ حجره را ببند
یعنی برای تشنگیت، راه چاره نیست
 
 آقا شبیه مار گزیده، به خود مپیچ
آهسته تر، مگر جگرت، پاره پاره نیست؟
 
 بهتر که خواهرت دم آخر نیامده
این صحنه ها که قابل درک و نظاره نیست
 
 داری به یاد جدّ خودت گریه می کنی
روضه بخوان که جای گریز و اشاره نیست
 
تو روی خاکِ حجره ای و خاک بر سرم
اما تنت اسیر هجوم سواره نیست
 
 
*******************
 
اشعار شهادت امام رضا(ع) – محمد امین سبکبار
 
خادمت پشت در قصر خبر می خواهد
از شب مبهم این فتنه خبر می خواهد
 
کاش آن خوشه مسموم زبانش می گفت:
لب شیرین تو انگور مگر می خواهد؟
 
تو عبا روی سرت می کشی و پا به زمین
رفتنت تا به در خانه هنر می خواهد
 
ای جگر گوشه که در حجره ی غم تنهایی
زهر از جان تو انگار جگر می خواهد
 
دل تو سوخته از درد به خود می پیچی
لب خشکیده تو دیده تر می خواهد
 
خوب شد اینکه جوادت به کنارت آمد
پدرِ از نفس افتاده پسر می خواهد
 
لحظه رفتن خود در نظرت می آمد
روضه مرد غریبی که نفر می خواهد
 
یاد آن حرف تو با ابن شبیب افتادم
یاد آن دشنه که از جدّ تو سر می خواهد

***************
 

اشعار امام رضا(ع) –  محمد جواد شیرازی

 
ز دودمان اویسم که ریشه ام قرنی ست
عیار ناب محبت، محبت وطنی ست
 
محبت تو مرا کافی است تا محشر
محبتت علوی و حسینی و حسنی ست
 
حدیث سلسله ارجاع وعده ها به علی ست
تمام دلخوشی من فمن یمت یرنی ست
 
به آن مسیر، به غربت، به خاک پات قسم
که یک رگ همه فیروزه های ما یمنی ست
 
برای پرده نشینان پرده خانه ی عرش
مثال آینه کاری این حرم زدنی ست
 
حرم؛…تمام حرم ها در این حرم جمعند
حرم؛…تمام نشد ها در این حرم شدنی ست
 
به آن ضریح هزاران هزار بوسه زدیم
همیشه اهل خرابات جامشان دهنی ست

 
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

 
*************
 

اشعار امام رضا(ع) – محمد جواد شیرازی

 
زائرت تا در حرم بغض و تضرع می کند
خیر و برکت سوی او فوراً تجمع می کند
 
مادری با کودکش حاجت روا رو به حرم
خنده بر لب، اشک در چشمش تلألؤ می کند
 
من یقین دارم ضریح و پنجره فولاد تو
ارمنی را هم در آخر پر توقع می کند
 
حضرت روح الامین، هر صبح و شب سوی حرم
سر به سجده می برد دائم تواضع می کند
 
عاشقی تا که شنیده باطن کعبه تویی
در حریمت نیت حج تمتع می کند
 
علتش این است اگر خورشید گشته پر فروغ
نور گنبد چون که تابیده تشعشع می کند
 
آنقدر سخت است دل کندن برای زائرت
سوی تو عرض ادب در هر تقاطع می کند
 
با وجود تو روا باشد که در محشر، خدا
این حرم را جنت اهل تشیع می کند
 
 
***************
 
اشعار امام رضا(ع) ––  محسن ناصحی
 
عشق ، درد است ولی درد به این خوبی ، نیست
بر سرم هرچه که آورد به این خوبی نیست
 
در حق یار اگر هرچه بدی کردم ، باز
گفت ؛ برگرد که نامرد به این خوبی ، نیست
 
فرشهای حرمش را بتکان سرمه بگیر
که تنفّس وسط گرد به این خوبی نیست
 
گنبدی دارد و خورشید خودش می داند
هر قَدَر هم که شود زرد ، به این خوبی نیست
 
با هزار و یکمین ذکر به من ثابت شد
در عددها عدد فرد به این خوبی نیست
 
اصفهان آمدم و گفت به مشهد برگرد
هیچ جا گفتنِ برگرد ، به این خوبی نیست…
 
 
*************

 
اشعار امام رضا(ع) – امیر حسین حیدری
 
گردیده ام گدای تو یا ایها الرئوف
دست من و عطای تو یا ایها الرئوف
 
صد مرده زنده می شود از لطف دائمت
در صحن با صفای تو یا ایها الرئوف
 
غم های بی حساب مرا زود می برد
نام گره گشای تو یا ایها الرئوف
 
پر شد همیشه کیسه رزقم کریم وار
با لطف دست های تو یا ایها الرئوف
 
نذر تو کرده اند، مرا مادر و پدر
تا جان دهم به پای تو یا ایها الرئوف
 
یک عمر خورده ایم، می ناب جای آب
در کاسه ی طلای تو یا ایها الرئوف
 
اصلاً بعید نیست که کرببلا روم
امسال با دعای تو یا ایها الرئوف

5 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.