اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

 

پناهگاه ندارم شما پناهم باش
اسیر شب شده‎ام پس بیا و ماهم باش

همیشه در به در کوره راه‎ها هستم
بس است در به دری رهنمای راهم باش

اگر چه بار گناهم سیاه کرده مرا
بیاو روشنی چهره‎ی سیاهم باش

ببخش اگر که نگاهم به غیر افتاد
از این به بعد خودت حافظ نگاهم باش

به سجده‎های نماز شبت قسم آقا
امید بخشش این نامه‎ی گناهم باش

برای بی کسی‎ات صبح و شام نالیدم
برای غربت قبرم خودت گواهم باش

لیاقتی بده تا نوکر حسین باشم
دوباره واسطه‎ی نوکری شاهم باش

میان هلهله آقا صدا زد «یا مهدی»
بیا و منتقم درد قتلگاهم باش

***********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رضارسول زاده

این جمعه هم گذشت اما بدون تو
سخت است زندگی بر ما بدون تو

شد عادت همه کابوس جمعه شب
آغاز گشتن فردا بدون تو

باشی اگر شما خوش رنگ می شود
حالا که تیره است دنیا بدون تو

حالم شده خراب خورشید من بتاب
یخ کرده ام در این سرما بدون تو

عمرش دراز شد هجران چو زلف تو
هر شب یرای ماست یلدا بدون تو

عالم برای ما گیرم که شد بهشت
مثل جهنم است هر جا بدون تو

ای روضه خوان بیا این روضه ها به ما
مزه نمی دهند آقا بدون تو

بی همسفر ، سفر ؟ اصلا نمی شود !
کرب و بلا رویم ؟ تنها … ؟ بدون تو … ؟

*******************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ العبدالحقیر مرادی

چشمت شراب ناب و دلم درهوای تو
چشمان من عزیز دلم خاک پای تو

درهر نماز من تو فقط جلوه میکنی
ای من فدای جلوه ی بی منتهای تو

ما می نخورده مست و خراب تو گشته ایم
 بودو نبود من همه یکسر فدای تو

ای قبلگاه من خم ابروی سرکشت
دل برده ای زمن دل من مبطلای تو

دل را گره زدم به سر زلفت ای نگار
گشتم اسیر لطف و مرام و صفای تو

مارا ببخش ازین که دلت را شکسته ایم
روی سیاه و خسته رسیده گدای تو

هرکس دراین جهان پی یاری روانه شد
دلهای شیعه میتپد آقا برای تو

قرآن و آیه های خدا شرح روی تو
نازل شده کتاب خدا در ثنای تو

حاتم که شهره بوده ب فضل و کرامتش
باشد گدای دست کریم و عطای تو

ای آخرین سلاله ی زهرا نظرنما
می خواهمت همیشه تورا از خدای تو

قابل ندارد این دل و جان تا کنم فدا
ای غایب ازنظر همه عالم فدای تو

*****************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

گر که نمردم از غمت ای شاه غم ببخش
هر دم نسوختم تو ولی دم به دم ببخش

حقت به اشک کم چشم ما ادا نشد
صاحب کرم، کرم کن و این وسع کم ببخش

یک عمر لطف کردی و بخشیده‎ای مرا
«یا ایّها العزیز» بیا باز هم ببخش

من از تو مزد نوکری‎ام را نخواستم
تنها به خاطر کم کاری‎ام ببخش

این روضه‎ها خودش حرم توست «یا حسین»
حرمت شکسته‎ایم اگر در حرم ببخش

«باز این چه شورش استِ» تو دیگر تمام شد
ما را به شعرهای گل محتشم ببخش

حالا که زنگ خانه‎ات نام فاطمه‎ست
آقا به قامت خم زهرا قسم ببخش

یک عمر در حسینیه‎ها دیده‎ام تر است
حسن ختام روضه‎ی ما نام مادر است

*******************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

راه ما گمشده و راهنما می‎خواهیم
بی دعای تو فقیریم و دعا می‎خواهیم

کاش می‎شد که عبا را به سر ما بکشی
مرض نفس گرفتیم و شفا می‎خواهیم

نوکر آن نیست که سر خود پی حاجت باشد
حاجتی را که بخواهید شما، می‎خواهیم

یک اجازه بده تا داخل خیمه بشویم
راستش ای پسر فاطمه جا می‎خواهیم

هدف از گریه‎ی ما گوشه‎ی چشمی ز شماست
نکند فکر کنی پول و طلا می‎خواهیم

پیش چشمان تو مشغول گناهیم آقا
صبر کافی‎ست کمی شرم و حیا می‎خواهیم

اربعین رفت ولی از تو چه پنهان که همه
دسته جمعی از تو سفر کرب‎وبلا می‎خواهیم

قبل هر کار که در وقت ظهورت داری
اول آتش زدن حرمله را می‎خواهیم

*********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

دیگر بس است هجر، سفر دردسر شده
این روزگار خوف و خطر دردسر شده

هر جا که می‎رویم به بن‎بست می‎خوریم
از کوچه‎های بی‎تو گذر دردسر شده

چشمان ما به جای تو سمت غریبه‎هاست
حسن نظر بده که نظر دردسر شده

مثل شما غریبه‎ی شهریم و بی‏‎کسیم
ما را از این دیار ببر دردسر شده

از چشم‎های خیس تو معلوم می‎شود
بار گناه ما چه‎قدر دردسر شده

جان‎ها به لب رسید و تو از ره نیامدی
یک عمر اشک و خون جگر دردسر شده

جا مانده‎های کرب‎وبلاییم رحم کن
آقای من برات سفر دردسر شده

در وقت ذبح کُندی خنجر مصیبت است
پس حق بده بریدن سر دردسر شده

*******************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ حسین خیریان

قلم در دست من دریای دردم
دوات آماده اما سرده سردم

نگاهی کن بر این چشمان خیسم
توکلت علی الله مینویسم

به نام خالق زیبای عالم
به نام صاحب حوا و آدم

کمی حرف دل و بس ناله دارم
بیا یاابن الحسن  امشب کنارم

کدامین درد را اول بگویم؟
که از ظرف غمم یک را بشویم؟

غریبی واژه ی دردی نهفتست
که از قلب جهانم غم شکفتست

کجایی آشنای درد غربت؟
جدایی گریه زاری باز غیبت

کجایی حسرت شب های تارم
رفیقی بهتر از تو من ندارم

دلم میگیرد اینجا پس کجایی؟
نمی آید چرا از تو صدایی؟

نمیدانم توهم دربند دردی؟
هنوز هم در پی مرد نبردی؟

نگرد آقا دگر مردانگی نیست
غرور و غیرت و حجب و حیا چیست؟

به ظاهر نوکر کوی تو هستیم
به ظاهر منتظر پایت نشستیم

کجایی معنی غربت کجایی؟
نداری سی صدو اندی فدایی؟

همه درگیر دنیای خود هستند
دوباره عهد خود باتو شکستند

دلم پر بود ازین نامردمی ها
به تو گفتم من این حرف دلم را

بیا پایان بده بر این شب تار
خدا یارو نگهدار تو دلدار

***************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ قاسم نعمتی

با گریه مانوسم نه یک ماه و دو ماهی
شد گریه ام باب فیوضات الهی

هر روزو شب کارم سلام ِ برحسین است
با این امیدی که کنی سویم نگاهی

من بار ها دیدم که با یک قطره اشک
با آبرو گردید ، عبدِ رو سیاهی

شرمنده ام یک عمر قلبت را شکستم
در زندگی ام نیست روزِ بی گناهی

اصلاً محبت های تو بد عادتم کرد
تنبیه کن این بی ادب را گاه گاهی

دردِ دلم را جز شما با که بگویم
تنها تو هستی که برایم تکیه گاهی

پایانِ کارم گشته و رویت ندیدم
واکن ز قلبم رو به سوی خویش راهی

آقاقسم بر صورت نیلیِ مادر
آن چهره ای که دارد از سیلی گواهی

آقا قسم بر خانه ای آتش گرفته
آنجا که پشت در به پا شد قتلگاهی

ای انتقام ِ کشته مسمار بر گرد
جانِ گرفتارِ در و دیوار برگرد

*******************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ محمدجوادشیرازی

حسرت روز و شبم روی شما را دیدن
چند دوری به مدارِ سرتان چرخیدن
وسط گریه ی این وصل کمی خندیدن
پوزه را بر سر خاک قدمت مالیدن

چه شود اینکه گدا هم به نوایی برسد؟!
به روی صورت ما زلف رهایی برسد

اینکه یک عمر نبینم رخ یارم سخت است
بی خبر بودنِ از حال نگارم سخت است
سر روی زانوی غربت بگذارم سخت است
جز تو مردم بنشینند کنارم سخت است

یا که می میرم و جسم و کفنم میپوسد
یا که روزی لب من پای تو را میبوسد

آشنای دل ویرانه ی من تنها تو
پس مصفی شدن کلبه ی این دل با تو
دل نبستم به کسی جان خودم الا تو
سائلم…بی سرو پایم به خدا اما تو

شهریاری و فقط “عادتکم احسان” است
شرح این جمله خودش چند سری دیوان است

ای که دریای کرم، معدن حکمت هستی
صاحب تیغ دوسر صاحب شوکت هستی
دو جهان واسطه ی بارش رحمت هستی
در سیاهی زمان راه سعادت هستی

راه گم کرده ام ای شاه بیا کاری کن
من پناهنده شدم… باز مرا یاری کن

به رسولی که شد از غصه لبالب سوگند
به نواهای علی در دل هرشب سوگند
به قد فاطمه که گشت مورّب سوگند
به پریشانی و حیرانی زینب سوگند

منجی آخر هر بی سر و سامان برگرد
یوسف فاطمه بر مردم کنعان برگرد

******************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

قطع امید کرده‌ای از من حلال کن
درد سرت شدیم پس آقا حلال کن

بیچاره‌ایم و نو کری‌ات را نمی‌کنیم
ما نوکریم، نوکر دنیا، حلال کن

در جا زدن، حقیقت هر روز عمر ماست
گر که نمی‌رسیم به بالا حلال کن

در خانه‌های خویش چه راحت نشسته‌ایم
اما زدی تو خیمه به صحرا حلال کن

معلوم نیست وضعیتم زجر می‌کشم
یا بر گدا چوب بزن یا حلال کن

من ور شکسته‌ام به ته خط رسیده‌ام
دیگر تو این بریده نفس را حلال کن

قلبت شکسته است که جا ماندم از حرم
آقا تو را به حضرت زهرا حلال کن

امروز اگر که روضه‌ی جانسوز من شده
بزم حرام و زینب کبری حلال کن

********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ مجید تال

ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﻢ ﻏﺎﻟﺒﺎ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺑﺎ ﮐﺮﯾﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺳﺨﺖ ﺁﺳﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﭘﻠﮏ ﺑﺮ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺷﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﭼﺸﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺟﻬﺎﻥ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﯼ ﺍﻟﻄﺎﻑ ﺗﻮﺳﺖ
ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﺑﺮ ﺑﺎ ﺍﺫﻥ ﺗﻮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺑﯽ ﮔﻤﺎﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ
ﭘﺸﺖ ﻣﺎﻩ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ،ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺍﺯ “ﺣﺮﻡ” ﺗﺎ “ﺟﻤﮑﺮﺍﻧﺖ” ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻡ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺯﯾﺮ ﻗﺪﻡ ﻫﺎﯾﻢ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺩﺳﺖ ﭘﺮ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻫﺮﮐﺲ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺁﻣﺪﻩ
ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻢ می آوری ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻣﺪ ﺑﻪ “ﻗﻢ” ﺍﻣﺎ ﻧﯿﺎﻣﺪ “ﺟﻤﮑﺮﺍﻥ”
ﻭﻗﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺭﻭﺯ ﻣﺤﺸﺮ ﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﺎﺭﺍ ﻭﺍ ﻧﮑﻦ
ﺣﺘﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﺍﮐﻨﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺩﺭ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺩﻟﺨﻮﺷﻢ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺟﺪ ﺗﻮ
ﺿﺎﻣﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﺰ “ﺁﻗﺎﯼ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ” ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

***********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ یاسین قاسمی

آشفته ام شبیه دلِ بی قرار ها
بی رنگ و روست،روی تمام بهار ها

از آینه نمی شود هیچ انتظار داشت
وقتی نشسته است به رویش غبار ها

شیرینیِ وصال به قدر فراق نیست
خسته نمی شوم من از این انتظار ها

این روزگار کفر مرا در می آورد
وقتی که بی تو می گذرد روزگار ها

در شهر خویش بین همین کوچه ها تو را…
نشناختیم اگر چه که دیدیم بار ها

اصلا قرار بود که جمعه ببینمت
بازم گناه من زده زیر قرار ها

در راه انتظار تو رفتند زیر خاک…
رفتند زیر خاک هزاران هزار ها

حالا که خلوت است حرم،بعد اربعین
ما را ببر زیارت شش گوشه دار ها

********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ محمدحسن بیات لو

از روزهامن جمعه ها را دوست دارم
این جمعه های آشنا را دوست دارم

هر صبح جمعه ندبه می خوانم برایت
ازکودکی ام این دعا را دوست دارم

امروز و فردا می کنم شاید بیایی
حتی همین تردیدها را دوست دارم

شبهای جمعه تا سحرهایش کجایی؟
کرب وبلایی؟ کربلا را دوست دارم

بین دعاهایی که می خوانم برایت
“آقا بیا – آقا بیا” را دوست دارم

*************************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

بیکار برای تو دعا سود ندارد
عاشق شدن ناقص ما سود ندارد

ثروت که مهم نیست غرض قرب به مولاست
اینجا سخن از فقر و غنا سود ندارد

خاصیت ما در گرو سوختن ماست
عمری که نشد وقف شما سود ندارد

هر چیز که سود است برای همه مردم
گر دور کند از تو مرا سود ندارد

وقتی که خدا سود کلان داده به این در
رفتن ز درِ تو، به خدا سود ندارد

تو برکتی و واسطه‎ی برکتی آقا
بی‎فیض شما هیچ کجا سود ندارد

لنگ سفر کرب و بلاییم کمک کن
نوکر نرود کرب و بلا سود ندارد

یک جور شکسته است سر عمه‎ی سادات
رویش بگذارند دوا سود ندارد

***********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

نیاز ما به سرای کریم‎ها خوب است
فقط برای ظهور شما دعا خوب است

خدا نکرده نرانی که بی‎تو می‎میرم
خودت بگو که به جز خانه‎ات کجا خوب است؟

همین که بین قنوتت دعایمان کردی
همین که مد نظر می‎شویم ما، خوب است

اگر چه سر به هواییم در هوای توایم
چه‎قدر دور و بر خیمه‎ات هوا خوب است

سحر کلید رسیدن به معنویت‎هاست
و در زمان سحر گفتن از شما خوب است

دوای نزد طبیبان به درد ما که نخورد
ز دست‎های شما نسخه و دوا خوب است

اگر چه مرد نباید زیاد گریه کند
زیاد گریه به غم‎های کربلا خوب است

غروب روز دهم دزدها به هم گفتند
زمان حمله به خیمه فقط غارت طلا خوب است

*********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ محمدحسن بیات لو

آن جمعه ای که روزظهورتومیشود
دلهای ما سراچه ی نور تو میشود

گرد و غبار جاده ی دل راگرفته ام
روزی دلم مسیر عبور تو میشود

چشمم به راه آمدنت مانده؛ آخرش
شرمنده ی دو پلک صبور تو میشود

اردیبهشت می شود اسفند باغ ما
روزی که سبزعطرحضورتو میشود

این جمعه هم گذشت چراپس نمیرسد؟
آن جمعه ای که روز ظهور تو میشود

***********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ سید محمدرضا شمس “ساقی”

همه شب به یاد رویت نظری به ماه دارم
به جنون کشیده مانم چو به مَه نگاه دارم

دل من به جستجویت همه شب به شوق رویت
شده معتکف به کویت چو تو پادشاه دارم

نه شب مرا سحرگه نه سحر ز سوزم آگه
که ز سوز هجرت ای مَه دلِ پر ز آه دارم

شده عشق روی دلبر اگرم گناه و کیفر
به یقین هزار دفتر ، سیه از گناه دارم

برو کاروان شتابان که منم در این بیابان
به هوای ماه کنعان دل و دین به چاه دارم

نه دل ِ مرا قراری ، نه امید ِ وصل ِ یاری
نه ز بخت انتظاری، نه به دوست راه دارم

به در ِ سرای ِ او سر ، بزدم به حلقه ی در
که به سر ز مهرش افسر عوض کلاه دارم

شده‌ام چو من غزلخوان به گل جمال جانان
غم هجر او فراوان ، به دلم نگاه دارم

بده (ساقی) آن پیاله که شده مرا حواله
به امید استحاله دل و دین تباه دارم

*****************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ محمودژولیده

امین حضرت یکتا چرا نمی آیی
چراغ دیدۀ زهرا چرا نمی آیی

پیمبر است که با گریۀ هر سحر گوید
اَلا سُلالۀ طاها چرا نمی آیی

علی به ناله صدا می زند بیا مهدی
صفای خانۀ مولا چرا نمی آیی

حسن هنوز هم از کوچه ای تُرا خواند
غریب کوچۀ غمها چرا نمی آیی

حسین منتظرِ منتقم به گودال است
امید زینب کبری چرا نمی آیی

تو ریسمانِ اسارت ز دست عمه بگیر
امیر قافله ، جانا چرا نمی آیی

هنوز پاسخ این درد را نمی دانیم
که اهل بیت و تماشا ! چرا نمی آیی

بیا که آه یتیمان کربلا گویند:
جواب خون دل ما چرا نمی آیی

به آن یتیم که اشکش ز ترس بند آمد
پناه هر دل تنها چرا نمی آیی

بخونِ دیدۀ عطشان کربلا برگرد
دوای غصۀ سقّا چرا نمی آیی

به استخوان شکسته ، به سینۀ خسته
که با لگد شده امضا چرا نمی آیی

قسم بخون بنا حق چکیده از نیزه
امید سیّد بطحا چرا نمی آیی

چه قرنها که به غربت گذشته در غربت
مقیم خیمۀ صحرا چرا نمی آیی

تویی که صاحب عزای عزیز زهرایی
سفیر ماتم عظما چرا نمی آیی

هنوز منتظرت مانده سیزده معصوم
هنوز منتظرت خونِ دیدۀ مظلوم

**********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ علی سپهری

یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست
خوابمان برده ست…در اینجا کسی هشیار نیست

تو دعامان می کنی،ما بی محلی می کنیم
هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست

بی قراری از غم هجر تو کار عاشق است
من که عاشق نیستم،وقتی که حالم زار نیست

آخرش می میرم و رویت ندیده می روم
ظاهرا این نوکر تو لایق دیدار نیست

زحمتت دادم،برایت درد سر بودم ببخش
در میان نوکرانت مثل من سربار نیست

باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین
توبه و بد قولی من که همین یکبار نیست

من فقیر و رو سیاهم،بی نوایم…بی کسم
هم نشینی کریمان با فقیران عار نیست

این دل ویرانه را آباد کن یابن الحسن
بهر این ویرانه دل غیر از شما معمار نیست

دست من در محضرت خالیست می دانم ولی
مطمئنم با کریمان کارها دشوار نیست

من که سر تا پا گناهم….غیر گریه بر حسین
مرهمی بر زخم های این دل بیمار نیست

زینب و دروازه ی ساعات و یک شهر شلوغ
یک مسلمان در میان این همه اغیار نیست

بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا
جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست

مثل اینکه باز از زوار او جا مانده ام
قسمتم کرب و بلا در اربعین انگار نیست

*************************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ حسن لطفی

شبیه چشم شما چشم های تر دارد
کسی که خاکِ حسینیه را به سر دارد

تو گریه کردی و شد سرخ چهره، فهمیدم
که وقتِ روضه ی تو اشک هم جگر دارد

خدا به رویِ من و تو حساب وا کرده
که گریه ای بکنیم و حساب بردارد

هوای امشبمان فرق می کند انگار
نشسته مادری و دست بر کمر دارد

حسین روز و شبم را گرفته می دانم
برای عاشقی ام عقل درد سر دارد

فقط به تربتِ ارباب سجده می چسبد
همیشه سجده ی ما مزّه ی دگر دارد

مرا حواله نمودند خاکِ پا ببرم
هزار شکر که این خیمه رُفته گر دارد

میانِ روضه نشستیم و عاشقی می گفت:
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد

کسی که داغِ برادر کشیده می داند
که رویِ قوَّتِ زانوی او اثر دارد

چقدر روضه ی نا گفته در گلو داریم
بیا به مجلسمان روضه ی عمو داریم

***********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رضاباقریان

آقا سلام دل نگرانم برایتان
دیگر نمی رسد به من و ما صدایتان

آقا به روی چشم‌های من دربه در شده
خالی است جای آن اثر رد پایتان

آقا شکست خورده پر و بالم از گنه
دیگر نمی شود بپرم در هوایتان

هر چند از تو دورم و بی‌قیمتم، ولی
یک روز می‌شود که شوم مبتلایتان

می‌سوزم از فراق تو یابن‌الحسن بیا
آقا فدای غربتتان، گریه‌هایتان

با این همه گناه من، اصلاً بعید نیست
باعث شوم زیاد شود دردهایتان

بین گناه و معصیت و دوری از شما
دارد ز دست می‌رود آقا گدایتان

این جمعه را به خاطر زهرا ظهور کن
تا که کنم تمامی خود را فدایتان

**********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ جعفرابوالفتحی

بی تو تمام سال به دردم نمی خورد
از تو فقط خیال به دردم نمی خورد

مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن
تفعیل و افتعال به دردم نمی خورد

وقتی که قبله موی تو و کعبه روی توست
ساییدن سفال به دردم نمی خورد

آقا فقط بیا و به داد دلم برس
این قلب پر ملال به دردم نمی خورد

تنها غذای حضرتی ات باب میل ماست
این نان شیرمال به دردم نمی خورد

بی تو برای چشم تو مستی حلال نیست
این رزق ناحلال به دردم نمی خورد

این آب ، شعله زاست به کشکول من بریز
بی اشک، اشتعال به دردم نمی خورد

خاکم که با دودست تو الماس می شوم
جاه و منال و مال به دردم نمی خورد

**************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ جعفرابوالفتحی

افتاده ای بودم که دستم را گرفتی
مانند نوری در دل من پا گرفتی

از آسمان عشق چترت را گشودی
یکدفعه در قلب اسیرم جا گرفتی

تو وارث جود و سخای حیدر هستی
ارثیه را از حضرت زهرا گرفتی

با گریه روز خویش را شب می کنی آه
این شیوه را از زینب کبری گرفتی

قبل از وجود لوح از لوح دل ما
ضمن تعهد نامه یک امضاء گرفتی

یک شب میان خواب دیدم با دو دستت
قلب مرا از دار این دنیا گرفتی

هر کس درختی کاشت ، محصولش ثمر داد
آقا چقدر از نخل ما خرما گرفتی؟

افسوس بعد از قرن ها ای صاحب عصر
تازه میان واژه ها معنا گرفتی

تا که زدی پرسه میان پلک خیسم
نا را از این چشمان نابینا گرفتی

از دیده های تو فقط خونابه دیدم
از چشمهای من فقط دریا گرفتی

تنها نه …. من را هم ببر ….همراه خود کن
امشب کجا آقای من احیا گرفتی

**************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ جعفرابوالفتحی

دوباره جمعه ای دیگر…. فشارم باز بالا رفت
نیامد آن مه و دلبر …. فشارم باز بالا رفت

نگو یک هفته ی دیگر صبوری کن که می آیم
نکن حال مرا بدتر …. فشارم باز بالا رفت

دو باره صبح این جمعه ، نوشتم نام پاکت را
در این دفتر ، در آن دفتر … فشارم باز بالارفت

خوشی از اینکه می بینی ، تو رنگ گونه هایم را
به رنگ برگ نیلوفر ؟…. فشارم باز بالا رفت

خوشت باشد خوشت باشد ، دگر کردی ز هجر خود
مرا لاغرتر از لاغر …. فشارم باز بالا رفت

تمام ترسم از این است وقت آمدن گویی:
کدام آقا ، کدام نوکر …. فشارم باز بالا رفت

دلت پر ، دیده ات گریان ، دو چشمت زار و خون افشان
ز ما مردان تن پرور …. فشارم باز بالا رفت

زبانم لال ای آقا ، اگر در وقت مرگ من…
نیایی لحظه ی آخر؟ …. فشارم باز بالا رفت

دلت می آید ای آقا ، تک و تنهام بگذاری
به صبح عرصه ی محشر …. فشارم باز بالا رفت

و زینب رفت بالا تل ، نظاره کرد بر مقتل
نزن نیزه بر آن پیکر ….. فشارم باز بالا رفت

خدایا…. حرف مکشوفه …امان از شام و از کوفه
نگو از چادر و معجر ….. فشارم باز بالا رفتاشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

پناهگاه ندارم شما پناهم باش
اسیر شب شده‎ام پس بیا و ماهم باش

همیشه در به در کوره راه‎ها هستم
بس است در به دری رهنمای راهم باش

اگر چه بار گناهم سیاه کرده مرا
بیاو روشنی چهره‎ی سیاهم باش

ببخش اگر که نگاهم به غیر افتاد
از این به بعد خودت حافظ نگاهم باش

به سجده‎های نماز شبت قسم آقا
امید بخشش این نامه‎ی گناهم باش

برای بی کسی‎ات صبح و شام نالیدم
برای غربت قبرم خودت گواهم باش

لیاقتی بده تا نوکر حسین باشم
دوباره واسطه‎ی نوکری شاهم باش

میان هلهله آقا صدا زد «یا مهدی»
بیا و منتقم درد قتلگاهم باش

***********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رضارسول زاده

این جمعه هم گذشت اما بدون تو
سخت است زندگی بر ما بدون تو

شد عادت همه کابوس جمعه شب
آغاز گشتن فردا بدون تو

باشی اگر شما خوش رنگ می شود
حالا که تیره است دنیا بدون تو

حالم شده خراب خورشید من بتاب
یخ کرده ام در این سرما بدون تو

عمرش دراز شد هجران چو زلف تو
هر شب یرای ماست یلدا بدون تو

عالم برای ما گیرم که شد بهشت
مثل جهنم است هر جا بدون تو

ای روضه خوان بیا این روضه ها به ما
مزه نمی دهند آقا بدون تو

بی همسفر ، سفر ؟ اصلا نمی شود !
کرب و بلا رویم ؟ تنها … ؟ بدون تو … ؟

*******************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ العبدالحقیر مرادی

چشمت شراب ناب و دلم درهوای تو
چشمان من عزیز دلم خاک پای تو

درهر نماز من تو فقط جلوه میکنی
ای من فدای جلوه ی بی منتهای تو

ما می نخورده مست و خراب تو گشته ایم
 بودو نبود من همه یکسر فدای تو

ای قبلگاه من خم ابروی سرکشت
دل برده ای زمن دل من مبطلای تو

دل را گره زدم به سر زلفت ای نگار
گشتم اسیر لطف و مرام و صفای تو

مارا ببخش ازین که دلت را شکسته ایم
روی سیاه و خسته رسیده گدای تو

هرکس دراین جهان پی یاری روانه شد
دلهای شیعه میتپد آقا برای تو

قرآن و آیه های خدا شرح روی تو
نازل شده کتاب خدا در ثنای تو

حاتم که شهره بوده ب فضل و کرامتش
باشد گدای دست کریم و عطای تو

ای آخرین سلاله ی زهرا نظرنما
می خواهمت همیشه تورا از خدای تو

قابل ندارد این دل و جان تا کنم فدا
ای غایب ازنظر همه عالم فدای تو

*****************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

گر که نمردم از غمت ای شاه غم ببخش
هر دم نسوختم تو ولی دم به دم ببخش

حقت به اشک کم چشم ما ادا نشد
صاحب کرم، کرم کن و این وسع کم ببخش

یک عمر لطف کردی و بخشیده‎ای مرا
«یا ایّها العزیز» بیا باز هم ببخش

من از تو مزد نوکری‎ام را نخواستم
تنها به خاطر کم کاری‎ام ببخش

این روضه‎ها خودش حرم توست «یا حسین»
حرمت شکسته‎ایم اگر در حرم ببخش

«باز این چه شورش استِ» تو دیگر تمام شد
ما را به شعرهای گل محتشم ببخش

حالا که زنگ خانه‎ات نام فاطمه‎ست
آقا به قامت خم زهرا قسم ببخش

یک عمر در حسینیه‎ها دیده‎ام تر است
حسن ختام روضه‎ی ما نام مادر است

*******************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

راه ما گمشده و راهنما می‎خواهیم
بی دعای تو فقیریم و دعا می‎خواهیم

کاش می‎شد که عبا را به سر ما بکشی
مرض نفس گرفتیم و شفا می‎خواهیم

نوکر آن نیست که سر خود پی حاجت باشد
حاجتی را که بخواهید شما، می‎خواهیم

یک اجازه بده تا داخل خیمه بشویم
راستش ای پسر فاطمه جا می‎خواهیم

هدف از گریه‎ی ما گوشه‎ی چشمی ز شماست
نکند فکر کنی پول و طلا می‎خواهیم

پیش چشمان تو مشغول گناهیم آقا
صبر کافی‎ست کمی شرم و حیا می‎خواهیم

اربعین رفت ولی از تو چه پنهان که همه
دسته جمعی از تو سفر کرب‎وبلا می‎خواهیم

قبل هر کار که در وقت ظهورت داری
اول آتش زدن حرمله را می‎خواهیم

*********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

دیگر بس است هجر، سفر دردسر شده
این روزگار خوف و خطر دردسر شده

هر جا که می‎رویم به بن‎بست می‎خوریم
از کوچه‎های بی‎تو گذر دردسر شده

چشمان ما به جای تو سمت غریبه‎هاست
حسن نظر بده که نظر دردسر شده

مثل شما غریبه‎ی شهریم و بی‏‎کسیم
ما را از این دیار ببر دردسر شده

از چشم‎های خیس تو معلوم می‎شود
بار گناه ما چه‎قدر دردسر شده

جان‎ها به لب رسید و تو از ره نیامدی
یک عمر اشک و خون جگر دردسر شده

جا مانده‎های کرب‎وبلاییم رحم کن
آقای من برات سفر دردسر شده

در وقت ذبح کُندی خنجر مصیبت است
پس حق بده بریدن سر دردسر شده

*******************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ حسین خیریان

قلم در دست من دریای دردم
دوات آماده اما سرده سردم

نگاهی کن بر این چشمان خیسم
توکلت علی الله مینویسم

به نام خالق زیبای عالم
به نام صاحب حوا و آدم

کمی حرف دل و بس ناله دارم
بیا یاابن الحسن  امشب کنارم

کدامین درد را اول بگویم؟
که از ظرف غمم یک را بشویم؟

غریبی واژه ی دردی نهفتست
که از قلب جهانم غم شکفتست

کجایی آشنای درد غربت؟
جدایی گریه زاری باز غیبت

کجایی حسرت شب های تارم
رفیقی بهتر از تو من ندارم

دلم میگیرد اینجا پس کجایی؟
نمی آید چرا از تو صدایی؟

نمیدانم توهم دربند دردی؟
هنوز هم در پی مرد نبردی؟

نگرد آقا دگر مردانگی نیست
غرور و غیرت و حجب و حیا چیست؟

به ظاهر نوکر کوی تو هستیم
به ظاهر منتظر پایت نشستیم

کجایی معنی غربت کجایی؟
نداری سی صدو اندی فدایی؟

همه درگیر دنیای خود هستند
دوباره عهد خود باتو شکستند

دلم پر بود ازین نامردمی ها
به تو گفتم من این حرف دلم را

بیا پایان بده بر این شب تار
خدا یارو نگهدار تو دلدار

***************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ قاسم نعمتی

با گریه مانوسم نه یک ماه و دو ماهی
شد گریه ام باب فیوضات الهی

هر روزو شب کارم سلام ِ برحسین است
با این امیدی که کنی سویم نگاهی

من بار ها دیدم که با یک قطره اشک
با آبرو گردید ، عبدِ رو سیاهی

شرمنده ام یک عمر قلبت را شکستم
در زندگی ام نیست روزِ بی گناهی

اصلاً محبت های تو بد عادتم کرد
تنبیه کن این بی ادب را گاه گاهی

دردِ دلم را جز شما با که بگویم
تنها تو هستی که برایم تکیه گاهی

پایانِ کارم گشته و رویت ندیدم
واکن ز قلبم رو به سوی خویش راهی

آقاقسم بر صورت نیلیِ مادر
آن چهره ای که دارد از سیلی گواهی

آقا قسم بر خانه ای آتش گرفته
آنجا که پشت در به پا شد قتلگاهی

ای انتقام ِ کشته مسمار بر گرد
جانِ گرفتارِ در و دیوار برگرد

*******************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ محمدجوادشیرازی

حسرت روز و شبم روی شما را دیدن
چند دوری به مدارِ سرتان چرخیدن
وسط گریه ی این وصل کمی خندیدن
پوزه را بر سر خاک قدمت مالیدن

چه شود اینکه گدا هم به نوایی برسد؟!
به روی صورت ما زلف رهایی برسد

اینکه یک عمر نبینم رخ یارم سخت است
بی خبر بودنِ از حال نگارم سخت است
سر روی زانوی غربت بگذارم سخت است
جز تو مردم بنشینند کنارم سخت است

یا که می میرم و جسم و کفنم میپوسد
یا که روزی لب من پای تو را میبوسد

آشنای دل ویرانه ی من تنها تو
پس مصفی شدن کلبه ی این دل با تو
دل نبستم به کسی جان خودم الا تو
سائلم…بی سرو پایم به خدا اما تو

شهریاری و فقط “عادتکم احسان” است
شرح این جمله خودش چند سری دیوان است

ای که دریای کرم، معدن حکمت هستی
صاحب تیغ دوسر صاحب شوکت هستی
دو جهان واسطه ی بارش رحمت هستی
در سیاهی زمان راه سعادت هستی

راه گم کرده ام ای شاه بیا کاری کن
من پناهنده شدم… باز مرا یاری کن

به رسولی که شد از غصه لبالب سوگند
به نواهای علی در دل هرشب سوگند
به قد فاطمه که گشت مورّب سوگند
به پریشانی و حیرانی زینب سوگند

منجی آخر هر بی سر و سامان برگرد
یوسف فاطمه بر مردم کنعان برگرد

******************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

قطع امید کرده‌ای از من حلال کن
درد سرت شدیم پس آقا حلال کن

بیچاره‌ایم و نو کری‌ات را نمی‌کنیم
ما نوکریم، نوکر دنیا، حلال کن

در جا زدن، حقیقت هر روز عمر ماست
گر که نمی‌رسیم به بالا حلال کن

در خانه‌های خویش چه راحت نشسته‌ایم
اما زدی تو خیمه به صحرا حلال کن

معلوم نیست وضعیتم زجر می‌کشم
یا بر گدا چوب بزن یا حلال کن

من ور شکسته‌ام به ته خط رسیده‌ام
دیگر تو این بریده نفس را حلال کن

قلبت شکسته است که جا ماندم از حرم
آقا تو را به حضرت زهرا حلال کن

امروز اگر که روضه‌ی جانسوز من شده
بزم حرام و زینب کبری حلال کن

********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ مجید تال

ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﻢ ﻏﺎﻟﺒﺎ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺑﺎ ﮐﺮﯾﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺳﺨﺖ ﺁﺳﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﭘﻠﮏ ﺑﺮ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺷﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﭼﺸﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺟﻬﺎﻥ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﯼ ﺍﻟﻄﺎﻑ ﺗﻮﺳﺖ
ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﺑﺮ ﺑﺎ ﺍﺫﻥ ﺗﻮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺑﯽ ﮔﻤﺎﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ
ﭘﺸﺖ ﻣﺎﻩ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ،ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺍﺯ “ﺣﺮﻡ” ﺗﺎ “ﺟﻤﮑﺮﺍﻧﺖ” ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻡ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺯﯾﺮ ﻗﺪﻡ ﻫﺎﯾﻢ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺩﺳﺖ ﭘﺮ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻫﺮﮐﺲ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺁﻣﺪﻩ
ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻢ می آوری ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻣﺪ ﺑﻪ “ﻗﻢ” ﺍﻣﺎ ﻧﯿﺎﻣﺪ “ﺟﻤﮑﺮﺍﻥ”
ﻭﻗﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺭﻭﺯ ﻣﺤﺸﺮ ﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﺎﺭﺍ ﻭﺍ ﻧﮑﻦ
ﺣﺘﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﺍﮐﻨﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺩﺭ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺩﻟﺨﻮﺷﻢ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺟﺪ ﺗﻮ
ﺿﺎﻣﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﺰ “ﺁﻗﺎﯼ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ” ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

***********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ یاسین قاسمی

آشفته ام شبیه دلِ بی قرار ها
بی رنگ و روست،روی تمام بهار ها

از آینه نمی شود هیچ انتظار داشت
وقتی نشسته است به رویش غبار ها

شیرینیِ وصال به قدر فراق نیست
خسته نمی شوم من از این انتظار ها

این روزگار کفر مرا در می آورد
وقتی که بی تو می گذرد روزگار ها

در شهر خویش بین همین کوچه ها تو را…
نشناختیم اگر چه که دیدیم بار ها

اصلا قرار بود که جمعه ببینمت
بازم گناه من زده زیر قرار ها

در راه انتظار تو رفتند زیر خاک…
رفتند زیر خاک هزاران هزار ها

حالا که خلوت است حرم،بعد اربعین
ما را ببر زیارت شش گوشه دار ها

********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ محمدحسن بیات لو

از روزهامن جمعه ها را دوست دارم
این جمعه های آشنا را دوست دارم

هر صبح جمعه ندبه می خوانم برایت
ازکودکی ام این دعا را دوست دارم

امروز و فردا می کنم شاید بیایی
حتی همین تردیدها را دوست دارم

شبهای جمعه تا سحرهایش کجایی؟
کرب وبلایی؟ کربلا را دوست دارم

بین دعاهایی که می خوانم برایت
“آقا بیا – آقا بیا” را دوست دارم

*************************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

بیکار برای تو دعا سود ندارد
عاشق شدن ناقص ما سود ندارد

ثروت که مهم نیست غرض قرب به مولاست
اینجا سخن از فقر و غنا سود ندارد

خاصیت ما در گرو سوختن ماست
عمری که نشد وقف شما سود ندارد

هر چیز که سود است برای همه مردم
گر دور کند از تو مرا سود ندارد

وقتی که خدا سود کلان داده به این در
رفتن ز درِ تو، به خدا سود ندارد

تو برکتی و واسطه‎ی برکتی آقا
بی‎فیض شما هیچ کجا سود ندارد

لنگ سفر کرب و بلاییم کمک کن
نوکر نرود کرب و بلا سود ندارد

یک جور شکسته است سر عمه‎ی سادات
رویش بگذارند دوا سود ندارد

***********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

نیاز ما به سرای کریم‎ها خوب است
فقط برای ظهور شما دعا خوب است

خدا نکرده نرانی که بی‎تو می‎میرم
خودت بگو که به جز خانه‎ات کجا خوب است؟

همین که بین قنوتت دعایمان کردی
همین که مد نظر می‎شویم ما، خوب است

اگر چه سر به هواییم در هوای توایم
چه‎قدر دور و بر خیمه‎ات هوا خوب است

سحر کلید رسیدن به معنویت‎هاست
و در زمان سحر گفتن از شما خوب است

دوای نزد طبیبان به درد ما که نخورد
ز دست‎های شما نسخه و دوا خوب است

اگر چه مرد نباید زیاد گریه کند
زیاد گریه به غم‎های کربلا خوب است

غروب روز دهم دزدها به هم گفتند
زمان حمله به خیمه فقط غارت طلا خوب است

*********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ محمدحسن بیات لو

آن جمعه ای که روزظهورتومیشود
دلهای ما سراچه ی نور تو میشود

گرد و غبار جاده ی دل راگرفته ام
روزی دلم مسیر عبور تو میشود

چشمم به راه آمدنت مانده؛ آخرش
شرمنده ی دو پلک صبور تو میشود

اردیبهشت می شود اسفند باغ ما
روزی که سبزعطرحضورتو میشود

این جمعه هم گذشت چراپس نمیرسد؟
آن جمعه ای که روز ظهور تو میشود

***********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ سید محمدرضا شمس “ساقی”

همه شب به یاد رویت نظری به ماه دارم
به جنون کشیده مانم چو به مَه نگاه دارم

دل من به جستجویت همه شب به شوق رویت
شده معتکف به کویت چو تو پادشاه دارم

نه شب مرا سحرگه نه سحر ز سوزم آگه
که ز سوز هجرت ای مَه دلِ پر ز آه دارم

شده عشق روی دلبر اگرم گناه و کیفر
به یقین هزار دفتر ، سیه از گناه دارم

برو کاروان شتابان که منم در این بیابان
به هوای ماه کنعان دل و دین به چاه دارم

نه دل ِ مرا قراری ، نه امید ِ وصل ِ یاری
نه ز بخت انتظاری، نه به دوست راه دارم

به در ِ سرای ِ او سر ، بزدم به حلقه ی در
که به سر ز مهرش افسر عوض کلاه دارم

شده‌ام چو من غزلخوان به گل جمال جانان
غم هجر او فراوان ، به دلم نگاه دارم

بده (ساقی) آن پیاله که شده مرا حواله
به امید استحاله دل و دین تباه دارم

*****************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ محمودژولیده

امین حضرت یکتا چرا نمی آیی
چراغ دیدۀ زهرا چرا نمی آیی

پیمبر است که با گریۀ هر سحر گوید
اَلا سُلالۀ طاها چرا نمی آیی

علی به ناله صدا می زند بیا مهدی
صفای خانۀ مولا چرا نمی آیی

حسن هنوز هم از کوچه ای تُرا خواند
غریب کوچۀ غمها چرا نمی آیی

حسین منتظرِ منتقم به گودال است
امید زینب کبری چرا نمی آیی

تو ریسمانِ اسارت ز دست عمه بگیر
امیر قافله ، جانا چرا نمی آیی

هنوز پاسخ این درد را نمی دانیم
که اهل بیت و تماشا ! چرا نمی آیی

بیا که آه یتیمان کربلا گویند:
جواب خون دل ما چرا نمی آیی

به آن یتیم که اشکش ز ترس بند آمد
پناه هر دل تنها چرا نمی آیی

بخونِ دیدۀ عطشان کربلا برگرد
دوای غصۀ سقّا چرا نمی آیی

به استخوان شکسته ، به سینۀ خسته
که با لگد شده امضا چرا نمی آیی

قسم بخون بنا حق چکیده از نیزه
امید سیّد بطحا چرا نمی آیی

چه قرنها که به غربت گذشته در غربت
مقیم خیمۀ صحرا چرا نمی آیی

تویی که صاحب عزای عزیز زهرایی
سفیر ماتم عظما چرا نمی آیی

هنوز منتظرت مانده سیزده معصوم
هنوز منتظرت خونِ دیدۀ مظلوم

**********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ علی سپهری

یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست
خوابمان برده ست…در اینجا کسی هشیار نیست

تو دعامان می کنی،ما بی محلی می کنیم
هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست

بی قراری از غم هجر تو کار عاشق است
من که عاشق نیستم،وقتی که حالم زار نیست

آخرش می میرم و رویت ندیده می روم
ظاهرا این نوکر تو لایق دیدار نیست

زحمتت دادم،برایت درد سر بودم ببخش
در میان نوکرانت مثل من سربار نیست

باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین
توبه و بد قولی من که همین یکبار نیست

من فقیر و رو سیاهم،بی نوایم…بی کسم
هم نشینی کریمان با فقیران عار نیست

این دل ویرانه را آباد کن یابن الحسن
بهر این ویرانه دل غیر از شما معمار نیست

دست من در محضرت خالیست می دانم ولی
مطمئنم با کریمان کارها دشوار نیست

من که سر تا پا گناهم….غیر گریه بر حسین
مرهمی بر زخم های این دل بیمار نیست

زینب و دروازه ی ساعات و یک شهر شلوغ
یک مسلمان در میان این همه اغیار نیست

بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا
جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست

مثل اینکه باز از زوار او جا مانده ام
قسمتم کرب و بلا در اربعین انگار نیست

*************************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ حسن لطفی

شبیه چشم شما چشم های تر دارد
کسی که خاکِ حسینیه را به سر دارد

تو گریه کردی و شد سرخ چهره، فهمیدم
که وقتِ روضه ی تو اشک هم جگر دارد

خدا به رویِ من و تو حساب وا کرده
که گریه ای بکنیم و حساب بردارد

هوای امشبمان فرق می کند انگار
نشسته مادری و دست بر کمر دارد

حسین روز و شبم را گرفته می دانم
برای عاشقی ام عقل درد سر دارد

فقط به تربتِ ارباب سجده می چسبد
همیشه سجده ی ما مزّه ی دگر دارد

مرا حواله نمودند خاکِ پا ببرم
هزار شکر که این خیمه رُفته گر دارد

میانِ روضه نشستیم و عاشقی می گفت:
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد

کسی که داغِ برادر کشیده می داند
که رویِ قوَّتِ زانوی او اثر دارد

چقدر روضه ی نا گفته در گلو داریم
بیا به مجلسمان روضه ی عمو داریم

***********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رضاباقریان

آقا سلام دل نگرانم برایتان
دیگر نمی رسد به من و ما صدایتان

آقا به روی چشم‌های من دربه در شده
خالی است جای آن اثر رد پایتان

آقا شکست خورده پر و بالم از گنه
دیگر نمی شود بپرم در هوایتان

هر چند از تو دورم و بی‌قیمتم، ولی
یک روز می‌شود که شوم مبتلایتان

می‌سوزم از فراق تو یابن‌الحسن بیا
آقا فدای غربتتان، گریه‌هایتان

با این همه گناه من، اصلاً بعید نیست
باعث شوم زیاد شود دردهایتان

بین گناه و معصیت و دوری از شما
دارد ز دست می‌رود آقا گدایتان

این جمعه را به خاطر زهرا ظهور کن
تا که کنم تمامی خود را فدایتان

**********************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ جعفرابوالفتحی

بی تو تمام سال به دردم نمی خورد
از تو فقط خیال به دردم نمی خورد

مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن
تفعیل و افتعال به دردم نمی خورد

وقتی که قبله موی تو و کعبه روی توست
ساییدن سفال به دردم نمی خورد

آقا فقط بیا و به داد دلم برس
این قلب پر ملال به دردم نمی خورد

تنها غذای حضرتی ات باب میل ماست
این نان شیرمال به دردم نمی خورد

بی تو برای چشم تو مستی حلال نیست
این رزق ناحلال به دردم نمی خورد

این آب ، شعله زاست به کشکول من بریز
بی اشک، اشتعال به دردم نمی خورد

خاکم که با دودست تو الماس می شوم
جاه و منال و مال به دردم نمی خورد

**************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ جعفرابوالفتحی

افتاده ای بودم که دستم را گرفتی
مانند نوری در دل من پا گرفتی

از آسمان عشق چترت را گشودی
یکدفعه در قلب اسیرم جا گرفتی

تو وارث جود و سخای حیدر هستی
ارثیه را از حضرت زهرا گرفتی

با گریه روز خویش را شب می کنی آه
این شیوه را از زینب کبری گرفتی

قبل از وجود لوح از لوح دل ما
ضمن تعهد نامه یک امضاء گرفتی

یک شب میان خواب دیدم با دو دستت
قلب مرا از دار این دنیا گرفتی

هر کس درختی کاشت ، محصولش ثمر داد
آقا چقدر از نخل ما خرما گرفتی؟

افسوس بعد از قرن ها ای صاحب عصر
تازه میان واژه ها معنا گرفتی

تا که زدی پرسه میان پلک خیسم
نا را از این چشمان نابینا گرفتی

از دیده های تو فقط خونابه دیدم
از چشمهای من فقط دریا گرفتی

تنها نه …. من را هم ببر ….همراه خود کن
امشب کجا آقای من احیا گرفتی

**************

اشعارفراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ جعفرابوالفتحی

دوباره جمعه ای دیگر…. فشارم باز بالا رفت
نیامد آن مه و دلبر …. فشارم باز بالا رفت

نگو یک هفته ی دیگر صبوری کن که می آیم
نکن حال مرا بدتر …. فشارم باز بالا رفت

دو باره صبح این جمعه ، نوشتم نام پاکت را
در این دفتر ، در آن دفتر … فشارم باز بالارفت

خوشی از اینکه می بینی ، تو رنگ گونه هایم را
به رنگ برگ نیلوفر ؟…. فشارم باز بالا رفت

خوشت باشد خوشت باشد ، دگر کردی ز هجر خود
مرا لاغرتر از لاغر …. فشارم باز بالا رفت

تمام ترسم از این است وقت آمدن گویی:
کدام آقا ، کدام نوکر …. فشارم باز بالا رفت

دلت پر ، دیده ات گریان ، دو چشمت زار و خون افشان
ز ما مردان تن پرور …. فشارم باز بالا رفت

زبانم لال ای آقا ، اگر در وقت مرگ من…
نیایی لحظه ی آخر؟ …. فشارم باز بالا رفت

دلت می آید ای آقا ، تک و تنهام بگذاری
به صبح عرصه ی محشر .... فشارم باز بالا رفت

و زینب رفت بالا تل ، نظاره کرد بر مقتل
نزن نیزه بر آن پیکر ….. فشارم باز بالا رفت

خدایا…. حرف مکشوفه …امان از شام و از کوفه
نگو از چادر و معجر ….. فشارم باز بالا رفت

1 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.