اشعارمناجاتی امام حسین

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن لطفی

دوباره شعله بر این سینه ی حزین افتاد
که باز بر جگرت داغِ آتشین افتاد
نسیم بوی گُل آورد، چشمِ تو خون شد
گمان کنم که دلت یادِ لاله چین افتاد
به روضه دیدنش از تو شنیدنش از ما
چه دیده ای که به پیشانی تو چین افتاد
همیشه سجده ی ما رو به روی شش گوشه ست
هزار شکر که بر تُربتش جبین افتاد
دلِ شکسته ی ما خرجِ کاشیِ حرم است
به لطفِ توست که این آینه زمین افتاد
حسین قاتل تو شد حسین قاتل ما
ببین چه می کنی آقا دوباره با دلِ ما

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضارسول زاده

ذکر خیر تو به هر جا شد و یادت کردیم
دست بر سینه به تو عرض ارادت کردیم
پادشاهی جهان حاجت ما نیست حسین
به غلامی در خانه ات عادت کردیم
زیر این بیرق پاک تو شبیه شهدا
دم به دم ما طلب جام شهادت کردیم
آه محزون چو کشیدیم به غمهای شما
طبق فرمایش معصوم عبادت کردیم
رحمت محض خداوند تو هستی ارباب
بر در خانه ی تو کسب سعادت کردیم
امر فرموده خدا بر غم تو گریه کنیم
ما به دستور عمل از حین ولادت کردیم

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علیرضالک

می خواهمت به جای نفس جای هر چه نیست
در این دلم حساب شما چیز دیگریست
من در هجای دوم تو فتح می شوم
آری در این حروف مقدس بگو که چیست ؟
می آیی و برای زیارت دو چشم من
در سایه ضریح گلویت شکستنی است
با کاروان عاشقی از شهر می روی
ما را ببر مسافر ماتم کمی بایست
حق می دهم برای کسی جز تو نشکنم
آخر شبیه دست تو آقا کجاست؟ کیست ؟
در کهکشان لطف شما غرق می شود
هر کس به پای روضه تو قطره ای گریست

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضارسول زاده

نام تو بلند است به هرجا ، خبری هست
هر جا که کریم است ، گدا پشت دری هست
ما مشتری درهم اجناس تو هستیم
در کیسه بریز هرچه غم و خونجگری هست
رمزی است که ما سوی حسینیه دوانیم
از هیئت ارباب خدا را گذری هست
غصه نخور ای فاطمه  ” ما زنده به عشقیم
آرام نگیریم ” که تا چشم تری هست
بازار عزای پسرت گرم نماییم
این قدر که این کهنه گدا را هنری هست
ما مدعی معجزه با قطره ای اشکیم !
کو شعله ی آتش که ببیند اثری هست ؟
تا پرچم اشک غمت افراشته باشد
بی شک جلوی هجمه ی دشمن سپری هست
دل قصد حرم کرده توکلت علی الله
تا کرب و بلا هست امید سفری هست
آقا به رویم باز نما باب شهادت
مرغی که به خونش بزند بال و پری هست

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبرلطیفیان

باید برای مثل تو گریانمان کنند
هم صبح هم غروب پریشانمان کنند
باید برای مثل تو ابربهار شد
باید برای مثل تو بـارانمان کنند
ما آدم توأیم به توحید چشم تو
سجده می آوریم که انـسانمان کنند
حالا که سائل کرم خانه ات شدیم
اصلاً بعید نیست سلیمانمان کنند
این اشک ها نتیجه ی اسلام زینب است
پس گریه می کنیم مسلمانمان کنند
گیرم برات سینه ی عریان نداشتیم
یک شب خلاصه می رسد عریانمان کنند
روزی خلق با کرم نوکران توست
گندم شدیم سفره ی احسانمان کنند
فردا که روز آه و پریشانی همه است
زهرا اگر گذاشت پـریشانمان کنند

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضارسول زاده

وقتی که ما به سوی حرم بال می زنیم
یک سر به عرش و قبله ی آمال می زنیم
پیوند شاخه های دل خویش را فقط
با آن درخت سبز کهنسال می زنیم
شکر خدا که ماه محرم فرا رسید
امسال هم به سینه چو هر سال می زنیم
عطری که از سفر به خراسان خریده ایم
بر پیرهن سیاه و بر این شال می زنیم
ما میهمان سفره ی ششماهه می شویم
وقتی گریز روضه ی منهال می زنیم
با فاطمه برای حسین گریه می کنیم
با هم سری به داخل گودال می زنیم
ثابت نموده اند شهیدان ، زمان مرگ
بوسه به پای دوست به هر حال می زنیم

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی ناظمی

از هرچه هست و نیست دگر بی نیاز شد
دست کسی که پیش کریمان دراز شد
در لطف با گدا، چه کسی بهتر از حسین؟
لب تر نکرده ایم در خانه باز شد
حیّ علی الکریم که وقت تصدّق است
یا ایّها العقیق رکوع نماز شد
آری، ز سجده بر گل آدم شفا نیافت
فطرس ز خاکبوسی تو پاکناز شد
کشتی تو پر است ز کشتی شکسته گان
این رحمت شماست که دریا نواز شد
گفتند گریه پای تو، معراج می برد
یه قطره اشک بال شد و در فراز شد
گفتند مرگ را چو به بازی گرفته بود
با اشتیاق عشق، تنت زخم باز شد
ای نی سوار، زینب تو چاره ای نداشت
بی تو سوار بر شتر بی جهاز شد

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسین رستمی

کوه صفا کنار صفای شما کم است
ذبح منا به پای منای شما کم است
من از تو پادشاهی عالم نخواستم
این چیزها برای گدای شما کم است
آماده ام که دعبل دربارتان شوم
بر شانه ام هنوز عبای شما کم است
در ثبت اسم نوکری ام گیر کرده ام
وقتی که مهر کرب و بلای شما کم است
دیگر نمی شود نفس راحتی کشید
این جا چقدر حال و هوای شما کم است
ماها کجا و دست علمدارتان کجا
سرها به خیر مقدم پای شما کم است
زخم شما که خوب نشد خاک بر سرم
این گریه ها چقدر برای شما کم است
در قتلگاه لحظه ی تقطیع جسمتان
معلوم شد که چند هجای شما کم است

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مصطفی متولی

آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم
دل خون تر از شقایق دشت بلا شدیم
ما یادمان که نیست ولی راستی حسین
با درد غربت تو کجا آشنا شدیم
ممنون از اینکه آمدی آقای ما شدی
ممنون از اینکه نوکر این خانه ما شدیم
شکر خدا که فاطمه مارا خریده است
شکر خدا که خرج بساط شما شدیم
عزت سرای ماست عزا خانه شما
با گریه بر تو بود عزیز خدا شدیم
ما را خدا به عشق تو میبخشد عاقبت
ما عاقبت بخیر تو در روضه ها شدیم

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ هادی جانفدا

ای کاش غیر غصه تو غم نداشتیم
ماهی به غیر ماه محرم نداشتیم
این داغ سینه سوز میکشتمان اگر
قلبی به قدر وسعت عالم نداشتیم
گاهی اسیر غربت عباس میشدیم
چون داشتیم روضه و پرچم نداشتیم
شرمنده ام برای تنت زیر آفتاب
در حد چند قطره شبنم نداشتیم
گیرم که گریه مرهم زخم دلم شود
اما برای زخم تو مرهم نداشتیم
بر تو به چاک چاک گریبانمان سلام
زیرا که صبر و عشق تو با هم نداشتیم

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ سیدمجتبی شجاع

آن سر که نباشد به هوایت به چه ارزد
چشمی که نگرید به عزایت به چه ارزد
یاران تو در راه تو جان دادن و گفتند
جانی که نگردد به فدایت به چه ارزد
گر هر دو جهان را بدهندم نشوم شاد
این لطف و عطا پیش عطایت به چه ارزد
آن کس که گدای تو شود شاه جهان است
شاهی جهان پیش گدایت به چه ارزد
در روضه دستان ابالفضل تو گفتم
دستی که نزد سینه برایت به چه ارزد

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مهدی صفی یاری

ما را نوشته اند گدا دور خیمه ات
ما را رسانده است خدا دور خیمه ات
یکسال منتظر نشستم و اشکم روانه بود
در آرزوی ماه عزا دور خیمه ات
هر سال اجر حج تمتع به من رسید
گشتم هزار مرتبه تا دور خیمه ات
امسال هم بیا و  دلم را مقیم کن
ارباب، سیدالشهدا دور خیمه ات
ای کعبه امید ، ندارد خداوکیل
حتی بهشت قدر و بها دور خیمه ات
بازار مصر هم چو تو یوسف ندیده است
عیسی نشسته بهر شفا دور خیمه ات
ای کاش جان من ز تنم پر کشیده بود
در بین روضه های شما دور خیمه ات
ماه محرم است دلم سالها نشست
در آروزی کرببلا دور خیمه ات

****************

اشعار مناجاتی امام حسین(ع)  —  مهدی نظری

زیباتر از عزای محرم ندیده ام
شکر خدا دوباره به هیئت رسیده ام
اوج سعادت است که در روضه شما
من هم کنار مادر قامت خمیده ام
روز ازل که فرصت یک انتخاب بود
شکر خدا که بزم تو را برگزیده ام
شیرینی تمام جهان را زدم کنار
از آن زمان که طعم غمت را چشیده ام
تحویل سال ماست حلول محرمت
از این جهت لباس جدیدی خریده ام
شکر خدا ز خواب غم انگیز ماه ها
من با صدای طبل محرم پریده ام
با یاد کربلای تو از پرچم سیاه
هر وقت دل شکسته شدم بوسه چیده ام
از هر کجا که مجلس روضه به پا شده
باز این چه شورش است و چه ماتم شنیده ام
با یاد آن سه ساله که پایش رمق نداشت
دنبال دسته های عزایت دویده ام
امشب دوباره سینه زنان را صدا کنید
من روضه خوان پادشه سر بریده ام

*******************

اشعار مناجاتی امام حسین(ع)  —  علی اکبرلطیفیان

در میان جمعم اما باز غربت می کشم
جرم من این ست که بار محبت می کشم
من همین در کنج عزلت آخرش می بینمت
دودمان هجر را بعدش به عزلت می کشم
من به جرم عاشقى هر شب ملامت می شوم
من به جرم عاشقى هر شب ملالت می کشم
با محبت می کشى و با محبت می کشى
هر چه دارم می کشم از این محبت می کشم
هم میایم پیش تو هم پیش تو می آورم
هم عبادت می کنم هم به عبادت می کشم
هر چه ام، دارم درِ این خانه خدمت می کنم
هر که ام، دارم درِ این خانه زحمت می کشم
گریه کن های تو آقایند، آقاى منند
خاک پاشان را به دیده عین تربت می کشم
یک دلى بشکن ز من تا گریه سیرى کنم
ورنه بعد روضه ات تا صبح حسرت می کشم
آبرویم را بگیر و گریه هایم را نگیر…
گریه ام وقتى نمی گیرد خجالت می کشم
سمت روضه آمدن طى طریقت کردن است
وقت مردن هم خودم را سمت هیئت می کشم
تا که من یک روز در هفته بیایم پیش تو
جان زهرا مادرت شش روز منت می کشم
بچه هایم را بگیر و بچه هایت را بده
با تو دور بچه هاى خویش را خط….

**************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضا قربانی

در بساطِ جگرم ناله و آهی دارم
مثل گیسوی تو من روز سیاهی دارم
شرط عاشق شدن اصلاً به جگر داشتن است
من سراپا جگرم ، هر چه بخواهی دارم
عاشقت بودن اگر معصیت است باکی نیست
روز و شب شکر که من کوهِ گناهی دارم
همه یِ چشم امیدم به کریمان باشد
صبح فردا به نگاهِ تو نگاهی دارم
سر من نذرِ گدایانِ علی و زهرا
سر به راه هستم و احوالِ به راهی دارم
نوکری کردنِ این قوم مرا بالا بُرد
با گداییِّ حسین مَنسَب شاهی دارم
به حسین بن علی پشت و پناهم گرم است
ای خدا شکر ، عجب پشت و پناهی دارم
تا نفس هست مرا کرب و بلا مهمان کن
عُمر من میرود و چند صباحی دارم

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی ذوالقدر

در کنار تو وجودم به خدا نزدیک است
هرکه نزدیک خدا شد به شما نزدیک است
تو خودت حافظ من باش به یغما نروم
دام ابلیس به من در همه جا نزدیک است
اعتقاد دلم این است که در هئیت ها
دست احسان کریمان به گدا نزدیک است
شکوه اى نیست اگر غرق مصیبت شده ام
طالب وصل همیشه به بلا نزدیک است
تا همین جا به خدا قافیه را باخته ام
مرگ این غم زده، بى چون و چرا نزدیک است
دل بى تاب مرا روى گسل ساخته اند
غافل از یار شوم زلزله ها نزدیک است
هرکه دارد هوس کرببلا گریه کند
گریه کن ها سفر کرببلا نزدیک است
گرچه دور از حرم کرببلاییم ولى
بازهم شکر، خراسان رضا نزدیک است

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

اشعار سرخ دل شکنش را بیاورید
دم نوحه های سینه زنش را بیاورید
دارد صدای قافله از دور می رسد
اسفند وقت آمدنش را بیاورید
بعد از کتیبه های حسینیه زود تر
سینی چای ریختنش را بیاورید
دادم لباس مشکی خود را به مادرم
آری بساط دوختنش را بیاورید
دلشوره های خواهر او بیشتر شده
آری بساط غم نداشتنش را بیاورید
سر نیزه های کوفه صدا میزدند تو را :
ما تشنه ایم ؛پس بدنش را بیاورید
حالا رسیده عصر دهم گفت خواهرش
اموال غارتی تنش را بیاورید

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

رنگ مشکیِ عزاداری در عالم پخش شد
سوخت دل‌ها دود اسپند محرم پخش شد
تا ابد باز این چه شورت را بنازم محتشم
این چه شعری بود که ،در خلق عالم پخش شد
منبری یا نوحه‌خوان یا سینه‌زن یا گریه‌کن
هر چه منصب بود یک جا زیر پرچم پخش شد
چای تلخ روضه زخم قلب ما را خوب کرد
حبه‌ی قندی به ما دادند و مرهم پخش شد
هرچه که ما برده ایم از سهم هیئت برده‌ایم
در حسینیه کرم، هم جمع شد هم پخش شد
از محرم می‌توان فهمید روزی دست کیست؟
فاطمه آهی کشید و بین ما غم پخش شد
اشک زینب روی پاره پاره‌ی باران چکید
بهترین تفسیر از ‌‌آیات مریم پخش شد
هر کس آمد بی نصیب از قتلگاهت برنگشت
نامنظم شد تنش اما منظم پخش شد
حق مطلب بر زمین می‌مانْد اگر زینب نبود
خون دل‌ها خرده شد تا این‌که کم کم پخش شد

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

با یک تبسم به قناری ها زبان دادی
آن را که فکرش را نمیکردند ، آن دادی
خاموش بودم ؛سرد بودم ؛بی رمق بودم
تو آمدی و جان به این آتش فشان دادی
دنیا میان خواب غفلت بود تا اینکه
از جای خود برخاستی او را تکان دادی
کاغذ شدی خونت مرکب شد نوشتی عشق
اینگونه پای اعتقادت امتحان دادی
تو تا دم آخر سر حرف خودت ماندی
هیهات منا الذله را آخر نشان دادی
انگشت دست نازنینت را جدا کردند
دستی که با آن کوفیان را آب و نان دادی

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محسن حنیفی

عهد با چشم پر از مهر تو ما می بندیم
کوله بار سفری تا به خدا می بندیم
قبله آنجاست که اقبال دل آن سو باشد
پس اقامه به سوی کرببلا می بندیم
بست فطرس پر ما را به پر قنداقت
ما پر خویش به امید شفا می بندیم
تا ابد بنده و پا بست تو ما می مانیم
دل بر آن زلف پریشان و رها می بندیم
ما حبیبیم که چون پیر غلام تو شدیم
سرخ تر در یم خون باز حنا می بندیم
باز بر بام تو بنشسته و پر می گیریم
روزی از نو شده و عشق ز سر می گیریم

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محسن حنیفی

باده نوشیم در این بادیه سامان داریم
گریه زادیم فقط میل به باران داریم
سیب هستیم که از عطر تو ما لبریزیم
آبداریم و سر سفره ی تو نان داریم
ما نمک گیر سر سفره ی نذری توایم
هر چه داریم ز الطاف کریمان داریم
خوب یا بد همه جمعیم که حرّت بشویم
ما به اعجاز دو چشمان تو ایمان داریم
ارث از عابس تو برده کمی مجنونیم
دائما دست بر این چاک گریبان داریم
همه ی سال برایت به عزا مشغولیم
با دوخط روضه که از شاه خراسان داریم
تشنه بود و سر اوگشت جدا یابن شبیب
دشنه ای برد سر جدا مرا یابن شبیب

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

در طریقت زحمت بسیارها باید کشید
تا تقرب منت جام بلا باید کشید
یار ما بد نیست از ما یک ملاقاتی کند
گه کریمان را به بالین گدا باید کشید
در مسیر دلبر ما چشم پاکی واجب است
گر نظر خورد انتقامش را ز ما باید کشید
نیست توجیه قبولی دیدگان خشک را
ازمیان چاه،گاهی آب را باید کشید
وقت روضه زودتر از هر چه باید گریه کرد
سفره که آماده شد ،فورا غذا باید کشید
الدواء عند الحسین و الشفاء عند الحسین
بهر درمان یافتن دست از دوا باید کشید
رفته رفته وقت ما دارد به پایان می رسد
تاکه عمری هست ناز یار را باید کشید
رو به قبله کردن ما بین قبر انصاف نیست
صورت ما را به سمت کربلا باید کشید
عاشقان بی کفن ها ،با کفن بیگانه اند
بعد مردن روی ما یک بوریا باید کشید

******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن لطفی

دریا به چشم گریه کنانت چو شبنم است
یعنی که هر چه گریه برایت کنم کم است
شکر خدا که با همه ناقابلی مان
اشکی برای عرض ارادت فراهم است
دیوار کعبه گشت سیه پوش داغ تو
یعنی تمام سال خدا هم محرم است
زهرا به دست سینه زنت آب می دهد
هرکس که هست با تو در این خیمه محرم است
بگذار تا نفس بزنم در عزای تو
این آرزوی هر شب عیسی بن مریم است
یک گوشه از تمامی شش گوشه ات حسین
دارالشفای درد غریبان عالم است
بانی روضه هات خدا بود خود نوشت
هرکس که شد به عشق تو دیوانه آدم است

***********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

عشق را در سحر نگاه کنید
ذکر خود را اله اله کنید
گاه تصویر ماه در چاه است
دل ما را محیط ماه کنید
عاشقان را بنا نبود اصلا
این همه سال زابراه کنید
سر عاشق شدن فلک شده ام
نکند مثل من گناه کنید
اگر عاشق شدی یک روزی
بنشینید و آه آه کنید
عاشقان را بعید می دانم
بتوانید سر به راه کنید
هیچ دنبال عاشقی نروید !
حال روز مرا نگاه کنید
بَرده آوردم تا بخرند
سر و روی مرا سیاه کنید
اشتباهاً مرا پذیرفتن
پس شما هم اشتباه کنید
بنویسید خویش را سائل
بعد از آن کار پادشاه کنید
بدنم را شبی که من مُردم
لحظه ای رو به قتلگاه کنید
کفنم را درآورید و سپس
گریه بر بوریای شاه کنید
در دهانم همین که تربت رفت
بنشینید و آه آه کنید
شب بی گریه من نمی خواهم
بعد مردن کفن نمی خواهم

*****************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضا باقریان

بنویسید مرا بی سر و سامان حسین
جگری سوخته و پاره گریبان حسین
پای شش گوشه گدا را بنشانید و سپس
بنگارید مرا دست به دامان حسین
روضه ای باز بخوانید و ، هلاکم بکنید
روی قبرم بنویسید پریشان حسین
پروراندند مرا پای همین هیئت ها
از همان روز ازل خورده ام از نان حسین
کاش در کرببلا جام شهادت نوشم
بسرایند مرا جزء شهیدان حسین
شبِ بی گریه در این عشق حرام است مرا
این چنین است شبِ ریزه خور خوان حسین
بنویسید روی مشک علمدار حرم
جان عالم به فدای لب عطشان حسین
به خدا این پسر حضرت زهرا باشد
روی خاک است چرا پیکر عریان حسین

******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

در غم تو ، گریه در صبح و مسا والاتر است
چشم جاری ، از تمام چشمه ها بالاتر است
گریه ی طفلانه ای دارم که شکرش واجب است
از بزرگی کردن ، این حال و هوا بالاتر است
قصدم از این رفت و آمد ها ، تماشای تو بود
دیدن روی طبیبان ، از دوا بالاتر است
حمدلله روزی ام شد باز گریانت شوم
روضه ها عرش است ، از اینجا ،کجا بالاتر است
خوب بنگر در میان نوکرانت یا حسین
دستهای خالی این بینوا بالاتر است
بر روی نی کرد ،دشمن جمله سرها را ولی
رأس سقا را نفهمیدم چرا بالاتر است
در ازای صد هزاران عمره ، تنها لحظه ای
معتکف بودن میان کربلا بالاتر است
آنقدر با درد جان کندی که فهمید عالمی
فاطمه ذبح عظیمش از منا بالاتر است
بقعه ها بالا سری دارند ، اما کربلا
احترام و حرمت پایین پا بالاتر است

لطفااگرشاعرش رامیشناسید اطلاع دهید

***********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن لطفی

تا بیرقت به روی سرم سایه گستر است
من کافرم اگر که دلم جای دیگر است
از هر کجا که پر بکشم کربلا روم
تا هست گنبد تو کبوتر کبوتر است
ما را ز جمع اهل قیامت قلم زنید
هر شب میان روضه مان شور محشر است
ما را دوباره عمه سادات خوانده است
شکر خدا که بر دلمان نام نوکر است
ما را همیشه وقف عزاخانه کرده اند
عاشق شدیم اگر همه از نذر مادر است
آتش زدیم هرچه که داریم پای عشق
آقا سری بزن که نفسهای آخر است

***********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

جمع رسل محو در صفات تو هستند
وقف نشان دادن حیاط تو هستند
ذات وجودی انبیای الهی
جمع شده در میان ذات تو هستند
جلوی ربی عارفان حقیقت
کاسه به دست تجلیات تو هستند
جلوه مکن بندگان به کفر می افتند
جلوه نکرده هنوز مات تو هستند
جام بهشتی و نهر های بهشتی
گوشه ای از برکت فرات تو هستند
گندم شهر ری ات که روزی ما شد
دوستانت پی زکات تو هستند
روز قیامت اگر نیامده از راه
منتظر کشتی نجات تو هستند
طفل رضیع تو دستگیر دو عالم
گر چه کودک ولی پیر دو عالم

***********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محسن حنیفی

جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم
غرقه ی درد، ولی زخم جگر نفروشم
زندگی بی نمک روضه ی تو شیرین نیست
نمک شور تو بر کوه شکر نفروشم
دل به شب های عزاداری تو خوش کردم
خرقه ی مشکی خود را به سحر نفروشم
گریه آباد شدم خانه ات آباد حسین
به دو صد درّ و گهر دیده ی تر نفروشم
دستهایم عوض کرببلا…؛ می ارزد
ببُریدش، که پرم را به ضرر نفروشم

وقت پرپر زدنم رقص طرب خواهم کرد
دست را می دهم و باده طلب خواهم کرد

پر شکسته به تمنای چمن می آیم
آخر الامر به دیدار تو من می آیم
گرچه قسمت نشده تا به حضورت برسم
عطر سیبم که گه از سوی قرن می آیم
وقت رجعت که سر از خاک برون می آری
بی کفن سوی تو من پاره کفن می آیم
آن قدر در وسط روضه زبان می گیرم
لال هم گر که بمیرم به سخن می آیم

باز از آن چه که آمد سر تو می گویم
باز از غارت انگشتر تو می گویم

***************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

رفت و تماشای قفایش را به من داد
آن گریه های پشت پایش را به من داد
با گریه خاکستر شدن را یاد دادم
دیروز که پروانه جایش را به من داد
تقصیرها را گردنم انداخت معشوق
با این بهانه انزوایش را به من داد
طی میکنم صحرا به صحرا جاده ها را
رحمت بر آنکه گیوه هایش را به من داد
قصد کلیم الله بودن کرده بودم
ناراحتم تنها عصایش را به من داد
بدجور نخلستان نشینم کرد آخر
وقتی نجف حال و هوایش را به من داد
دردم حسین است و دوایم هم حسین است
هم درد داد و هم دوایش را به من داد
از حاجیان کعبه هم حاجی ترم کرد
وقتی طواف کربلایش را به من داد
یک عده ای را کعبه ، من را کربلا بُرد
به دیگران سنگ و طلایش را به من داد
اول دلم را ارباً اربا کرد بعداً
بین ِ کفن ها بوریایش را به من داد

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ احسان محسنی فر

دل و جان در گرو حضرت جانان داریم
هر چه نعمت بود از محضر ایشان داریم
سالیانی است که ما ریزه خور اربابیم
از سر سفره ی او رزق فراوان داریم
پای از روضه ی ارباب طریقت نکشیم
تا که در سینه نفس تاکه به تن جان داریم
نم نم اشک مصیبت به عزای تو خوش است
از دم روضه ی تو جلوه دو چندان داریم
تا خدایی خدا هست گدایان تو ایم
دل خوشیم تا ابد الدهر که سلطان داریم
اولین مستمع مجلس روضه زهراست
روضه آهسته بخوانید که مهمان داریم
پیر میخانه ی عشاق خمینی فرمود :
هر چه داریم ز سالار شهیدان داریم
تفرقه ظلم و ستم راه ندارد در ما
تا که جمهوری اسلامی ایران داریم
گر خدا اذن دهد سینه زنان می آییم
روز محشر روی لب ذکر حسین جان داریم
با وجودی که ز هجران دل ما غم بار است
به ظهور پسر فاطمه ایمان داریم

************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محمد فردوسی

از لحظه ای که ریزه خور خوانتان شدم
احساس می کنم که مسلمانتان شدم
زیر لوای رحمتتان قد کشیده ام
بیخود نبوده دست به دامانتان شدم
غیر از حسین، نام دگر را نمی برم
از بس که مست نام حسین جانتان شدم
غیر از حسین، باب نجاتی نیافتم
این گونه شد که دست به دامانتان شدم
دستم گرفته ای و رهایم نکرده ای
گوشه نشین روضه ی رضوانتان شدم
می خواستم که مرهم زخم شما شوم
در روضه های سخت که گریانتان شدم
امشب میان روضه ی خود آتشم زنید
تا بنگرم که شعله ی سوزانتان شدم
باور نمی کنم که شب آخر شماست
دلسوخته ز ماتم هجرانتان شدم
راز و نیاز امشبتان دیدنی بُوَد
دلداده ی قرائت قرآنتان شدم

**********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

روی پر جبریل بودم که مرا برد
گفتم نجف می خواهم… اما کربلا برد
جبریل هم در قرب عرشی اش نبرده است
حظّی که بال فطرس از بام شما برد
گفتم تو ربّ مایی و گفتند کفر است
دنیای بی جنبه مرا در انزوا برد
ما جای خود دارد، سلیمان ها گدات اند
هر که رسید از سفره ات آب و غذا برد
دارم خجالت می کشم از خواهش کم
الطاف تو چه آبرویی از گدا برد
آدم توسل کرد و ما را توبه دادند
پس آدمیت بود که نام تو را برد
بیچاره من که سنگ قبرت هم نبودم
بیچاره آن که سنگ آورد و طلا برد
دور و برت دیدم عجب وضعیتی بود
مردی زره برد و قبا برد و عبا برد
با این بساطی که درآورده ست لشگر
باید که جمعت کرد و بین بوریا برد

************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

هرکسی خواسته باشد به خدایی برسد
باید از کشتی تو راهنمایی برسد
نه فقط فطرس پر سوخته ی تو حتی
بی تو جبریل محال است به جایی برسد
سر به زیر قدم توست بها میگیرد
پس چه بهتر سر ما نیز به پایی برسد
نیستم عاشق اگر منت درمان بکشم
به روی چشم اگر از تو بلایی برسد
وقت تو وقت شریفی است ولی بین مسیر
منتظر می شوی اینقدر گدایی برسد
بعد از این وقت کرم پشت در خانه مرو
بگذار این دل ما هم به نوایی برسد
ما هنوزم که هنوز است سر کار تواییم
تا ببینیم که از تو چه عطایی برسد
طلب ماست نداریم همین ما را بس
اگر از مادر تو چند دعایی برسد
رحمت واسعه ات کیسه ی ما را پر کرد
این چه لطفی است به هر بی سر و پایی برسد
گریه کن های تو همسایه ی زهرا هستند
بگذارید فقط روز جزایی برسد
یا حسین است و یا ذکر شریف زینب
اگر از ما به صف حشر صدایی برسد
به پریشانی گیسوت قسم نزدیک است
که به ما هم خبر کرببلایی برسد

***********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مهدی نظری

سوگند می خورم که بمانم گدایتان
هر صبح جمعه روضه بخوانم برایتان
سوگند می خورم که شب و روز٬ روز و شب
مانند ابر گریه ٬ ببارم به پایتان
آقا چقدر مثل علی حرف می زنی
من عاشقم به لهجه و لحن صدایتان
روز ازل که دست خداوند می نوشت
مارانوشته اند برای عزایتان
بار گناه قامت من را خمیده بود
اما خمیده تر شده در روضه هایتان
شکر خدا که باز خدا قسمتم نمود
تا که دوباره رد شوم از کوچه هایتان
یاد رقیه تو مرا پیر کرده است
از روضه های کعب نی و بچه هایتان …
حتی اگر جان بدهم باز هم کم است
از آنهمه کبودی وآن زخم هایتان
این کوفیان تلف شده بودند از عطش
باران نمی گرفت اگر از دعایتان
آن کودکی که از پدرت رزق می گرفت
شمشیر و کعب نی زده بر جای جایتان
این پست ها که در پی انگشتر تواند
خواهند برد پیرهن وهم عبایتان
آقا چقدر درد غریبی کشیده ای
جانم ٬تنم ٬ سرم ٬همه چیزم فدایتان
آقا تمام حاجت خودراگرفته ام
بوسه اگر زنم به ضریح طلایتان
با این امید زندگیم در ادامه است
خاکم کنند در حرم کربلایتان

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ وحید قاسمی

وقتش رسیده است،که سلمان مان کنی
مجذوب چند آیه ی قرآن مان کنی
ما بت پرست کعبه ی عشقیم،یاحسین
قرآن ز نی بخوان که مسلمان مان کنی
ما ذهن مان به درک مقامت نمی رسد
ای کاش مور ملک سلیمان مان کنی
قدری ز روی نیزه برای خدا بخند
تا آشنا به واژه ی عرفان مان کنی
با صوت جانگداز لب سنگ خورده ات
مانند زلف خویش،پریشان مان کنی
دنبال نیزه ی تو به هر سو دویده ایم
چیزی نمانده بی سروسامان مان کنی
مجنون تان شدیم وبه جای کویر ودشت
می خواستی که مرد نیستان مان کنی
ما تشنه ایم،حضرت آقا نمی شود؟
مهمان چند قطره ی باران مان کنی
ما را گدای خانه ی خود کن،همین بس است
کی گفته ایم حاجی دکان مان کنی!؟

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مهدی نظری

لحظه گریه چشمها زیباست
اشکهای تووصلِ بر دریاست
جای شکراست اینکه تا محشر
علم شاه کربلا برپاست
کاش راهی کربلابشویم
گریه واقعی ما آنجاست
کعبه هم چون توقبله ای دارد
قبلۀ کعبه روبه کرببلاست
هرکسی گریه کرد وگفت حسین
روز محشرشفیع اوطاهاست
این سعادت برای ما کافیست
بانی روضه زینب کبراست
خضرهم سینه میزنداینجا
کفشدار دم درش عیساست
همگی گردسفره اش هستیم
سینه زن بودن افتخار ماست
غصۀ رفتن بهشت نخور
چونکه محشربهشت مال شماست
خواب دیدم که روز مرگ من
لحظه های غروب تاسوعاست
خوب شد خرجی ام مشخص شد
وسط ظهر روز عاشوراست
پادشاهم کفن نداشت ولی
کفنم دست مادرش زهرآست

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین
علت لطف خدا، یا حسن و یا حسین
تا که خدایی شوم، کرب و بلایی شوم
می زنم از دل صدا، یا حسن و یا حسین
بانی اشک دو چشم، رحمت جاری حق
آبروی چشم ها، یا حسن و یا حسین
قبله حاجات ما، اوج عبادات ما
روح مناجات ما، یا حسن و یا حسین
یکی بدون حرم، یکی بدون کفن
سرم فدای شما، یا حسن و یا حسین
هر دو شهید مادر، هر دو غریب مادر
کشته یک ماجرا، یا حسن و یا حسین
حسن امام حسین، حسین اسیر حسن
هردو به هم مبتلا، یا حسن و یا حسین
تاب و قرار زینب، ذکر فرار زینب
در وسط شعله ها، یا حسن و یا حسین

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ جواد حیدری

ای که نام تو شهید الشهداست
تو حسینی و مرامت زیباست
به همه گفته ام و می گویم
صاحب بی کفن من آقاست
هرکه در پای غمت می گرید
سرو کارش به خدا با زهراست
تا کنم خرج و شوم خرج، تو را
نزد حق دست دعایم به سماست
همه ی حاجتم از حق این است
که نبینم دلم از روضه جداست
اشک، سرمایه ی هر سینه زن است
اینکه من گریه کنم کار خداست
جنت بی تو جهنم باشد
با تو بودن همه ی عزت ماست
گراجازه برسد از زهرا
یا حسین ذکر لبم روز جزاست
گرچه محبوبترین آرزویم
آمدن تا حرم کرب وبلاست
چه بیایم چه نیایم حرمت
همه ی زندگی ام وقف شماست
می رود ماه محرم اما
همه شب در دل من روضه به پاست

به رباب و علی اصغر سوگند
تا ابد بر تو بمانم پابند

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ جواد حیدری

غفلت اگر که دامن ما را رها کند
دل دائما هوای حریم شما کند
بودن میان روضه ی تو اعتبار ماست
ما را خدا زروضه مبادا جدا کند
مالم اگر حلال بود خرج روضه است
تا مادرت به روزی ما اعتنا کند
باشد صله به مادر تو گریه بر غمت
در بین گریه فاطمه ما را دعا کند
قیمت بده به ما که نداریم ارزشی
شاید خدا که هستی ما را فدا کند
ما خلق گشته ایم شبیه شما شویم
چشمان ما به چشم شما اقتدا کند
بی غسل و بی کفن شدنم آرزو بود
ارباب ما بگو زعنایت خدا کند
باید زچشم حضرت عباس روضه خواند
شاید خدای قسمت ما کربلا کند
با دیده ای که تیر میانش نشسته است…
آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کند

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ جواد حیدری

آفریدند مرا تا که گدایت باشم
سائل دائمی دست عطایت باشم
آفریدند مرا از تو بگیرم عصمت
شیعه چشم و دل غرق عزایت باشم
تا خدا هست تو هم باقی بالله هستی
می‌شوم مثل تو گر از شهدایت باشم
چون عزای تو بقای همه دین خداست
آمدم گرمی این بزم عزایت باشم
تو قتیل‌العبراتی که خدا فرموده:
«ای حبیبم من الله بهایت باشم»
گر نشد زنده بیایم به حریمت مددی
تا که مدفون شده در کرببلایت باشم
اشک ما تلبیه ماست به هل من ناصر
داده‌ای اذن که این گونه فدایت باشم
شدی آواره که اسلام نگردد تحریف
کاش آواره این حکم ولایت باشم

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی‌اکبر لطیفیان

آفریدند تو را تا که مسیحا باشی
همه چون خادم دربار و تو آقا باشی
آفریدند تو را از طبَق گریه‌ی نور
تا که جان‌سوزترین واژه‌ی دنیا باشی
آفریدند تو را تا که فقط ناز کنی
همه مجنون تو باشند و تو لیلا باشی
کم بیارند به پیش کرمت، اهل کرم
دیگران قطره‌ی ناچیز و تو دریا باشی
تو قتیل‌العبراتی، نه که بر گریه‌ی ما
کشته‌ی چشم تر زینب کبری(س) باشی
بر سر نیزه نشستی و تلألؤ کردی
مثل خورشیدی و زیباست که بالا باشی
خیزران خورده‌ترین قاری قرآن خدا
تشت زر دیده‌ترین حضرت یحیی باشی

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی زمانیان

اصلاًحسین جنس غمش فرق می کند
این راه عشق پیچ وخمش فرق می کند
اینجاگدا همیشه طلبکار می شود
اینجا که آمدی کرمش فرق می کند
شاعر شدم برای سرودن برایشان
این خانواده، محتشمش فرق می کند
“صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین”
عیسای خانواده دمش فرق می کند
از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش
معلوم می شود حرمش فرق می کند
تنها نه اینکه جنس غمش جنس ماتمش
حتی سیاهی علمش فرق می کند
با پای نیزه روی زمین راه میرود
خورشید کاروان قدمش فرق می کند
من از حسینُ منی پیغمبر خدا
فهمیده ام حسین “همش” فرق می کند

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مهدی صفی یاری

شکر خدا که نوکری ام را قبول کرد
احرام حج دلبری ام را قبول کرد
شکر خدا که هیئتی ام کرده باز هم
نذر و نیاز مادری ام را قبول کرد
شکر خدا که نام مرا هم نوشته اند
یک عمر مشق حیدری ام را قبول کرد
شکر خدا که عاقبتم را به خیر کرد
بی دست و پا و بی سری ام را قبول کرد
شکر خدا که با همه روسیاهی ام
این گریه های آخری ام را قبول کرد
بی بال و پر ، به عکس حرم خیره می شدم
با اینهمه کبوتری ام را قبول کرد
شکر خدا که اول ماه محرمی
ارباب باز نوکری ام را قبول کرد

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حاج غلامرضا سازگار

شادی هردو جهان بی تو مرا جز غم نیست
جنت بی تو عذابش ز جهنم کم نیست
در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری
عمر جاوید به شیرینی آن یک دم نیست
حرم قرب خدارا که دل عاشق توست
طرفه بیتی است که روح القدسش محرم نیست
بگذار آدمیان طعنه زنندم گویند
هر که خود را سگ کوی تو نخواند آدم نیست
نیست بر خامشی آتش دوزخ سیلش
از یم اشک غمت هر که به چشمش نم نیست
تا خدایی خدا هست لوای تو به پاست
زانکه جز دست خدا حافظ این پرچم نیست
هم خدا داند و هم عالم و آدم دانند
که به جز رأیت عشق تو در این عالم نیست
دوزخ ارزانی آنانکه ندارند غمت
با غمت هیچ مرا زآتش دوزخ غم نیست
ملک هستی همه ماتمکده ی توست حسین
جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست
گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند
اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست
گریه بر پیکر مجروح تو باید همه دم
که جراحات تنت را به از این مرهم نیست
تو به جا ماندی و ظالم اثرش هم شد محو
پایه ظلم که در دار جهان محکم نیست
سائل تو است کسی کز تو تو را خواهد و بس
آنکه شد طالب تو در طلب درهم نیست
سینه کردی هدف تیر که میدانستی
زنده بی مرگ تو دین نبی اکرم نیست
هیچ مظلوم همانند تو در قلزم خون
سر جدا با گلوی تشنه کنار یم نیست
گو ببرند سر دار زبان در کامش
غیر مدح تو ثنایی به لب (میثم) نیست

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

خاندان علی و ننگ مذلت هیهات
دامن فاطمی و لکه بیعت هیهات
علم حادثه بردار سفر باید کرد
پای در معرکه بگذار خطر باید کرد
باربربند دگر ترک وطن باید کرد
تیغ برگیر که باتیغ سخن باید گفت
جاده در جاده به دیدار خدا باید رفت
خسته ، پای آبله تا کرببلا باید رفت
طاقت هجر نداری ره هجرت بازاست
پای اگر هست تورا جاده جنت باز است
فصل وصل است گر از فاصله ها درگذرید
ای مجانین حق از سلسله ها درگذرید
سر به شمشیر سپارید که تقدیر این است
شکوه زنهار که تاوان جنون سنگین است
عشق گوید که ازاین مرحله چون باید رفت
بی سر وبی کفن ،آغشته به خون باید رفت
هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله
هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله
خیمه رانیز دمی چند به ظلمت بسپار
راه رجعت به سلامت طلبان بسپار
هرکه را ذوق جراحت نبود برگردد
هر که را ذوق شهادت نبود برگردد

هان که فردا سرو شمشیر به هم خواهد خورد
سرنوشت همه با تیغ رقم خواهد خورد

عشق طوفان جنون دگر انگیخته بود
عطش و حنجر و خنجر به هم آمیخته بود
آسمان در قدح تشنه هفتاد و دوصبح
یک افق باده زدریای شفق ریخته بود
ماند هفتاد و دو شوریده از آو مدعیان
همه را عشق به غربال بلا بیخته بود
در شگفتم که کسی جز شهدا زنده نماند
عشق از آن محشر کبری که بر انگیخته بود

محشری بود تماشایی و عاشورایی
که به تصویر نیاید زقلم فرسایی
شهسواران پی معراج کمر می بستند
زره حادثه مردانه به برمی بستند
مرگ از هیبت آنها متواری می شد
تافرا سوی صف خصم فراری می شد

همه را شوق که از کاش زنو زنده شویم
زخمها خورده و درخون خود افکنده شویم
کاش صدبار بمیریم و زنو جان گیریم
پیر رخصت دهد و جانب میدان گیریم

تانفس می دمد از حنجره تکبیر زنیم
در رکاب پسر فاطمه شمشیر زنیم

لطفااگرشاعرش رامیشناسید اطلاع دهید

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

به سینه هر که تمنای کربلا دارد
همیشه در دل خود روضه ای به پا دارد
کسی که عشق تو دارد دگر چه کم دارد
بدون عشق تو عالم کجا بها دارد
به غیر تو که کَرَم می چکد ز انگشتت
کجا پادشهی این همه گدا دارد
تو همچو من سر کویت هزارها داری
ولی بدان که گدایت فقط تو را دارد
بزن به تیغ و بسوزان دست بادم ده
بیا که این دل عاشق سر بلا دارد
اگر چه پا نزدم صحن کربلای تو را
دلش خوش است حضوری به روضه ها دارد
به عرض یار رسانید ای سبک روحان
میان قافله جایی برای ما دارد ؟
چو می رسد دلم از گردش زمانه به تنگ
دعا و عرض سلامی به کربلا دارد
همه ز لطف حسین است آبرو داریم
گدا هر آنچه که دارد ز پادشاه دارد

لطفااگرشاعرش رامیشناسید اطلاع دهید

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محمد مهدی سیار

ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود
این حرف‌های مرثیه‌خوانان دروغ بود
ای کاش این روایت پر غم، سند نداشت
بر نیزه‌ها نشاندن قرآن دروغ بود
یا گرگ‌های تاخته بر یوسف حجاز
چون گرگ‌های قصه کنعان دروغ بود
حیف از شکوفه‌ها و دریغ از بهار…کاش
بر جان باغ، داغ زمستان دروغ بود

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محسن عرب خالقی

یک جهان روضه و یک ماه محرم داری
آه آقای غریبم چقدر غم داری
تا ابد هم که بخوانم همه مرثیه است
باز هم روضه نا خوانده به عالم داری
این همه زائر دلسوخته خاکت را
از ازل داشته ایی تا به ابد هم داری
درد دل کن که نماند به دلت چون پدرت
خواهرت هست کنارت تو که محرم داری
بهترین نوحه ما هست “غریب مادر”
صاحب روضه بگو بهتر از این دم داریم؟
تا که نومید نگردد ز درت محتاجی
تو هم انگشت هم انگشتر خاتم داری
وقت تدفین تو ای شعر غریبی پسرت
دید در وزن تنت چند هجا کم داری

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رحمان نوازنی

از عرش از میان حسینیه‌ی خدا
آمد صدای ناله‌ی «حیّ علی العزاء»
جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد
گفتند تسلیت همه بر ساحت خدا
جبریل بال خدمت خود را گشود و گفت
یارب! اجازه هست شوم فرش این عزا؟
آدم زجنت آمد و ناله‌کنان نشست
در بزم استجابت بی‌قید هر دعا
او که هزار بار به گریه نشسته بود
یک «یا حسین» گفت و همان لحظه شد به پا
آری تمام رحمت خود را خدا گرفت…
گسترد بر محرم این اشک و گریه‌ها
آن‌گاه گفت: روضه بخوان «أیّها الرسول»
جانم فدای تشنه لب دشت کربلا
روضه تمام گشت ولی مادری هنوز
آید صدای گریه‌اش از بین روضه‌ها

*************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ وحید قاسمی

در کوچه ها نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه جهنم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلی عشق مجسم است
شکر خدا که هیئتمان باز دایر است
شکر خدا که بر سر این کوچه پرچم است
بیرون ندیده اید زنی ایستاده است؟
بالش شکسته قدش هم کمی خم است
لبخند تلخ فاطمه بر تک تک شما
یعنی خوش آمدید و همان خیر مقدم است
من که ندیدمش دم در، خب شما چطور؟
صد حیف سوی چشم گنهکار ما کم است
پرواز می کنیم از این پیله های تنگ
فصل بلوغ شیعه یقینا محرم است
در مجلس عزای امام قتیل اشک
روضه به شور و واحد و نوحه مقدم است

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

بوی محرم آمده ما را صدا کنید
ما را دوباره در غم خود مبتلا کنید
سالی به انتظار شما گریه کرده ایم
شاید به چشم قدمی آشنا کنید
این هم شما و این دل ناقابلی که هست
وقتش شده که روضه خود را بپا کنید
قلبم برای سینه زدن تنگ آمده
رخصت دهید و در دلمان کربلا کنید
شال عزا به گردن من بسته مادرم
دارد امید درد مرا هم دوا کنید
چشم انتظار اذن علمدار مانده ایم
خواهید جان دهیم و یا سر جدا کنید

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محمد رفیعی

تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلم ها تیغه ی شمشیر خواهد شد
هر چند فردا با غروبش می رود اما
این داستان یک روز عالم گیر خواهد شد
این ماجرا تا روز محشر تازه می ماند
هر لحظه اش با اشک ها تکثیر خواهد شد
سقای تو فردا بدون دست هم باشد
با یک نگاهش کربلا تسخیرخواهد شد
از دیدن حال علی اصغر در آغوشت
دریا هم از نامی که دارد سیر خواهد شد
آنها تو را کنج قفس در بند می خواهند
اما مگر این شیر در زنجیر خواهد شد
هر بوسه ی جدت محمد روز عاشورا
بر زخم های پیکرت تفسیر خواهد شد
این صحنه ها تکرار یک تاریخ ننگین است
قرآن به روی نیزه ها تکفیر خواهد شد
جایی به نام کربلا هفتاد و دو دریا
در ذهن عاشورائیان تصویر خواهد شد
شاعر برایش گفتن از آن روز آسان نیست
در هر هجا همراه شعرش پیر خواهد شد
دیشب کنار قبر شش گوشه غزل خواندم
من حتم دارم خواب من تعبیر خواهد شد

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن بیاتانی

شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
اینگونه زخم خورده و بی سر بیاورم
یک قطعه خواندی از روی نی، شاعرت شدم
آن قطعه را نشد به غزل دربیاورم
یک پرده خواندی از روی نی، آتشم زدی
این شعله را چگونه به دفتر بیاورم
با حنجر تو کاری اگر خنجری نداشت
کاری نداشت واژه ی بهتر بیاورم
وقف تو اشک ها و غزل هام، تا اگر
گفتی گواه عشق بیاور بیاورم
فصل عزا تمام شد اما چگونه من
پیراهن عزای تو را دربیاورم
تا می وزید نام تو پر می کشید دل
چیزی نمانده بود که پر دربیاورم
نزدیک بود در تب گودال قتلگاه
از عرش ربنای تو سردربیاورم
با اشک آمدم به وداعت که لااقل
آبی برایت این دم آخر بیاورم
این واژه ها به کار رثایت نیامدند
با زخم های تو چه برابر بیاورم؟
آخر نشد که آب برایت بیاورند؟
این روضه را گذاشتم آخر بیاورم
امسال هم دعای فرج، بی جواب ماند
من می روم برای تو یاور بیاورم

قرآن بخوان که گوش دلم با صدای توست
این بیت هم، سر غزلی که فدای توست

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رحمان نوازنی

وقتی که روی نیزه کمی سر گذاشتی
در چشم ما دو بغض شناور گذاشتی
آنقدر روی نیزه به معراج رفته ای
پا از حریم عرش فراتر گذاشتی
وقتی که خم شدی به روی نیزه ، باد گفت :
بر روی شانه های خدا سر گذاشتی
در آسمان نیزه حرم ساختی و بعد
دورش هزار دسته کبوتر گذاشتی
یعنی که ما کبوتر اشک شما شدیم
در چشم ما دو بال مطهر گذاشتی
هر چه لبان تشنه ی تو تشنه تر شدند
در چشم ما دو چشمه کوثر گذاشتی
وقتی رسول گریه شدی روی نیزه ها
این کار را به عهده خواهر گذاشتی
از هجمه های سنگ، سرت بازهم شکست
اما تو سر به دامن مادر گذاشتی

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رحمان نوازنی

چقدر بر سر نیزه خدا خدا کردی
در آسمان که نشستی، مرا دعا کردی
به کربلا نرسیدم ؛ قضا شد ه بودم
در این “نمازِ محرم” مرا ادا کردی
چقدر نامه در خانه ام فرستادی
چقدر دعوت رسمی از این گدا کردی
اگر چه من نشنیدم ولی شما هر بار
به دیدن و به رسیدن مرا صدا کردی
برای اینکه بگیری دو دست دور مرا
به روی نیزه ، سر زُلف را رها کردی
برای اینکه منم جزو کربلا باشم
قنوت گریه گرفتی و ربّنا کردی
چه فرق می کند امروز یا همان دیروز
مرا به مقتل خود بردی و فدا کردی
چه مقتلی که پر از گریه های مادر بود
تو نیز گریه در آغوش نیزه ها کردی

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رحمان نوازنی

دوباره روضه گرفتی و جانمان دادی
مسیر کرببلا را نشانمان دادی
شکسته بال ترین فطرس زمین بودیم
ولی تو بال و پر آسمانمان دادی
بدون آب و هوای بهشت می مردیم
هوای روضه؛ هوای بهشتمان دادی
اگر چه دیر رسیدیم روز عاشورا
ولی برای رسیدن زمانمان دادی
اگر چه دیر رسیدیم و سر به نیزه شدی
به روی نیزه ولی سایبانمان دادی
از آن همه عظمت عاجزانه لال شدیم
ولی به گریه دوباره زبانمان دادی
به دست گریه زینب اسیرمان کردی
برای این همه ماتم توانمان دادی

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ یوسف رحیمی

لبریز آه و ندبه و غم گریه می‌کنم
دلتنگم و به یاد حرم گریه می‌کنم
شایسته زیارت شش گوشه نیستم
این روزها به حال خودم گریه می‌کنم
تا تلّ زینبیّه و گودال قتلگاه
تا خیمه ها قدم به قدم گریه می‌کنم
با علقمه، به یادت لبت آب می‌شوم
با روضه های مشک و علم گریه می‌کنم
حتی اگر که خون بچکد از نگاه من
هر صبح و شام نه، همه دم گریه می‌کنم
…. گفتند چشم خواهرت از دست رفته بود
معلوم شد برای تو کم گریه می‌کنم

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ سید محمد حسینی

قالی شدم تا بر سر دار شما باشم
سردار زیر پای زوٌار شما باشم
من والدینم را فدای مویتان کردم
شاید که قسمت شد که عمار شما باشم
دیوانه ام اما شفا هرگز نمیخواهم
خیلی دعا کردم که بیمار شما باشم
دارد محرم میرسد عشاق برخیزید
امسال قسمت شد که چاپار شما باشم
پیراهن مشکی خود را هم کفن کردم
تا در قیامت هم عزادار شما باشم

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضا جعفری

هر چه بلا که بر سر عالم می‌آورد
منّت گذاشته سر ما هم می‌آورد
ابر بلا اگر که ببارد زیاد و تند
ایوب با وقار دلم کم می‌آورد
آیینه‌ی هم‌اند تمامی عاشقان
ارثی که نوح می‌برد آدم می‌آورد
دارد افق وصال مرا جار می‌زند
دارد مناره‌ای سر حالم می‌آورد
روح‌القدس به معبد معصوم چشم من
آن را که داده است به مریم می‌آورد
قدیسه‌های آه من از حال رفته‌اند
از بس که کشته‌های دمادم می‌آورد
تنها نه فرش می‌کند او بال خویش را
تابوت گریه‌های مرا هم می‌آورد
این آتشی که در شریان‌های «ناحیه» است
مثل همیشه اشک مرا دم می‌آورد
از معجزات نام زلالش یکی همین:
از زیر پای زمزمه زمزم می‌آورد
حا، سین، یاء و نون، ندارد اثر چنان
ترکیب این حروف جدا غم می‌آورد

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حمیدرضا بشیری

من را برای بزم عزا آتشم زنید
آری، تو رو خدا، برای خدا آتشم زنید
من را خدا برای شما آفریده است
دست شماست تا که کجا آتشم زنید
پای فرات و علقمه، فرقی نمی‌کند
من را بَرید و کرببلا آتشم زنید
اصلا برای گرمیِ بازار روضه‌ات
زهراخرید مرا تا آتشم زنید
هر شب به حاجتی سر این روضه می‌رسم
شاید میان بزم عزا آتشم زنید
این چشم‌ها مقدم پاهای زینب است
من را برای زینب کبری آتشم زنید
اشکی دهید و در همه جا، آتشم کشید
من را برای خون خدا آتشم زنید

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مهدی صفی یاری

شکر خدا که بال و پری داده ای مرا
نام و نشان معتبری داده ای مرا
من یک گدای بی سر و پا بودم و شما
یک آبروی مختصری داده ای مرا
اصلا گدا خجالتی اش هیچ خوب نیست
شکر خدا شما جگری داده ای مرا
نان و نوای من همه از روضه شماست
از عشق ، قلب شعله وری داده ای مرا
امسال هم که هیئت تان پا گرفته است
شکر خدا که چشم تری داده ای مرا
من آمدم که گریه کن غربت ات شوم
در گوش جان من خبری داده ای مرا
ای روی نیزه رفته به جان خودت قسم
در روضه مژده سفری داده ای مرا
ذاکر گریز زد به لب چوب خورده ات
شکر خدا که گوش کری داده ای مرا
. من طاقتم کجاست که گودال می بری
…اصلا خدا ، عجب جگری داده ای مرا

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن لطفی

بگیر بال مرا باز در هوای خودت
مرا ببر به کنارت، به کربلای خودت
نفس بزن که مذابم کنی در این شب‌ها
نفس بده که بسوزم فقط برای خودت
دلم کتیبه‌ی اشعار محتشم شده است
بزن به سینه‌ام آتش، به روضه‌های خودت
از آن زمان که به پایم نوشته شد، این زخم
نشسته بر جگرم داغ بوریای خودت
وصیتم شده آقا! مرا کفن نکنند
مگر به پیرهن مشکی عزای خودت

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسین خدایار

تا که خون در رگ است و جان به تنم
به عزیزت قسم که سینه زنم
آنکه از گاهواره تا مردن
دیده اش از غمت تر است، منم
شیر مادر نخورده بابایم
تربتت را نهاد در دهنم
عاقبت بین روضه می میرم
جامه نوکری شود کفنم
یا کریم کریم می باشم
من حسینی ز دولت حسنم

در جوانی ز ماتمت پیرم
گر بگویی بمیر می میرم

من که اینگونه در هیا هویم
تا نفس هست از تو می گویم
جان زهرا همیشه وقت نماز
مهری از تربت تو می جویم
کنج هیئت دل کدر شده را
زود با اشک و آه می شویم
عطر سیب حضور سرخت را
دائما بین روضه می بویم
روضه خوان قتلگاه رفته و من
زائر ناله های بانویم

مادرت بود بیقرارم کرد
در این خانه ماندگارم کرد

ای خدا در تلاوتت جاری
سر نی دلبری و دلداری
از همان جا به ما شراب بده
تو به این دلبری سزاواری
سطحی از خیزران به لبهایت
می نشیند چو میشوی قاری
مادر داغ دیده ات در عرش
می زند ناله می کند زاری
زینبت محو صوت قرآنت
ای بنازم چه خواهری داری

ای به نی ،جن و انس حیرانت
پدر و مادم به قربانت

مادرت بار عام فرموده
برفقیران سلام فرموده
اشک ما را به یمن روضه تان
تا ابد ناتمام فرموده
سینه زن ها و گریه کن ها را
یک به یک احترام فرموده
روضه خوان را به هر کجا برده
یاد غم های شام فرموده
آخر کار گوشه هیئت
گریه کرده مدام فرموده….

…قد مادر ز غصه تاست حسین
تا سرت روی نیزه هاست حسین

از دلی زار و سینه ای بی تاب
السلام علیک یا ارباب
در طلوع همیشه ات بر نی
محض دل های بی قرار بتاب
تا نرفتم ز دست آقا جان
این غلام سیاه را دریاب
یک اشاره برای گریه بس است
به علی اصغرت ندادند آب
شب هفتم برای این روضه
ناله ها کردم که : وای رباب

بوی شش گوشه می دهد این آه
قبره فی قلوب من والاه

ای همه شادی و عزایم تو
هم مناجات و هم دعایم تو
نیمه شب در قنوت نافله ها
روح العفو و ربنایم تو
وقت خواب و زمان بیداری نه
که شب ها و روزهایم تو
نوکر از تبار خونت من
تویی ارباب با وفایم تو
دم مردن در اوج تنهایی
آنکه ماند فقط برایم تو

روز وشب از غم تو می بارم
به همه گفته ام تو را دارم

در فقیری سرآمدم آقا
به گدایی زبانزدم آقا
تو که از حال من خبر داری
هر چه تو خوب، من بدم آقا
من فقیرم فقیر مادر زاد
تو کریمی که آمدم آقا
شب قبرم ز مقدمت روز است
به از این حسن پا قدم آقا
گاه در اوج روضه می بینم
دم حسین است و بازدم آقا

گر روم مبتلای غیر شوم
با شما عاقبت به خیر شوم

خوب دانم که کمتر از آنم
که بگویم ز نسل سلمانم
لکن از ابتدا به لطف خدا
نوکرت بوده ام و میمانم
خیلی از وقت ها برای دلم
قدر یک آه روضه میخوانم
سر جدا ،نیزه ،بوریا ،صحرا
سم اسب، استخوان، نمی دانم
کاش میشد که بعد مردن هم
بشنوم از زبان خویشانم….

…بس که نالید و بس که هق هق کرد
عاقبت بین روضه ها دغ کرد

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محسن عرب خالقی

اشکی برای گریه به این دیده ها دهید
دستی برای سینه زدن دست ما دهید
روزی اشک ما بود از روضه ی شما
جز روضه رزق گریه ی ما را کجا دهید
زنجیر و شال و بیرق و پیراهن سیاه
چشم انتظار مانده که اذن عزا دهید
این جا مریض هرچه بخواهید حاضر است
هرکس گرفت چشم شما را شفا دهید
حاجت گرفته بودم و خود بی خبر از آن
از بس که حاجت دل ما بی صدا دهید
بانی روضه های محرم که گشته اید
بانی خیر گشته به ما کربلا دهید

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رحمان نوازنی

پیراهن عزای تو “جوشن کبیر” ماست
ذکر سلام بر تو” دعای مجیر” ماست
پیراهنی که پرچم سیّار کربلاست
بر شانه بلند ، ولی سر بزیر ماست
ما را دراین لباس بهشتی کفن کنید
زیرا پر از شمیم خوش و دلپذیر ماست
ما از غبار روضه ، شفاها گرفته ایم
فردا هم ، این لباس عزا، دستگیر ماست
هرکس بر این لباس عزا طعنه می زند
فردا برای یک نخ آن هم ،اسیر ماست
روضه شروع شد؛ روضه ی جانسوز پیرهن
آن پیرهن که سایه عرش حریر ماست
جانم فدای پیرهن مثله مثله اش
آن کشته فتاده به هامون امیر ماست

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رحمان نوازنی

خودم را ازاول ، دوباره کشیدم
نشستم برایت ستاره کشیدم
کمی گریه کردم و پایین چشمم
نشستم دو تا راه چاره کشیدم
نشستم در این روضه های پر از نور
بهشتی پر از استعاره کشیدم
و آن دست هایی که سینه زنت بود
شبیه هزاران مناره کشیدم
به دنبال تو انبیاء را پیاده
تو را روی نیزه سواره کشیدم
و چندین شب بعد، در یک خرابه
تو را روی دست ستاره کشیدم
نمی شد بخوانی ؛ ولی روضه اش را
فقط یک کمی با اشاره کشیدم
قدش کوچکش خم شده بود و او را
در آغوش یاس بهاره کشیدم
دل علقمه خون شد آن لحظه که
سرش معجری پاره پاره کشیدم

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رحمان نوازنی

یک عمر در عزای تو باران نوشته ایم
اسم “هواللطیف” فراوان نوشته ایم
اسم هو الطیف خدا را یکی یکی
دور و بر حسینه ها مان نوشته ایم
با دست خط گریه عزای حسین را
یک عمر بر کتیبه ایمان نوشته ایم
مومن دلش عزای حسین است و والسلام
این را برای هر چه مسلمان نوشته ایم
ما جمله ” حسین و نعم الامیر” را
روی کفن به دیده گریان نوشته ایم
هر قطره می چکیم که پیدایتان کنیم
بر روی پلکمان غم کنعان نوشته ایم
این گریه این عبادت شیرین خویش را
نذر کبوتران خراسان نوشته ایم
سرهای ما اگر چه به نیزه نشد ولی
در پای نیزه گریه فراوان نوشته ایم

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رحمان نوازنی

باران بریز بر دل باران نخورد ه ام
بی گریه بر تو، مثل زمین های مرده ام
حالا محرم است و بهار است و زندگی
خود را به دست زندگی تو سپرده ام
گریه برای تو بخدا یک وظیفه است
آن را از انبیاء خدا ارث برده ام
آن “مشک ِگریه” بود که سقا به دوش داشت
حالا گذاشته است خدا روی گـُرده ام
در روضه ها هوای دلم صاف صاف شد
از بسکه ابرهای دلم را فشرده ام
در پای نیزه خواهر زهراییت نوشت:
ای جان من ! برادر سیلی نخورده ام
داغت به روی نیزه مرا می کشد حسین
هر داغ را به داغ تو کوچک شمرده ام

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مهدی نظری

روضه خوان آمده وباز نگاهم تر نیست
دوست دارم بپرم تا حرم ،اما پر نیست
سینه زنهای اهالی بهشتید شما
مطمئنا” زشما هیچ کسی برتر نیست
همه مستیم توکلت علی الله بگو
مستی واقعی از غیر می کوثر نیست
فکر ارباب خودت باش نه فکر دنیا
نوکر شاه که در وادی سیم و زر نیست
سالها قبل دلم شور ونواهایی داشت
ذره ای از تب عشقش به دلم دیگر نیست
دلم آلوده شده ، روضه ندارد تأثیر
ورنه این گوش همان طور که بوده ،کر نیست
هرکه ارباب خودش را به کسی بفروشد
به تن پاره ارباب قسم نوکر نیست
هرکه با روضه عجین نیست خدا می داند
لایق نوکری فاطمه وحیدر نیست
هرکه با نام رقیه جگرش می سوزد
دم مردن به بر فاطمه بی یاور نیست
من قسم می خورم آقا که به توگریه کنم
در این خانه نگهدار مرا بهتر نیست ؟
باز هم روضه تو اشک مرا جاری کرد
یاد گودال تو افتاده ام واکبر نیست
به همان لحظه که زینب به کنارت آمد
دید افتاده به خاکی وبه جسمت سر نیست
تا بغل کرد تنت را به تو می گفت حسین :
خوب شد این ته گودال برت مادر نیست
تا به دستت نظر انداخت به صورت می زد
دید آنجا که هم انگشت وهم انگشتر نیست
بارها ار سر نیزه سر عباس افتاد
هرچه گشتند سر ساقی آب آور نیست
گریه می کرد رباب و به رقیه می گفت
نه گمانم که سر نیزه، علی اصغر نیست

**********

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن لطفی

مویم سپید می کنی اما نمی کشی
جانم به لب رسیده که من را نمی کشی
از پیرمردهای عزایت شنیده ام
ما را که پیر کرده ای آقا نمی کشی
خونم بریز و دور کن از خویش چشم بد
با ظرف آب آمدم اینجا نمی کشی
من ذره ذره آب شدم پای نوحه ات
من را میان ذکر حسینا نمی کشی
قابل نبوده ام که مرا در کنار خویش….
…یک شب به پای گریه ی زهرا نمی کشی
آتش گرفته ام که ببینی چه می کشم
اما چرا به وقت تماشا نمی کشی
امشب میان روضه تان داد می زنم:
من را برای زینب کبری نمی کشی؟

**********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ وحید قاسمی

برای سینه زدن رخصتی بده آقا‏
به دست خسته ی من قدرتی بده آقا‏
شبیه سال گذشته دوباره آمده ام
برای خوب شدن فرصتی بده آقا‏
دوباره قصد نمودم که نوکرت باشم
در این دوماه عزا همتی بده آقا‏
دعای خیر پدر بود آمدم اینجا
به سفره ی پدرم برکتی بده آقا‏
از آن قواره ی مشکی که دست فاطمه است‏
به روضه خوان خودت خلعتی بده آقا‏
زغصه های سر غرق خون تو بر نی
چگونه سرشکنم، جرأتی بده آقا‏
سر مطهرتان بارها ز نی افتاد‏
میان روضه به من طاقتی بده آقا‏

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن کردی

وقتی که سوغات فرشته تربت توست
عرش خدا هم گوشه ای از هیئت توست
پس تا که در عرش خدا روضه بگیرند
پیراهن پاره نشان هیئت توست
بالا ترین تسبیح در بین ملائک
هنگام روضه اشک و ذکر غربت توست
چشمان دریایی فطرس داد میزد
بال و پری دارم اگر از منّت توست
ای آفرینش بر مدار چشمهایت
عزت اگر داریم ما از عزت توست
فردای محشر پرده ها تا که بیفتد
چشم همه بر بخشش و بر رحمت توست
آه ای قتیل گریه ها ای صاحب اشک
چشمان بارانی ما در خدمت توست

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن کردی

کم کم میان روضه تان پیر میشوم
از زندگی بدون شما سیر میشوم
وقتی دلم برای شما تنگ میشود
هر جا که روضه هست سرازیر میشوم
من یا حسین زنده به اشکم خدا گواست
با گریه بر شماست که تکثیر میشوم
وقتی که اشک دادی و اینجا نشسته ام
یعنی که با نگاه تو تقدیر میشوم
یک روز پای عکس ضریح تو دق کنم
یک روز زیر پای تو تصویر میشوم

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن کردی

شکر خدا که نوبت ماتم به ما رسید
اذن عزای ماه محرم به ما رسید
شکر خدا که چله نشینی گرفته است
کوبیدن سیاهی و پرچم به ما رسید
ده روز آسمان به زمین وصل میشود
ده شب هوای عرش معظّم به ما رسید
هر روز روی بال ملک گریه میکنیم
ارثی که از قبیله آدم به ما رسید
تأثیر رفت و آمد عطر نگاه توست
چشمی اگر شبیه به زمزم به ما رسید
از عرش چشمهای شما تا قلم گذشت
ناگاه شور و زمزمه و دم به ما رسید
مقتل بخوان خودت و بگو قتل صبر چیست
از شرح ماجرای شما کم به ما رسید

******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مهدی صفی یاری

باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
باز دلبسته این پیرهنم کرد ارباب
ای خدا شکر که در هیئت امسالش هم
باز مشغول به سینه زدنم کرد ارباب
هر کسی در پی دلدار خودش می گردد
باز آواره ی دور از وطنم کرد ارباب
من که عمریست نشد نوکر خوبی باشم
از سر لطف اُویس قَرَنم کرد ارباب
من کجا روضه کجا هیئت ارباب کجا؟
یا حسین گفتم و شیرین دهنم کرد ارباب
خواب آنشب اثر سینه زدن هایم بود
باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
من به عالم ندهم لذت مردن را با…
…فکر خوبی که برای کفنم کرد ارباب

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محمد فردوسی

ماه عزا رسیده و دل ها پر از غم است
مشکی به تن کنید که ماه محرّم است
پیراهن سیاه عزاداری حسین
احرام نوکری تمامی عالم است
ماه محرّم آمده خیمه به پا کنید
دلهای ما حسینیّه ی بزم ماتم است
هر کس برای بزم عزا کار می کند
مُزدش بُوَد به دست کسی که قدش خم است
شکر خدا که حضرت زهرا مرا خرید
لطف و عطای او به گدایش دمادم است
دریای چشممان چقدر موج می زند
یعنی بساط گریه ی ما هم فراهم است
شکر خدا که از غم ارباب بی کفن
چشمم شبیه چشمه ی جوشان زمزم است
آقا قسم به نام تو ما با شما خوشیم
بی تو برای ما همه عالم جهنّم است
گریه برای داغ تو رزق حلال ماست
این اشک ها به زخم عمیق تو مرهم است
بزم تو را به عالم و آدم نمی دهیم
هیئت برای ما به خدا عرش اعظم است
شش گوشه ی حریم تو بیت الحرام ماست
یعنی به داغ اعظم تو سینه مَحرم است
هر کس که دید گوشه ای از روضه های تو
گر خون چکد ز چشم ترش باز هم کم است

******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

سرم از خاک غم بردار ارباب
به روی دامنت بگذار ارباب
در این دنیا تو هستی آشنایم
مرا دست کسی نسپار ارباب
نشسته پشت در؛ به انتظارم
مرا کی می کنی احضار ؟ ارباب
شبی در خواب میگفت با من
صدایت میکند انگار ارباب
اگر در خانه ات جایی ندارم…
مرا کن نوکر دربار ارباب
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ خانم ن .قبادی

از غــمـــت ذره ذره آب شـــــدم
گــل نــبــودم ولــی گــلاب شــدم
هر زمـانی کـــه آب نــوشــیـــدم
یادت افــتــادم و کــبـــاب شــــدم
هر کجا شـیــر خــواره ای دیــدم
بــی قــرار غـــم ربــــاب شـــدم
از غـمـت ســالـهـا گــریـســتــم و
در خُــم عـشــق تــو شــراب شدم
پشت پایی زدم به هر چه که هست
تا که از عـشـق تـــو خــراب شـدم
پــادشــاه زمـیــــن شــدم وقــتــی
بـــه غــلامــیــت انـتـخــاب شـدم
مــن دعـــای قــــــنــوت زهـــرایم
آن دعــــایــی کــه مســتـجاب شدم

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

بال فرشته که خاک پای حسین است
فرش حسینیه ی عزای حسین است
فاطمه دنبالش هست صبح قیامت
هر که به دنبال دسته های حسین است
شعر من و تو که افتخار ندارد
تا که خدا مرثیه سرای حسین است
رحمت زهرا برای اینکه ببارد
منتظر گریه ای برای حسین است
در دل مردم چه هست کار نداریم
در دل ما که برو بیای حسین است
دست به سمت کسی دراز نکردیم
هر دو جهان دست ما گدای حسین است
گندم شهر حسین روزی ما شد
باز سر سفره ها غذای حسین است
قیمت اشکِ برای خون خدا هست
دست همان کس که خونبها حسین است
پرچم کرب و بلا همیشه بلند است
حافظ پرچم اگر خدای حسین است
هر چه که ما خواستیم فاطمه داده
آنچه فقط مانده کربلای حسین است

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن لطفی

پروانه ام دوباره مرا آتشم زنید
هر لحظه هر نفس همه جا آتشم زنید
پای فرات ، علقمه فرقی نمیکند
دست شما ست تا که کجا آتشم زنید
اصلا برای گرمی شبهای ماتمت
من را خریده اید که تا آتشم زنید
هر شب به حاجتی سر این روضه می رسم
شاید میان بزم عزا آتشم زنید
من را گره زنید به این بیرق بلند
روزی میان کرب و بلا آتشم زنید
عمری میان روضه ی تان گریه می کنم
با این امید تا که شما آتشم زنید
این چشم ها حواله ی غم های زینب است
اشکی دهید و در همه جا آتشم زنید

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مهدی پورپاک

جای گله زفاصله ها گریه می کنم
با نام سیدالشهدا گریه می کنم
من که تمام عمر ز داغت گریستم
در بین قبر هم چه بسا گریه می کنم
باید هزار سال برای تو گریه کرد
قدر هزار سال تو را گریه میکنم
من سمت روضه میروم و عابری به من
می گوید التماس دعا گریه می کنم
حالا تو بخش بخش شدی،”یا” شدی و “سین”
حالا تو را هجا به هجا گریه می کنم
تو در ازای اشک به من کربلا بده
من در ازای کرب و بلا گریه می کنم….

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ وحید قاسمی

در دایره ی عشق گرفتار حسینم
حیران شده ی چرخش پرگار حسینم
فریاد زند چاک گریبان جنونم
عمریست که منصورم و بردار حسینم
انگشت نمای همه ی رهگذرانم
دیوانه ی زنجیری بازار حسینم
این زاغ بد آواز سزاوار غضب نیست
من مرغ ستایشگر گلزار حسینم
خوشبخت ترینم که نیازم به کسی نیست
چون ریزه خور سفره ی دربار حسینم
در زندگیم واسطه ی فیض الهی است
من تا ابدالدهر بدهکار حسینم
فردای قیامت همه سر گشته؛ ولی من
آسوده میان صف زوار حسینم
در باغ جنان از کرم حضرت معبود
همسایه ی دیوار به دیوار حسینم

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محسن عرب خالقی

هر که با خاک درت کام لبش بردارد
از همان کودکیش چشم به کوثر دارد
اولین آرزویم هست همانی باشم
که به لب نام تو تا لحظه ی آخر دارد
چند صد حج پیاده ست ثواب آنکه
قصد پا بوسی شش گوش تو در سر دارد
پادشاهان همه مبهوت مقامت گویند
این چه شاهی است مگر این همه نوکر دارد
چشم هایم شده چون شاخه ی پر باری که
چار فصلش زغمت میوه ی نوبر دارد
هر که از داغ تو نگریسته پیغمبر نیست
گریه بر توست مدالی که پیمبر دارد
هر که از داغ تو نگریست پیغمبر نیست
گریه بر توست مدالی که پیمبر دارد
تکیه بر نیزه ی غربت زدی وفرمودی
چشم غارت به حرم این همه لشکر دارد
خواهرش گفت سرش را سر نیزه نزنید
کین هلال سر نی آمده دختر دارد

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسین خدایار

یک روز در عزای خودت میکشی مرا
در اوج روضه های خودت میکشی مرا
یک روز سرخ، مثل غروب محرمی
آقا خودت برای خودت میکشی مرا
گاهی فراز نیزه و گاهی نشیب طشت
در مروه، در صفای خودت میکشی مرا
آن لحظه ای که دخترکت را کنیز خواند
آن لحظه پا به پای خودت میکشی مرا
ای قاری کلام خدا، روی نیزه با
تفسیر آیه های خودت میکشی مرا
شیب الخضیب، زیر تکاپوی تیغ ها
با قطعه قطعه های خودت میکشی مرا

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضا نیکو کار

مثل بال شکسته ی «فطرس»
مرهم شانه های «درداییل»
آمدی تا جبین بساید باز
پای گهواره ی تو «میکاییل»
**
مثل بیست وسه سال رنج رسول
پنج سالِ صبوری حیدر
جگر خونی حسن بودی
مثل یک شعر در دل دفتر
**
با طبق های نور ، با تکبیر
جبرییل و هزار دسته پری
تا خود آفتاب می آیند
با تو ، با تو که بهترین خبری
**
بانگ الله اکبرت پیچید
هفت اقلیم و هفتصد دریا
از همان روز رسم دنیا شد
هفت تکبیر در نماز خدا
**
بوسه می زد لب رسول الله
هفت جای مبارک بدنت
آسمان و زمین در این لحظه
اشک می ریخت بر حریر تنت
**
تو چراغ هدایت مایی
ای دعای تو مستجاب ترین
آیه آیه ترانه نازل کن
چشم هایت درِ بهشت برین
**
سینه ات سینه ی رسول خدا
می تپد قلب آسمان در تو
ای تداعی راه رفتن عشق
انعکاس زمین ، زمان در تو
**
دست تو دست های پیغمبر
عشق تو عشق به رسول خدا
بر مدار دل تو می چرخد
کل سیاره های این دنیا
**
همه ی قصه های قرآنی
سوره ها معنی روایت توست
پرده برداراز شب وحشی
سینه ها تشنه ی هدایت توست
**
بیست و هفت رجب ، وداعی تلخ
فکر سرخ قیام در سر توست
نه …پیامبر نرفته ، او با توست
در کنارت ببین که اکبر توست
**
ایستادی کنار میدان و
تکیه دادی به تیغه ی شمشیر
با یزیدان سر سخن داری
بر لب تو نبوده جز تکبیر
**
می شناسید آی …جدم را؟
پدرم را ، و یا عمویم را؟
خون من را حلال می دانید؟
تیغتان می برد گلویم را؟
**
چشمشان کور و گوششان کر باد
این جماعت اسیر دنیایند
شعله ی بغض کهنه ای دارند
همگی دشمنان مولایند
**
کربلا محشر است و می بینی
اکبرت را ، خود پیمبر را
و پیمبر نظاره خواهد کرد
بر کف خاک جسم بی سر را
**
خبرت کوچه کوچه می پیچد
در مدینه نه..در همه دنیا
شیون است و غروب و بغضی تلخ
کربلا مانده آه…بی فردا

************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ سیدحمیدرضا برقعی

اگر چه مثل محّرم نمی شوم هرگز
جدا ز روضه و ماتم نمی شوم هرگز
مرا ببخش مرا چون که خوب می دانم
که توبه کردم و آدم نمی شوم هرگز
اسیر جاذبه ی حُسن یوسف یاسم
که محو در گل مریم نمی شوم هرگز
گناه کارم و حتی بدون اذن شما
بدان نصیب جهنم نمی شوم هرگز
به جان عشق قسم غیر چهارده معصوم
به پای هیچ کسی خم نمی شوم هرگز
قسم به قلب سپیدت سیاهپوش کسی
بجز شهید محّرم نمی شوم هرگز
نَمی فُرات بیاور چرا که من قانع
به سلسبیل و به زمزم نمی شوم هرگز
در انتهای غزل من دوباره می خواهم
فقط برای تو باشم نمی شوم هرگز

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ احسان بمانی

آدم شود هر آنکه به اندازه نَمی
گرید برای اشرف اولاد آدمی
این اشک ها چه معجزه ها که نمیکند
بر هر دل شکستۀ آشفته ماتمی
سرمایۀ قیامت من گریه من است
حتی به قطره ای و نه یا قدر شبنمی
کی میشود که جان بدهی قلب مرده را
با آن دم خدایی عیسی بن مریمی
اصلاً بعید نیست خدا را چه دیده ای
جان میدهم برای تو آخر محرمی
آقا فدای نامِ شما،نام کربلا
هر دو شده بهانۀ هر گریه و غمی
قربان محتشم که چه زیبا سروده است
بازاین چه شورش است که در خلق عالمی

حی علی البکاء که محرم رسیده است
وقت عزا و نوحه و ماتم رسیده است

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی ناظمی

ای دل محرم آمده وقت عزا شده
ماه عزای حضرت خون خدا شده
ماتم میان چشم همه موج میزند
چشمان گریه چشمه شور و شفا شده
ما اهل روضه زنده به بوی محرمیم
دلهای ما حسینیه ی کربلا شده
بازار و کوچه ها همه با گریه آشناست
هرجا گذر کنی غم عظمی به پا شده
دستی که وقف روضه شده سینه میزند
مرهم به زخم سینه خیر النسا شده
صاحب عزای مجلس ارباب مادر است
با دست های فاطمه هیئت بنا شده

******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محمد حسن بیاتلو

در سینه ام ولای شما موج می زند
شوق حـــریم کرب و بــلا موج می زند
این جا نشسته ایم که شاید نظر کنی
این جا که ازدحام گدا موج می زند
وقتی زچشم های همه اشک می چکد
لطف و عطا و عفو خدا موج می زند
وقتی به یاد علقمه ات خیس می شویم
دریـا زدیده ی تر ما مــوج می زند
روضه نشین حضرت سالار زینبیم
تا ذکـــر سید الشهدا موج می زند
اصغر زفرط تشنگی از هوش رفته است
با من بگو فرات چرا موج می زند؟

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

تمام حاجت ما را خدا به ما داده
که از صفای حسینش به ما صفا داده
تمام آرزویم دیدن محرم بود
که فیض درک عزایت خدا به ما داده
بهار اشک رسید و خدا به دیده ما
ز چشم حضرت زهرا کمی بکاء داده
به قیمت همه عالم نمی دهم هرگز
دل شکسته ی خود را که حق عطا داده
برای درک محرم به خود رجوعی کن
که اصل طینت ما را زکربلا داده
از آنکه هستی خود را تمام داده حسین
خدا خدایی خود را به خونبها داده
هرآنکه خدمت دائم دراین حرم دارد
گرفته آنچه خدایش به انبیا داده
**
شاعر این را اگر میشناسید لطفاً اطلاع دهید

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محمد حسن بیاتلو

این روزها که حال و هوایم بهاری است
یک آسمان، ستاره از این چشم جاری است
شرمنده ام که خرج عزایت نمی کنم
شرمنــده ام قسم به خــدا از نداری است
بوی محرم ات همه جا را گرفته است
حالا نصیبـم از غــم تو آه و زاری است
اسپند و شال و بیرق و زنجیر حاضر است
دل گرم ناله کردن و دل بی قراری است
چشمت چرا محل به دو چشمم نمی دهد
از چشم من ز داغ شما گریه جاری است
هرکس که خواستید به او کربلا دهید
مـا تابعیم و لطف شما اختیــاری است

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ سعید توفیقی

شکر خدا هنوز تو را گریه می کنم
از ابتــــدای روز تو را گـــریه می کنم
بی اختیار تا به حسینیه می رسم
با اشک و آه و سوز تو را گریه می کنم

ممنونم از شما که مرا راه دادی ام
در پای روضه ات دل پر آه دادی ام

باران عشق نم نمتان باورم نبود
اصلاً طلوع ماتمتان باورم نبود
اینکه ، دوباره اذن دهی تا که من شوم ….
….گریه کن محرّمتان باورم نبود

بر لطف خویش شاهد عینی نمودی ام
شکر خدا دوباره حسینی نمودی ام

در تکیه ات نشسته ام و زار می زنم
دارم تمام نام تو را جار می زنم
با شور تو به مرتبه ی خلسه می رسم
طعنه به هرچه عاقل و هشیار می زنم

شکر خدا که قطره ز دریا گرفته ام
در کوچه های سینه زنی جا گرفته ام

دارم دوباره از غمتان گریه می کنم
با ضرب نوحه و دمتان گریه می کنم
شکرخدای عز وجل که هنوز هم
تحت لــوای پرچمتان گریه می کنم

این اعتقاد ماست وَ هرگز شعار نیست
چیزی شبیه به عَلمت مانــدگار نیست

امسال هم برای خودت وقفمان بکن
در خاک کربلای خودت وقفمان بکن
یک گوشه ای به ما بده از کار هیأتت
در مجلس عزای خودت وقفمان بکن

با دست خویش روزی هر روزمان بده
اشک روان و سینه ی پر سوزمان بده

ای نفس مطمئنه به ما اعتماد کن
ارباب عاطفه ز گدا نیز یاد کن
از سفره ی وسیع شما کم نمی شود
امسال رزق هیأتی ام را زیاد کن

ارباب بازهم به گدایت کرم نما
از هر جهت برای خودت نوکرم نما

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رحمان نوازنی

این کاسه های اشک دو تا چشمه شفاست
این آب گرمِ چشمه تنزیهی خداست
کم حرف می زنیم و فقط گریه می کنیم
چون اشک صادقانه ترین گفتگوی ماست
سرگرم دیدن ” من و ما ” هم نمی شویم
در بین گریه ها سر ما گرم کربلاست
اینجا حسینه است ؛هوایش بهشتی است
اینجا نفس بکش که هوایش پر از خداست
اینجا به روی عرش الهی نشسته ایم
چون بال جبرییل خدا فرش این عزاست
آقا دو دست ما و سر زلف نیزه ات
زلفی که روی دست خدا سمت ما رهاست

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محمد رفیعی

ای کاش این غزل و غمش، ابتدا نداشت
جغرافیا برای زمین ،کربلا نداشت
این شعر داغ زد به دلم تا نوشته شد
این بیت ها مرا به چه رنجی که وا نداشت
فرمان رسیده بود کماندار را و بعد…
…تیر از کمان رها شد و طفلی که نا نداشت
قصد پسر نمود و به قلب پدر نشست
تیری که قدر یک سر سوزن خطا نداشت
تنها حسین مانده که دیگر به پیکرش
جایی برای بوسه ی شمشیرها نداشت
بر سینه اش نشست و خنجر کشید و … نه
دیگر غزل تحمل این صحنه را نداشت
این جنگ و سرنوشت غریبش چه آشناست
قرآن دوباره جز به سر نیزه جا نداشت
تنها سه سال ، آه سه سال عمر کرده بود
اما کسی به سن کمش اعتنا نداشت
با چشمهای کوچک خود دید آنچه را
گرگ درنده هم به شکارش روا نداشت
پایان گرفت جنگ و به آخر رسید … نه
این قصه از شروع خودش انتها نداشت

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

دلم همیشه گرفته به یاد کرب و بلا
مقــدس است برایم همیشه شال عزا
همیشه و همه جا دم زنینوا زده ام
مقــدس است برایـم همیشه راه شما
به یاحسین دلم را گره زدند آقا
به لوح سینه من حک شده است یا زهرا
خدا کند که بمیرم نیاید آن روزی
کــه صورتم نشود تر به یاد عاشورا
به عشق کرببلایت همیشه بیمارم
جــوانی ام همه دم وقف اکبر لیلا
رواست جان بدهم از غریبی ات آقا
که تشنه لب شده ای کشته بر لب دریا
کجا روم به که گویم که جسم اطهرتان
سه روز بی کفن افتاده روی خاک بلا
تویی که قاری قرآن آسمان هایی
به روی منـبر نیزه چه می کــنی حالا
**
شاعر این شعر را اگر میشناسید لطفاً اطلاع دهید

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علیرضا دهقانیان

من اشک بخون تپیده ام یا مولا
از چشم غمت چکیده ام یا مولا
دانی که چرا مرید راهت شده ام
از بسکه یزید دیده ام یا مولا
**
گویند تمام روز ها عاشوراست
گویند تمامی زمین کرببلاست
این حرف بجاست چون کسی مثل حسین
هر موقع و هر کجا که باشد تنهاست
**
هر همسفری که برده بودی مولا
بر دشنه ی خون سپرده بودی مولا
آن لحظه که رو بسوی میدان کردی
هفتاد و دو زخم خورده بودی مولا
**
هم دشت بزیر خونشان بود دریغ
هم خون شفق بر آسمان بود دریغ
آن روز غروب را مجسم بکنید
آن سرخترین روز جهان بود دریغ
**
همزاد دلیری و شجاعت بودی
همپایه آسمان مناعت بودی
در مسجد کربلا در آن ظهر غریب
هم پیشنماز و هم جماعت بودی

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ نادر حسینی

من با حسین آدم و عالم خریده ام
دنیا و آخرت همه با هم خریده ام
شکر خدا که گریه کن روضه ها شدم
با چشمهام چشمه ی زمزم خریده ام
او صله داده است که من بعد چند سال
پیراهنی برای محرم خریده ام
با بچه های هیئت همرنگ گشته ام
من هم لباس مشکی ماتم خریده ام
تنها غمی که هست در عالم غم شماست
شادم از اینکه یک دل از این غم خریده ام
باید که با حسین خدا را به جان خرید
با این حساب من چقدر کم خریده ام

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

هی خیس میشویم وعطشناک می رویم
مـا تـشنگان بـه چشمه ی افلاک میرویم
نا پاک و پاک هرچه که هستیم و بوده ایم
ایـنـجـا کــه آمـدیـم هـمـه پـاک مـی رویم
با گریه بر شــمـا مــتولد شــدیــم و بــاز
بـا روضـه ی وداع تـو در خاک می رویم
سیـنـه نمی زنـیـم پـروبـال مـی زنـیــم
تــا بـیـکران به سینه ی صدچاک میرویم
ایــاک نسـتـعـیـن مـن اسـم قشنگ توست
ما بـا تـو تا پـرسـتـش ایـاک مــی رویــم
**
شاعر این شعر را اگر میشناسید لطفاً اطلاع دهید

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محمد سهرابی

خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد
جز گریه ی طفلانه ز من هیچ نیاید
دیوانه محال است خطر داشته باشد
با ما جگری هست که دست دگران نیست
از جرآت ما کیست خبر داشته باشد
اینجا که حرام است پریدن ز لب بام
رحم است بر آن مرغ که پر داشته باشد
تیغ کرم تو بکند کار خودش را
هر چند گدای تو سپر داشته باشد
در فضل تو امید برای چه نبندم
جایی که شب امید سحر داشته باشد
چون شمع سحرگاه مرا کشته ی خود کن
حیف است که گریان تو سر داشته باشد
بگشای در سینه ی ما را به رخ خویش
شاید که دلم میل سفر داشته باشد
می گریم و امید که آن روز بیاید
بنیاد مرا سیل تو برداشته باشد
رحمت به گدایی که به غیر تو نزد روی
هرچند که خلق تو گهر داشته باشد
خورشید قیامت چه کند سوختگان را
در شعله کجا شعله اثر داشته باشد؟
ما را سر این گریه به دوزخ نفروشند
حاشا که شرر هیزم تر داشته باشد
ما حوصله ی صف کشی حشر نداریم
باید که جنان درب دگر داشته باشد
ما را به صف حشر معطل نکن ای دوست
هر چند که خود قند و شکر داشته باشد
دانی ز چه رو زر طلبیدم ز در تو
چون وقت گدا قیمت زر داشته باشد
ما در تو گریزیم ز گرمای قیامت
مادر چو فراری ز پسر داشته باشد
جز گریه رهی نیست به سرمنزل مقصود
هیهات که این خانه دو در داشته باشد
عدلش نرود زیر سوال آن شه حاکم
گر چند نفر را به نظر داشته باشد
گفتی که بیایید ولی خلق نشستند
درد است که شه سائل کر داشته باشد

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

آن باده ای خوش است که نذر سبو شود
آن غصه ای خوش است که آه گلو شود
اصلاً به یک دوقطره نباید بسنده کرد
آن چشمه،چشمه است،که یک روز”جو” شود
وقتی دلم شکست،گرو میگزارمش
خوب است، آبروی جگر “آب رو” شود
عشاق راه دربه در ناله ی هم اند
مستانه ناله کن که دلی زیرو رو شود
ما در حسینیه به خداوند می رسیم
ذکر حسین جلوه کند ذکر هو شود
روزی اگر بناست که قربا نی ام کنند
اینکار بهتر است به ابروی او شود
باید که سجده کرد خدا، یا حسین را ؟
فردا که باخدای خودش روبررو شود
آقایی کریم اجازه نمی دهد
تا اینکه دست ما به صف حشر رو شود
این گریه ی برای توعین طهارت است
عابد چرا معطل آب وضو شود
هرکس که سربه زیر تو شد سربلند شد
بی آبرو کنار تو با آبرو شود

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مهدی ماهوش

وقتی که بی قرار غمت رب العالم است
عبدی چو من به روضه توجان دهدکم است
من نوکر یکی دوشب تو نیَم حسین
هــر لحظه لحظه ی همه عمرم محرم است
دارم نیازها به درخانه ات ولی
گــریه برای تو به نیــازم مقـدم است
اشکی که میتراود از عمق وجود من
ولله جــاودانه تر از چاه زمزم است
اشکی که خالصانه بریزد برای تو
احیا کننده ی دم عیسی بن مریم است
آنجا که روضه ی تو بود جنت من است
جنت برای من تو نباشی جهنم است

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

تن که بیمار طبیبان شد دچارش بهتر است
دل که نذر کربلا شد بی قرارش بهتر است
بردن چیزی به دربار کریمان خوب نیست
سائل آقا شدن اصلاً ندارش بهتر است
ما چرا بی چاره، آنها که حسینی نیستند
هر که شد وقف محرم روزگارش بهتر است
فاطمه با گریه اش ما را اسیر خود نمود
آری آری گریه اصلاً گریه دارش بهتر است
نوکری آسوده میمیرد که بیند بعد او
در غلامی از خودش ایل و تبارش بهتر است
سن پیری بیشتر از هرچه باید گریه کرد
میوه خسته زمستان آب دارش بهتر است
روز روشن بود آقا کشته شد پس بعد از این
گریه ماه محرم آشکارش بهتر است

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محسن ناصحی

گرچه یکی یکی و جدا می برندمان
شکر خدا به کرببلا می برندمان
ماه محرم است و زمان ،غرق ماتم است
باز این چه شورش است و کجا می برندمان؟
ما نذر کرده ایم که قربانیش شویم
دارند یک به یک به منا می برندمان
حالا که حجم کل حسینیه ها کم است
از خاک کنده و به سما می برندمان
اول میان خیل ملک سینه می زنیم
بعداً به هیأت شهدا می برندمان
سربند یا حسین به ما می دهند و بعد
با هروله به عرش خدا می برندمان
جان می دهیم در وسط روضه ها سپس
در خاک با لباس سیا می برندمان
این دل حسینی و رضوی بوده از ازل
از کربلا بهشت رضا می برندمان
گیرم به کربلا نرسیدیم تا به حال
یک روز عاقبت رفقا ! می برندمان

**********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسین سنگری

باید غزل برای دل بی قرار گفت
از لحظه های پر شده از انتظار گفت
از مشرق نگاه تو بر اوج نیزه ها
از قامتی شکسته ولی استوار گفت
از رویش دوباره ی فصل بهار غم
یا از شروع حادثه ای ناگوار گفت
از مشک پاره پاره ی افتاده بر زمین
از رویش دو دست، در این خاکسار گفت
از شعله ای که در تب آن سوخت خیمه ها
از زخم پای دخترکان، درد خار گفت
ای خیمه های سوخته طاقت بیاورید
باید که شعله شعله از این لاله زار گفت
وقتی عطش لبان زمین را ترک زده ست
باید ترک ترک غزل گریه دار گفت
بگذار تا گره زنم این بیت را به عشق
با عشق می شود غزلی سوگوار گفت
هفتاد و دو کبوتر خونین میان شعر
شاعر بگو کدام؟ خزان یا بهار گفت؟
از گوشه ی حسینی ساز شکسته ات
یک یا حسین از ته دل یادگار گفت
در پیچ و تاب حادثه ی سرخ کربلا
یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ عباس احمدی

ما را نسیم پرچم تو زنده می کند
زخمی است دل که مرهم تو زنده می کند
خشکیده بود چند صباحی قنات اشک
این چشمه را ولی غم تو زنده می کند
آه ای قتیل اشک، نفس های مرده را
شور تو، روضه و دم تو زنده می کند
ای خونبهای عشق، چه خوش گفت پیر ما:
اسلام را محرم تو زنده می کند
ما با غذای نذریتان رشد کرده ایم
جان را عطای حاتم تو زنده می کند
آقا جسارت است، ولی داغ شیعه را
انگشتر تو، خاتم تو زنده می کند
بالای تل هم آتش این قوم خفته را
آن خواهر مکرم تو زنده می کند
این کشته فتاده به هامون حسین اوست
خود را به اسم اعظم تو زنده می کند
فردای محشر و غم و طوفان وتشنگی
ما را امید زمزم تو زنده می کند

*************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ هاشم وفائی

پیش ازآنی که عزادار محرم باشی
سعی کن درحرم دوست تو محرم باشی
خاک ازحُرمت شش گوشه او حُرمت یافت
گرشوی خاک رهش قبله عالم باشی
منزلت نیست تو را بی مدد مهرحسین
گرچه موسی شوی و عیسی مریم باشی
گرچه نیکوست به اندوه و غمش ناله زدن
سعی کن زینت این روضه و پرچم باشی
همره زمزم اشکی که تو را بخشیدند
می توان مُحرم بیت لله اعظم باشی
شادی هردو جهانت بخدا تأمین است
گردراین ماه عزا همسفر غم باشی
صاحب بزم حسین است، علی وزهرا
نکند غافل ازاین محفل ماتم باشی
به همان دست و سر و سینه مجروح قسم
شرط عشق است براین زخم تو مرهم باشی

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

ما از ازل اسیر تو، بیمار زینبیم
دیوانه‌ی توأیم و گرفتار زینبیم
بی اذن او که اشک ز دیده نمی‌چکد
ما ریزه‌خوار چشم گوهربار زینبیم
ما را خدا برای عزای تو خلق کرد
ما در عزا، شیعه رفتار زینبیم
سوگند بر محبّتی که تو داری به اسم او
ما در محرّم تو، عزادار زینبیم
وقتی که هست حاجت تو یک دعای او
ما سائل همیشه‌ی دربار زینبیم
تنها خدا بخاطر او بگذرد ز ما
ما روسفید رحمت بسیار زینبیم
او صاحب اجازه‌ی رفتن به کربلاست
ما تا حرم دخیل و گرفتار زینبیم
او هر چه داشت پای امام غریب ریخت
ما شیعه تداوم ایثار زینبیم
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ موسی علیمرادی

به زیر بیرقتان تا که جایمان دادند
به عطر سیب حریمت شفایمان دادند
برای رفتن تا هیئت شما آقا
زبال هر ملکی دست و پایمان دادند
پراز غبار پر از گرد و خاک ها بودیم
به اشک روضه ی آقا جلایمان دادند
به عشق گفتن نام حسین زهرا بود
اگربه ما نفسی یا صدایمان دادند
به دست حضرت آقا همه مسلمانیم
به دست حضرت آقا خدایمان دادند
برای درک فضای بهشت و جنت حق
زخاک عرش خدا کربلایمان دادند

**********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مهدی صفی یاری

از روز اولی که دو عالم درست شد
نام تو را که برد خدا ، غم درست شد
جن و ملک تمام برایت گریستند
حتی به عرش خیمه ماتم درست شد
نام تو را نوشت خدا روی هر دلی
زآنجا به بعد عشق تو کم کم درست شد
دریا گریست…تا به خود آمد غروب شد
از غربت تو ماه محرّم درست شد
گندم که خورد رانده شد و بعد سالها
در مجلس عزای تو آدم درست شد
ای غربت تو اشک مدام پیمبران
از اشک روضه های تو زمزم درست شد
تو کیستی؟ غریب تر از تو خدا نداشت
از روز اولی که دو عالم درست شد
هر مشکلی که داشت دلم تا خدای را ….
…. یکبار من قسم به تو دادم درست شد
نیزه کجا و شانه پیغمبری کجا؟
تاگفت: «یا اخیّ» روضه ما هم درست شد

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ موسی علیمرادی

هرگز گره ام از علمت وا شدنی نیست
غیر از تو کسی دردل من جا شدنی نیست
باید تو به من اشک دهی ورنه عزیزم
این چشمه خشکیده که دریا شدنی نیست
هر جا که حسین است همانجاست بهشتم
پس هیچ کجا غیر تو زیبا شدنی نیست
مجنونم و از عمر خودم درک نمودم
یک لحظه بدون غم لیلا شدنی نیست
باید نفسی مر ثیه خوانت شده باشد
ورنه دم عیسا که مسیحا شدنی نیست
از نوکر بدهم که بپرسید بگوید
ارباب به خوبی تو پیدا شدن نیست
پیراهن مشکی مرا دوخته زهرا
بادست شکسته که مداوا شدنی نیست

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ عباس احمدی

من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم
نوکر نبوده ای که بدانی چه می کشم
هر کس به عشق هیئت تو کرده خدمتی
من کفش جفت می کنم و مست و سرخوشم
در قبض و بسط روح ولی مانده ام هنوز
شرمنده تلاطم این نفس سرکشم
اسم تو هست بر لبم و می کنم گناه
از روی مهدی تو خجالت نمی کشم
ای تشنه گرچه آب نخوردی خودت ولی
آبی بریز روز قیامت بر آتشم
با اشک من برات حرم خواهم از شما
شکر خدا که فاطمه کرده سفارشم
روز عزای اشرف اولاد آدم است
ما گریه می کنیم بر این شعر محتشم

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ هاشم طوسی

هر دم در آستانه ی عشقت گدا شدم
از معصیت رها شدم و با خدا شدم
معجون شیر مادر و اشک عزایتان
بر جان من نشست و به تو مبتلا شدم
آندم که تربت تو به کامم گذاشتند
دلداده ی تو و غم کرب و بلا شدم
با واژه های بر لب خشکیده ات سلام
با ماجرای تشنگی ات آشنا شدم
هر دفعه بر در تو زمین خورده آمدم
در زیر پرچم و علمت باز پا شدم
دیدم که بسته شد در رحمت بر روی من
وقتی به قدر یک نفس از تو جدا شدم

رویای بیکرانه و شیرین هر شبی
آقای ذره پرور و سالار زینبی

بر روی برگ برگ غزل جای شبنم است
اشکت به زخمهای دلم مثل مرهم است
زهرا نگاه کرده به من نوکرت شدم
جنس دل و تراشه ی این سینه از غم است
دار و ندارتان همگی خرج من شده
گر جان دهیم پای عزاداریت کم است
اینجا چه خوب باشی و بد راه می دهند
طرز خرید کردن ارباب در هم است
هر ساله شال و بیرق و پیراهن سیاه
چشم انتظار دیدن ماه محرم است
نقش است بر کتیبه ی دل شهر محتشم
(باز این چه شور است که در خلق عالم است)
(مسلم)بگو به فاطمه دل زیردین توست
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ جواد حیدری

وقتی خدا به خلقت تو افتخار کرد
ما را برای نوکری ات اختیار کرد
کشتی هیچ‌کس به دل ما محل نداد
اما حسین آمد و ما را سوار کرد
تا داغ تو جگر بخراشد به سینه‌ها
برق نگاه تو دل ما را شکار کرد
گر روضه‌ات نبود که ما دین نداشتیم
دین را برای ما غم تو استوار کرد
جانم فدای آنکه تمامی عمر خویش
بر درگه تو خدمت بی‌انتظار کرد
هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی‌رود
یک لحظه کسی که برای تو کار کرد
دنیا و آخرت همه مدیون زینبیم
ما را صدای ناله او بی‌قرار کرد
گیرم که گریه‌ها شده مرهم به زخم تو
باید به داغ ساقی لشکر چه کار کرد؟

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ یوسف رحیمی

با نور خود سرشت مرا ناب ناب کن
من را برای نوکری ات انتخاب کن
هر چند بد حساب شدم، بی وفا شدم
اما مرا ز گریه کنانت حساب کن
من را به حق مادرت ارباب رد مکن
امشب بیا به خاطر زهرا ثواب کن
اول به دست خالی من یک نگاه … آه
درمانده را اگر دلت آمد جواب کن
در فتنه خیز غفلت و آفات و ابتلاء
قلبم ز دست می رود آخر، شتاب کن
یک گوشه از تجلی خود را نشان بده
یک شب برای عاشق خود فتح باب کن
در آتش فراق حریم الهی ات
این قلب بی‌کشیب مرا کم عذاب کن
من را ببر به جنت الاحرار کربلا
با مسلم و حبیب و وهب ، هم رکاب کن
ما تشنه‌ی بصیرت عباس گونه ایم
در قلب های سینه زنان انقلاب کن
شیب الخضیب فاطمه ! من کشته‌ی توأم
این چهره را ز خون گلویم خضاب کن

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محمد فردوسی

از لحظه ای که با تو شدم آشنا حسین
احساس می کنم که شدم از شما حسین
وقت تولّدم که مؤذّن مرا گرفت
در گوش من به جای اذان گفت: یا حسین
آسوده خاطرم ز عذاب و فشار قبر
آنجا حساب آن دو ملک هست با حسین
رغبت نمی کنم که روم جای دیگری
وقتی که هست نزد تو دارالشّفا حسین
هر کس برای ماتم تو گریه می کند
باشد به زیر پرچم خیرالنسا حسین
هر کس که خرج کرده خودش را برای تو
ترسی ندارد از غم روز جزا حسین
دارم امید این که شما بعد مردنم
خاکم کنید در حرم کربلا حسین
نزدیک یازده شب است آقا گذشته است
امّا نددیده ام رخ صاحب عزا حسین
امشب بیا دعا بنما منتقم رسد
تا که شوم ز مهر تو حاجت روا حسین

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ هدیه ارجمند

هنوز نبض زمان درقیام عاشوراست
هنوز خطبه ی حق در کلام عاشوراست
زمانه معنی این بیت را نمی فهمد
که ذره ذره ی خاکش به نام عاشوراست
نه حرف تشنگی و نه اسارت و مرگ است
تلاش زینب و سقا, دوام عاشوراست
حسین تشنه ی لبیک های مردم بود
همیشه وسعت فکرش امام عاشوراست
صدای خواندن آیات آسمانی را
به روی نیزه شنیدن ,پیام عاشوراست
طلوع میکند از سمت خیمه اش مردی….
دلیل آمدنش انتقام عاشوراست
دگر به فهم غزل هم نمیرسد آنروز….
همیشه واژه ی حسن ختام,عاشوراست

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

شکر خدا به بزم عزای تو آمدیم
یا ایها الغریب برای تو آمدیم
تا می رسیم فاطمه خوشحال می شود
یا فاطمه برای رضای تو آمدیم
ماانتخاب برای شما شدیم
ما از ازل به فیض دعای تو آمدیم
با ذکر یا حسین به معراج می رویم
پیغمبرانه سوی حرای تو آمدیم
میخانه بهشت همین هیئت شماست
باده به دوش و مست ولای تو آمدیم
ماه محرم آمده لبیک یا حسین
ما در جواب آه و نوای تو آمدیم
فردای حشر نزد تو جایی نمی رویم
امروز اگر به صحن و سرای تو آمدیم
سینه سپر کنیم که اربابمان شدی
ما مفتخر از اینکه گدای تو آمدیم
مانند فُطرسیم محرم که می شود
بالی بده که سمت هوای تو آمدیم

***********

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علیرضا لک

از تو خدا بهشت مجسم درست کرد
داغ تو را بهانه آدم درست کرد
آمد تو را به سینه عالم نشاند و بعد
از آتش ضریح تو مرهم درست کرد
بعدا به پای فجر گلویت که سرخ بود
با اشک و آه سوره مریم درست کرد
از قطعه قطعه شعر تو آمد قصیده ساخت
آخر ردیف ناب تو را غم درست کرد
در کوچه های هیئت تو جبریل ماند
از گریه های گریه کنان دم درست کرد
معمار زخم های تو از ابتدای من
در عرش چشم خانه ی شبنم درست کرد
رگ رگ رگ بریده شده ، دست خنجری
از بوسه گاه حضرت خاتم درست کرد
سر شانه های فاطمه لرزید تا به حشر
وقتی خدا نسیم محرم درست کرد

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ یوسف رحیمی

وقتش شده که هستی خود را فدا کنیم
تا این که نذر روضۀ خون خدا کنیم
وقتش شده که مثل حسینیه های اشک
دل را به رنگ پرچم ماه عزا کنیم
وقتش شده که در دلمان با محرمت
آقا دوباره هیئت گریه بنا کنیم
چشمی بده که هر شب روضه به پایتان
در آن هزار خیمۀ ماتم به پا کنیم
اشکی بده که دیدۀ خود را برایتان
تا روز حشر چشمۀ آب بقا کنیم
قسمت شده دوباره شب جمعه یا حسین
با نامتان حسینیه را کربلا کنیم
یک لحظه هم نمی شود آقا دخیل دل
از پرچم سیاه عزای تو وا کنیم
با یک سلام، می شود از راه دور هم
دل را دوباره زائر قبر شما کنیم

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ هانی امیرفرجی

من یک کبوترم که تویی شهپرم حسین
صد شکر در هوای غمت میپرم حسین
اربابِ من تویی و به کس نیست مُرتَبط
در آستان کوی تو گر نوکرم حسین
بی شک بدون لطف تو من غرق میشدم
ای کشتی نجات من و یاورم حسین
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین
من هم ز داغ تو به خدا قول میدهم
تا اینکه زنده ام بزنم بر سرم حسین
آخر به جرم چه کفنت نیزه ها شدند؟
آقای خوب و از همه کس بهترم حسین
باید که مثل پیکر تو زیر آفتاب
بی غسل و بی کفن بشود پیکرم حسین

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ یوسف رحیمی

شب جمعه کنار شش گوشه
دل من حالت عجیبی داشت
می شنیدم صدای قلبم را
چشم من حس بی شکیبی داشت
**
حرمش از ملائکه پر بود
انبیا در طواف شش گوشه
و ثواب هزار حج را داشت
به خدا هر طواف شش گوشه
**
شب جمعه ضریح اطهر او
غرق نور حضور فاطمه بود
به خودم آمدم و فهمیدم
بر لبم این نوا و زمزمه بود:
**
«شب های جمعه فاطمه ، با اضطراب و واهمه
آید به دشت کربلا ، گردد به دور خیمه ها
گوید حسین من چه شد ، نور دو عین من چه شد … »
**
سمت پائین پا که می رفتم
ناگهان چشم‌های من تر شد
آنقدر اشک ریخت تا آخر
روضه خوان علی اکبر شد
**
یک به یک گفت روضه ها را تا
پای شش‌گوشه از نفس افتاد
آه گویا کنار پیکر او
حضرت عشق ناله سر می‌داد:
**
«جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید …»
**
از نگاه پر از تلاطم من
زمزم عشق و اشک جاری شد
آه از خیمه تا کنار فرات
عطش و داغ مشک جاری شد
**
خنکای شریعه هم می‌خواند
دم به دم از غریبی سقا
هم نفس با صدای موج فرات
مادری دم گرفته بود آنجا:
**
«سقای دشت کربلا اباالفضل
دستش شده از تن جدا اباالفضل … »
**
آن طرف تر نگاه می‌کردم
شکوه و اشک و ناله و گله را
می شنیدم کنار غربت تلّ
دم به دم ضجه های سلسله را
**
ناگهان در حوالی گودال
محفل گریه های زینب شد
زینب آمد کنار شش‌گوشه
کربلا کربلای زینب شد
**
رفت قلبم کنار بالا سر
آه انگار سر به پیکر نیست
همه‌ی کائنات می‌لرزند
گوش کن این صدای خواهر نیست؟
**
«این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست … »
**
بانگ ندبه مرا به خود آورد
صبح جمعه رسیده بود از راه
دل من داشت «العجل» می خواند
در کنار ضریح ثارالله

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

وقتی حسین آمد و دست مرا گرفت
حس میکنم که دور و برم را خدا گرفت
بانیِّ روضه هایِ تو در عرش فاطمه ست
در هیئتِ بهشت ، عزایِ تو را گرفت
سینه زنانِ تو همگی عیسَوی دَمَند
پس میشود ز نوکران تو هم شفا گرفت
عالم بدون کرب و بلا ارزشی نداشت
عشق حسین آمد و دنیا بها گرفت
فردا اسیر ِ هول قیامت نمیشود
امروز زیر پرچمتان هرکه جا گرفت
بوی بهشت میرسد از هیئتِ حسین
از بس ملک رسید و سپس ارتقا گرفت
اذن زیارت حرمت دست زینب است
باید فقط ز خواهر تو کربلا گرفت
هنگامه ی قیامت دنیا مُحَرم است
موج الحسین آمد و دل را فرا گرفت
هر ذره بی حسین زمین گیر میشود
هر دانه ای ز خاک حسین گفت و پا گرفت
آزاده نیست هرکه غلام حسین نیست
وای از دلِ کسی که به نام حسین نیست

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ سید محمد جواد شرافت

در سینه ای که عشق شما موج می زند
سر چشمه های نور خدا موج می زند
با یادتان زلالترین قطره های اشک
در چشمهای عاشق ما موج می زند
وقتی که پرچم حرمت موج می خورد
در او هزار قبله نما موج می زند
آواز خشک العطش کودکان هنوز
در خیمه گاه مانده به جا موج می زند
رودی که گفته اند دلش سخت سنگی است
آرام مانده است و یا موج می زند ؟
از او چقدر خاطره در ذهن کربلاست
تا جاری است خاطره ها موج می زند
در خیمه آب نیست و گهواره تشنه است
آن رود رو سیاه کجا موج می زند ؟
وقتی که ساقی حرم از دست رفته است
دیگر فرات آب چرا موج می زند ؟
می خواهد اشک طفل تو را در بیاورد ؟
اینگونه با صدای رها موج می زند
اما نه ! جای گریه علی خنده می کند
خونش اگر چه در همه جا موج می زند
در چشم ذوالفقار که خونخواه کربلاست
طوفان سرخ خشم خدا موج می زند

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

چرا بکوی محبت نمی بری ما را
سبب زچیست نگارا نمی خری ما را
کبوتر حرمم ، گوشه قفس مردم
برای اوج گرفتن بده پری ما را
خدا کند به دلت مهر این غلام افتد
به رنگ سرخ شهادت در آوری ما را
برای کشتن من حاجتی به خنجر نیست
تو قتل نفس نمودی به دلبری ما را
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

در عرش و فرش صحبت زهرا، ثنای توست
پیداست که لوای دو عالم لوای توست
درمجلست کلیم شدن پخش می کنند
این جلوه های موسوی در عزای توست
درما تو جلوه می کنی و گریه می کنیم
این یا حسین گفتن ما هم صدای توست
در این دو ماه دین خدا رشد می کند
اینها تمام از برکات عزای توست
خونت که ریخت مالک هستی شدی حسین
پس مکه و زمین نجف هم برای توست
جوینده کمال به شهر تو می رسد
بالاتر از بهشت خدا کربلای توست
باگریه می شود به فیوضات تو رسید
پس روضه تو واسطه فیض های توست
صوت الحزین زینب تو شیعه پرور است
سوز صداش باطن کرب و بلای توست
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

درطریقت زحمت بسیارها باید کشید
تا تقرب منت جام بلا باید کشید
یار ما بدنیست از ما یک ملاقاتی کند
گه کریمان را به بالین گدا بایدکشید
در مسیر دلبر ما چشم پاکی واجب است
گرنظرخورد انتقامش را ز مابایدکشید
نیست توجیه قبولی دیدگان خشک را
ازمیان چاه،گاهی آب را بایدکشید
وقت روضه زودتر از هرچه بایدگریه کرد
سفره که آماده شد،فورا غذا بایدکشید
الدوا عندالحسین و الشفاعندالحسین
بهردرمان یافتن دست از دوا بایدکشید
رفته رفته وقت ما دارد به پایان می رسد
تا که عمری هست ناز یار را بایدکشید
رو به قبله کردن ما بین قبر انصاف نیست
صورت ما را به سمت کربلا بایدکشید
عاشقان بی کفن ها ،با کفن بیگانه اند
بعد مردن روی ما یک بوریا بایدکشید

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محمد فردوسی

ما گرفتار علمدار تو هستیم حسین
از ازل یار علمدار تو هستیم حسین
سمت نوکری ما سمتی دیرینه است
عبد دربار علمدار تو هستیم حسین
ما اگر مهر تو داریم همه مدیون
لطف بسیار علمدار تو هستیم حسین
مادرت فاطمه ما را چقدر کرده دعا
چون که غمخوار علمدار تو هستیم حسین
هم بدهکار تو لطف فراوان توایم
هم بدهکار عمدار تو هستیم حسین
روز رجعت ز عنایات تو ان شاءالله
ما علمدار علمدار تو هستیم حسین
شاد از آنیم که در روز قیامت حتّی
در پی کار علمدار تو هستیم حسین
اشک می بارد از این مشک دو دیده امروز
ما عزادار علمدار تو هستیم حسین
انتقام غم عظمای تو را می گیریم
ما ز انصار علمدار تو هستیم حسین

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

عطری که از حوالی پرچم رسیده است
ما را به سمت مجلس آقا کشیده است
از صحن این حسینیه تا صحن کربلا
صد کوچه وا کنید، محرّم رسیده است
دست ازل دو چشم مرا وقف گریه کرد
اصلاً مرا برای همین آفریده است
آقا ببین برای عزای تو مادرم
پیراهن سیاه برایم خریده است
نورش نمی دهند و بهشتش نمی برند
چشمی که روضه های شما را ندیده است
هرچند صد پیاله تو را گریه کرده اند
امّا هزار قطره ی اشک نچییده است

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ یوسف رحیمی

این روزها غم تو مرا می‌کشد حسین
شب های ماتم تو مرا می‌کشد حسین
تا آن دمی که منتقم تو نیامده ست
سرخی پرچم تو مرا می‌کشد حسین
از لحظه‌ی ورودیه تا آخرین وداع
هر شب ، محرّم تو مرا می‌کشد حسین
هنگام پر کشیدن یاران یکی یکی
اشک دمادم تو مرا می‌کشد حسین
داغ علی اصغر و عباس و اکبرت
غم‌های اعظم تو مرا می‌کشد حسین
از قتلگاه تو چه بگویم؟ حکایتِ
انگشت و خاتم تو مرا می‌کشد حسین
بر نیزه در مقابل چشمان خواهری
گیسوی درهم تو مرا می‌کشد حسین
سالار سر بریده‌ی زینب سرم فدات
هستی فاطمه! پدر و مادرم فدات

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

تا تو دردم می‌دهی آن را دوا حس می‌کنم
عافیت را در میان هر بلا حس می‌کنم
بهترین اوقات عمرم در میان روضه‌هاست
خویش را در خانه‌ی خیرالنسا حس می‌کنم
بهتر از ماه مبارک در محرم تائبم
حال استغفار را در روضه‌ها حس می‌کنم
این زمان با آن مکان تأثیرشان عین هم است
در محرم خویش را در کربلا حس می‌کنم
سینه‌چاک سینه‌ی عریان یار زینبم
می‌زنم بر سینه چون این درد را حس می‌کنم
بین توحید و تجلی نسبت عینیت است
پس خودم را پیش تو پیش خدا حس می‌کنم
تو همان روضه شدی و من همان گریه شدم
تو مرا حس می‌کنی و من تو را حس می‌کنم
قیمت پایین پایت مثل بالای سر است
عرش بالا را همین پایین پا حس می‌کنم
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد
آقا نشد هر آن که برایت گدا نشد
مقصود از تکلم طور از تو گفتن است
موسی نشد هر آن که کلیم شما نشد
روز ازل برای گلوی تو هیچ کس
غیر از خدای عز و جل خون بها نشد
در خلقتش زمین و مکان های محترم
بسیار آفرید ولی کربلا نشد
گر چه هزار سال برای تو گریه کرده اند
یک گوشه از حقوق لب تو ادا نشد
ما گندم رسیده شهر ری توایم
شکر خدا که نان تو از من جدا نشد
یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم
حالا که کربلای تو روزی ما نشد
داغ تو اعظم است تحمل نمی شود
در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

چگونه بوده دم آخرت نمیدانم
چه سان بریده سر از پیکرت نمیدانم
چگونه خورده گره با نگاه مأیوست
نگاه بی رمق اکبرت نمیدانم
هزار زخم شکوفا به باغ پیکر تو
چگونه تو را دیده مادرت نمیدانم
کجاست آن تن خسته که نیم جانی داشت
کجاست جامه و انگشترت نمیدانم
چگونه باورم آید به حلق خونینت
نشسته بوسه زده خواهرت نمیدانم
به دست و پای ستوران به جای نعل چه بود؟
که شرحه شرحه شده پیکرت نمیدانم
کدام دست خزان نقش تازیانه زده
به جسم همچو گل دخترت نمیدانم

لطفااگرشاعرش رامیشناسید اطلاع دهید

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مهدی صفی یاری

بعد از تو آفتاب به دردی نمی خورد
شبهای ماهتاب به دردی نمی خورد
وقتی تو تشنه ماندی ، از آن روز تا ابد
دجله ، فرات ، آب به دردی نمی خورد
گاهی به دوش جد و گهی روی نیزه ها
دنیا به این حساب به دردی نمی خورد
سنگ ات زدند تا که خدا اجرشان دهد
زآن دم دگر ثواب به دردی نمی خورد
خون را زدم کنار ز پیشانی دلم
خورشید در نقاب به دردی نمی خورد
آقا بس است غربت تو بی شماره است
صد بغچه شعرناب به دردی نمی خورد

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ سید حمید رضا برقعی

هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد
به یاد چایی شیرین کربلایی ها
لبم حلاوت “احلی من العسل” دارد
چه ساختار قشنگی شکسته است خدا
درون قالب شش گوشه یک غزل دارد
بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟
بگو محبت ما ریشه در ازل دارد
غلامتان به من آموخت در میانه ی خون
که روسیاهی ما نیز راه حل دارد

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

گریه میکردم ولی با آن وضو میساختم
داشتم با آبِ رویم آبرو میساختم
گریه ام غسل طهارت بود زیر سایه اش
فطرتم را از گناهان شست و شو میساختم
باید این مِی های جاری را گرفت و جمع کرد
کوزه گر گر میشدم حتماً سبو میساختم
میگرفتم بیشتر زآنچه توقع داشتم
تا خودم را با کریمان روبه رو میساختم
پیرهن مشکی تنم کردم ولی با نخ نخش
ناقصی های دله خود را رفو میساختم
من رسول تُرکم و یک روز کلبش میشوم
چه سحرها در خیالم آرزو میساختم
امتحان کردم خودم روزی نمیگفتم حسین
از شبش تا صبح با آهه گلو میساختم
عمر من طی شد میان سوختن یا ساختن
با لبش میسوختم با زلف او میساختم

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

این اشک نیست، آب زلال و مطّهر است
این چشم نیست، چشمه ای از حوض کوثر است
ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد
چشمی که پای مجلس این روضه ها، تر است
چشمی که بیش تر به خودش، گریه دیده است
فردا کنار فاطمه با آبروتر است
ما خشک می شویم، ولی بار می دهیم
دنیای گریه، مزرعه ی سبز محشر است
فرموده است حضرت صادق: هر آن کسی
گریانِ جدّ ما شده، با من برادر است
در حجّ و در عبادت و در سجده های شب
گریه کن ِحسین، شریک پیمبر است
ما را از این تلاطم دنیا، هراس نیست
تا کشتی نجات حسینی، شناور است
بر من لباس نوکری ام را کفن کنید
نوکر بهشت هم برود، باز نوکر است

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

انسان همیشه بین مرز خیر و شرهاست
تشخیص این دو راه محتاج سحرهاست
باید برای قرب، طی بندگی کرد
معراج بعد از راه‌ها بعد از گذرهاست
باید که از مرز ظواهر آنطرف رفت
زیرا که گاهی پشت آیینه خبرهاست
باید که قبل از دیگران با نفس جنگید
نفس مهذب گشته در حکم سپرهاست
روی درختی که به پای ریشه‌هایش
خون عقیده ریخته، حتما ثمرهاست
باید به عاشورا نظر کرد و نظر داد
نوعا بصیرت‌ها همان نوع نظرهاست
فرمود علی‌اکبر چه باکی دارم از مرگ
تا راه ما حق است، حق در این گذرهاست
حقاً که حق است او ولو تنها
که گفته است مرز حقیقت بیشتر یا بیشترهاست
ای پیر راه ما خیالت جمع باشد
ای پیر راه، فهم جوان‌ها آنقدرهاست
که با ۹ دی فتنه را درهم شکستند
آری به دنبال بصیرت‌ها، ظفرهاست
مثل پدر ما را نوازش کن، بغل کن
امشب شب لطف پدرها بر پسرهاست
فرموده‌اند اولادنا اکبادنا، پس
با این حساب، امشب شب آه جگرهاست

************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ سیدباقرسیدی زاده

املا نمی شدیم و عبارت، خدا نوشت
از هر هجای ما به ظرافت، خدا نوشت
اوقات او صرف کرامات قوم ماست
در شأن ما حدیث و روایت، خدا نوشت
هر کس که از قبیله «سلمان» نمیشود
بر تار و پود شیعه اصالت ، خدا نوشت
در هرم و سوز بندگی اش ذوب گشته ایم
مثل سپند روی حرارت ، خدا نوشت
خط قلم کشیده کشیده شکسته شد
با خط هاشمی به صراحت ، خدا نوشت:
عشّاق اهلبیت، مسیحای عالم اند
از بچه های حیدر و آقای عالم اند

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ عباس احمدی

من به خون لبت ای دوست گرفتار شدم
حال سجاد تو را دیدم و بیمار شدم
در حسینیه ی ارباب شبی خوابم برد
صبح، پشت در یک میکده بیدار شدم
چه شبی بود که از بین دو انگشت شما
ناگهان باخبر از عالم اسرار شدم
شال خوشبوی تو. سبز و علم دوش تو سبز
«دام همرنگ زمین بود گرفتار شدم»
بچه بودم که ابالفضل شفا داد مرا
تا قیامت به علمدار بدهکار شدم
خلق در روضه گرفتند برات عتبات
من بیچاره ولی دیر خبردار شدم
رشته بر گردنم افکنده ای و در پی تو
هر شب آواره ی هر کوچه و بازار شدم
کربلا اوج عزا بود ولی چون زینب
از بلایای پس از شام عزادار شدم
من از آن روز که در بند توأم آزادم
نوکر فاطمه و حیدر کرّار شدم

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

نمی خواهم قیامت غیر تو مال کسی باشم
به غیر از کربلا حیف است دنبال کسی باشم
به دنبال تو می گردم در آنجا مثل این دنیا
تویی آمال من ،من از چه آمال کسی باشم
سری دارم اگر بر تن امانت دار دلدارم
نمی خواهم خیانت کار اموال کسی باشم
سری بر نیزه می بینم تنی بر خاک روز و شب
به سینه محرم اسرار گودال کسی باشم
سر و روی امام نی سوارم بس که مجروح است
نمی خواهم دگر جویای احوال کسی باشم
نه حالی مانده در حالم نه عیدی مانده در عالم
چگونه با چنین منوال خوشحال کسی باشم
به بامی اوج می گیرم که خود از موج خون پرزد
برو ای نفس تا من هم پر و بال کسی باشم
به بال سوخته آموخته دل ،پر گرفتن را
خوش آنروزی که در آتش سبک بال کسی باشم
مدال آتش عشقت به سینه سوز می بخشد
که من رسواترین دل بر لب و خال کسی باشم
عطش را تشنه ام یاران که آتش می زند بر دل
که من شرمنده حلقوم اطفال کسی باشم
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محمد سهرابی

عاشق شدم دوباره سرم را بیاورید
بار گرانِ در به درم را بیاورید
اصلاً سیاه شد که ز داغش شود سفید
ای قوم روضه خوان جگرم را بیاورید
اولاترم من از همه بر گریه برخودم
اول برای من خبرم را بیاورید
بال مگس گرفت ز سیمرغ حوصله
ای اهل گریه پلک ترم را بیاورید
من مست حب شدم سخن از مستحب مگو
ای تاک ها بر شجرم را بیاورید
دستم نمی رسد که بیفتم به پای او
ای اهل اوج بال و پرم را بیاورید
کاشی کنید حوض دو چشم مرا و بعد
هر شب برای من قمرم را بیاورید
نه خوانده می شود نه نوشته ولی بگو
تشدید گریه ی سحرم را بیاورید
هر “یاحسین”زخم جدیدی ست کهنه کار
آن کهنه ی جدید ترم را بیاورید
بر تربتم ز روضه ی اکبر زنید آب
و آن گه به مرقدم پسرم را بیاورید
حالا که تا دیار تو ما را نمی برند
ما قلبمان شکست حرم را بیاورید

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

برای روضه ات آقا نه روضه خوان کافیست
نه چشم های بهاریِ این و آن کافیست
نه اشک ما وَ نه اشک تمامی دنیا
نه گریه های بلند پیمبران کافیست
برای شرح کمی از عنایت تو به ما
نه این حسینیه کافیست نه زمان کافیست
برای اینکه شوم عاقبت به خیر شما
همین دو قطره ی اشکِ شده روان کافیست
برای گریه ی ما ذکر خیر یا زینب
برای گریه ی زینب حسین جان کافیست
برای حل تمام حوائج عالم
اگر کُنَد نگهی شیرخوارتان کافیست
دعای مادر پهلو شکسته ی زینب
برای آمدن صاحب الزمان کافیست
دم از عذاب مزن صبح محشر کبری
همین نیامدن کربلایمان کافیست

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محمد رضا ناصری

عطری غریب از دل قلبت وزیده است
آری نسیم قطره ی اشکم خریده است
آقا دعای مادرتان بعد گریه اش
من را به سمت مجلس اشکت کشیده است
روز ازل که حق ،گل من را سرشته است
از آب دیده ی تو مرا آفریده است
عالم به مهربانی و لطف و کرامتت
در خواب هم مثال تو آقا ندیده است
گیرم سبو سبو ز گل دیده ام گلاب
اشکم به پای ماتمت آقا چکیده است
گر در غم تو من نمک روضه می زنم
از توست به من که نمک ها رسیده است
آماده ی سفر شده ای چون کبوتری
اما پس_ نگاه خودت یاد مادری

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ جواد محمد زمانی

یک شعله داغت از پر جبریل پا گرفت
آدم به ناله آمد و عالم عزا گرفت
الله روضه خواند وَ فَدَیناه جلوه کرد
این لقمه را خلیل ز دست شما گرفت
موسی هم از دیار تو یک روز می گذشت
دستی به سر نهاد و به دستی عصا گرفت
عیسی شبی به مجلس تو رفت و دم گرفت
می گفت روح تازه ای از این غزا گرفت
جسم تو بی کفن چو سلیمان به دشت دید
قالیچه وا نَهاد و سر بوریا گرفت
حتی پیامبر به پیامت امید داشت
آن روز که تو را به سرِ شانه ها گرفت

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ احسان محسنی فر

هر که مرا به روضه تو راه داده است
تاج محبت تو به فرقم نهاده است
از ابتدای خلقت حق در دو چشم ما
تصویری از عزای محرم فتاده است
دست کم از شهید ندارد به محضرت
هر کس که پای پرچم تو ایستاده است
همچون رعیت تو کسی سر بلند نیست
ذاتاً غلام عشق تو ارباب زاده است
بی گریه بر تو هر که نفس میکشد دمی
انگار زندگی خود از دست داده است

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محمد فردوسی

من گریه می کنم که مصفّا کنی مرا
مانند قطره راهی دریا کنی مرا
گرچه برای روضه ی تو کم گذاشتم
دارم امید این که تماشا کنی مرا
با این دو قطره اشک عزایی که ریختم
اصلاً بعید نیست مسیحا کنی مرا
من را در این لباس عزایت کفن نما
تا پیش چشم فاطمه زیبا کنی مرا
آن قدر بین روضه ی تو گریه می کنم
تا بین نوکران خودت جا کنی مرا
گشتم مریض خسته ی دارالشفای تو
با این بهانه ای که مداوا کنی مرا
دور است از کرامت بی انتهای تو
در روز حشر آیی و رسوا کنی مرا
شب های جمعه راهی کرب و بلا شوم
تا همنشین حضرت زهرا کنی مرا
در بین گریه ام به سر و سینه می زنم
تا داغدار زینب کبری کنی مرا

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ یوسف رحیمی

تا خیمه‌ی تقرّب تو پر کشیده ایم
تو نور محض و ما ز تبار سپیده ایم
آقا اگر «مَصارِعُ عُشّاق» کربلاست
در عاشقی به منزل آخر رسیده ایم
با عطر سیب پیرهنت مست می شویم
شیدائی قبیله‌ی عشق و عقیده ایم
دل بر شکوه جنت الاعلی نبسته ایم
وقتی بهشت را به نگاه تو دیده ایم
در بذل جان به راه تو مشتاق تر ز هم
عشق تو را به قیمت جان ها خریده ایم
لب تشنه ایم و در صف پیکار می‌رویم
وقتی که چشمه چشمه حقیقت چشیده ایم
کی دست می‌کشیم از این طوف عاشقی؟
با آنکه صد جراحت شمشیر دیده ایم
جان می‌دهیم و یک سر مویت نمی‌دهیم
در کربلا حماسه‌ی عشق آفریده ایم
هفتاد و دو صحیفه‌ی با خون نوشته ایم
هفتاد و دو کتیبه‌ی در خون تپیده ایم
در جسم ما هنوز تب جانفشانی است
«هَل مِن مُعِین» بی کسی ات را شنیده ایم
خورشید نیزه ها شدی و در هوای تو
بر روی نیزه مثل ستاره دمیده ایم

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

تا به معراج تقرب برسانند مرا
عقب قافله باید بکشانند مرا
تا که در محضر یارم مکانم بالاست
چه خیالیست که پایین بنشانند مرا
بارها جان مرا تا به لبم می آرد
تا که یک بار سلامی برسانند مرا
شد پناهِ همگان هر که پناهنده ی اوست
سگِ اصحابم و از خویش بدانند مرا
جان من عاریه ای بود که نذرش کردم
بگذارید که امشب بستانند مرا
از همه دور کن و از حرمت دور مکن
تو نرانی مرا تا که نرانند مرا
وقفِ سرگرمی طفلانِ سر ِ کوچه شدم
چه خیالیست که دیوانه بخوانند مرا
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محسن عرب خالقی

هر روز پای هر محنت گریه می کنم
بر هر هزار زخم تنت گریه می کنم
با نوحه های هر شب تو گریه می کنم
با روضه های دل شکنت گریه می کنم
یعقوب های چشم من از دست رفته اند
از بس برای پیرهنت گریه می کنم
در بین قبرهم کفن کربلا به تن
از داغ جسم بی کفنت گریه می کنم
گاهی شبیه روز دهم سرخ می شوم
بر لحظه به نی شدنت گریه می کنم
ای سوخته ترین بدن زیر آفتاب
بر زخم تاول بدنت گریه می کنم

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ سید مجتبی شجاع

آخر ز نای نینوای تو می میرم ای حسین
با یاد کربلای تو می میرم ای حسین
بر پرچم سیاه حسینیه ات قسم
در مجلس عزای تو می میرم ای حسین
از روضه وداع تو جان داده مادرم
در پای روضه های تو می میرم ای حسین
تو بنده ی خدایی و من بنده ی توأم
در محضر خدای تو می میرم ای حسین
مثل همان غلام سیاه تو عاقبت
سر می نهم به پای تو می میرم ای حسین
می خواهم از خدا که شب جمعه ای شود
آن شب که من برای تو می میرم ای حسین
آید به گوشم العطش کودکان هنوز
از داغ بچه های تو می میرم ای حسین
دستم تهی اگر چه بود از عمل ولی
شادم که با ولای تو می میرم ای حسین
ای محتشم بخوان که دلم خانه غم است
بازاین چه شورش است که در خلق عالم است

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ جواد حیدری

ما اشک را ز پاکی مادر گرفته ایم
این زندگی ز چشمه ی کوثر گرفته ایم
اذن ورود ما به بهشت خداست اشک
ما از بهشت هدیه فراتر گرفته ایم
اشک غم حسین بُود، خود بهشت ساز
ما بعد روضه زندگی از سر گرفته ایم
آنکه شنید نام حسین و نریخت اشک
دوری از او به امر پیمبر گرفته ایم
ما در کفن ز تربت او نور می بریم
رزق سفر ز خاک همین در گرفته ایم
ما بی حسین پست ترینِ خلایقیم
با نام اوست رتبه ی برتر گرفته ایم
ما در میان روضه ی او تحت قُبه ایم
حاجات خود به روضه مکرر گرفته ایم
تا آب می خوریم صدا می زنیم حسین
این امر از سکینه ی اطهر گرفته ایم

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسین آذری

وقتی برای گریه دلم تنگ می شود
لب با دم حسین هماهنگ می شود
تنها نه دل به یاد تو می سوزد ای حسین
از روضه هایت آب دل سنگ می شود
ای بهترین بهانه برای گریستن
بی تو حنای گریه چه بیرنگ می شود
کافی ست لحظه ای دلم از تو جدا شود
دیگر کُمیت زندگی ام لنگ می شود
جز در مسیر هیئت تو پا نمی نهم
وقتی برای گریه دلم تنگ می شود

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محمد فردوسی

دوباره لحظه ی سرخ قیام عاشورا
دوباره خون به دلم کرده نام عاشورا
نشسته روی لبم السّلام علیک
چه کرده با دل من السّلام عاشورا
برای ناله ی هل من معین تو،لبّیک
بگویم از سر شوق ای امام عاشورا
خدا کند که بمیرم میان روضه تان
از این جراحت بی التیام عاشورا
نفس کشیدن من علّتش فقط این است
بگیرم از ته دل انتقام عاشورا
تمام همّتم این است یارتان باشم
که مستقر بشوم درخیام عاشورا
به زیر بار ستم ها نرفتن ای آقا
بُوَد همیشه و هر جا پیام عاشورا
مگر که زینت دوش نبی نبودی تو
چه شد شکسته شد آن احترام عاشورا

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

بی شک گدای خانه ات آقا شود حسین
هر قطره زود پیش تو دریا شود حسین
فیض گدایی تو به هر کس نمیرسد
باید که زیر نامه اش امضا شود:”حسین”
هر کس شنید کار گنهکار با شماست
خواهد که رو سیاه دو دنیا شود حسین
وقتی که درب خانه ی لطف تو در دل است
ما سینه میزنیم که در وا شود حسین
در روضه ها به قرب خداوند میرسیم
شبهای هیئتت شب احیا شود حسین
آقا جوانِ سینه زنت حاجتش شده:
در کاروان کرب و بلا جا شود حسین
از کودکیم تا دم مرگم به روی لب
تنها حسین بوده و تنها شود:حسین
ای کاش وقت مردن من وقت احتضار
ذکر مدام بر لبم آنجا شود:”حسین”
**
اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حبیب نیازی

بنویس روی صفحه قلم آه کربلا
آتش گرفت باز دلم آه کربلا
دوری ، شکستگی ، دل پرخسته از همه
خیره به قاب عکس حرم آه کربلا
بعد از نماز سجده به تربت به یاد تو
هم آه از خجالت و هم آه کربلا
پیراهن سیاه تو و شال نوکری
ماه عزا و خیمه غم آه کربلا
بغض و سکوت و گریه جانسوز بی کسی
در کوچه ها قدم به قدم آه کربلا
پرچم ، کتل ،حسینیه ،روضه نوای عشق
سینه زنی و نوحه و دم آه کربلا
دلواپسی روز عطش کودک رباب
آب فرات و دست ستم آه کربلا
سقا و مشک پاره و دو دست جدا شده
افتادن امیر و علم آه کربلا
زینب وداع ، حسین اشاره به قلب خون
بر پهلوی شکسته قسم آه کربلا
بانگ نبی روضه گودال قتلگاه
مادر رسید با قد خم آه کربلا

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ یحیی نژاد سلامتی

حسین! گوشه ی چشمی٬که حرفها دارم:
دلم گرفته٬ فقط شوق کربلا دارم
تو سر پناه منی٬یک نگاه کن آقا
مگر به غیر حسینیه من کجا دارم
حرم نرفتم و حال دلم وخیم شده
خدا به خیر کند من هنوز جا دارم
دلم گرفته٬ولی وقتی کربلا دور است
دلم خوش است که من “مشهد الرضا” دارم
چقدر فاصله افتاد و مشهدی نشدم…
دلم شکسته٬ببین که منم خدا دارم
حسین! ماه محرم شروع عشق من است
وگرنه من همه ی سال هم عزادارم
تمام دلخوشی ام این شده که هیئتی ام
قسم به حضرت زهرا ٬ فقط تو را دارم
به زیر دین حسینم ولی خدا را شکر
که صاحبی چو ابالفضل با وفا دارم

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

خاطرم نیست که از کی به تو عاشق شده‌ام
به تو عاشق شده فارغ ز خلایق شده‌ام
پسر و دختر در محضر عشق است عزیز
که شود خادم مولا، چه غلام و چه کنیز
پدرم گفت که میلاد تو در یاد من است
مژده دادند که نوزاد شما سینه‌زن است
خاطرم هست که دادند مرا آب حیات
باز شد کام من از تربت و از آب فرات
نه من از روز ولادت شده‌ام مرده‌ی تو
دلم از روز ازل بود گره‌خورده‌ی تو
خاطرم هست به گوشم چو اذان می‌گفتند
دین من حب شما بود، از آن می‌گفتند
شیر مادر که به جانم غم تو ریخته بود
نمکی داشت که با اشک درآمیخته بود
شهد شیر و نمک اشک به جانم چو نشست
دلم از غصه ترک خورد، شنیدم که شکست
مادرم بود کنیز و پدرم نوکر تو
خانه‌زادم که شدم عبد علی‌اصغر تو
خاطرم هست که یک بار محرم که رسید
مادرم پیرهن مشکی من را که برید
بخیه می‌زد به لباس من و نشتر به دلش
سر سوزن به لباس من و خنجر به دلش
زیر لب گفت فدای تو شوم جان پسر
روی هر بخیه اثر بود ز اشک مادر
روی هر خانه نشانی ز محرم زده بود
به در خانه‌ی ما پرچم ماتم زده بود
مسجد و تکیه، حسینیه‌ی زیبا شده بود
کینه‌ها مرده ولی دوستی احیا شده بود
خاطرم هست گُل گریه به باغ جگرم
خاطرم هست کشیدم گِل ماتم به سرم
خاطرم هست دم و سینه و زنجیر و علم
چایی تازه‌دم پیرزنی با قد خم
سینه‌سرخم که برای تو شدم سینه‌سیاه
دولت عشق گرفتم ز تو با نیم‌نگاه
خاطرم هست پدر رنگ تنم را چون دید
آفرین گفت و کبودی تنم را بوسید
گفت ای تشنه که از خون کفنت سرخ شده
سینه‌ی برگ گل سینه‌زنت سرخ شده
لقمه‌ی پاک پدر از نمک خوان تو بود
شیر مادر همه از چشمه‌ی احسان تو بود
من که با رزق تو از کودکی‌ام پیر شدم
بی‌سبب نیست که این‌گونه نمک‌گیر شدم
والدینم ز تو امید دعایی دارند
که غلامان تو هم شیربهایی دارند
سینه‌زن‌های همان دوره همه مرد شدند
مبتلای تو و عشق تو و بی‌درد شدند
طمع شهد شهادت نفسی داد به ما
نفس گرم ولایت نفسی داد به ما
فدیه شد هدیه‌ی شیدایی مادرهامان
رجز بدرقه لالایی مادرهامان
که اگر سر بنهی در قدم روح‌الله
شیر من باد حلالت، پسرم بسم‌الله
شیر مادر چه اثرها که ندارد، دیدیم
رهبر ما چه پسرها که ندارد، دیدیم
هرکه مانده‌ست و مخالف به امامش باشد
هرچه خورده‌ست از این سفره حرامش باشد
دوش در عالم رؤیای غم‌انگیز، مرا
بانویی گفت محرم شده، برخیز بیا
گفت برخیز بیا دخترم آواره شده
بی حسینم همه اهل حرم آواره شده
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مجید تال

نگفتنی ست غم بی شمار انگشتر
چنان عقیق شدم داغ دار انگشتر
به مشک طعنه زده در میان قحطی آب
خوشا به حال لب آبدار انگشتر
برای دست، دلش تنگ شد زمانی که –
رسیده بود به اتمام کار انگشتر
رقیه را نگذارید تا نگاه کند
به گوشواره ی خود در کنار انگشتر
بگو به زائر کرب و بلا که سوغاتی
کسی ندارد از او انتظار انگشتر

**************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

هر چه خیر و برکت از بالا به ماها می‌رسد
ابتدا از زیر دست تو به امضا می‌رسد
کم اگر آید به درگاهت زیادش می‌کنند
قطره دریا می‌شود وقتی به دریا می‌رسد
در مقام روضه‌ات این بس که قبل از هر کسی
حضرت زهرا سلام الله علیها می‌رسد
ما نمی‌فهمیم یعنی چه خدا مدیون توست؟
درک این مطلب فقط از اهل معنا می‌رسد
ارج و قرب این شهید آنجا مشخص می‌شود
که نوشته وقت دفنش حق تعالی می‌رسد
غمزه‌ی تو فرق دارد با محبت توأم است
عاقبت مجنون این قصه به لیلا می‌رسد
دیر و زود و سوخت و سوزت تحرک کردن است
کربلا یک روز آخر نوبت ما می‌رسد

لطفااگرشاعرش رامیشناسید اطلاع دهید

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مرتضی ملک محمدی

ما شیعه زاده ایم و همین اعتبار ماست
در راه دوست دادن جان افتخار ماست
هرگز به زیر بیرق دشمن نمی رویم
تا پرچم عزای حسینی کنار ماست
قامت به زیر بار ستم خم نمی کنیم
این تا ابد همیشه و هر جا شعار ماست
دنیای بی حسین محال است باورش
اصلا حسین باعث این اقتدار ماست
یا سینه میزنیم و یا گریه می کنیم
این رسم از زمان ولادت قرار ماست
با اشک های مادر خود شیر خورده ایم
حالا اگر گدایی ارباب کار ماست
از آن زمان که بی کفن افتاد بر زمین
بیچاره گشته ایم و سیه روزگار ماست

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسین آذری

دست ازدلم بکش که پر از روضه های توست
داغی که آتشم زده از نینوای توست
داغی که کرده خم کمر آفتاب را
داغی که ظهر حادثه تنها برای توست
دیگر نمانده رشته ی امید در کفم
جز این دو قطره اشک که وقف عزای توست
شکر خدا که پای من از روضه قطع نیست
میدانم اینکه از سر لطف و عطای توست
میدانم اینکه پیش تو از ذره کمترم
تازه ،همینکه این شده ام از دعای توست

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسین آذری

از بس میان روضه تان درد میکشم
باور کنید وقت بیان درد میکشم
وقتی نسیم روضه تان می وزد به دل
بی اختیار گریه کنان درد میکشم
آه از دمی که زخمیِ نیزه بروی خاک
تنهاترین شدی ، من از آن درد میکشم
سردار سربریده ی سرهای عالمی
بالای نیزه آیه مخوان، درد میکشم
یک ذر درد داغ تو بر سینه ام نشست
اندازه زمین و زمان درد میکشم

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن کردی

دنیا بدون روضه آقا جهنم است
یعنی بهار نوکری ما محرم است
شکر خدا که خرج عزای تو می شوم
روضه به کار و زندگی ما مقدم است
ما نوکری به شرط نکردیم تا بحال
هر چند سینه از کم دنیا پر از غم است
ما را بدون کوثر اشکت رها نکن
گریه به زخم های شما عین مرهم است
تکلیف چشم های تمامی عاشقان
هر روز گریه به غم آقای عالم است
آقا بیا و نوکرتان را حساب کن
هر چند سهم نوکری این گدا کم است
من سینه چاک هر کس دیگر نمی شوم
تا نوکر توأم لقبم نام آدم است

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن لطفی

شکر خدا که زندگی ام نذر روضه هاست
شکر خدا که روزی ام از سفره شماست
شکر خدا که پای شما سینه می زنم
شکر خدا که درد مرا نامتان دواست
عمری نفس زدم به هوای نگاهتان
عمری سرم به سایه این بیرق عزاست
قلبم به بزم هر شبتان خو گرفته است
چشمم به خاک خانه تان خوب آشناست
بر روی سنگ قبر من این گونه حک کنید
اینخانه زاد روضه و مجنون کربلاست
روزی اشک چشم مرا مرحمت کنید
روزی دیده ای که نذر کرده شماست
دل را به بال شال عزا بسته ام مگر
یک شب ببینمش که روی گنبد طلاست

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضا رسول زاده

تا نفس هست و ز الطاف شما دم باقی ست
دل ما می تپد و یاد تو هر دم باقی ست
دم روح القدسی خاص “حسین” گفتن ماست
تا مسیحا بشود عیسی مریم باقی ست
هر کجا می نگرم نام تو بر لب جاری ست
رحمت واسعه ات بر سر عالم باقی ست
زائرانت همه زوار خدا می باشند
تا خداوند بود کرب و بلا هم باقی ست
ذره ای از شرر روضه ی تو کم نشود
تا محبان تو هستند محرم باقی ست
نظر فاطمه معطوف شود بر جایی
که در آن نام تو بر سینه ی پرچم باقی ست

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رحمان نوازنی

آماده می شوم که فراهم کنی مرا
خرج عزای ماه محرم کنی مرا
آشفته ام به سینه زدن عادتم بده
تا بین این صفوف منظم کنی مرا
فرموده ای که:” اشک شما مرهم من است ”
اشک مرا بریز که مرهم کنی مرا
آنقدر در طواف سرت گریه می کنم
تا پای نیزه چشمه زمزم کنی مرا
اصلا بعید نیست که در روضه خودت
همسایه رسول مکرم کنی مرا
روزی که اشک و خون تو در قتلگاه ریخت
می خواستی شهید محرم کنی مرا

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ کاظم بهمنی

یادتان باشد لباس مشکیم را تا کنید
گوشه ای از قبر من این جامه را هم جا کنید
کاش من در شام تاسوعا بمیرم تا شما
خرجیم را نذر خرج ظهر عاشورا کنید
هم کفن دارم و هم قومی که دفنم می کنند
پس فقط هنگام دفنم یاد آن آقا کنید
از صدای ناله ها و گریه های مادرم
بیشتر یاد غم صدیقه ی کبری کنید
آه من مردم ولی یک کربلا قسمت نشد
پیش مردم مایلم این نکته را حاشا کنید
مرگ من آمد ولی آقا نیامد، حیف شد!
فرصت دیدار را شاید شما پیدا کنید

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

شکر خدا که لطفِ تو دست مرا گرفت
مِهرت میان این دلِ ویرانه جا گرفت
امروز نه، که روز الست بربکم
باتو دلم بهانه ی کرب و بلا گرفت
آواز پر زسوز ِکسی میرسد ز عرش
ماه محرم آمده باید عزا گرفت
ما فکر میکنیم هنر کرده ایم، نَه
روضه برای بی کسی تو خدا گرفت
از من سیاه تر به خدا نیست مانده ام
چشمت چگونه راه من بی حیا گرفت
اعجاز میکند به خداوندی خدا
شور غمت به سینه ی هر کس که پا گرفت
پس می توان ز دست غلام سیاه تو
در روضه ها حواله ی کرب و بلا گرفت
یاد تمام پیر غلامان به خیر باد
سینه زدن ز گریه ی آنان بقا گرفت
سر میزند به رسم وفا حضرت نگار
گر هیاتی ز یادِ شهیدان صفا گرفت
امشب برایِ روز دهم گریه میکنم
این روضه را چگونه توان بی صدا گرفت
هنگام سربریدن تو آسمان بُرید
رفتی به روی نیزه به بالا هوا گرفت
**
اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ وحید قاسمی

بده در راه خدا ، من به خدا محتاجم
من به بخشندگی آل عبا محتاجم
از قنوت سحر مادرتان جا ماندم
پسرحضرت زهرا به دعا محتاجم
مهربان کاش زهیری بغلم می کردی
من به آغوش پُر از مِهرشما محتاجم
فطرس نفس مرا گوشه ی چشمی کافیست
با پر و بال شکسته به شفا محتاجم
شوق پرواز بده روح زمین گیر مرا
به جنون سر ایوان طلا محتاجم
دود این شهرمرا از نفس انداخته است
به هوای حرم کرببلا محتاجم
چه قدرگریه کنم تا نبری از یادم
درسراشیبی قبرم به شما محتاجم

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ وحید محمدی

من و جدایی از این روضه ها خدا نکند
خدا مرا دمی از روضه ها جدا نکند
شقی است قلبِ دوچشمی که هر دمی گریه
به پای روضه ی سالار نینوا نکند
سیاه می شود این روزگار ِ رنگینم
اگر که یوسف زهرا مرا دعا نکند
تمام هستی ام از لطف حضرت زهراست
خدا کند که دمی هم مرا رها نکند
چراغ زندگی ام مرده است اگر بی بی
مرا شهید و به پای حسین فدا نکند
تمام آرزویم دیدن حرم شده است
بمیرم و نروم کربلا خدا نکند

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ سید محمد رضا شرافت

حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد
در غم تشنگی ات اشک چکیدن دارد
تو بخوان باز بخوان باز که از لب هایت
صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد
چه قدر بوی دل و موی پریشان آورد
از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد
خیزران بر لب تو می زند آتش بر دل
می کشم آه که این آه کشیدن دارد
گاه گاه از دل آشفتۀ خود می پرسم
غنچه ای خشک که پرپر شده چیدن دارد؟
عید قربان شده و نوبت تو شد اما
خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟
کاروان تو کجا و من خسته اما
دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مصطفی متولی

وقتی غمت همیشه به عالم مقدس است
هر ماه مثل ماه محرم مقدس است
هم در مرام عشق و هم در مسلک شعور
این غم به صد ادله ی محکم مقدس است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
تنها به عشق کرب وبلا غم مقدس است
سینه زنی و گریه بماند به جای خود
پیراهن عزای شما هم مقدس است
تا آیه های اشک غمت هست غصه چیست
این قصه مثل سوره مریم مقدس است
معراج کربلا به خدا هیئت است و بس
این روضه های فاطمه ای بس مقدس است
چون که فقط برای شما گریه می کنم
چشمم شبیه چشمه زمزم مقدس است
این دوره هم نشستن ما پای روضه ها
از عصر قبل دوره آدم مقدس است
عبد خدا شدم من اگر هیئتی شدم
با مهر کربلاست نمازم مقدس است
پایین پای بیرق تو هیئت خداست
پس مرگ زیر سایه پرچم مقدس است

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ مصطفی متولی

وقتی همه جا شُهره به عنوان تو باشیم
باید که فقط ریزه خور خان تو باشیم
دامن نکش از دست گداهای گرفتار
بگذار کمی دست به دامان تو باشیم
خیرالعمل این است که ارباب تو باشی
ما هم یکی از مُزد بگیران تو باشیم
فردای قیامت خبر از دربدری نیست
امروز اگر بی سر و سامان تو باشیم
در سیر مقامات پی گوهر اشکیم
ما چله نشستیم که گریان تو باشیم
اسلام بنا بر « لک لبیک حسین» است
ما نیز بنا شد که مسلمان تو باشیم
گویی که ابالفضل دعاگوی لب ماست
هرجا که بیاد لب عطشان تو باشیم
ما یاد گرفتیم که در روضه گودال
آشفته تر از زلف پریشان تو باشیم

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

جانم فدای ناله واغربتایتان
شرمنده ام که زنده ام از روضه هایتان
کام مرا به تربت تو باز کرده اند
با شیر مادرم شده ام مبتلایتان
لحظه به لحظه هر چه که دارم به عمر خویش
نذر دوباره دیدن کرب و بلایتان
اینجا مسیح می شود آنکس که گریه کرد
عیسی کجا و این نفس کیمیایتان
هر شب به زیر خیمه عباس آمدیم
دیگر کجا رویم ز دارالشفایتان
من سینه چاک ناله یا زینب توام
بر سینه می زنم که بمیرم برایتان
شکر خدا که روز ازل چشم مرتضی
ما را سوا نمود برای عزایتان
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ سعید خرازی

من ِ نالایق اگر تشنه ی دیدار توام
از طفولیتم ارباب گرفتار توام
نیستم مستحق این همه لطف و کرمت
تا نفس میکشم ای شاه بدهکار توام
چون به دربار شما آمد و رفتی دارم
خلق گویند که من محرم اسرار توام
گریه کردن به تو را مادر من یادم داد
فخرم این بس که سیه پوش و عزادار توام
تو به پیشانی من مُهر قبولی زده ای
تا بدانند همه نوکر دربار توام
جان زهرا بَرِ کس مُشت مرا باز مکن
هر چه هستم به تو وابسته ام و خار توام
نگرانم برسد روز جزا و بینی
که من ِمرثیه خوان در صف اغیار توام
چه شود لحظه ی مرگم همه بینند که من
دست بر سینه ام و مات به رخسار توام
بی وفایی مرا جان ابالفضل ببخش
من که پابست تو و مست علمدار توام
من ِ بی قدر و بها را تو بهایم دادی
گرچه بی مایه فطیر است خریدار توام
به غباری که نشسته به سر و روت قسم
تاقیامت خجل از مادر بیمار توام

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضا اسماعیلی

ماه محرم است و دلم باغ پرپر است
در چشم من، دوباره غمی سایه گستر است
ماه محرم است و دو چشم غریب من
با داغ بی بدیل تو ای سرخ هم سر است
در قلب من، قیامتی از کربلای توست
در چشم من، قیامتی از تیغ و خنجر است
فریاد سربریده ی قرآن سرخ عشق
شایسته ی قیام تو “الله اکبر” است
تو زنده ای، حقیقت مظلوم تا ابد!
این مرگ سرخ، زندگی سبز دیگر است
جان ها فدای نهضت سرخ تو “یا حسین” !
“هیهات منا الذله” تو را حرف آخر است
این قصه نیست، معجزه ی سرخ عاشقی ست
“کز هر زبان که می شنوم نا مکرر است”

از رستخیز خون تو، بیدار شد زمین
ظلمت شکست، آینه بازار شد زمین

دریا تو، رودها به لبان تو می رسند
آیینه ها، به نام و نشان تو می رسند
طعم لبان ترد تو را تشنه است آب
دریاچه ها به فصل لبان تو می رسند
رندان تشنه لب که تویی خضر راهشان
پشت عطش، به آب روان تو می رسند
در کربلای خون و خطر، ای پناه عشق!
آزادگان، به خط امان تو می رسند
“هو” می چکد ز حنجره ات، ای اذان سرخ !
خون جامگان، به بوی اذان تو می رسند
گفتی “فیا سیوف خذینی” به بزم عشق
شش ماهه مرد! دل شدگان تو می رسند
آمد ز راه حرمله و آسمان شکافت
خیل فرشتگان، نگران تو می رسند

با خنجر نشسته به خون، گفته ای اذان
دل برده ای – قسم به خدا – از فرشتگان

ظهر است و عشق، مانده به کرب و بلا غریب
قرآن غریب و قبله غریب و خدا غریب
ظهر است و عشق، در وسط صحنه، بی پناه
در فتنه خیز “حرمله” و “شمر”ها، غریب
ظهر است و داغ و فصل یزید و سپاه تیغ
صبرا علی بلائک و یا ربنا… غریب
” آیا کسی…؟! “، نمی شنود گوش کوفیان
در گوش باد، مانده صدای خدا غریب
توفان نیزه می وزد و داغ تشنگی
درخیمه ها، اسیر عطش، غنچه ها غریب
تیری هدف گرفته گلوی سپیده را
این غنچه ” اصغر ” است و خدایا، چرا غریب ؟!
آمد ز راه “شمر” و گلو را برید تیغ
افتاده زیر سم ستوران، خدا غریب!

خورشید سر بریده سر نیزه می برند
باید بخوانمت به لب نیزه، بند بند

اینک دوباره کرب و بلا، زینب است این
توفان نگار خون خدا، زینب است این
استاده بر چکاد حماسه، چکاد زخم
قامت کشیده تا به خدا، زینب است این
می آید از اسارت شب، سربلند و سبز
بانوی نور و آینه ها، زینب است این
سازش نمی کند به خدا با سکوت شب
فریاد زخم خورده ی ” لا “، زینب است این
بانوی صبر، خواهرغم، مادر امید
آیینه دار خوف و رجا، زینب است این
صبرا علی بلائک و یا ربک العظیم !
گلبو لبش ز یاس دعا، زینب است این
چشمش ندیده منظره ای غیر نقش دوست
در قاب سرخ کرب و بلا، زینب است این

کرب و بلا، تجسم زیبایی خداست
زینب هنوز گرم تماشای کربلاست

باید شکوه نام تو را زندگی کنیم
ای سبز سرخ! مثل شما زندگی کنیم
یک قبله اقتدا به خلوص شما کنیم
فارغ ز”من”، برای خدا زندگی کنیم
تا مثل کوفه سجده به شیطان نیاوریم
باید کنار قبله نما، زندگی کنیم
چون”حر” به راه عشق تو ثابت قدم شویم
فارغ ز بوی چون و چرا، زندگی کنیم
هرگز مباد بهر تمنای ملک “ری”
همرنگ “شمر” و “حرمله ” ها، زندگی کنیم
باید چو لاله همسر داغ شما شویم
استاده بر چکاد بلا، زندگی کنیم
بی منت تبسم مرهم، به قاف تیغ
باید قیام سرخ تو را، زندگی کنیم
کرب و بلا، بهشت هنوز و همیشه است
باید به بوی کرب و بلا ، زندگی کنیم

ماه محرم است و جهان غرق شور و شین
ماییم و باز محشر داغ تو “یا حسین”

**********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضا رسول زاده

عمری ست پا به پای شما سینه می زنیم
با نوحه های کرب و بلا سینه می زنیم
یا مثل تو به صبح و مسا گریه می کنیم
یا مثل تو به صبح و مسا سینه می زنیم
ماه محرم آمده آقا تو هم بیا
در هیئتی که با رفقا سینه می زنیم
ای روضه خوان مجلس ارباب بی کفن
نوحه بخوان تو و همه ما سینه می زنیم
تطهیر می شویم میان حسینیه
تا در عزای خون خدا سینه می زنیم
خانه تکانی دل ما وقت روضه هاست
هر سال که بدون ریا سینه می زنیم
روز نهم که یاد ابالفضل می کنیم
در ماتم دو دست جدا سینه می زنیم
روز دهم که وارد گودال می شویم
همراه مادر شهدا سینه می زنیم
تردید نیست چون که قیامت فرا رسد
ما نزد سیدالشهدا سینه می زنیم

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ قاسم صرافان

خون چرا از دوری خاکت نبارم؟ کربلا
مانده‌ام من بی تو از دنیا چه دارم کربلا
گفته‌اند از آسمان‌ها، من ولی از کودکی
در هوای بوی خاکت بی‌قرارم کربلا
روزها را هی شمردم تا که شد وقت سفر
تا بیایم لحظه‌ها را می‌شمارم کربلا
دست خالی آمدن سوی تو خوش اقبالی است
دارم آه و تشنگی در کوله بارم کربلا
خاک ما گِل کرده‌اند از روز اول با فرات
زاده‌ی عشق تواند ایل و تبارم کربلا
بی‌قرار از دیدن سقای تشنه پیش آب
اشک ریزان تا قیامت روزه دارم کربلا
من کبوتر نیستم – حالا بماند چیستم –
هر چه هستم، بسته بر این در مهارم کربلا
با ملائک‌ روضه می‌گیریم بگذارند اگر
ذره‌ای از تربتت را در مزارم کربلا
«عاقبت خاک گِل کوزه گران» هم گر شوم
با نسیم آید به سوی تو غبارم کربلا
آمدم، رفتم، چه می‌شد برنگردم یک سفر
مثل حر روزی بگیری در کنارم کربلا

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

سوختیم و شعله ی بال و پر ما شد بلند
فطرسی از گوشه ی خاکستر ما شد بلند
در تنزل کردن معشوق سیر عاشق است
عشق کوتاه آمد و زیر سر ما شد بلند
انس از ذکر شب عشاق هم واجب تر است
نیست عاشق هر کسی که از بر ما شد بلند
اشک وقتی میچکد هنگام معراج دل است
بخت ما در سایه ی چشم تر ما شد بلند
بی حسین بن علی خلقت بلا تکلیف بود
در پی کار خدا هم دلبر ما شد بلند
سینه ی ما منبر است آتش نمی سوزاندش
هر شب جمعه “حسین” از منبر ما شد بلند
احترام نام تو بر انبیاء هم واجب است
هر کجا حرف تو شد پیغمبر ما شد بلند
سائلانت بیشتر بازارگرمی می کنند
دست ما پُر بود و دست دیگر ما شد بلند
زحمت تو در حقیقت سربلندی همه ست
تو شدی نیزه نشین اما سر ما شد بلند

*******************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضا رسول زاده

از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین
دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم
یکی برای حسن آن یکی برای حسین
یقین که آتش دوزخ حرام گردیده
به جسم آنکه بود یار آشنای حسین
برای بخشش کوه گناه یک راه است
دو قطره اشک بریزیم در عزای حسین
کبوتر دل عشاق هر شب جمعه
نشسته است روی گنبد طلای حسین
بیا و عرش خدا را طواف کن حاجی
طواف کعبه ببین دور کربلای حسین
خدا کند که شبی زائر حرم باشیم
که جان دهیم به روضه همه به پای حسین
به گوش جانت اگر بشنوی هنوز آید
ز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ سید مصطفی فهری

از بس حجاب آمده بر چشم تار ما
غافل شدیم زان که تو هستی کنار ما
قابل نبود چشم گنه کارمان ، گذشت
یک سال در فراق تو لیل و نهار ما
غیر از مزاحمت که برایت نداشتیم
برداشتی ز مرحمت خویش بار ما
پاییز بی تو رفت و زمستان تمام شد
بازآی بی تو رنگ ندارد بهار ما
با قافیه ردیف ” نیامد” غزل شدند
در انتظار تان همه ایل و تبار ما
آری دوباره آخر شعر است و می رود
تا کربلا نوای دل داغدار ما
گیرم نشد به کرب و بلا دفنمان کنند
ای کاش در حسینیه باشد مزار ما
نام تو بغض هر سحر ماست یا حسین
خارج شده عنان غم از اختیار ما
ما قرص نان ز گندم شهر تو می خوریم
چرخد از آسیاب شما روزگار ما ..
از آن زمان که خون تو شد خرج ملک ری
شد خانه عزات دل بی قرار ما

**************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ محسن حنیفی

گرفته بوی تو را پیکرم تمام تنم
دوچشم و سینه ی من، هر دو دست سینه زنم
برای روضه ی تو زندگی کنم آقا
دلیل زندگی ام، بودنم، نفس زدنم
شناسنامه ی من صادره ز کرببلاست
به تربت تو گشودند کام من،دهنم
من اهل شهر شمایم دلیل هم دارم
گرفته لهجه ی روضه زبان من، سخنم
نماز در حرمت کامل است یعنی که
دیار کرببلا بوده از ازل وطنم
ز کودکی به نگاه تو مبتلا شده ام
غلام روضه ی تو،پادشاه بیکفنم
همیشه خادم این آستانه میمانم
حسین أمیری و نعم الأمیر میخوانم

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ شاعرناشناس

نفس کشیدن ما بین روضه‌ها خوب است
چقدر نزد شما حال و روز ما خوب است
میان نافله وقتی قنوت می‌گیرم
برای حال دل ما کمی دعا خوب است
بده به راه خدا دست‌هایمان خالی است
کنار خانه‌ی‌تان چند تا گدا خوب است
بِکُش حسین بیا پاره پاره کن جگرم
قسم که آخر کار من و شما خوب است
نوشته‌ام که مرا در حصیر بگذارند
به آن که اهل کفن نیست بوریا خوب است
سفید می‌شود این تار موی ما کم کم
گذشتِ عمر در این زینبیه‌ها خوب است
اگر چه قسمت ما کربلا نشد اما
حدیث ماتم تو مثل کربلا خوب است
اگر چه با شهدا فاصله فراوان است
روایت شهدا هم برای ما خوب است
اگر تو باشی و یاد تو باشد و اشکم
برای نوکر این خانه هر کجا خوب است

لطفا اگرشاعرش رامیشناسید اطلاع دهید

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ سیدباقرسیدی زاده

گندم نخورده ایم که بی نان مان کنی
سیبی نچیده بنده ی شیطان مان کنی
خاصیت قنوت شما را شنیده ایم
یاربنا بخوان که مسلمان مان کنی
از مانده های آب و گلت روی خاک ما
قدر نمی بپاش که انسان مان کنی
تعلیم جبرئیل به ما هم رسیده است
مشغول یاقدیم بالاحسان مان کنی
در وقت هر فریضه که «والفجر» بهتر است
حالا که همنشین حسین جان مان کنی
شکر خدا که لطف حسین سایه سار ماست
شکر خدا که نوکری ات کار و بار ماست

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن لطفی

غریب مانده ام از شهر خود مرا ببرید
من اهل شهر شمایم مرا شما ببرید
اگر نشد که بیایم سه روز بعد مرگ
کفن کنید مرا سمت کربلا ببرید
فرشته ها چه شود اشک چشمهای مرا
شبی به نیت مرهم از این عزا ببرید
کبوترانه بگیرید بال های مرا
برای بوسه بر آن گنبد طلا ببرید
من آتشم که نمانم به غیر خاکستر
مرا به سمت حرم دست بادها ببرید
اگر چه اآخر سر ، بوی سیب می کشدم
مرا به روضه ی خود پای بوریا ببرید

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ سیدباقرسیدی زاده

عاشق به سوز عشق خودش اعتنا کند
عشق به غیر آل علی را رها کند
شکر خدا عنایت زهرا به ما رسید
مادر همیشه فکر دل بچه را کند
مشمول موهبات خداوند میشود
آن محفلی که روضه سقا به پا کند
سینه زنی که کرب و بلا را ندیده است
باید توسلی به امام رضا کند
فردای حشر در وسط ازدحام خلق
تا فاطمه حسین خودش را صدا کند
از فرط گریه ها همه بیهوش می شوند
وقتی اشاره بر سر از تن جدا کند
قصد خدا ز روز قیامت همین بود
تا روضه ای به وسعت عالم بنا کند

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ سید علی اصغر علوی

قرار بوده شما راز اشک‌ها باشی
بهانه‌ی همه‌ی گریه‌های ما باشی
مقیم چشم پرآب اهالی گریه
سوار کشتی غم، مرد ناخدا باشی
همیشه حُسن ختام تمام منبرها
در اوج خطبه شما ختم قصه ها باشی
کسی بدون شما تا خدا نخواهد رفت
قرار بوده شما جاده‌ی خدا باشی
بدون سجده به تربت بناست صدها سال
پی قبولی یک رکعت و دعا باشی
قبول! قبر شما سینه‌های ما… اما
بناست شب به شب جمعه کربلا باشی
بیا به مجلسمان! دل تو را ندیده ولی
به چشم گریه‌کنانت تو آشنا باشی
اگر به صورت ما دست خویش را بکشی
امیر چهره سپیدان روسیا باشی

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ وحید قاسمی

اشک من و تو موج به دریا می آورد
صدها فرات و نیل به دنیا می آورد
ما مومنین مجلس ذکر مصیبتیم
حرف ازحسین فاطمه، تقوا می آورد
از ابرگریه، گندم ری آب می خورد
این رزق اشک، روزی ما را می آورد
نامش شفا دهنده ی درد است تا ابد
نام «حسین» حال مرا جا می آورد
زهرا برام گریه پس انداز می کند
سرمایه ای که روز مبادا می آورد

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ  روح الله اسماعیلی

زمانه سخت نماند، خدا اگر باشد
وصال می رسد آخر بنا اگر باشد
دلی که ریش شد از ارتزاق خون زنده ست
جوان بماند محاسن، حنا اگر باشد
معامله نکنم هیچ جا به کرب و بلا
علی الخصوص شب جمعه ها اگر باشد
عجیب نیست اگر مرده زنده کرد زمین
درون تربت آقا شفا اگر باشد
حسین می شنوم، جان تازه می گیرم
شتر ز تاب نیفتد، حدی اگر باشد
تنش که ریخت به هم سخت شد مراتب دفن
کفن که نیست فقط بوریا اگر باشد

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ  سیدجلال موسوی

در انتخاب خطر ، استخاره ممنوع است
کلام، هیچ … که حتی اشاره ممنوع است
نوشته اند به طومار جاده ، با خط خون
برای مرد ، عبور از کناره ممنوع است
مپیچ دور بدن‌های کشتگان ، مهتاب
کفن برای تن پاره پاره ممنوع است
غرور ، داد به چشمان تشنه لب ، اخطار
که سمت آب گوارا نظاره ممنوع است
تمام ماحصل نهضت حسین این است
که نام مرد به هر سنگواره ممنوع است
نبینم ای غزل سرخ ! بی‌طرف باشی
صریح باش ، دگر استعاره ممنوع است
شهادت آمد و هفتاد و دو نفر گفتند :
در انتخاب خطر ، استخاره ممنوع است
*********************
اشعار مناجاتی امام حسین(ع)
از داغ تو شراره کشیدن خوش است خوش
و از هر چه غیر توست بریدن خوش است خوش
ناز تو را به قیمت جان می خریم ما
اینگونه نقد جنس خریدن خوش است خوش
ما را هوای میکده ات مست می کند
تا کربلا پیاده دویدن خوش است خوش
ما خلد و حور و سدره و طوبی نخواستیم
در هیئت تو روضه شنیدن خوش است خوش
مثل کبوتران قشنگت شبانه روز
بر گرد گنبد تو پریدن خوش است خوش
سینه زدن کنار ضریح تو یک طرف
آنجا ز شوق و جامه دریدن خوش است خوش
غرق به خون به دامن تو سر گذاشتن
دیدن تو را و جز تو ندیدن خوش است خوش
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

*********************
اشعار مناجاتی امام حسین(ع)
گم میشویم تا که تو پیدایمان کنی
نوکر شدیم تا که تو آقایمان کنی
شاید دلت به حال دل ما بسوزد و
فکری برای روز مبادایمان کنی
ما یک برات کرب و بلا لای پوشه ایم
ساکت نشسته ایم تو امضایمان کنی
چیزی ز شاه بودن تو کم نمیشود
در بین نوکرانت اگر جایمان کنی
ما زیر بار منت عیسی نمیرویم
کور آمدیم تا که تو بینایمان کنی
ما را هدف ز نوکری ترفیع رتبه نیست
مجنون نمیشویم که لیلایمان کنی
من آن نیم که جامی یوسف رها کنم
پرهیز کن از این که زلیخایمان کنی
چندیست مرده ام ز انفاس قدسیت
اصلا بعید نیست مسیحایمان کنی
حتی غزل تغزلتان را بیان نکرد
باید عنایتی به غزلهایمان کنی
بی جذبه عصا که به جایی نمیرسم
یک جذبه کن که حضرت موسایمان کنی
**
اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

*********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسین خدایار

حالا که تیره روزم و قلبم مکدّر است
شبهای من ز اشک غم تو منور است
تا بوده روزی ام در این خانه بوده است
تا هست دیده من از این روضه ها تر است
پیراهنم ز کودکی ام تا زمان مرگ
از عطر سرخ سینه زنی ها معطر است
حتی کنار جسم کفن پوشم ای حسین
گریه برای تو ز همه کار خوشتر است
وقت طواف هم ز غمت اشک ریختم
آخر طواف و دیده تر با صفا تر است
جانم بگیر گریه و سوز مرا مگیر
این اشگ شور هدیه شیرین مادر است
هر کس مرا شناخت به نام شما شناخت
نوکر به عرش هم برود باز نوکر است

********************
اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ  حسین خدایار

پیراهن سیاه تو دارم به تن، حسین
روحی دمیده در تنم این پیرهن، حسین
با اشک و روضه شیر به من داده مادرم
تربت گذاشته پدرم در دهن، حسین
قلبی شکسته دیده ی تر، سینه ای کبود
دارم نشان عشق تو را در بدن، حسین
از ماتم تو عاقبتم جان سپردن است
پس حک کنید بر لحدم عشق من، حسین
وقتی کنار جسم کفن پوشم آمدید
گریه کنید و ندبه که ای بی کفن، حسین
خورده گره به نام شما انتظار ما
عجل علی ظهورک یابن الحسن، حسین

********************

اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ  شاعرناشناس

روز ازل که نامه ما را نوشته اند
نام تو را به صفحه دلها نوشته اند
دلهای ما حسینیه روضه های توست
این ملک را به نام تو مولا نوشته اند
جانا در این حسینه ی دل خوش آمدی
این سینه را چو سینه سینا نوشته اند
ما از سلاله غم عشقیم و عاشقیم
این عاشقی به سر خط تقوا نوشته اند
فصل وفا اطاعت و غم کشت عاشقی ست
امروز را ذخیره فردا نوشته اند
مرکب سوار کشتی سالار زینبم
او را نجات بخش دو دنیا نوشته اند
تکلیف ما به وسعت تاریخ کربلاست
در چشم ما تلاطم دریا نوشته اند
زینب اسیر کوفه و شام و خرابه نیست
ما را اسیر زینب کبری نوشته اند
تا نور چشم فاطمه صاحب زمان ماست
هر شیعه را فدائی زهرا نوشته اند
**
اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

 

1 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • سلام علیکم
    و سپاس از ارائه مطالب زیباتون.
    از اشعار شاعران بزرگ مثل دیوان عمان سامانی و مرحوم آیت الله کمپانی و مرحوم نیر و ….استفاده فرمایید.خواهان ارسال اشعار هستم
    متشکرم
    د. زهرا عباسی

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.