اشعارولادت امام حسن

اشعارولادت امام حسن مجتبی علیه السلام – محمد قاسمی

آیت عظمی علیّ و محشر کبری حسن
عالی و اعلا علیّ و والی و والا حسن

حبل محکم مرتضی و بهترین دم مجتبی
عروه الوثقی علیّ و واژه ی زیبا حسن

“سوره ی انسان” علیّ و “سوره ی یٰس” حسن
عَلّمَ الاَسما علیّ و أحسنُ الاَسماء حسن

حاکم خلقت علیّ و شافع أمّت حسن
قادرِ مطلق علیّ و مالک دلها حسن

زینت دوش رسول الله هستند این دو تن
جان پیغمبر علیّ و دلبر طاها حسن

اوّلین نور دل صدّیق اکبر مجتبی ست
اوّلین دردانه ی صدّیقه ی کبری حسن

ذکر پرواز ملک تا آسمان هفتمین
سرّ معراج نبی در لیله الاسرا حسن

در عطوفت، در جلالت، در شُکوه و مرتبت
آینه گردان که نه، آئینه ی زهرا حسن

در جَمَل بر عالمی این نکته ثابت شد که هست
رونوشتِ حیدر کرار در دنیا حسـن

بشنو از روح الامین که: لافتی الاّ علی
بشنو از روح القُدُس که: لافتی الاّ حسن

ثانی إِثنَیْــنِ رسول الله در زهد و وَرَع
در کرامت چون کرام الکاتبین، یکتا حسن

بی کسی، غربت، تحمّل، صبر، داغی بر جگر
تک تک این واژه ها را می شود معنا حسن

چاه مخصوص غم مولاست که در بین طشت
ریخت همراه جگر، درد دل خود را حسن

بین کوچه، بین خانه، بین مسجد، در سپاه
هر طرف رو می کنم تنها حسن، تنها حسن

او گذشت از سهم خود تا ذکر ما این گونه شد
یا حسین و یا حسین و یا حسین و یا حسن

خورده بر تابوت او هفتاد چوب تیر و هست
پیشواز ظهر خون آلود عاشورا حسن

**************

اشعارولادت امام حسن مجتبی علیه السلام – محمد بختیاری

جلوه اش گاهی کریم العفو شد گاهی حسن
من گمان کردم عوض کرده ست خالق پیرهن

عقل را پای رسیدن نیست آنجایی که عشق
در مصاف تیغ ابرویش به تن دارد کفن

ابر لطفش در زمین نگذاشت فصلی جز بهار
از قدمهایش نمانده هیچ ردی جز چمن

چونکه او باشد شفیع ما به روز رستخیز
می شود بار گناه من به دوزخ طعنه زن

 صبحِ پیشانیِ او چون روز محشر سر زند
چاره ای بر ما نمی ماند به غیر از سوختن

کاسه ها لبریز خواهد شد اگر روزی شود
قطره ای از صبر او بین دو عالم سرشکن

حُسن رو کرد و “خیال” هستیم از دست رفت
در بساطم نیست چیز دیگری جز باختن

**************

اشعارولادت امام حسن مجتبی علیه السلام – علیرضا خاکساری

شاعری دربه درم اهل غزل آبادم
“فاش میگویم و از گفته ی خود دل شادم”
“بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم”
“چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم”
“نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست”
این حسن کیست؟ حسین بن علی عاشق اوست

باید امشب قلمی محکم و نافذ آورد
غزلی جای تمامی عرایض آورد
در جوابیه ی هر مبغض مغرض آورد
مدحتی با کمک حضرت حافظ آورد
“شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان “

در حسنیه ی دل قصد تعبد دارم
با نسیم سحری میل تهجد دارم
من که همواره به مرثیه تقیّد دارم
حال در مدحیه ام جشن تولّد دارم
امشب از شور و شعف قافیه هم می رقصد
با همین ذکر حسن جان، قلمم می رقصد

آمد آن یار که شیرینی عالم با اوست
همه ی حیثیت عالم و آدم با اوست
آن طبیبی که فقط شیشه ی مرهم با اوست
“چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست”
حضرت شاه معظم متولّد گردید
آمد و جود و کرم هم متولّد گردید

هاتفی گفت که در کوچه ی دل ریسه ببند
شب عید است، بیا عاشق دل خسته بخند
“بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند”
“که به رقص آوردم آتش رویش چو سپند”
بارها گفته ام و بار دگر میگویم
که من از چشم حسن راه خدا میجویم

گل اگر هست، منم تا به ابد خار و خسش
صید اگر خواست، منم طالب کنج قفسش
کر کند گوش زمین را و زمان را جرسش
او مسیحاست که از برکت چندین نفسش
“نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر به یکباره جوان خواهد شد”

هر کسی بر سر این سفره اگر سائل شد
آبرو یافت از این شغل و، سپس قابل شد
آنچه میخواستم از مدحیه ام حاصل شد
هر که با جان و دلش دم زد از او بیدل شد
“با که‌ گویم چه قیامت به سرم می‌گذرد
که نفس نا زده هر شب سحرم می‌گذرد”

منم و شعر تر و این دل سرگردانی
که اسیرش شده با جذر و مدی طوفانی
شب میلاد شدم گرم غزل درمانی
“بعد منزل نبود در سفر روحانی”
از همین جا صله ام را بخدا میگیرم
به گمانم که گره خورده به او تقدیرم

*********************

اشعارولادت امام حسن مجتبی علیه السلام – مظاهر کثیری نژاد

تو که باشی دگرم میل به بارانی نیست
اشبه الناس به کردار تو انسانی نیست
ما گداییم و اگرچه که فراوانی نیست
و اگر رغبت بازار به ارزانی نیست
تا حسن هست، غم ما غم بی نانی نیست

ظاهر و باطن تو  هیبت و نام آوری است
سیرتت را همه گفتند که پیغمبری است
ماه پیشانی تو، حسرت حور و پری است
سر بازار تو آنقدر پر از مشتری است
چار فرسنگی دکّان تو دکّانی نیست

نور روی تو به شب حس سحرگاهی داد
و به مداح تو انگیزه ی مداحی داد
نوکری تو به ما هیمنه ی شاهی داد
تو به آنی دل ما را به فنا خواهی داد
اثر جذبه ی عشق تو ولی آنی نیست

هر که از تو بسراید سخنش می ارزد
هر که سرباز تو شد سر به تنش می ارزد
هر که همشهری تو شد وطنش می ارزد
کوبه ی خانه ی تو کوفتنش می ارزد
در تمنای وصال تو پشیمانی نیست

ما همه در پی اثبات مقام حسنیم
و مسلمان شده ی برکت نام حسنیم
خوش به حال همه ی ما که غلام حسنیم
رمضان ما همه مهمان امام حسنیم
لذتش جز به همین سفره ی مهمانی نیست

نام تو تا ابد از روز ازل می ماند
تو و دور تو گدا …، مثل زحل می ماند
شهد شیرین لب تو به عسل می ماند
صحنه ی زلف تو به جنگ جمل می ماند
مثل ابروی تو شمشیر کسی جانی نیست!

جان عالم به فدای پدر محترمت
تو بگو یک کلمه جان علی “می خرمت”
عالمی شامل احسان و عطا و کرمت
در تماشای همان مقبره ی بی حرمت
“لذتی هست که در سجده ی طولانی نیست”

دم تو بود خدا حضرت عیسی را ساخت
قدر ظرف دل تو پهنه ی دریا را ساخت
سالها نان سر سفره ی تو ما را ساخت
باید آخر حرم یوسف زهرا را ساخت
غیرت هیچکسی، غیرت ایرانی نیست

******************

اشعارولادت امام حسن مجتبی علیه السلام – حمید ویرنشان

بلبل به حال مست خبر داده بر چمن
شد باغ پر ز پچ پچ مینا و نسترن
پروانه باز کرده لبش را به این سخن
گل آمده به دامن گلدان پنج تن
او کیست جز ثلاله ی خیرالنسا حسن

با دیدنش هر آینه دل باخت جبرئیل
با شوق و ذوق سمت زمین تاخت جبرئیل
هم زیر پاش بال و پر انداخت جبرئیل
هم سایبان به روی سرش ساخت جبرئیل
قدیس تر ز منزلت کبریا حسن

بر دامن محبت زهرا تجلّسش
هم رتبه ی جلالت مولا تقدّسش
عیسی پدید آمده از یک تنفّسش
میشد که واشود پر پرواز فطرسش
بخشید بر حسین خود این تحفه را حسن

شب در میان چشم سیاهش نشسته مست
یک کهکشان به صورت ماهش نشسته مست
لیلا جنون گرفته به راهش نشسته مست
عاصی که گوشه ای به گناهش نشسته مست
بخشیده شد به جمله ی “العفو یاحسن”

پیغمبری به دامن کوثر گذاشتند
آیینه ای مقابل حیدر گذاشتند
روز قیامتی که به محشر گذاشتند
در اختیار کامل شَبر گذاشتند
پس حشر روز ماست، والحشر باحسن

موسی نشسته روی دو زانو برابرش
عیسی رسیده تا که شود عبد و نوکرش
یوسف بریده دست نه، انداخته سرش
در کودکی به دوش نبی بود منبرش
زینت برای دوش نبی خدا حسن

لب سرخ و گونه سرخ و رخش جلوه ی قمر
در لابه لای موش دمیده دم سحر
دور لبش جوانه زده بذر نی شکر
شیرین بیان خانه ی مولاست این پسر
آرامش و قرار دل مرتضی حسن

امری بدیهی است به عالم تقدمش
مستی شروع میشود از جوشش خُمش
بوی بهشت می رسد از هر تبسمش
زل میزنند بر قد او شهر و مردمش
گر بگذرد به ناز ز پس کوچه ها حسن

نور رخش به عرش بیاید ادامه اش
داوود مست صوت اذان و اقامه اش
بوسه زده خدا به  جبین اَمامه اش
 شدبافته به دست خداوند جامه اش
تا سر شود به جمله آل عبا حسن

هنگام خلق خورده به نامش خدا قسم
با نور او بهشت پدید آمد از عدم
هر لحظه معجزه بزند با دمش قدم
مومن به لطف و مهر نگاهش شده عجم
آری جواب آیه ی قالو بلا: حسن

بر کوه مومنون علم نهضتش بلند
آوازه ی کرامت بی منتش بلند
خورشید، روی شانه ی قد قامتش بلند
تا کعبه شد هر آینه از قدرتش بلند
پیغام آمد از لب رب: مرحبا حسن

جنگ جمل تجلی شور شجاعتش
یک صحنه از نمایش روز قیامتش
هو میکشد خدا ز فتوحات هیبتش
دشمن هجا هجا شده از تیغ و ضربتش
فریاد زد علی که کفایت؛ بیا حسن

برنده تیغ او به خدا مثل ذوالفقار
دشمن نداشت راه نجاتی بجز فرار
در اختیار جبر حسن کار کارزار
از ترس پیر شد زن پست شتر سوار
کوری چشم او؛ پسر مصطفی حسن

دم میزنند از کرمش هر کجای شهر
از او کریم تر چه کسی؟ در کجای شهر؟
شد اسم مستعار حسن، نا خدای شهر
برگشته شاه از در خانه ش گدای شهر
امید اول دل هر بی نوا حسن

دریای جود بود و ندیدند ساحلش
می داد بیشتر ز تقاضا به سائلش
حاتم چو شیرخواره و طفلی مقابلش
قربان این همه کرم و نرمی دلش
روزی دهنده ی همه ی ماسوا حسن

یک شهر بود و رأفت یک مرد مهربان
یک شهر بود و سفره ای از شیر و آب و نان
با اینکه داشت شأن و مقامی در آسمان
هم سفره بود با همه حتی جذامیان
خود می رود همیشه سراغ گدا حسن

باشد تهی دو دست گدای حسن؟! محال
خورشیدِ نعمت و کرمش بوده بی زوال
حتی رسانده نور به این میوه های کال
بین گلوی من بخدا مانده یک سوال
مانده بدون صحن و حرم پس چرا حسن؟

در شهر مادری خودش هم غریب بود
هر ساعت و دقیقه دمادم غریب بود
اصلاً حسن به عالم و آدم غریب بود
بیش از حسین و داغ محرم غریب بود
غمنامه اش فجیع تر از کربلا حسن

یک کوچه بود و فاجعه ای در برابرش
روی زمین به ضربت نامرد، مادرش
مادر گرفت روی زمین دست بر سرش
خون میچکید وای من از زیر معجرش
از یاد می برد مگر این صحنه را حسن

در کوچه ازدحامی و غوغا شد و گذشت
مادر به همت پسرش پاشد و گذشت
از آن به بعد قامت او تاشد و گذشت
مویش سفید ماتم زهرا شد و گذشت
شد قهر با تمامی آن کوچه ها حسن

با صد امید باز به درگاهت آمدم
ای بی ضریح! آه به دنبال مرقدم
من آن کلاغ زشت و سیاهِ بدِ بدم
اما حلال کن به سر بام مشهدم
یاد توام مقابل ایوان طلا حسن!

آهو که نیستم تو برایم پناه باش
پایم شکسته، باز بیا تکیه گاه باش
من آن گدایم و تو همان پادشاه باش
رفتند از برم همه، اما تو آه باش
من را بخر ببخش به حق رضا حسن

**********************

اشعارولادت امام حسن مجتبی علیه السلام – مجتبی شکریان

رها کردم از سینه ام آه را
صدا کردم آن یار دلخواه را

میان بساط دل خسته ام
فقط دارم این آه کوتاه را

به دادم برس ای امید دلم
نشانم بده جاده و راه را

من این راه ها را بلد نیستم
هدایت کن این عبد گمراه را

برای اجابت خدا داده است
به من وعده نیمه ماه را

خدا گفته در نیمه ماه من
بیا تا درِ بارگاه حسن

بیا در مدینه صفا را ببین
در خانه مرتضی را ببین

در آغوش پر مهر خیر النسا
تجلی نور خدا را ببین

در این کوچه عشق چشمی گشا
غریبه ببین آشنا را ببین

در این کوچه تقوا ملاک است و بس
پس ادغام شاه و گدا را ببین

به عشق نگاهی به روی حسن
بیا و صف انبیا را ببین

همه بر در مجتبی رو زدند
بزرگان در این خانه زانو زدند

به لبخند تو می دمد آفتاب
بتاب از مدینه به عالم بتاب

مدینه پر است از حسود و بخیل
مبادا که برداری از رخ نقاب

صدایت قرار دل فاطمه
نگاهت صفای دل بوتراب

دعا کن برایم عزیز علی
دعا بر زمین خورده دارد ثواب

دعا کن امام زمانم مرا
برای سپاهش کند انتخاب

برای ظهورش امام زمان
به روی دعای تو کرده حساب

تو را هر زمانی صدا کرده ام
جواب مرا داده ای با شتاب

به روز قیامت محبان تو
ندارند با تو کمی اضطراب

خدا گر سوالی از آنها کند
خودت می دهی جای آنها جواب

در آن روز چشم من و یاری ات
فدای تو و آن هواداری ات

دلم پر زده روی بام حسن
به من خورده بویی ز جام حسن

سلامی به او دادم و مانده ام
به عشق جواب سلام حسن

پیمبر علی فاطمه گفته اند
به ما واجب است احترام حسن

از آن دم که از مادرش شیر خورد
پر از حلم گردیده کام حسن

میان اسامی اهل کرم
فقط می شناسیم نام حسن

من و یک نگاه کریمانه ات
پناهم بده گوشه خانه ات

تو هستی امید گنهکارها
تویی راه حل گرفتار ها

تویی محرم رازهای علی
علی با تو می گفت اسرارها

تو هستی صفای سحرهای ما
تویی طعم هنگام افطارها

به جز خوبی از تو ندیدند هیچ
تو را گر چه دادند آزارها

به یاد غریبی تو روز و شب
به خود گفته ام جمله ای بارها

“اگر در غم مجتبی بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی”

به هر جا که نامت علم می شود
حسینیه ای محترم می شود

کسی که نرفته است راه تو را
دو پایش قیامت قلم می شود

به راه خدا گر تویی دستگیر
وصال خدا یک قدم می شود

من از قبر تو  کرده ام این سوال
مگر کعبه هم بی حرم می شود

به ماها رسیده است احسان تو
حسن جان محبت سرم می شود

من از کودکی نه، که روز ازل
ز دست کریم تو خوردم عسل

علی داشت دائم هوای تو را
نبی خوانده صد جا ثنای تو را

به دست تو گلبوسه داده حسین
و عباس بوسیده پای تو را

اگر تو نبودی کنار علی
کسی پر نمی کرد جای تو را

خودت دعوتم کرده ای آمدم
که امشب بگیرم عبای تو را

ولی من کجا و نگاه کریم؟
لیاقت ندارم عطای تو را

همین بس مرا ای شه خونجگر
معطل نکردی مرا پشت در

************************

اشعارولادت امام حسن مجتبی علیه السلام – مهدی مقیمی

شکر خدا به عشق شما مبتلا شدیم
روز ازل کبوتر بام شما شدیم

منت گذاشت بر سرمان از ازل خدا
با خانواده های شما آشنا شدیم

با فخر ، کس ز نوکری اش دم نمی زند
جز ما که نوکر حسن مجتبی شدیم

بر دامن تو دست توسل زدیم ما
بنگر که بعد از آن ز کجا تا کجا شدیم

با ذکر یا حسین و حسن خو گرفته ایم
ما با بقیع عاشق کرببلا شدیم

ما مومن مدام شما خانواده ایم
ما با شما شدیم اگر با خدا شدیم

لا ریب فیه سیدنا روز مرگ ماست
روزی خدا نکرده زتو گر جدا شدیم

زهرا نظاره کرد بر آن صورت شگفت
جشن تولد حسنش را علی گرفت

ماه خدا ببین مه دیگر حلول کرد
این ماهِ ، ماهمان دو برابر حلول کرد

در آسمان خانه ی زهرا و مرتضی
ماه جمال سبط پیمبر حلول کرد

نام پدر چقدر برازنده ی علی است
خورشید روی سینه ی حیدر حلول کرد

می ترسم اینکه ماه رخش را نظر زنند
از بس که ماه روش منور حلول کرد

در روزهای ماه خدا شک پدید شد
بدر تمام یک شب عقب تر حلول کرد

شد امر مشتبه مه شوال دیده شد
وقتی که ماه زهره ی اطهر حلول کرد

این خانواده نورٌ علی نور کلهم
سیمایشان به شعر، مکرر حلول کرد

خورشید آسمان ز حضورش مرخص است
زهرائی است از وجناتش مشخص است

شب رفت و وقت آمدن آفتاب شد
خورشید هم ز هرم وجودش مذاب شد

مصداق داشت نام حسن با صفات او
نام حسن برای حسن انتخاب شد

تو حُسن یوسفی به تجلی که در دل
بی تاب مادر و پدرت قند آب شد

آقا به گرد پای تو حاتم کجا رسید
سائل کجا زخانه ی لطفت جواب شد

از بس خدا هنر به جمالت به خرج داد
یوسف به حیرت از پسر بوتراب شد

هر گوشه ای ز عالم از عطر تو سهم برد
این گونه بود قسمت قمصر گلاب شد

در زیر سایه ی تو همیشه دعایمان
با محسن بحق حسن مستجاب شد

در وصف تو که کار خداوند ، نه من است
مفعول و فاعلات و فعل لال و الکن است

مثل همیشه کن به دو چشم ترم کرم
از حرمت دو دست تو شد محترم کرم

این دستهای خالی خود را هزار بار
آورده ام به محضر تو تا برم کرم

دشمن کنار سفره ی تو سیر شد حسن
با دست های لطف تو شد باورم کرم

در کوچه موج می زند آقا گدا گدا
در خانه ی تو ریخته آقا کرم کرم

هر واژه ای به جای خودش نیک می شود
دنبال نام نیک شما لاجرم کرم

شاید نداشتی حرم درخوری ولی
تو داشتی به وسعت صدها حرم کرم

تا بلکه حق مطلب دستت ادا شود
در بیت بیت شعر تو می آورم کرم

آقا کسی ندیده در عالم ز تو بدی
حقا کریم مطلق آل محمدی

تواز همه کریم تری و شفیع تر
حاجت گرفتن از تو ز حاتم سریع تر

گویند استطاعت حج مال اغنیاست
اما گدای تو زهمه مستطیع تر

همچون بقیع کیست که خاکی و بی ریاست
شخصیت بقیعت از عالم منیع تر

آن روز می رسد که حریمی بنا کنیم
از این که هست درخور شان و بقیع تر

کوری دشمنت به سر ماست نقشه ها
از نقشه ی تمام حرم ها بدیع تر

کم کم مدینه را ز برای تو می خریم
حتی ز آستان رضا هم وسیع تر

ما گنبدی برای تو داریم در نظر
از گنبد تمام امامان رفیع تر

گرچه ضریح کرببلا طرح محشریست
طرح بقیع فرشچیان چیز دیگریست

قامت چو سرو و روت مه و موت شب ترین
در محضر خدای ادب با ادب ترین

محشر که خلق ، مضطر و حیران و بی کسند
باشد محبتان به شما منتسب ترین

ذکرت فریضه نیست ولی ای خدای جود
سوگند می خورم که بود مستحب ترین

با بوسه از لبان تو افطار کرد علی
ای خنچه های لعل لب تو رطب ترین

دشمن هم از عطای شما برد بهره ها
نوع کرامت تو در عالم عجب ترین

کی فاصله گرفت ز لبهای تو خدا
مومن ترین خلقی و قرآن به لب ترین

محشر به سوی جنت رضوان محب تو
باشد جلوترین و عدویت عقب ترین

آقا سلام بر تو دعای مجیر ماست
ذکر مدام نام تو جوشن کبیر ماست

ای وامدار حسن جمالت بهارها
گیسوی و روت مبدا لیل و نهارها

عالم به یک نگاه تو تسخیر می شود
نذر نگاه تو همه ، دار و ندارها

آقا خوشا به حال محبان مخلصت
محشر به دست توست همه اختیارها

یاد حنین و بدر و احد زنده می کند
بعد از علی به دست شما ذوالفقارها

تنها نه کشته مردهء تو من یکی شدم
دیوانه ی تواند هزاران هزارها

ما از جوار عشق تو پا پس نمی کشیم
ما میثم توایم و به دنبال دارها

هستی به گرد هستی تو هست در طواف
دور سرت مدار تمام مدارها

ای ذوالجلال سوی دلم یک نگاه کن
قدری بقیع قسمت این روسیاه کن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.