اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیها

بر ام و اب حضرت زهرا صلوات
بر منزلت و عصمت زهرا صلوات
در عید ولادتش تو ای شیعه فرست
برمقدم پر برکت زهرا صلوات
*****
امشب که ز غیب سخن محمد گوید
بر دختر او جهان خوش آمد گوید
تبریک به هم ولادت زهرا را
احمد به علی علی به احمد گوید
*****
هجر رخ دلدار کشیدن دارد
اوصاف وصال بس شنیدن دارد
قنداقه فاطمه روی دست علی
آری به خدا قسم که دیدن دارد
****
تو رفتی و من به زیر دِینم …امروز
جاری شده اشک از دو عینم …امروز
از برکت شیر پاک تو… ای مادر
گریه کُن روضه ی حسینم…امروز
*******
بر مادر و دختر محمد صلوات
بر نور وجود حی سرمد صلوات
بر حیدر و بر شادی هر شیعه ی او
بعد از صلوات هر که کف زد صلوات
*********
ز احمد عرشیان تکریم کردند
به پیش پای او تعظیم کردند
به جای دستۀ گل بر محمّد
به او بانوی گل تقدیم کردند
***
روزی که بهشت دین شکوفائی داشت
سرتا به قدم سرور و زیبائی داشت
با آمدن فاطمه، پیغمبر وحی
گلخنده و لبخند تماشائی داشت

**********
اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهاوحیدمحمدی

دل خوشی یعنی خدا را داشتن
در بهشت لطف او جا داشتن
بین سینه حب مولا داشتن
مادری مانند زهرا داشتن

دل خوشی یعنی دو دنیا مال ماست
روز محشر فاطمه دنبال ماست

بندگی یعنی عبادات شبش
ذکر تسبیحات بر روی لبش
سجده های غرق نور زینبش
آن حجابی که رسید از مکتبش

بندگی یعنی حجاب فاطمه
سجده های ناب ناب فاطمه

عشق یعنی خنده های فاطمه
پر گرفتن در هوای فاطمه
نوکری کردن برای فاطمه
با امید یک دعای فاطمه

عشق یعنی یک نگاه مادری
سر پناهی در پناه مادری

زندگی یعنی سکوتی پر سرور
انعکاس نور در سیمای نور
و بساط عاشقی ها جور جور
دور باد از زندگیشان چشم شور

زندگی یعنی بهشت بندگی
بندگی کردن برای زندگی

سادگی یعنی به کم ها ساختن
در تنور خانه نان را ساختن
و حصیری زیر پا انداختن
نه به دنیا و طلا دل باختن

سادگی یعنی دو لیوان گلی
وصله نعلین مولایم علی

**********

اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهاحسن لطفی

این کیست، این که محو تماشای خود شده
پیش از ظهور، مادرِ بابای خود شده
در بی زمانِ مانده به میلاد، سر بلند
از امتحانِ روشن فردای خود شده
با سیزده مناره خدا را صدا زده
قد قامت بلند مصلّای خود شده
منظومه های شمسی او بی نهایتاند
گرم شکوه دیدن ژرفای خود شده
عقل فرشته ها که به جایی نمی رسد
خود پاسخِ شگفت معمّای خود شده
حالا علی برای علی جلوه کرده است
آئینه ی تلألؤ همتای خود شده
اصلاً خدا هر آن چه که می خواست، او شده
این کیست این که حضرت زهرای خود شده؟!

اشراق آسمانیِ رازِ تبارک است
صبح نزول سوره کوثر مبارک است!

دل می بری غزل غزل از این ترانه ها
والاترین عزیزترین مادرانه ها
با جذبه های چادر خورشید روزی ات
گل می شوند غنچه به غنچه جوانه ها
تسبیح را به دست بگیر و ببین که باز
معراج می روند همین دانه دانه ها
با آیه های سورۀ قدر آمدی که ما
ایمان بیاوریم به آن بی نشانه ها
هر صبح با سلام پیمبر طلوع توست
تنها بهانه ی پدرت از بهانه ها
آتش گرفت اگر تن تب دارمان چه غم
پای دعای نورِ تو سر زد به خانه ها
یا نور! فوق نور، علیٰ نور ، نورِ نور
خورشید می شویم از این جاودانه ها
سلمان که از شماست پس از ایل تان شدیم
با این حساب ما همه فامیلتان شدیم

ای کاش زیر سایۀ سادات جا کنیم
نانی خوریم و حق نمک را ادا کنیم

سرو آمدی که پایِ علی همسری کنی
اصلاً رسیده ای که علی پروری کنی
با خطبه ات حماسه ای از واژه ها شکفت
شاید زمان آن شده پیغمبری کنی
تو از خودت برای خدا خرج می کنی
تا پاسداری از شرف سنگری کنی …
که ریشۀ ولایت از آن آب می خورد
تا سایه ای بگیرد و حق گستری کنی
نهج البلاغه خوان مدینه، طنین تو
پیچیده تا که شرح علی محوری کنی
شیرازۀ عفاف وحجاب و حیا  و صبر
تنها به دست توست که مرد آوری کنی
ما شیعه زاده ایم به این دل خوشیم تا
بیمار می شویم کمی مادری کنی

بانو به قول خواجه هواخواهِ خدمتیم
جا ماندگان قافله های شهادتیم

یادش بخیر یاد شهیدان یکی یکی
شوریده های حضرت باران یکی یکی
خرّم شده است شهر به شهر دیارمان
از خون گرم و قامت ایشان یکی یکی
جبهه گرفته بوی تو را که گرفته ای …
سرهای سرخ بر سر دامان یکی یکی
کم کم پیامشان که فراگیر می شود
گل می کنند غزّه و لبنان یکی یکی
بحرین و مصر و تونس و صنعا ز خواب جست
از انقلاب پیر جماران یکی یکی
اکنون رسیده است زمانش که بشکنند
طاغوت های سنگی انسان یکی یکی
با بیرق ولیِّ زمان می زنیم پا …
بر قله های دانش دوران یکی یکی

بر لب فرشته نام تو آورد گریه کرد
سجّاده درد پای تو حس کرد گریه کرد

جان می دهیم و از درتان پر نمی زنیم
موجیم و سر به ساحل دیگر نمی زنیم
وقتی که حرف، حرفِ ولایتمداری است
ما دم ز غیر تا دم آخر نمی زنیم
وقتی که امر نایبتان فرض جان ماست
سنگ کسی به سینه ی باور نمی زنیم
فصل بصیرت است بجز با لوای او
حتی قدم به عرصه محشر نمی زنیم
ما را فقط به پای ولایت نوشته اند
ما سینه پای بیرق دیگر نمی زنیم

با ذوالفقارِ نامِ علی پا گرفته ایم
ما درس خود ز مکتب زهرا گرفته ایم

**********
اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهاسیدپوریاهاشمی

وسع کم داشته را لطف فراوان باید
از عطش سوخته را رحمت باران باید
تا به اوج کرم دست کریمان برسیم
سیر در معرفت سوره ی انسان باید
گل اگر میل به گلدان نکند میمیرد
سر سودا زده را شوق بیابان باید
لطف این طایفه به خون جگری وابسته ست
شانه تا که برسد زلف پریشان باید
مادری کن که به این مادریت محتاجیم
کودکی گم شد اگر،گرمی دامان باید

گرچه ما لکه ی  ننگیم  و مضافیم همه
دور سجاده تو گرم طوافیم همه

انبیایی که کرامات مکرر دارند
چشم امید به یک جلوه ی کوثر دارند
آسمانی شده ها در تب و تاب اینند
کمی از خاک قدم های تو بردارند
تا بخواهی در این خانه کنیز آوردیم
نذر تو قوم عجم هر چه که دختر دارند
فاطمه جلوه مولاست،علی جلوه ی او
این دو آیینه به هم حسن برابر دارند
ذکر تسبیح تو هر لحظه به روی لب ماست
مست ها دائما انگیزه ی ساغر دارند
آیه با زیر عبا رفتن تو نازل شد
پنج تن با قدم فاطمه محور دارند

دل به دست تو سپردیم طلا پس دادی
باز هم بیشتر از حد گدا پس دادی

مینویسم سر خط یا علی و یا زهرا
قافیه ساختم از نام علی با زهرا
آسمان روی زمین و پدر خاک علی
حضرت کوثر ما، مادر دریا، زهرا
سپر محکم هر غصه ی پیغمبر علی
راحت جان علی،جوشن مولا، زهرا
حشر اسرا و قلم،فاطر و زلزال علی
کهف یس نبأ و واقعه طه،زهرا
نور الانوار علی، مخزن الاسرار علی
سر مستور شده،باطن و معنا،زهرا

پیش عالم همه جا عالمه باید باشد
هرکجا هست علی فاطمه باید باشد

شأن دستی که دخیل است به کوثر بالاست
چون که غوغای تو در وادی محشر بالاست
سوختن،آب شدن،بی کس و بی یار شدن
سختی عشق همینست،رهش سربالاست
تا ز تو دور شدم گریه کنان برگشتم
حس وابستگی طفل به مادر بالاست
هر چه دارید به خانه،به گدا میبخشید
خب طبیعیست شلوغی دم این در بالاست
خطبه ی مسجد تو شهد تمام دین است
لطف زهراست فقط،شیعه سرش گر بالاست
همه ی زندگی ات را به امامت دادی
از زمین خوردن تو،پرچم حیدر بالاست

بروی شهپر جبرئیل فقط جای تو بود
شاهد بندگی تو  ورم پای تو بود

طی شده فاطمیه،روضه به پا هست هنوز
داغ تشییع تنت بردل ما هست هنوز
علت خانه نشینی علی معلوم است
رد خون،برروی مسمار بجا هست هنوز
بچه ها بعد تو از خواب و خوراک افتادند
بین یک شانه ز مویت،دو سه تا هست هنوز
زینبت برد ز تو ارث زمین خوردن را
دختری منتظر کرب و بلا هست هنوز
میرسد نوبت آن لحظه که در روز دهم
بدن شاه به گودال رها هست هنوز
دور تا دور تنش پر شده از اهل زنا
اثر تیر جدا،نیزه جدا هست هنوز

آتش خیمه همان آتش پشت در بود
سر بر نیزه همان زخم سر مادر بود

***********

اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهااستادغلامرضاسازگار

ای ز تو پیغامبران را شرف
لؤلؤ و مرجان خدا را صدف
راضیه و مرضیه و عالمه
سیدة النساء یا فاطمه
آینه ی سیرت ختم رسل
دانش کل عصمت کل عقل کل
دختر دین مادر دین کیست تو
نور سماوات و زمین کیست ؟ تو
مام دو عیسای مسیح آفرین
بر دو مسیحت ز مسیح آفرین
وصف تو و مدح تو خیرالکلام
مادر سادات علیک السلام
مادر روحانی روح الامین
ذریه ات ستارگان زمین
روح علی جان محمد  تویی
سوره ی فرقان محمد تویی
دست خدا دست به دامان توست
مادری ختم رسل شان تو است
بوسه گه ختم رسل دست تو
نفس محمد شده پابست تو
آیة تطهیر گل دامنت
هست خدا پیشتر از بودنت
عمر تو ای مادر ما کم نبود
نور تو بود و همه عالم نبود
دخت نبی مادر آدم سلام
سیدة النساء عالم سلام
در یم غم ها به علی نوح کیست ؟
بین دو پهلوی نبی روح کیست ؟
روح عبادات سلام علیک
مادر سادات سلام علیک
مصحف مهر تو کتاب همه
درس حجاب تو حجاب همه
جنت موعود پیمبر تویی
آرزوی احمد و حیدر تویی
حسن تو نقش قلم ابتداست
سینه ی پاک تو بهشت خداست
پیک خدا فخر کند بر همه
این که منم هم سخن فاطمه
جان نبی  در بدنی فاطمه
محور هر پنج تنی فاطمه
کعبه دهد تکیه به دیوار تو
چشم علی تشنه به دیدار تو
صورت تو سیرت پیغمبر  است
صحبت تو حرف دل حیدر  است
مصحف ناخوانده ی حق صدر تو است
لیله قدری که نهان قدر تو است
ای همه دم ذکر خدا بر لبت
روح علی محو نماز شبت
کعبه ی دل هاست سرایت هنوز
پشت سر ماست دعایت هنوز
کشور ایران حرم پاک تو ست
هر وجبش قبضه ای از خاک تو ست
ای کرمت شامل حال همه
مادر سادات بنی فاطمه
نعمت هستی نمک فاطمه ست
ملک الهی فدک فاطمه ست
ای که به خاک تو فدک گم شده
بین سپاه تو ملک گم شده
یاس کبود از اثر خارها
حیف که کشتند تو را بارها
وصف تو اینگونه به ما رسیده
ایتها الصدیقة الشهیده
اجر رسالت شرر نار شد
یار تو تنها در و دیوار شد
دیو کجا غرفه ی حورا کجا ؟
شعله کجا صورت زهرا کجا ؟
سرو علی گرچه قدت خم شده
پشت ولایت ز تو محکم شده
مادر یازده ولی کیست ؟تو
فدایی راه علی کیست تو
آتش بیت تو دل عالم است
شعله ای از آن نفس میثم است

***********
اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهاحسن لطفی

از بس فرشته است گذر جای ندارد
جبریل سر آورده و پر جای ندارد
بند آمده این راه دگر جای ندارد
با دختر بابا که پسر جای ندارد

امشب شب عشق است، شب مادر باباست
با قبله بگو قبله ی ما حضرت زهراست

بالاتر از آن خط که نوشتند تو هستی
مدحی که نخواندند و نگفتند تو هستی
با نقطه ی با، نقطه ی پیوند تو هستی
آیینه قدی خداوند تو هستی

چیزی بجز از نور خداوند نداری
سوگند خدا گفت که مانند نداری

بانو چه شگفت است هبوتی که تو داری
قدر است چه قدری ملکوتی که تو داری
صد رشته قنات است قنوتی که تو داری
آرامش دریاست سکوتی که تو داری

عزم من و تو جزم شد و کارگر افتاد
دشمن به عقب رفته و از پشت سر افتاد
تا پای فشردیم از عالم سپر افتاد
با آلِ علی هرکه در افتاد وَر افتاد

ما سخره ی سختیم که از باد نلرزیم
این درس به ما مادر ما داد نلرزیم

هرجا که بلند است به زیر قدم ماست
بر هرچه سه تیغ است شکوه عَلَمِ ماست
هر بیش که دارند در این پهنه کَمِ ماست
موجیم که آسودگی ما عَدَم ماست

ما درس جز از محضر اسلام نگیریم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

هر بادِ مخالف شده جوشن به تنِ ما
هر تیر توان داد به برخاستنِ ما
با ماست همیشه نفسِ بت شکن ما
در سایه ی زهراست تمام وطن ما

این خصم زبون است اگر بد دهنی کرد
وین سیره یِ زهراست که دشمن شکنی کرد
دریایِ علی،غیرت طوفانی ات عشق است
ای مرد ترین مرد،رجز خوانی ات عشق است

جایی که ملک چشم کشد گرد محال است
با نام شفا پرور تو درد محال است
جز شیر خدا گرد تو یک مرد محال است
رفتی و جز از تو هما درد محال است

با تیغ به تو تکیه کند شیر خداوند
ای خطبه ی تو غیرت شمشیر خداوند

از روز ازل هر تپشت یاد علی بود
نَبْضَت،ضربانت،نفست ناد علی بود
این هشت فلک فاطمه آباد علی بود
خانم همه ی حرف تو فریاد علی بود

میلاد توُ باز نمک گیر غدیریم
از توست که مانند تو درگیر غدیریم

************
اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهاعلی قدیمی

نيمي ز اِنس و حوريه هم نيم ديگر است
عرش ِ خدا ز نور ِ وجودش مُنَوّر است
از اول احترام به بانو مُقَرَر است
فخر كتاب اين شده داراي كوثر است
پس واجب است گفته شود او مطهر است

تا كه مُرَكَب از قلم اينجا هُبوط كرد
اشكم به روي صفحه ي دفتر سقوط كرد
با تو خدا خداييِّ خود را ثبوت كرد
بايد براي وصفِ تو بانو سكوت كرد
الحق سكوت كردنِ من كار ِ بهتر است

نور ِ تو گر نبود خدا مرتضي نداشت
وقتي علي نداشت دگر مصطفي نداشت
وقتي نبي نداشت دگر ماسوا نداشت
چون ماسوا نداشت دگر مثل ما نداشت
پس بود ِ ما به بودنِ آن نور ِ برتر است

تو اولين مدافع ِ حق ِ ولايتي
اسطوره ي مُسَلَم ِ درس ِ شهامتي
آموزگار ِ صبر ِ خدايِ كرامتي
وقتي كه تو مُفَسِّر ِ درس ِ شهادتي
بايد نوشت گل پسرت شاهِ بي سر است

مادر چه مادري كه شده مادر ِ پدر
او افتخار خالق و تاج سر ِ پدر
همپايِ مرتضي شده او ياور ِ پدر
مانند ِ ماده شير به دور و بر پدر
در هر نبرد مثل علي همچو لشگر است

شد افتخار ِ خلق ِ خدا نور ِ فاطمه
با ذكرتان ملائكه هر شب به زمزمه
آموزگار ِ عالمه ي بي معلمه
وقتي بشر به حشر شود غرق ِ واهمه
امّيدِ اهل اشك به دختر و مادر است

نازل شده كتاب نبي در شب شما
بال ملائكه به يقين مَركَبِ شما
فرمانرواي عرش شده منسَبِ شما
از هر دهان شنيده شده مطلب شما
كه عرش و فرش را ولي الله حيدر است

روزي دهد حديث شريفِ كسايتان
افطاريه شما شده سهم گدايتان
ايران به زير ِ دِين ِ مدام ِ دعايتان
آماده ميكنم سر ِ خود را برايتان
چيزي به چنته نيست ولي سر مُيَسّر است

شعرم از اين پس است كه دلگير ميشود
برگشتِ مادري به حرم دير ميشود
يك مادري به كوچه زمينگير ميشود
وقتي پسر نگاه كند پير ميشود
از بعد كوچه شد كه پسر زار و مضطر است

جز مجتبي نديده كسي ماجرايِ راه
رحمي نشد به حالِ پرستويِ پا به ماه
مادر كه رفتني بشود خانه آه.. آه…
ديگر شده جواب سلام ِ علي نگاه
فهميد مرتضي كه نفسهايِ آخر است

تنها كتابِ عمر ِ تو هجده بهار داشت
در اين كتاب صفحه يِ آخر غبار داشت
با بودنت به خانه علي اقتدار داشت
رفتي علي دو سه تا غصه دار داشت
تنهايِ روزگار همان شير ِ خيبر است

رفتي و آب دادنِ اين باغ با عليست
زينب گريست گريه ي زينب براي چيست
بهر ِ حسين يك كفني بين خانه نيست
پيراهني كه دوخته اي تو برايِ كيست؟!
فكر ِ كفن شدي كه علي فكر ِ معجر است

*******ّ*******
اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیها احمد(امین) ایرانی نسب

این بار دلم حسـرت میخانـه گرفتـه
مـوی قلمم را چه کسی شانه گرفته
نقـاش نبــودم ز سـر ذوق کشیـدم
شمعی که دلش بونه ی پروانه گرفته
من نوکـری ام را ز عنایـات تـو دارم
قلبم اثرش را درِ ایـن خانـه گرفته
زهرا که به من منصب دربانی خود داد
از دست قضـا نوکـر دیوانـه گرفته

دست من و دامان شما فاطمه جانم
جان همه قربان شما فاطمه جانـم

از عرش رسیدی تو به دامـان خدیجه
ای کوثـر پیغمبر و ای جـان خدیجه
از پیش تو زنهـای قریشی همه رفتند
صد مریم و صد آسیه قربـان خدیجه
زیباتـر از آنی کـه به تصویـر بیایـی
روشن شده از نور تو چشمان خدیجه
شیرینی لبخند تو معنای بهشت است
یعنی به سر آمـد غم پنهـان خدیجه

دست من و دامان شما فاطمه جانم
جان همه قربان شما فاطمه جانـم

خورشیدی و از فـرط حیـا زیر نقابـی
هنگام وضـو عکس رخ مـاه در آبـی
هم مـادر ساداتی و هم مـادر مـایـی
حیـدر پـدر خـاک و شمـا اُم تـرابی
یک روز نشـد فکـر گداهـات نباشی
یک شب نشده بی غم همسایه بخوابی
(من حوصله ی صف کشی حشر ندارم)
با فاطمه هستم چه حسابی چـه کتابی

دست من و دامان شما فاطمه جانم
جان همه قربان شما فاطمه جانـم

خورشید شده مات تو یا حضرت زهرا
مدیون عنایـات تـو یا حضـرت زهرا
ترسـم که غلام تو سر از خاک بـرآرد
از لطف کرامـات تـو یا حضـرت زهرا
هر روز نشستنـد ملائک سـر راهت
دلخوش به ملاقات تـو یا حضرت زهرا
انفاق نکن این همه مادر ، که فقیران
شرمنـده ی خیرات تو یا حضرت زهرا

دست من و دامان شما فاطمه جانم
جان همه قربان شما فاطمه جانـم

ای عرش به نام تو و ای فرش به نامت
پیغمبـر خاتـم دهـد هرروز سلامت
ایـن خانـه گمانم حـرم امن الهیست
جبریل کبوتـر شد و آمـد سـر بامت
زنهـای جهان بر در این خانه کنیزنـد
مردان همه آمـاده که باشنـد غلامت
بیهـوده نوشتیـم غزل هـای زیـادی
کار دل مـا نیست نوشتـن ز مقـامت

دست من و دامان شما فاطمه جانم
جان همه قربان شما فاطمه جانـم

خوب است که در حسرت دیدار تو باشیم
یا فاطمه تـا روز ابـد یـار تـو باشیم
هـر چنـد نیـازی بـه گداهـــات نداری
خوب است که ما گرمی بازار تو باشیم
ما نان و نمک خورده ی دستان شماییـم
باید همگی شاعـر دربـار تو باشیــم
بایـد بـروم سمـت مـزاری کـه نداری
ای کاش شبی مـا همه زوّار تو باشیـم

دست من و دامان شما فاطمه جانم
جان همه قربان شما فاطمه جانـم

ما ساخته از آب و گل پـاک شماییـم
ما سر به هواییم ولی خـاک شماییـم
دنیا همـه اش مهریه ی مادرمان است
هر جا که بمیریـم در املاک شماییـم
با اشک عجینیـم و ز دوزخ نهراسیـم
والله کـه مـا هیـزم نمنـاک شماییـم

دست من و دامان شما فاطمه جانم
جان همه قربان شما فاطمه جانـم

***************
اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیها امیرعظیمی

شهر پر از شعشعه ی نور شد
کوچه پر از همهمه و شور شد
خانه پیغمبر ما طور شد

تجلّی خدای موسا رسید
نور رخ حضرت زهرا رسید

فرشتگان مژده به هم می دهند
فاطمه یا فاطمه دم می دهند
به هر گدا تاج کرم می دهند

تاج سر حضرت مولا رسید
نور رخ حضرت زهرا رسید

نمونه بانوی سرآمد رسید
انسیه ی حضرت احمد رسید
اُمِّ ابیهای محمَّد رسید

حوریه از عالم بالا رسید
نور رخ حضرت زهرا رسید

خدیجه را نبی خبر داده است
فراق چل روزه ثمر داده است
خدا به تو قرص قمر داده است

نیّره بر ظلمت دلها رسید
نور رخ حضرت زهرا رسید

آمده تا آنکه کند سروری
عطیّةُ النَّبی کند کوثری
به دشمنش گفت:” خودت ابتری”!

خیر کثیر است و به دنیا رسید
نور رخ حضرت زهرا رسید

ادامه ی پیمبران آمده
اُمِّ اَئمّه ز جنان آمده
مادر سادات جهان آمده

فاطمه ی علیِّ اعلا رسید
نور رخ حضرت زهرا رسید

یاس نبیُّ و شجر حیدر است
یار علی، تاج سر حیدر است
پشت و پناه و سپر حیدر است

به دین حق ناجی عظما رسید
نور رخ حضرت زهرا رسید

محبتش ببین چه ها می کند
سنگ دلت را چو طلا می کند
زِ خاک ها فضّه بپا می کند

بر دل بیمار، مسیحا رسید
نور رخ حضرت زهرا رسید

چیست اذان، ارادت فاطمه
حیَّ علی محبت فاطمه
چشم فقیر و خلعت فاطمه

سوره قدر است که یکجا رسید
نور رخ حضرت زهرا رسید

سوره ی کوثر وسط کوچه ها
جان پیمبر وسط کوچه ها
حیدر حیدر وسط کوچه ها

تا که شود یاور آقا رسید
نور رخ حضرت زهرا رسید

************

اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیها رضادین پرور

مشق مارا قلم عشق شما می زد خط
غیر احساس اگر بود، نوشتید غلط
نمی از کوثر چشمان شما زمزم شد
چشمه اشک شما ساخته در جنت شط
آسمان ها همه از روز ازل زیبا بود
ماه تان درسحر پنج تن افتاد وسط
رهگذار قدمت گرچه هزاران بودند
لب تان رهگذر نام علی بود فقط

تامی آیید ز شور ازلی خواهم خواند
دست من نیست اگر ناد علی خواهم خواند

ای نمک گیر دو دستان تو صدها مریم
ای فقیر تو و اولاد تو صدها خاتم
حرم محترم یادشما یعنی عشق
ای به عشقت همه ی کون و مکان نامحرم
سر تفسیر حیای تو همه مات شدند
ای به کیش نظر لطف مدامت عالم
جای پای تو خداییش همان بالاهاست
آمدی تا متبرک بشود اینجا هم

آمدی آینه در آینه حیدر باشی
آمدی مادر آغوش پیمبر باشی

همه ازفلسفه  ی بودن پنهانت، مات
از وقار تو لب آینه گردانت، مات
سطر در سطر نگاه تو امین الله است
مانده جبریل امین بر سر ایمانت، مات
خفته در، یای علی وسعت دریاهایت
بر لب ساحلم آری و زطوفانت، مات
تو مسلمان شده ی حضرت حیدر شده ای
یا علی گشته ز چشمان مسلمانت، مات

صد و ده بار نوشتیم همه یا زهرا
پس سزاوار بهشتیم همه یا زهرا

مدح تو هست به والله که تشریح خدا
اشک هایت شده سر رشته تسبیح خدا
نام تو روی زبان همه در افلاک است
یانه… انگار که خواندند تواشیح خدا
کششی نیست که دستی به دعا بردارند
نامت انگار به عرش است مفاتیح خدا
گرچه در هاله انوار تلألؤ داری
آمدی تا بکنی یکسره تصریح خدا

موقع معجزه  در کار خدانزدیک است
عاشقان لحظه دیدار خدا نزدیک است

چشم اگر از سر شوق تو شود تر بهتر
دل اگر بشکند از عشق تو بد تر بهتر
قدمت را سر چشمان دل ما بگذار
فرش راه تو به مولا که لگد تر بهتر
نص قرآن کریم است نماز تو … بخوان
قل هوالله احد هرچه احد تر بهتر
دربهشتی که به دیدار خدا ختم شود
با شما گربشوم راه بلدتر بهتر

مثل پروانه پر و بال حرم می گردم
وسط غائله دنبال حرم می گردم

حرمت روی زمین نیست کنار عرش است
وکمی خاک مزار تو غبار عرش است
قدمت روی زمین با همه سر سنگین و
در سماوات خداوند  وقار عرش است
طاقت فرش نشینی تو را عرش نداشت
هرچه آورده به روزت همه کار عرش است
من به ایمان در خانه تان شک دارم
خانه ات نیست که آنجاست، مزار عرش است

میخ آمد که شود محرمت و آزردی
عرش لرزید، تو وقتی که زمین می خوردی

آسمان بهر تو ای رکن کسا، دیواری
هوس پر زدنت بود و دعا،  دیواری
خانه ات طور شد و محسن تو موسی شد
سخت شد کار به تو گشت عصا، دیواری
توکه آیینه قدی امامت بودی
آمد و زود شکست آینه را، دیواری
این همه حرف دو پهلو زده ای با پهلو
اصلا ً انگار نه انگار که با دیواری

وسعت دیدن تو بیشتر از دنیا بود
سهم تو چند صباحی فقط از اینجا بود

 

 

 

 

شعرولادت حضرت زهرا,اشعارولادت حضرت زهرا,شعرولادت حضرت فاطمه ,اشعارولادت حضرت فاطمه,ولادت حضرت زهراوروز مادر,شعربانوی بقیع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.