اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهاشاعرناشناس

زهرا بهانه ایست که عالم بنا شود
او آمده که مادر آئینه ها شود
او آفریده گشت که یک چند مدتی
نور خدا به روی زمین جا به جا شود
او آفریده شد که در این روزهای سخت
زهرا شود، علی شود و مصطفی شود
او مادر تمامیِ دل های حیدری ست
باید که کُفو فاطمه شیر خدا شود
هر کس مگر که مادر معصوم می شود؟
او آمده که مادر کرب و بلا شود
زهرا اگر نبود چگونه به عالمی
صدها روایت از مِی کوثر عطا شود
بی اذن فاطمه کسی اصلاً اجازه داشت؟
بر روی خاک و اوج فلک پیشوا شود
ای خوش به حال آن که در آن لحظۀ حساب
با انتخاب مادری او سَوا شود
مادر سلام روز ظهورت مبارک است
لعنت بر آن که منکر صدق شما شود

ما را گدای خانه ي لطفت حساب کن
ما را برای نوکریت انتخاب کن

مادر تویی که قدر شما بی نهایت است
هر جمله ی تو شامل صدها روایت است
در هر کجا که نام شما ذکر می شود
تفسیر پایداری و  صبر و صلابت است
جبریل با هزار ملک ریزه خوار توست
سوگند خورده هر شبِ این جا ضیافت است
هر کس مقام نوکریت را فروخته
جان حسین و جان حسن بی لیاقت است
تاریخ ثبت کرده که این جان نثاری ات
بهر علی نمونۀ اصل ولایت است
سلمان ز خاک خانه تو رزق می گرفت
این است روز و شب همه کارش ارادت است
شاگرد برترین تو  واللهِ زینب است
تندیس عفت است خداوند عصمت است

از گرد چادرت همه عالم درست شد
صدها هزار بیرق و  پرچم درست شد

خورشید سبز نیمه شبِ انتظار، تو
شیرینی همیشۀ فصل بهار، تو
ابری ترین هوای تو سجاده های شب
هر روز تا به شب نفس روزه دار، تو
ای رحمت تو شامل حال تمام خلق
روی سرم دوباره ز رحمت ببار، تو
ما هر چه هست از تو و لطفت گرفته ایم
تا روز حشر پیش خدا اعتبار، تو
ما با علی امام تو هم رأی می شویم
هر دم برای شیر خدا ذوالفقار، تو
آن روز که تمامی مردم پیاده اند
بر روی ناقه های بهشتی سوار، تو
آن جا برای این که شفاعت شویم ما
حتماً دو دست ساقی خود را بیار، تو

محشر به نام پاک تو محشور می شویم
بی اذن تو ز درب جنان دور می شویم

تو آمدی که در شب دل ها قمر شوی
در سینۀ شکستۀ دوران گُهر شوی
تو آمدی که قامت دین را به پا کنی
بر شاخه های نخل ولا برگ و بَر شوی
تو آمدی که سورۀ کوثر بیاوری
تو آمدی برای علی بال و پر شوی
تو آمدی که مادری ات را نشان دهی
تو آمدی که مادر کل بشر شوی
معنای اصل ام ابیها فقط تویی
تو آمدی که باعث فخر پدر شوی
تو آمدی که در دل دریای شعله ها
مثل کتاب سوخته ای شعله ور شوی
تو آمدی که باطن شهری عیان شود
تو آمدی که شاهد مرگ پسر شوی

من که برای مدح تو چیزی نداشتم
تنها قلم به صفحه ي قلبم گذاشتم

*************

اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهامحسن عرب خالقي

یک تکه ابر سوی بیابان بیاورید
قحطیِّ عشق آمده باران بیاورید
بر روح پر تلاطم انسان عصر جهل
آرامشی به وسعت طوفان بیاورید
یک چشمه از بهشت خدا را از آسمان
تا خانه ي پیمبر دوران بیاورید
الطاف بی نهایت پروردگار را
در قالب سه آیه ی قرآن بیاورید
یک سیب سرخ به پیمبر دهید و بس
حوریه ای به کسوت انسان بیاورید

هرسیب سرخ سیب ِ پیمبر نمیشود
هرسوره ای که سوره ي کوثر نمیشود

زيبا نزول كرده و زيبا تر از همه
اين كه نشسته اينهمه بالاتر از همه
خوابيده است همره لالايي نسيم
دريا به روي دامن دريا تر از همه
از باغ و باغبان گلش دل ربوده است
اين غنچه اي كه گشته شكوفا تر از همه
او ماهِ خانواده ي خورشيد مكه است
بيخود كه نيست آمده زهراتر از همه
با اين همه لطافتش انصاف را بگو
انسيه هست اين زن حورا تر از همه

ما را به مدح مادر آئینه ها چه کار؟
جایی که مدح فاطمه را کرده کردگار

روشن به نور ِ آمدنش آسمان شده است
اين زن كه قبل خلقت خود امتحان شده است
عطر بهشت آمده همراه مقدمش
دنياي پير با نفس او جوان شده است
هان اي زنان زنده به گور ِ زمان جهل
هنگام رستخيز حقوق زنان شده است
وقت نماز شرعي اگر چه نيامده
برخيز اي بلال زمانِ اذان شده است
آخر ميان خانه ي آيينه هاي شهر
آيينه ي خداي نما ميهمان شده است

زهرا نبود زُهره دگر نُه فلك نداشت
زهرا نبود سفره ي خلقت نمك نداشت

خير ِ كثير چشمه ي جوشان كوثر است
بنيان گذار نسل شريف پيمبر است
حرف خدا و سوره ي كوثر به روشني است
نسلي كه فاطمي نبُوَد نسل ابتر است
اين خانواده را بركت ميدهد خدا
اين نسل سبز زنده ترين قوم محشر است
ما را غم از تلاطم درياي كفر نيست
تا كشتي نجات ولايت شناور است
ما كودكان گمشده ي صبح محشريم
امّيدمان به آمدن از راه مادر است

هر بانويي كه بانوي محشر نميشود
هركس براي شيعه كه مادر نميشود

تو چشمه ي زلال حياتي كه گفته اند
بالاتر از تمام صفاتي كه گفته اند
بعد از پدر به روح بلند تو ميرسد
بانو سلام ِحق ، صلواتي كه گفته اند
جز با كليدِ مِهر شما وا نميشود
در روز حشر باب نجاتي كه گفته اند
وصف تو با كلام زميني كجا رواست
شأن كنيز توست رُواتي كه گفته اند
شيرين تر از شور ِ نم اشكهايتان
از شهد شاخه هاي نباتي كه گفته اند
بانو بيا و يك شب جمعه ببر مرا
همراهه خود كنار فراتي كه گفته اند
بيش هزار سال بُوَد گريه ميكني
بر داغ كشته ي اَبَراتي كه گفته اند

اي مادر شهيد دعا كن براي من
يك شب بميرم از غم ارباب بي كفن

*************

اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهارضا فراهاني

نام تو بردم و دلم  وا شد
دیده از اشک شوق دریا شد
تا به لب نام نیکویت آمد
دل مرده  دوباره احیا شد
خلقت  تو بهانه ی خلقت
سند آن حدیث” لولا” شد
گفت حق با رسول خود: لولا…
…فاطمه، منتفی دو دنیا شد
بر همه خلق از عنایت تو
کسوت آفرینش اعطا شد
در ازل حق که خلقمان می کرد
صحبت از همسر تو، آن جا شد
سند آیه ی” الم اعهد”(1)
مُهر مهر تو خورد و امضا شد
عهد بستیم با علی باشیم
گرچه در خانه ماند و تنها شد
آمدیم و به پای او ماندیم
دست تو سایه ی سر  ما شد
ای بهشت علی تبسم تو!
علی از رخصت تو مولا شد
” کلمة الله”(2) تویی که عُليايي
همطرازت علی اعلا شد
حیدر آمد که کفو  تو باشد
با شما، عشق خوب معنا شد
جای تو نیست عالم خاکی
بار عامت نصیب دنیا شد
چند سالی فقط برای زمین
قطره ای جلوه گر ز دریا شد
با طلوع طلیعه ي نورت
هر چه در پرده بود افشا شد
بر زمین چون دم ظهورت شد
همه ی آسمان مهیا شد
تا بیایی ز عرش، از مکه
فرش گل پهن تا ثریا شد
آمدی مکه را شرف دادی
قطعه ای از بهشت، بطحا شد
طلعتت بر صفا ، صفا بخشید
کعبه از مقدم تو برپا شد
پا نهادی به عالم و آن گه
همه جا ذكر بنت طاها شد
آمدی مادر پدر باشی
مصطفی، احمد بن زهرا شد
مادر تو خدیجه بود، اما
چون تو را زاد، تازه کبری شد
هر گیاهی که عطر تو بوئید
یا که شد سدره یا که طوبی شد
خاک پایت به هر جماد رسید
نه که جاندار شد ، مسیحا شد
زود اما از این جهان رفتی
رفتی و رفتنت معما شد
در دلم مانده عقده ای  مادر
در، چرا سمت پهلویت واشد؟

1-    أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ: سوره یاسین آیه 60
2-    كَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيَا: سوره توبه آیه 40

******************

اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهامجتبي صمدي شهاب

تا آن زمان که گردش این روزگار هست
تا آن زمان که روز وشبی برقرار هست
کم یا زیاد بسته به میزان لطف حق
پای پیاده عشق به هر دل سوار هست
وقتی گدا شدن به در دوست عاشقیست
پس درتمام عمر به هر لحظه کار هست
ما ظاهرا اگر چه خدارا ندیده ایم
اما یقین که جلوه ي آیینه دار هست
یک گل رسید ومعنی ضرب المثل شکست
یک یاس آمده که همیشه بهار هست

یک برگ یاس با همه عالم برابر است
معنی یاس یک کلمه هست ومادر است

هرکس که مادر است دو عالم برای اوست
بام بهشت نقطه ي پایین پای اوست
مادر شدن برای دو عالم شرافتی است
بردختری که گفته پدر هم فدای اوست
اوقبل خلقت آمده قبل از همه رود
سوی بهشت باغ گلی که سرای اوست
شرط وشروط خلقت دنیاست فاطمه
این میل باطنی عمیق خدای اوست
آمد کسی که بین قنوت شبانه اش
همواره اسم یک یک همسایه های اوست

تصویر خالصانه ي ذکر ودعاست او
همسایه ي همیشه ي قرب خداست او

زهرا فقط برای خودش آرزو نکرد
شرح خودش برای کسی مو به مو نکرد
چون پیرمرد کور زمینی زیاد بود
خود را برای مردم این خاک رو نکرد
حتی انار را به بهانه طلب نمود
او جز هدایت همگان جستجو نکرد
او دختر پیمبر و یک مملکت مقام
اما به غیر ساده مداری که خو نکرد
یکبار هم نشد که علی شرمگین شود
از بس زخواهش دل خود گفتگو نکرد

این گفته گفته ولی ا… اعظم است
او مثل اسوه ي حسنه بهر مردم است

وقتی که بود خوبی او بی حساب بود
وقتی که رفت آمدنش در حجاب بود
او یک سری به عالم ما زد و زود رفت
دنیا شد ابر تیره و او آفتاب بود
درک مقام فضه او هم نشد نصیب
درک مقام او که خودش یک سراب بود
ساییده عرش سر به زمین وقت سجده اش
ام العبادت او و علی بوتراب بود
باغ فدک گرفت و به حق خودش رسید
زهرا همیشه اهل حساب و کتاب بود
او از شبی که زندگی اش ساده پا گرفت
انفاق کرد و اهل مسیر ثواب بود

ما  درکمان به این همه معنا نمی رسد
ما  دستمان به رتبه زهرا نمی رسد

او کوثر است و چشمه ي دریاترین خم است
نوراست و نور بخش سپهر است و انجم است
پیدا تر ازهمه شد و بین بزرگی اش
در لابلای ثانیه های زمان گم است
از آب و خاک مهریه ي او جوانه زد
هر دانه ای که بر سر هر خوشه گندم است
مصرف نکرد غیر خودش درمسیر حق
زهرا تمام مرتبه الگوی مردم است
از خود گذشت تا که ولایت علم شود
زهرا بپای دین خدا مثل اهرم است

دین خدا ز همت او جان گرفته است
زن با نگاه فاطمه عنوان  گرفته است

زیباترین نمایش تابان روزگار
زهراست آنکه مانده در اذهان روزگار
یک قطره از عنایت زهرا نمی شود
براین زمین کرامت باران روزگار
این سالها که آمد و رفته است همچنان
زهرا بود بزرگ بزرگان روزگار
یعنی چرا بزرگی زهرا غریب ماند
باید سؤال کرد زدیوان روزگار
باید سؤال کرد چرا درب خانه سوخت
از منتقم در آخر وپایان روزگار

باید کسی بیاید و غم را دوا کند
بارمز نام فاطمه قرني را بپا کند

**************

اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهاعلی اصغر انصاریان

در آسمان ندیده کسی أختری چنین
یزدان نهفته در صدفش گوهری چنین

بعد از ظهور حضرت زهرا،دگر خدا
خِلقَت نکرده جلوه ی زیباتری چنین

سیب بهشتی است به دامان مصطفی
هرگز نداشته پدری دختری چنین

جز فاطمه که ((أم أبیها)) لقب گرفت
دیگر نبوده بهر پدر مادری چنین

مثل علی و فاطمه در زیر چرخ نیست
دنیا ندیده شوهری و همسری چنین

یک فاطمه برای ولایت کِفایت است
دارد علی به خانه ی خود یاوری چنین

دو گوشواره اش حسنین اند،ای جهان
داری سراغ بهر کسی زیوری چنین؟!

زهرا نبود نخل امامت ثمر نداشت
از او به جلوه آمده برگ و بری چنین

زهرا شناس باش،حدیث کسا بخوان
بی او نداشت اهل کسا محوری چنین

بانوی بانوان جهان نیست غیر او
نشنیده ام که بوده زنِ دیگری چنین

پایش به روی بال فرشته نهاده است
عالم به حیرت آمده از مَعبری چنین

با چادرش چقدر مسلمان درست کرد
هستم دخیل چادری و معجری چنین

هرگز نماند سائل درمانده بی جواب
باید که سر نهاد فقط بر دری چنین

محشر بدون فاطمه محشر نمی شود
محشر به وَجد آمده از محشری چنین

با دست های ساقی کوثر به روز حشر
سیراب هست تشنه لبِ کوثری چنین

بگرفته ام ز درگه او تاج بندگی
بالاتر است از دو جهان أفسری چنین

ما عاقبت به خیر شویم از محبّتش
خوشبخت آنکه داشت دم آخری چنین

هرچه که داشته است همه خوب بوده اند
هرگز نداشته است ستایشگری چنین

****************
اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیها شاعرناشناس

اينكه جاري شدست كوثر ماست
سيب تنهايي پيمبر ماست
اينكه يك شب نشسته زير كساء
چادرش سايه سار محشر ماست
آنقدر مهربان ودلسوز است
همه جا فكر روز آخر ماست
هرچه خواهم نگفته ميداند
راست ميگفته اندمادر ماست
پدرو وشوهر وپسرها نه
نوكرش هركه هست سرور ماست
ردّ پايش هميشه تازه و تر
به روي خاطرات دفتر ماست
ميوه ي شاخسارتوصيفش
هر زمان چيده ايم نوبر ماست
مزرعه سيب عطر ياس سپيد
ابر باران كه شور آور ماست
يادگار تبسم زهراست
يادگاري كه روح پرور ماست
در هجوم هزار سنگ بلا
گر چه از شيشه هست سنگر ماست

دختر آفتاب و همسر ماه
حضرت فاطمه سلام الله

اي شب قدر حضرت مولا
قلم ما كجا و قدر شما
نام تو دسترس ترين ساحل
روح تو بيكران ترين دريا
عرشيان را تو شهره بر زهره
فرشيان راتو حضرت زهرا
گوشه چشمي به ما نما امشب
اي شفاعت كننده ي فردا
تو همان هديه اي كه بر پدرت
داده يزدان به ليلةالاسراء
اي ستون چهارده معصوم
بي تو بي محورند آل كساء
من چگونه بگويمت انسان
يا چگونه بخوانمت حوراء
نام تو خلق كرده اين گُل را
عطر تو آفريده اين دل را
روشنا ديدنت نخواهد چشم
زين سبب رو گرفتي از اعما
ما مريدان راه مجنونيم
عاشقان قبيله ليلا

هديه ي روز مادرت مادر
صد و ده بار ذكر يا حيدر

با دلي كه هميشه عابر توست
دل ما صبح وشام  زائر توست
چه غم ازدوري تو تا وقتي
كه پرستوي دل مهاجر توست
دل من اين دهاتي ساده
يكي از مردم عشاير توست
رود چشمان جاريم دريا
هرطرف ميروم مسافر توست
نام تو نان سفره عشق است
سفره اي كه هميشه شاكر توست
بر روي خشت خشت خلقت من
جاي انگشتهاي ماهر توست
تو نبودي نبود خلقت هم
خلق هفت آسمان بخاطرتوست
منكه درمانده ماندم از فضلت
خوش به حال كسي كه شاعر توست

روز زن هديه ميدهد مولا
بر تو صد باغ ياس يا زهرا

بيقرار علي  قرار علي
هديه ي خاص كردگار علي
دختر رحمت خداوندي
مادر يازده بهار علي
گر نبودي نبود مهر و مهي
كه بگردند  درمدار علي
مثل خورشيد سر زدي تا كه
سررسد شام انتظار علي
قُوَت قلب حضرت مولا
رجز بين كارزار علي
نسل سادات كز شما باشند
مي درخشند در تبارعلي
بهترين بانوان كنيز تواند
بانوي خوب وخانه دارعلي
با علي بودن افتخار توست
با تو بودن هم افتخار علي
باتو نورانيست شبهايش
بي تو تار است روزگار علي
به به از اين يگانگي توحيد
مرتضي يار تو ، تو يار علي
بي تو هنگام حمله دشمن
كس نباشد به خانه يار علي

بشكند دست آن ستمكاري
كه گرفت از علي چنين ياري

 

لطفااگرشاعرش رامیشناسداطلاع دهید

*****************

اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهامجيد تال

قرآن گشودم آیه ی محشر بیاورم
میخواستم که سوره ی کوثر بیاورم
من کیستم ز فاطمه سر در بیاورم
باید کسی شبیه پیمبر بیاورم

هنگام وصفت عقل  مرا ترک می کند
معراج رفته شان تو را درک میکند

با نور تو زمین شرف آسمان گرفت
چل روز مصطفی ثمری بی کران گرفت
پابر زمین گذاشتی و خاک جان گرفت
تا آمدم بگویم زهرا زبان گرفت

گفتم که رخصتی بده بهتر بخوانمت
مهرت اجازه داد که مادر بخوانمت

مادر سلام، گوشه ی چشمی به ما کنید
مادر سلام، درد مرا هم دواکنید
با این امید در زده ام تا که وا کنید
لطفی به این اسیر یتیم گدا کنید

حالا اگر چه چادر تو وصله دار هست
من سائلم همیشه برایم انار هست

یا آیه آیه آیه ی خود هل اتی کنی
یا از کرم لباس عروسی عطا کنی
چادر امانتی بدهی تا چها کنی
یک قوم را به نور خدا آشنا کنی

دنیا تو را نخواست که اینقدر زشت شد
خاکی که زیر پای تو آمد بهشت شد

دنیا تمام ظلمت و تو ماورای نور
با تو کم است فاصله تا انتهای نور
همسایه ات اگر که شده آشنای نور
این بوده است از برکات دعای نور

در آسمان نور چه بدری ،شبیه توست
در سال یک شب است که قدری شبیه توست

در خانه عطر سیب تو از بس جمیل بود
یادآور بهشت خدای جلیل بود
سرچشمه ی وضوی تو از سلسبیل بود
جاروی خانه ی تو پر جبرئیل بود

دنیا به پای مهر تو از شرم آب شد
آبی که گشت مهرییه ی تو گلاب شد

آنکه تورا به جمله ی لولاک می شناخت
درک تورا فراتر از ادراک می شناخت
پرواز را چه کس بجز افلاک می شناخت
بانوی آب را پدر خاک می شناخت…

نام پدر همیشه به دنبال مادر است
خیر العمل محبت زهرا و حیدر است

***************

اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهامجتبی کرمی

قلم زدم به مرکب کنار این فانوس
برای تان بنویسم، برای اقیانوس
نفس برای شما خرج میشود بانو
ولی نفس شده اینجا کنارتان محبوس
هر آنکه اسم خودش را نهاده بود ابتر
ز خواب ناز پرید و ندید جز کابوس
به روی بیت نبی عطر یاس می بارد
که خانه ها همه با عطرتان شود مأنوس
بدین وسیله خدا راز خلقتش را گفت
صدای گریه ی تو با شمارش معکوس
تو آمدی مترادف کنی برای پدر
میان فاطمه و آمنه در این قاموس
تو ماورای حروفی و ماورای کلام
لغت ز درک مفاهیم تان شده مأیوس
خدا نوشته خودش را علی که از این پس
برای خود بنویسد علی تو را ناموس
مدینه از برکات شما نمک خورده
مدینه حرمت نان و نمک!…فدک،افسوس
مدینه پا به قدم های تان نمی آمد
برای عصر حجر ماند و عهد دقیانوس
مدینه برکه ی نا چیزی از معما هاست
مدینه را چه به امواج پاک اقیانوس  ؟؟!!!

***************

اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهایوسف رحیمی

بين محراب ازل گرم سجودي بانو
اولين فاطمۀ صبح وجودي بانو

سرّ «لولاک» که تکليف مرا روشن کرد
علت خلقت افلاک تو بودي بانو

کس ندانست که جبريل نگاهت يک عمر
با خدا داشت عجب گفت و شنودي بانو

هر سحرگاه تو معراج دمادم داري
بال پرواز تو نشناخت فرودي بانو

باز از جنت الاعلاي تو سمت ملکوت
هر ملک آمده با کشف و شهودی بانو

پلک بر هم زدی و عشق به جريان افتاد
صد و ده پنجره اعجاز گشودي بانو

آمدی آینۀ نور الهی باشی
حسن مطلق شوی و لا یتناهی باشی

عصمت حضرت حق شد متجلي در تو
مي‌فرستد خود الله تحيت بر تو

روي لب زمزمۀ نابِ تبسم داري
با خدايت چه کليمانه تکلم داري

آسمان با تو و تسبيح لبت مأنوس است
روشني بخش دل و جان تو «يا قدّوس» است

آمدی آینۀ عصمت ایزد باشی
آمدی ام ابیهای محمد باشی

نبي الله به ديدار تو عادت دارد
با تماشاي تو هر لحظه عبادت دارد

قلب پر مِهر تو گنجينة الاسرار نبي‌ست
کوثري! سهم جهان در طلب تشنه لبي‌ست

آمدی فاطمه صبح ازلي روشن شد
آمدي فاطمه چشمان علي روشن شد

چشم مولا که شد از نور تو روشن اي ماه
گفت: لا حول و لا قوة الا بالله

نام تو فاطمه يا فاطمه تسبيح علي ست
ياد تو لحظۀ اعجاز مفاتيح علي ست

عاشقانه تو که با ياد علي مي خواني
دم به دم در همه جا نادعلي مي‌خواني

شده تسبيح لبت نغمۀ حيدر حيدر
ذکر هر روز و شبت نغمۀ حيدر حيدر

با تو تکليف قدر حکم قضا معلوم است
در کنار تو دگر صبر و رضا معلوم است

تو که در بندگي و زُهد و وفا دريايي
پارۀ قلب نبي، انسية الحورايي

لحظه هايت همه ايثار، صداقت، تقوا
راضيه، مرضيه ، صديقه ، زکيّه ، زهرا

حب تو موهبت حضرت حق در دل هاست
خانه ات تا به ابد مقصد سرمنزل هاست

خانۀ ساده ات از صدق و صفا لبريز است
قلب سجاده ات از شور دعا لبريز است

رحمت و جود و سخا جلوه اي از آيۀ توست
که مُقدّم به تو يا فاطمه همسايۀ توست

خانه داري تو که شهرۀ آفاق شده
عرش أعلي به تماشاي تو مشتاق شده

هر کس از باغ بهشت تو سخن مي‌گويد
از بزرگي و کرامات حسن مي‌گويد

بر سر دوش نبي نور دو عيني داري
جان عالم به فدايت! چه حسيني داري

در کرمخانۀ لطف تو مقرب باشد
هر که خاک قدم حضرت زينب باشد

قدر يک گوهر يکدانۀ تو مکتوم است
ام کلثوم تو مانند خودت مظلوم است

از نگاه تو فقط نور خدا مي‌بارد
هر کسي نام تو را روي لبش مي‌آرد

نا خود آگاه دلش چشمه اي از ايمان است
هر کسي نيست در اين دايره سرگردان است

بين دستان تو دستاس اگر مي‌گردد
گردش کون و مکان هم به تو بر مي‌گردد

آسمان محو تو و این همه معصوميّت
گرهي زد به پر چادر تو با نيّت

چادرت مظهر تقوا و عفاف است ببین
آسمان دور سرت گرم طواف است ببین

هر کسي نزد تو احساس بهشتي دارد
چادرت رايحۀ ياس بهشتي دارد

چه بگويم که بود فاطمه جان درخور تو
عالمي گشته مسلمان تو و چادر تو

مدحت اي سورۀ بي خاتمه کی کار من است
شرح اوصاف تو يا فاطمه کی کار من است

جنتي هست اگر، شمس دل افروزش تو
عالمي هست اگر، ماه شب و روزش تو

کيست که رتبۀ والاي تو را دريابد
خاک زير قدمت مرتبۀ زر يابد

آب مهريۀ تو گشته و تطهير شده
در دل شيعه فقط مهر تو تکثير شده

حب تو روشني عرصۀ محشر باشد
در دل هر که ولاي تو و حيدر باشد

مي‌شود با نظر لطفت الهي، مادر
به سوي جنت الاعلاي تو راهي، مادر

اين تويي که همه جا اذن شفاعت داری
تو که در هر نفست صبح هدایت داری

انقلاب تو شده مبدأ ايمان مادر
شده مديون تو و خون تو قرآن مادر

با وفاداري تو راه ولايت باقي‌ست
راه ايثار و صبوري و شهادت باقي‌ست

یک تنه در وسط کوچه قیامت کردی
بسته شد دست علی و تو امامت کردی

با قيامت به همه درس بصيرت دادي
تو به دين بار دگر شوکت و عزّت دادي

نقش يا فاطمه سر بند مجاهدها شد
امتداد ره تو نهضت عاشورا شد

مکتب سرخ تو الحق که حسيني ها داشت
نسل نوراني‌ات اي عشق، خميني ها داشت

ماند نام تو و در کل جهان نامي شد
نور تو مطلع بيداري اسلامي شد

همه دنيا شده فرياد عدالت خواهي
کاش اين جمعه شود با مددِ تو راهي

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
عالمي منتظر گفتن بسم الَّه اوست

کاش مي‌آمد و بوديم کنارش، يارش
هر کجا هست خدايا به سلامت دارش

**************
اشعارولادت حضرت زهراسلام الله علیهاعلی اکبر لطیفیان

اي نخست هميشگي يكتا
آفتاب قديمي ي دنيا
سيب سرخ بهشت پيغمبر
يك سبد ياس بر جمال شما
ابتدايت هميشه نا معلوم
انتهاي تو نيز نا پيدا
راستي گر نباشي اي بانو
چه غريب است حرفهاي خدا
خانه ات پايتخت اين عالم
حجت من حديث سبز كسا

فاطمه اي فرشته خيرات
بر تو و خاندان تو صلوات

چشمهايت ستاره مي بارد
مثل خورشيد روشني دارند
نور ماه و ستاره و خورشيد
چقدر پيش چشم تو تارند
جلوه كردي و از مكان خودت
آمدي وفرشته ها دارند …
از بلندا ي عرش تا مكه
سر راه تو ياس مي كارند
آمدي و تمام هر چه كه  هست
به مقام تو سجده مي آرند

فاطمه اي فرشته خيرات
بر تو و خاندان تو صلوات

اي خداوندي تجسم ما
كعبه بي نشان مردم ما
صبح روز نخست ريخته اند
جاي انگور سيب در خم ما
سوره ي مكي رسول خدا
نذر چشمانتان تبسم ما
بامتان پشت بام جبرا ئيل
خانه ات آسمان هفتم  ما
گردش مهربان اين دستاس
آرد داري براي گندم ما

فاطمه اي فرشته خيرات
بر توو خاندان تو صلوات

تو فرادا تو فرد تو تو حيد
تو مساوي سيزده خورشيد
تو همان سيب روشني كه ازل
از درخت خدا پيمبر چيد
تو رسولي ولي به طرز دگر
مرتضايي ولي به شكل جديد
معجر روشن تو هجده سال
به خودش رنگ آفتاب نديد
شب ندارد مدينه ام با تو
السلام عليك يا خورشيد

فاطمه اي  فرشته خيرات
بر توو خاندان تو صلوات

سر تو روي بالش پر بود
جلوه ات جلوه اي معطر بود
نان تو از بهشت مي آمد
آب نوشيدنيت كوثر بود
مثل يك گنبد طلايي شهر
پشت بامت پر از كبوتر بود
آمدي و ملائك بالا
عرض تبريكشان به حيدر بود
روز ميلاد تو براي رسول
به خداوند “روز مادر “بود

فاطمه اي فرشته خيرات
بر تو و خاندا ن تو صلوات

اي خداي جمالي ي دنيا
جلوه بي مثالي ي دنيا
نام تو بي وضو نمي آيد
بر زبان اهالي دنيا
اي پري اي فرشته بالا
تو كجا و حوالي دنيا
تو كنار خداي خويش، خوشي
كوري جاي خالي دنيا
ما هميشه پي جواب توايم
اي غروب سئوالي دنيا

فاطمه اي فرشته بركات
بر تو و خاندان تو صلوات

بي تو اين سفره ها كريم نداشت
بي تو اين بادها نسيم نداشت
تو اگر جلوه اي نمي كردي
طور موساي ما كليم نداشت
با وجود وجود تو ديگر
حضرت آمنه يتيم نداشت
بي تو ذكر رئوف ” بسم اله “
داشت رخمن ولي رحيم نداشت
حرمت قبله هم ترك مي خورد
خانه ي تو اگر حريم نداشت

فاطمه اي فرشته خيرات
بر تو و خاندان تو صلوات

آينه صفحه كتاب تو
آسمان شيشه گلاب تو بود
اولين عكس در حجاب خدا
دور تا دور عرش قاب تو بود
صبح ها، ظهرها نگاه علي
چشم به راه آفتاب تو بود
روزها نيمه ي جنوب زمين
سنگ زيرين آسياب تو بود
چادر خاكي زمين خورده
مرتضي هم ابوتراب تو بود

فاطمه اي فرشته خيرات
بر تو و خاندان تو صلوات

 

 

 

شعرولادت حضرت زهرا,اشعارولادت حضرت زهرا,شعرولادت حضرت فاطمه ,اشعارولادت حضرت فاطمه,ولادت حضرت زهراوروز مادر,شعربانوی بقیع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.