اشعارولادت حضرت علی

اشعار ولادت حضرت علی علیه السلام – مجید تال

دلم غیر ایوان پناهی نداشت
دلم زائری بود و راهی نداشت
دلم در بساطش جز آهی نداشت
علی داشت آن را که شاهی نداشت

به دور امیر کرم گشته ام
صد و ده قدم در حرم گشته ام

به او گفتم ای شاه راهم بده
امان نامه ای بر گناهم بده
لیاقت به یک دم نگاهم بده
پناهی ندارم پناهم بده

صدا زد پریشانی ات با علی
اگر خسته جانی بگو یا علی

همین لحظه ها بود پیدا شدم
علی گفتم و از زمین پا شدم
شب و روز حیران مولا شدم
گدا بودم او خواست آقا شدم

دلِ من بدون علی بی کس است
بمیرم ببینم علی را بس است

تحمل به این نور لابد نبود
ترک خوردن کعبه بی خود نبود
و کعبه که جای تَرَدُد نبود
پس این ها همه یک تولد نبود

خدا خواست ثابت کند بر جهان
علی هست یکتاترین در جهان

فقیری که انگشتر از او گرفت
سلیمان شد و ذکر یاهو گرفت
اگر مدح او بر لبم جا گرفت
یدالله دستان من را گرفت

به من گفت از مرد خندق بگو
بیا از علیٌ مع الحق بگو

علی با خدا و خدا با علی
علی یا خدا گفت، حق یا علی
امیری نداریم الّا علی
اگر ناتوانی بگو یا علی

 

شعرولادت حضرت علی

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – کاظم بهمنی

من که دائم پای خود دل را به دریا می زنم
پیش تو پایش بیفتد قید خود را می زنم

کعبه ای در سینه ام دارم که زایشگاه توست
از شکاف کعبه گاهی پرده بالا می زنم

این غبار روی لبهام از فراق بوسه نیست
در خیالم بوسه بر پای تو مولا می زنم

از در مسجد به جرم کفر هم بیرون شوم
در رکوعت می رسم خود را گدا جا می زنم

اینکه روزی با تو می سنجند اعمال مرا
سخت می ترساندم لبخند اما می‌زنم

من زنی را می شناسم در قیامت… بگذریم
حرف‌هایی هست که روز مبادا می زنم

شعرولادت حضرت علی

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – یوسف رحیمی

با شوکت بی نظیرش آمد از راه
می آید از آسمان و در دستش ماه
دیدی که دهان کعبه هم وا مانده
لا حول ولا قوه الا بالله
**
از جلوه ی نور ازلی می گویم
از ساحت آن صبح جلی می گویم
عمریست که مشغول عبادت هستم
هر شام و سحر علی علی می گویم
**
ملک و ملکوت می شود حیرانش
برپاست حماسه های بی پایانش
لشکر به دمی ز هم فرو می پاشد
می آید و ذوالفقار در دستانش
**
چشم همه بر شکوه بی همتا بود
آن روز که شور حیدری برپا بود
وقتی در قلعه را درآورد از جا
ذکر لب او نوای یازهرا بود
**
با مهر تو هر دلی شرف می گیرد
عشق تو دل مرا هدف می گیرد
هر کس که به ذکر یا علی دلگرم است
از فاطمه ایوان نجف می گیرد

شعرولادت حضرت علی

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – قاسم نعمتی

به طوف کعبه زنی پاک و  محترم آمد
میان سینه ی او شعله های غم آمد

دخیل بست به دامان صاحب خانه
به سوی رکن یمانی دو سه قدم آمد

صدا زد ای که مرا میهمان خود کردی
بگیر روی مرا ، لحظه کرم آمد

همین که دلنگران شد خدا اجابت کرد
صدای اُدخُلی از داخل حرم آمد

قدم نهاد به عرشی ترین مکان و سپس
شکاف سینه ی بیت العتیق هم آمد

میان خانه چه ها شد کسی نمی داند
فقط سلام ملک بود دم به دم آمد

سکوت خلق شکست و پس از گذشت سه روز
زمان جلوه نمایی دلبرم آمد

میان صورت او هر چه نور منجلی است
همین بس است ز مدحش که نام او علی است

ز داغی لب ساقی خرابمان کردند
میان کوزه چهل شب شرابمان کردند

محک زدند به ناز نگار این دل را
برای ناز کشی انتخابمان کردند

قرار شد که دم مرگ روی او بینیم
به شوق وصل ، همه عمر عذابمان کردند

دعا شدیم و سحرها میان نخلستان
به سجده های علی مستجابمان کردند

ابوتراب کرم کرد و بین این همه خلق
مقابل قدم او ترابمان کردند

چو ذره ایم در این وادی و به نام علی
بلند مرتبه چون آفتابمان کردند

همیشه بیشتر از احتیاجمان دادند
همیشه با کرم خویش آبمان کردند

بداند عالم امکان که ما علی داریم
چه غم ز فتنه ایام تا علی داریم

میان بزم خراباتیان قراری نیست
به باده نوش که برهان عقل کاری نیست

تمام دلخوشی ما محبت علی است
ز هیچکس بجز آقا امید یاری نیست

کلیمِ طور نشین شاهد کلام من است
به پیشگاه علی سجده اختیاری نیست

قبولی همه اعمال با ولای علیست
به هر چه طاعت بی حـُبش اعتباری نیست

حرام باشد اگر رو به غیر او بزنیم
کریمتر ز علی هیچ سفره داری نیست

تمام نسل علی یذهبٌ مِن الـرَّجسند
به شأن و عزت این خاندان تباری نیست

مقابل حرمش آسمان کند تعظیم
به جز مقابل او جای خاکساری نیست

علی تجلی سبحان ربی الاعلاست
ثواب بردن نامش تبسم زهراست

ببین که هر چه پس پرده بود افشا شد
دلیل خلقت کون و مکان هویدا شد

برای اینکه کسی شک نیاورد بعداً
شکاف کعبه نیامد به هم معما شد

دعا کنید که امشب خدا خریدار است
دعا کنید که درهای آسمان وا شد

علیست آنکه جهان تحت اختیارش بود
ولی به زُهد و وَرَع بی نیاز دنیا شد

علیست آنکه زمان عروج هر سحرش
تمام عرض و سماوات پیش او پا شد

علیست آنکه به معراج پشت پرده نشست
انیس و هم نفس مصطفی در آنجا شد

علیست آنکه نشان تَـعبُّد محض است
فقط مقابل معبود قامتش تا شد

علیست آنکه به هر رقص ذوالفقار او
گره ز ابروی احمد  به حمله ای وا شد

نرفته از درِ این خانه نا امید کسی
امور خانه این مرد دست زهرا شد

ز راه آمده حیدر ، همه قیام کنید
نهاده دست به سینه به او سلام کنید

دلم گرفته بهانه سلام شاه نجف
که قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف

تمام صحن علی بوی فاطمه دارد
شمیم سیب بیاید میان راه نجف

صفای هر سحرش ، گریه بر غم زهراست
به گوش میرسد آرام سوز و آه نجف

قدم زده دل شب در میان نخلستان
امان ز کوفه و خون آبه های چاه نجف

قرار ما همه باب الرضا همان جایی
که سوی شاه خراسان بُوَد نگاه نجف

قسم به نم نم اشکم  پس از اذان صبح
چقدر بوی حسین میدهد پگاه نجف

شب زیارتی شاه کربلا باشد
دلم هوائی آن صحن با صفا باشد

شعرولادت حضرت علی

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – احمد علوی

خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد

خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت
که حتی ماورای دیده ی روح الامین باشد

خدا میخواست از رخساره ی خود پرده بردارد
خدا میخواست تا دست خودش در آستین باشد

علی حُبّه جُنَّه ، قسیم النار و الجنه
خدا میخواست آن باشد ،خدا میخواست این باشد

علی را قبل از آدم آفرید و در شب معراج
به پیغمبر نشانش داد تا حق الیقین باشد

به جز نام علی در پهنه تاریخ نامی نیست
که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد

به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان
به جز او نیست وقتی صحبت از حبل المتین باشد

مرا تا خطه های بی الف راهی کن و بگذار
که بعد از خطبه بی نقطه ی تو نقطه چین باشد

مرا در بیت ، بیت شعر هایم دستگیری کن
غزل های تو بی اندازه باید دلنشین باشد

غزل لطف خداوند است اهل دل خبر دارند
غزل خوب است در وصف امیر المومنین باشد

شعرولادت حضرت علی

اشعار مدح حضرت امام علی علیه السلام – علی اکبر لطیفیان

جبریلی و هر آینه عرش است کنارت
ماتند همه از پر معراج مدارت

ما چاره نداریم به غیر از سر تسلیم
آهو چه کند با نفس شیر شکارت

با بودن تو، بودن خورشید زیادی است
جز اینکه بگویم شده شمع مزارت

تو عرش نشینی و گهی کوفه می آیی
قربان همین سر زدن گاه گدارت

ما را به دو ابروت بمیران و پس از آن
ای شاه نداریم دگر کار به کارت

من دست به دامانم و تو دست به خیری
پس رد شو به دستم برسد گرد و غبارت

تو رب منی و همه ی ایل و تبارم
ما عبد توایم و همه ی ایل و تبارت

سنگینی این کفّه  ی ما از کرم توست
با مثل تو ای دوست چه خوب است تجارت

در عشق بنا نیست که میثم شده باشم
سلمان تو هم آخرش افتاد به دارت

موسی بن ابیطالبی و دوره به دوره
از طور به سمت نجف افتاد گذارت

در طالع امسال برایم بنویسید :
یکروز نجف باشم و یکروز کنارت

شعرولادت حضرت علی

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – محمد صمیمی

مصباحِ نور جلوه گر ماه ، یا علی
مفتاحِ مهر وقتِ سحرگاه ، یا علی
اسمت ضمانتِ صدق الله ، یا علی
تو از خدای کردی ام آگاه یا علی

هرچند الکن است زبان دلم ولی
آغاز کرده مدح تو را مرتضی علی

وقتی خدا به خلقت هستی اراده کرد
توحید را به صورت یک مرد ساده کرد
از اسم مستعار خودش استفاده کرد
کل صفات را روی اسمش پیاده کرد

آنقدر شد شبیه خودش که صداش کرد
آیینه دار ذات خدا مرتضی علی

تا داشت پای خلقت دستش هنر گذاشت
دستی که روی سینه عالم اثر گذاشت
از مرز بندگی همه را پشت سر گذاشت
از رازهای خود همه را بی خبر گذاشت

تا عرش رد پای تو را دید آسمان
از آن به بعد رفته کجا مرتضی علی

قرآن به وصف ذات تو دارد عبارتی
یا ایهاالعزیز و جئنا بضاعتی
یعنی به هرچه غیر خدا بی شباهتی
از اتحاد رد شده و عین وحدتی

ما بنده تو أیم و تویی بنده خدا
قالو بلای دوم ما مرتضی علی

هر کس از این معادله سر در بیاورد
باید سری به سجده قنبر بیاورد
در زیر ذوالفقار شما سر بیاورد
قلبی به اشک دیده شناور بیاورد

یا ایهاالامیر سرم را قبول کن
سرمایه ام ولای شما مرتضی علی

کج راهه اند بی قدمت راست راهه ها
بی قدر در رسای تو اند این سیاهه ها
قلبم پر است از تو و این فلبداهه ها
یکتایی تو علت کفر الاهه ها

افتاده ام به خاک و صدا میزنم تو را
آقا بگیر دست مرا مرتضی علی

تنها تویی که بردن نامت عبادت است
هرکس گدات نیست خودش بی لیاقت است
بی تو نفس به سینه ی ما بی حرارت است
بی تو بهشت اهل یقین بی ضمانت است

سودای عاشقیست گدایی بهانه است
دردی بده بدون دوا مرتضی علی

چاه تو آب چشمه ما را زلال کرد
نان جوی تو گندم ما را حلال کرد
کویت بهشت رفتن ما را محال کرد
گفتیم حق علیست به هر کس سوال کرد

گنجینه های نام جهان شد اسیر آن
نعلین وصله دار تو یا مرتضی علی

در انتهای حق طلبی دار میثم است
این راه عاشقانه جنون مجسم است
آن رستخیز عام که نامش محرم است
تفسیر سرخ راه علی در دو عالم است

در این هزار سال همیشه گذشته است
راه نجف ز کرب و بلا مرتضی علی

تنها سلاح باورمان راه چاره است
باور کنید بمب اتم هیچ کاره است
عالم در انتظار شروعی دوباره است
امروز شیعه منتظر یک اشاره است

یا قاهرالعدو و یا والی الولی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

شعرولادت حضرت علی

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – محمد علی بیابانی

ما از قدیم شهره افلاک گشته ایم
زمزم نخورده ایم ولی پاک گشته ایم

قالو بلی نگفته اسیر کسی شدیم
آری به پای مقدم او خاک گشته ایم

ما را درون ظرف ولا نرم کرده اند
آن جا جدا ز هر خس و خاشاک گشته ایم

ما خاک بوده ایم و مبدل به گل شدیم
با قطره های کوثر نمناک گشته ایم

با نام او خدا به گل ما دمیده است
قدریم و برتر از همه ادراک گشته ایم

با لطف حق ز عالمیان سر شدیم ما
از شیعیان حضرت حیدر شدیم ما

اول تو نور بودی و شمس الضحی شدی
با نام خویش زینت عرش خدا شدی

می خواست تا که مثل خودش در زمین نهد
تو آمدی و آینه ی کبریا شدی

پای تو حیف بود که روی زمین رسد
کعبه شکاف خورد و در آن پاگشا شدی

جنگیدی و خدا به تو لاسیف گفته است
یعنی که تو برای خدا لافتی شدی

بلغ رسول آمد و اکمال دین نمود
تو جانشین شدی وصی مصطفی شدی

بعد از نبی امیر همه مؤمنین شدی
اما غریب گشتی و خانه نشین شدی

بی تو قلم به صفحه انشا نمی رود
هر قطره چکیده به دریا نمی رود

تنها فقط نه ماه و ستاره در آسمان
خورشید هم میان ثریا می رود

مجنون اگر که نام تو یک بار بشنود
بالله قسم که در پی لیلا نمی رود

هر کس که نیست در دل او بغض دشمنت
نامش میان نام احبّا نمی رود

احمد گرفت دست تو را آسمان و گفت
دستی به روی دست تو بالا نمی رود

این باعث قبولی امر رسالت است
مرز میان مؤمن و کافر ولایت است

«دستی که پیش خانه مولا دراز نیست
در شرع بر جنازه آن کس نماز نیست»

حتی میان جمع محبین نمی رود
هر کس که در مسیر ولایت بساز نیست

این معنی درست و ظریف ولایت است
یعنی که روی حرف ولی اعتراض نیست

هر کس که بغض دشمن مولا نداشته
جایی به غیر دوزخش او را مجاز نیست

از این طرف هم هر کسی افراط می کند
فرمود امام صادق، او اهل راز نیست

امری که از سریر ولایت نزول کرد
باید بدون چون و چرایی قبول کرد

یادت به قلب مرده من جان شود علی
در این کویر تشنه چو باران شود علی

تنها به گوش چشم ابوفاضلت ببین
عالم همه ابوذر و سلمان شود علی

عدل تو عین عدل خدا عدل محشر است
تا ذوالفقار دست تو میزان شود علی

قرآن روی نیزه صفین باطل است
تو آیتی و حرف تو قرآن شود علی

دشمن ترین دشمن تو وقت احتضار
بر محضر تو دست به دامان شود علی

وقت رکوعت آمده ام پس شعف بده
امشب برات کرب و بلا و نجف بده

شعرولادت حضرت علی

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – جواد دیندار

حرفم به نام حضرت مولا شروع شد
همراه نام حضرت زهرا شروع شد

این نام فاطمه و علی یک نشانه است
خلق تمام عالم از اینها شروع شد

زهرا چو ریخت آب ، علی هم زده گلش
اینگونه خلق آدم و حوا شروع شد

حیدر میان معرکه بر سوی دشمنان
سر بند فاطمه زد و غوغا شروع شد

مولا کرم نما سرمان را قبول کن
عشق حسینت از سر ماها شروع شد

حیدر و فاطمه پدر و مادر منند
آنها دلیل خلقت بال و پر منند

باز آمدی و صفحه دفتر گرفته ای
مصرع به مصرع از دل من پر گرفته ای

مدیون یک نگاه توأم شاه لافتی
ذکر علی از این دل پرپر گرفته ای

کتمان نمی شود کرمت حیدر نبرد
حتی تو دست از در خیبر گرفته ای

با ضربه ای که بر سر مرحب زدی علی
جائی میان قلب پیمبر گرفته ای

مرحب برای قلعه خیبر بزرگ بود
اما تو جان از پشه کمتر گرفته ای

ای تکسوار غزوه خیبر علی علی
نامت شکسته صد صف لشکر علی علی

وصفت فراتر است از این حرف های من
از این همه سخن و از این هوی و های من

نامت مرا به خاک جنونم کشانده است
آخر ببین چگونه شده ماجرای من

تقصیر توست گر بشوم کافرت علی
ترسیدم و نگفتم:«هستی خدای من»

این سر به روی این تنم آقا اضافی است
این سر فدای تیغ شما مقتدای من

دشمن همین که نام یدالله را شنید
فریاد زد که میزند او دست و پای من

این دشمنان ببین چه به صف ایستاده اند
از ترس لافتای نجف ایستاده اند

من دور از این دیار زمینگیر می شوم
هر لحظه بیشتر به تو پاگیر می شوم

هر حرکت زمین و زمان با اشاره ات
من هم طلسم حرکت تقدیر می شوم

کور است هرکه منصبتان را ندیده است
بر چشم دشمنان شما تیر می شوم

گویم به عالم این یل خیبر شکن علی ست
تکرار می شوم و فراگیر می شوم

یا والی الولی خدا شیر کردگار
با ذکر حیدر است چنین شیر می شوم

مائیم اهل عشق و جنون یا علی مدد
مائیم اهل لطمه و خون یا علی مدد

اذن شهادت شهدا را تو میدهی
راه رسیدن به خدا را تو میدهی

بابا برای زخم دل بچه های خود
مرهم بهانه است شفا را تو میدهی

آقا تری تو از همه کس می شناسمت
انگشتری دست گدا را تو میدهی

ما خوب می شویم آقا به خدا بگو
اذن فرج به مهدی مارا تو میدهی؟

من یک مزاحمم به در خانه ات ولی
گفتند اذن کرببلا را تو میدهی

بابای شیعیان جهان شاه عالمین
بابای مهربان حسن،زینب و حسین

شعرولادت حضرت علی

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – نادر حسینی

فقط علی ست در عالم که درمقام علی ست
که هرچه هست درعالم به زیر بام علی ست

به پادشاهی عالم رسیده آن کس که
کنیز حضرت زهرا و یا غلام علی ست

علی همیشه علی بود و هست وخواهد بود
و یازده گل بی مثل از دوام علی ست

به کوری همه ی دشمنان، خدا گفته ست
امام اول عالم فقط امام علی ست

مرا ببر به سر سفره ای که خود داری
شنیده ایم که این کار در مرام علی ست

بهشت بوی گل یاس هیجده ساله ست
که بو ی آن همه ی عمر در مشام علی ست

علی و فاطمه یک روح در دو جسم جدا
علی تمامی زهرا و او تمام علی ست

اگرچه تلخ شد این زندگی به کامش آه
ولی به روز قیامت جهان به کام علی ست
**
خورشید و ماه آینه ی دیگر علی ست
هفت آسمان به حلقه انگشتر علی ست

آه ای جوان بیا به حسن اقتدا کنیم
زیرا که این امام علی اکبر علی ست

تقدیرهای خوب و بد ما هر آنچه هست
باور نمی کنی همه زیر سر علی ست

این کربلا که عشق من و توست در جهان
اینها همه ز دولتی دختر علی ست

لطفا مرا به نام خود من صدا مزن
پیش تمام خلق بگو نوکر علی ست

یا خواستی که لطف شما شاملم شود
بگو گدای هر شبی همسر علی ست

شرح بیوگرافی من را بده به خلق
برگو غلام و قنبر دور و بر علی ست

شکر خدا که جای علی سبز مانده است
امروز هم علیست که بر منبر علی ست

دشمن خیال شوم خودش را به گور برد
فهمیده است کشور ما کشور علی ست

او اولین خلیفه عالم و آدم است
نفرین به هر که در دو جهان منکر علی ست

شعرولادت حضرت علی

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – حامد خاکی

دیدار زیبا میشود با چشمهایت
غرق تماشا میشود با چشمهایت

لب تشنه ای که زیر پلکت مینشیند
سیرابِ دریا میشود با چشمهایت

مریم مقدس میشود در سایه ی تو
عیسا مسیحا میشود با چشمهایت

هر دردمندی که مسیرش بر تو افتاد
حتماً مداوا میشود با چشمهایت

سلمان فرستادیم تا ایمان بیارد
سلمان و مِنّا میشود با چشمهایت

مستم کُنَد آن خوشه ی چشمی که داری
ای من فدای گوشه ی چشمی که داری

از دست تو باید دوایم را بگیرم
بنویس از تو نسخه هایم را بگیرم

از جانِ بیمارم بلا را دور بنویس
من آمدم از تو شفایم را بگیرم

گلدسته میسازم برایت شمع ها را
وقتی که وام شعرهایم را بگیرم

ای کاش زهرا هم شبیه تو حرم داشت
تا اذن پیش تو بیایم را بگیرم

از پنجره فولاد اذنت را گرفتم
میخواهم از تو کربلایم را بگیرم

بسیار داری مثل من دورت بگردم
خود را مثال پنج تن دورت بگردم

حیدر شدی تا پشت در هِی در بکوبند
جای ملائک نیست بال و پر بکوبند

زهرا دلش میخواست نام یا علی را
روی عقیق سرخ پیغمبر بکوبند

سنگ علی را فاطمه بر سینه کوبید
باید که بر دُرِّ نجف حیدر بکوبند

معراج تازه ابتدایت بود باید
نام تورا از این مقرب تر بکوبند

اسم تو اسم اعظم پروردگار است
این مُهر را باید به هر منبر بکوبند

ما کوه را پیش تو جز کاهی ندیدیم
از دست تو غیر از یداللهی ندیدیم

تیغت برهنه میشود ابروت در هم
اینگونه عالم را تو خواهی ریخت بر هم

آغاز جنگ تو همان پایان جنگ است
وقتی نمیماند به لشگر یک نفر هم

مأمور قبض روح پشت قبضه ی توست
حالا که در دست تو باشد در کمر هم

در معرکه هر اتفاقی خواهد افتاد
از رقص شمشیر تو روی خاک برهم

ای لافتی الّا خودت لاسیف تیغت
کیفَ بشر هم هستی و خیرٌ بشر هم

قسمت شود پای تو را باید ببوسم
دست پسرهای تو را باید ببوسم

دارد هنوز از کعبه بوی تو می آید
حجش قبول است آن که سوی تو می آید

تو آبها را مهر کوثر کرده ای پس
جوشانده ی زمزم ز جوی تو می آید

خورشید در خورشید شد نور العلی نور
وقتی که زهرا روبروی تو می آید

معراج هم حتی نبی با تو سخن گفت
صوت خداوند از گلوی تو می آید

شب میشود یک سمت عالم آن زمان که
بر روی پیشانیت موی تو می آید

بنـتِ اسد الله اکبر داشت حق داشت
دیوار کعبه گر ترک برداشت حق داشت

ممنون از ایل و تباری که تو داری
از لطف بیش از انتظاری که تو داری

ما دست و پا گیریم اگر تو دست گیری
ما معتبر از اعتباری که تو داری

خشم تو را مرحب به لکنت گفت وقتی
ابرو گره زد ذوالفقاری که تو داری

حیثیت هر منکری زیر سؤال است
روی حسابِ بی مزاری که تو داری

هر کس تو را دارد چرا باید بترسد
مثل تو تنها از خدا باید بترسد

تو رفتی و با کوفه در افتاد زینب
بعد از تو جانش در خطر افتاد زینب

انگار باید بچه های تو بیفتند
هر وقت در بین گذر افتاد زینب

گفت اُسکُتوا و خطبه ی غرّا بیان کرد
حتی خودش یاد پدر افتاد زینب

زینب که بیهوده نمی افتاد از پا
از نیزه سر افتاد اگر افتاد زینب

یک عمر سعی ات بر حجابِ دخترت بود
اما تو رفتی و دگر افتاد زینب

میخواستی چشم کسی بر او نیفتد
برگَرد زینب را ببر افتاد زینب

پشت در و دروازه که فرقی ندارد
مانند زهرا پشت در افتاد زینب

از سر گذشتند و اسیر سر نوشتند
بعد از پسرها دخترانت در گذشتند

شعرولادت حضرت علی

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – علی اکبر لطیفیان

قسمتم نیست بال و پر بدهند
به من از آن طرف خبر بدهند

جگرم را وسط گذاشته ام
به همه گفته ام نظر بدهند

به خدا گریه میکنی تا صبح
شرح حال مرا اگر بدهند

من از این در نمیروم هرچند
جای این در هزار در بدهند

چند تا مثل من خبر داری؟…
…پای تو حاضرند سر بدهند

دردسر، مایه ی کمالات است
نذر کردیم دردسر بدهند

ای امیر نجف به نفع تو نیست
عاشقانت اگر ضرر بدهند

درد و دل کردن تو را اغلب
به گدایانِ خون جگر بدهند

خاک پای تو قیمتش عرش است
پس نباید به جاش زر بدهند

چه کسی دیده هفت عالم را
همه اش را به یک نفر بدهند
**
آفریده شدم برای علی
تا بیفتم به دست و پای علی

اینکه ما از چه آفریده شدیم
علتش هست خاک پای علی

جان سائل چه ارزشی دارد
جان پیغمبران فدای علی

صد هزار آفتاب میریزد
با تکان خوردن عبای علی

هم علی میشود علی خدا
هم خدا میشود خدای علی

این صدای علی صدای خدا؟
یا صدای خدا صدای علی؟

هم نشسته علی به جای خدا
هم نشسته خدا به جای علی

لطف معراج مصطفی این بود
شد صدای خدا صدای علی

عرش را شرع را شریعت را
همه را آفریده با “یه” علی

ذکر بالا سرش حسین بُوَد
پس نجف هست کربلای علی

انا مشتاق به جوار نجف
انا محتاج به دعای علی

بچه های بزرگ و کوچکمان
همه قربان بچه های علی

دست مولا و چادر بی بی
دست ما و نخ عبای علی

چه مقامیست که هزاران بار
میشود فاطمه فدای علی

شعرولادت حضرت علی

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – علیرضا لک

غزلیّاتِ قدیمّیِّ شما از اول
عشق بوده ست که با دست خدا از اول

خِشت خشتِ همه را با برکاتِ نفسش
پایِ خاکستر خود کرده بنا از اول

آسمان عطر نفسهای تو را دارد ای
قُوَت بالِ کبوتر شده ها از اول

تاری از معجزه ی سبز توسل بوده ست
بین چشمانِ تو و این دلِ ما از اول

نفسی دلهره و ثانیه ای دلتنگی
کار عاشق همه این بوده چرا از اول

چون پریشانِ پریشانِ نگاهت شده ایم
یا علی گرد و غبار ِ سر ِ راهت شده ایم

سر و کار ِ همه عالم  به درت می افتد
آسمان تا به زمین زیر ِ پرت می افتد

هرچه حُسن است کنار ِ حَسَناتت کم روست
مثل ِ پائیز به پایِ هُنَرت می افتد

روزیِ چشم یتیمی که ندارد جز تو
از لبِ کیسه یِ نانِ سحرت می افتد

تا که شمشیر بگیری نَفَس ِ بی جرأت
از شُکوهِ غضبِ شعله ورت می افتد

ظرف یک یا دو سه تا پلک زدن بی تردید
سر ِ دَه ها نفر از دور و برت می افتد

ای ابَر مَردِ همیشه، نفست طوفانی
اسدالله تویی فاتح ِ هر میدانی

سویِ چشم پدر و قِصّه ی پیراهن تو
سردی آتش نَمرود و گل و گلشن تو

نغمه ی حنجره یِ بی مثل داوودی
راز ِ پوشیده شده در تپش بودن تو

رَدِ پایت همه جا مثل خدا آمده است
آسمان تا کفِ دریا همه جا قطعاً تو

بی تو تاریکی محض است نیاید نوری
سَحَر ِ خلقتی و آینه ی روشن تو

آب ها خاک شد و اصل ِ درختان پوسید
سطری از خلقت تو باز به پایان نرسید

سر ِ این دست، تو خورشیدِ درخشان شده ای
مثل ِ نوری همه جا فََتّ و فراوان شده ای

بهترین دغدغه ی چشم محمد مولا
جانِ پیغمبری و حضرت جانان شده ای

آیه ها پشتِ سر ِ هم به طواف آمده اند
ظهر شد قبله یِ عرفانیِ ایمان شده ای

سر ِ این خاکِ عطش بار ِ پُر از بی تابی
فصل ِ لبریز گل و نغمه ی باران شده ای

«ها علیٌّ بَشَرٌّ کَیفَ بَشَر» را گفتند
یعنی از قدرتِ فهم ِ همه پنهان شده ای

ماهی کوچک دریایِ توام یا حیدر
صد و ده مرتبه شیدایِ توام یا حیدر

از ازل سروری و تا به ابد سرداری
تو قضا و قدری،هرچه مُقَدَر داری

تشنگی هایِ مرا دستِ کریمت کافیست
ساقیِ حوض تویی باده و ساغر داری

خضر هم بی مدد لطف شما گمراه است
وای از آن روز که چشم از دلِ من برداری

ما کجا جرأت مستیِ نگاهت وقتی
میثم و قنبر و سلمان و ابوذر داری

طعم غربت نرسد در نمک زندگی ات
تا زمانی که در این خانه تو کوثر داری

خانه ای گفتم و تا پشتِ دَر ِ خانه دلم
پَر زد و سوخت به یکباره غریبانه دلم

گفت باید که تو ای حضرت آقا اول
صبر را ترجمه باشی تو به دنیا اول

تو بمان و تو بمان و تو بمان و تو بمان
ای که مظلومیِ تو هست در اینجا اول

دخترم پایِ غمت سینه سپر خواهد کرد
هرچه درد است در آن سینه شود جا اول

هرکه از راه رسد در وسط یک کوچه
تو که نَه فاطمه را میزند اما اول

میروم پشتِ سرم آه شوی آب شوی
بعدِ من میرود از دستِ تو زهرا اول

ربع ِ یک قرن سکوت از لبِ تو میبارد
ای غریبانه ترین گریه یِ شب یا اول

شخص ِ مُفرد که تو مظلوم ِ دو عالم هستی
پدر ِ فاطمیه، صبح ِ مُحَرَم هستی

شعرولادت حضرت علی, شعرولادت حضرت امیرالمومنین (ع), مدح حضرت علی, اشعارولادت حضرت علی, مدح امیرالمومنین, شعرعلی علیه السلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.