اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – مهدی نظری

علي كسي است كه كوثر از او سبو دارد
جهان نظام خودش را فقط ازاو دارد

فقط به خاطرحُب و ولايت مولاست
اگربهشت خداوند رنگ و بو دارد

علي كسي است كه عالم گداي قنبر اوست
اگرچه گوشه پيراهنش رفو دارد

براي اينكه علي پابه سينه اش بنهد
خداست شاهد من كعبه هم وضو دارد

علي كسي است كه هرشب كنارسجاده
بدون واسطه با دوست گفتگو دارد

ولادتش هدف كعبه رامشخص كرد
زخاك پاي علي كعبه آبرو دارد

علي كه پشت نبردش زره نمي خواهد
اگرچه لشگري ازسنگ روبرو دارد

رسيد آنكه خداكعبه رابه او بخشيد
گه ولادت او كعبه مدتي خنديد

رسيد حيدر و اين خاك نور باران شد
به يمن آمدنش عالمي مسلمان شد

همين كه دروسط كعبه او تولد يافت
گلِ خدا شد و كعبه به پاش گلدان شد

تمام گرمي بازار حسن يوسف بود
پس ازعلي چقدرنرخ يوسف ارزان شد

علي قدم زد و خورشيد زيرپاي علي
زخاك سر زده و آفتابگردان شد

امام كعبه رسيد و به يمن آمدنش
سرود روي لب مصطفي علي جان شد

براي آمدنش كعبه پيش دستي كرد
و سينه چاكي او زودتر نمايان شد

اگرچه قنبراو پادشاه قلب من است
ولي گداي علي هركه گشت سلمان شد

لبش كه وا شد و ‌ذكرخدا به لب آورد
زمين نه عالم هستي بهشت عرفان شد

علي امام من است و منم غلام علي
علي براي تمامي خلق سلطان شد

بنام شيرخدا لااله الا الله
پس از رسول مكرم علي ولي الله

ولاي شيرخدا آخرش ثمر دارد
چرا كه حب علي روي دل اثردارد

تمام لشكردشمن به خاك مي ريزند
اگر اراده كند ذوالفقار بردارد

تمامي غزوات رسول شاهد بود
ميان لشكر اسلام علي جگر دارد

زضربه هاي سرذوالفقار معلوم است
يدالله است علي واقعا هنر دارد

علي نياز به خوُد و زره نخواهد داشت
چرا كه از پر و بال ملك سپر دارد

اگرشكست نخورده زجنگ برگشته
دعاي فاطمه اش را به پشت سردارد

شجاعتش به كنار او معلم فضل است
به اين دليل كه مثل حسن پسر دارد

زچشم او همه عرش نور مي گيرند
چراكه دامن او حضرت قمر دارد

بگو به مردم عالم بياورد يك بار
شبيه زينب او كسي اگر دارد

حسين اوست بهشتم تمام زندگيم
من از گدايي مولا دراوج بندگيم

من ازقديم به اين خانواده عبد درم
فداي محسن او صدهزار چون پسرم

تمام هستي خود را فروختم ديروز
كه نذرآمدنش قد كعبه گل بخرم

دوباره زائر ميخانه ی نجف شده ام
فتاد باردگر سوي صحن اوگذرم

بخاطر همه چيز ازخدام ممنونم
كه ياعليست نمازم دعاي هرسحرم

بدون  راه نجاتي به بركت مولا
خدا گواست در آماج كوهي ازخطرم

گه ولادت من باطنين ياحيدر
گره زده دل من را به صحن او پدرم

امام حضرت زهرا امير ملك ولا
فداي اينهمه لطف و صفات چشم ترم

شبي كه برلب من ذكر حيدري دادند
همينكه گفتم علي حكم نوكري دادند

*******************

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – یاسر حوتی

اي ابتدات نقطه پايان آسمان
وي انتهات مثل خداوند، لامكان

ممسوس ذات حضرت الله اكبري
با اين حساب ، فهم كمالت نمي توان

گفتم : ” چگونه مدح تو خوانم ” ؟ ندا رسيد
” درسجده آي و سوره توحيد را بخوان “

ماصنع دستهاي شما بوده ايم ؛ پس
اينگونه مي شود كه تو باشي خدايمان

دركعبه پا نهادي و كعبه شكاف خورد
يعني كه جاي توست دل دلشكستگان

كعبه سپيد رو شدو زلفش سياه شد
هم خود به سجده آمدو هم سجده گاه شد

(مهرت به كائنات برابر نمي شود)
حب تو آينه است ـ مكدر نمي شود

مريم ـ بنفشه ـ ياس ـ اقاقي . . . خود بهشت
بي لطف دستهات ـ معطر نمي شود

گرصد هزار شير نر بيشه هاي جنگ
هرگز يكي شبيه به حيدر نمي شود

حتي محمدي كه خودش فخرعالم
تامرتضي نداشت ، پيمبر نمي شود

با ما كسي كه سفره اش از مرتضي جداست
سوگند مي خورم كه برادرنمي شود

اين سفره بوي عطر گل ياس مي كند
با گندمي كه فاطمه دستاس مي كند

رمز حيات ، قبضه شمشير مرتضاست
هفت آسمانيان ، همه تسخير مرتضاست

قرآن ؛ زلال آينه ، تصوير ناب ؛ اوست
هر آيه آيه ؛ آينه ،تفسير مرتضاست

جنات عدن، روضه رضوان، بهشت قرب
درسايه سار شاخه انجير مرتضاست

اينكه خدا به ديده مردم يزرگ شد
تأثير جاودانه تكبير مرتضاست

صبرش شبيه ضربه خندق ستودني ست
آري ؛ بقاء شيعه به تدبير مرتضاست

سلطان عشق..! حضرت والا مقام ها..!
تسيلم تو ، شكوه تمام سلام ها

اي ميوه رسيده باغ خدا علي
آب و غذاي سفره اهل ولا علي

بدر و حنين و خيبر و خندق كه جاي خود
تنزيل آيه هاي علق در حــرا … علي

سـّر عظيم ليله الاسراء ؛ عروج بود
من نفـْس ظاهري محمد الي. . .علي

تفسير ناب سوره توحيد ؛ مي شود. . .
. . . تلخيص در عبارت يك جمله  “يـاعلـي”

با نوح و با كليم و مسيحا و با كليـم
هرجا تو ديده مي شوي در هر كجا علي

تو دركمال مطلق و انسان كاملي
درمشكلات سخت ؛ تو حل المسائلي

چيزي شبيه رايحه اي مي وزيد و رفت
شبها به شانه ؛ نان و رطب مي كشيد و رفت

افسوس قدر و منزلتش را نداشتند
تا درجوار كوثر خود آرميد و رفت

زهرا همان علي و علي نيز فاطمه است
شكر خدا فراق به پايان رسيد و رفت …

مردي كه شاهد صدمات مدينه بود
يك روز مرد … و در سحري شد شهيد رفت

گرچه كنار بسترش از مردها  پر است
اما؛ دريغ محسن خود را نديد و … رفت

غير از علي به عام امكان مدار نيست
خلقت بدون اسم علي استوار نيست

******************

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – رحمان نوازنی

تا زمین قدم برداشت ، آسمان نوشت علی
آسمان که برپا شد ، کهکشان نوشت علی

کهکشان که پیدا شد ، یک جهان نوشت علی
این جهان که معنا شد ، بیکران نوشت علی

بیکرانه‌ها پر شد ، لامکان نوشت علی
با هرآنچه که میشد ، با همان نوشت علی

با قلم نوشت علی ، با زبان نوشت علی
و سپس هر آنچه داشت ، در توان نوشت علی

روی صورت انسان ، روی جان نوشت علی
با غبار او روی ، چشممان نوشت علی

آنقدر نوشت از او ، تا جهان پر از او شد
تا که دست حق رو شد ، ذکر عاشقان هو شد

پس دو مرتبه روی ، صورتم نوشت علی
دوست داشت پس روی ، قسمتم نوشت علی

در رگم که جاری شد ، غیرتم نوشت علی
پا شدم زمین خوردم ، همتم نوشت علی

تا کمی ضعیف شدم ، قوتم نوشت علی
آمدم ذلیل شوم ، عزتم نوشت علی

پس خدا خودش روی ، قیمتم نوشت علی
روی بیرق سبزِ ، هیئتم نوشت علی

آنقدر نوشت علی ، روی سرنوشت من
تا فقط علی باشد ،‌ خانه بهشت من

روز اول خلقت ، با علی حساب شدم
در قنوت او بودم ، تا که مستجاب شدم

زیر پای او ماندم ، تا غبار ناب شدم
بر سرم چنان تابید ، تا که آفتاب شدم

آنقدر که او تابید ، از خجالت آب شدم
در غدیر چشمانش ،‌ من هم انتخاب شدم

آنقدر نگاهم کرد ، تا که من خراب شدم
زیر جوشش چشمش ، ماندم و شراب شدم

مِی شدم پیاله شدم ، مست بوتراب شدم
هی علی علی گفتم ، در علی مذاب شدم

می‌نویسم از عشقم ، می‌نویسم از دردم
غیر دور چشمانش ، هیچ جا نمی‌گردم

کعبه پلک زد آری ، صبح نور پیدا شد
کعبه در طوافش رفت ، تا درِ حرم وا شد

قبله از سر جایش ، پیش پای او پا شد
زیر پای او زمزم ، چشمه چشمه دریا شد

کعبه از نفس افتاد ، نوبت مسیحا شد
او شفا گرفت و بعد ،‌ تازه دور موسا شد

پا برهنه راه افتاد ،‌ تا دلش مصفا شد
هر کسی که او را دید ، بدتر از زلیخا شد

یوسفانه مجنون شد ، یوسفانه لیلا شد
هر کسی که دورش گشت،نور چشم زهرا شد

ما کجا و این کعبه ، اینکه کعبه زهراست
ما محب دریاییم ، جای ما فقط دریاست

توی محفل ذکرش ، درّ ناب می‌ریزند
پای هر علی گفتن ، هی ثواب می‌ریزند

روی ما فرشته‌ها ، هی گلاب می‌ریزند
توی جام خالیّ ، ما شراب می‌ریزند

روی چشممان خاک ، بوتراب می‌ریزند
در شب سیاه ما ،‌آفتاب می‌ریزند

روی ما دعاهای ، مستجاب می‌ریزند
در حساب فردامان ، بی حساب می‌ریزند

کبریا که می‌بخشد ، این همه به عشق او
چون علی به ما آموخت ، لااله الا هو

ساکنان بالاها ، زیر گنبدش هستند
خیل انبیا جزو ، نور بی حدش هستند

فاطمه ، نبی تنها ، این دو هم قدش هستند
مرتضی و زهرا هم ، عشق احمدش هستند

روز و شب همیشه در ، رفت و آمدش هستند
شیعیان نمک دارند ، تا زبانزدش هستند

کربلا و سامرا ، صحن مرقدش هستند
و قم و خراسان هم ، خاک مشهدش هستند

ما که درّ و مروارید ، توی این صدف داریم
ما بهشت خود را از ، تربت نجف داریم

وقتی از دل یک سنگ ، خوب موشکافی شد
سنگ یا علی میگفت ، آنقدر که صافی شد

آنقدر که چون دُر شد ، چون عقیق شافی شد
شعر آفرینش هم ،‌ با علی قوافی شد

این کتاب خلقت هم ، با علی صحافی شد
عشق هم بدون او ، قصه‌ای خرافی شد

هر کجا کم آوردیم ، با علی تلافی شد
اینکه دور او گشتیم ، وای عجب طوافی شد

کعبه بی علی پوچ است ، کعبه بی علی سنگ است
کعبه در مدار خود ، با علی هماهنگ است

دست کعبه را اما بر سرش نمی‌بندند
راه را بر یاسِ ، پرپرش نمی‌بندند

تازیانه بر روی ، همسرش نمی‌بندند
شعله‌های آتش را ، بر درش نمی‌بندند

ریسمان به دستان ، دخترش نمی‌بندند
کربلا که آب بر ، اصغرش نمی‌بندند

آه کربلا گفتم ، آسمان به خود لرزید
کوفه باز هم اشک ، دختر علی را دید

******************

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – علی اکبر لطیفیان

هر دلی که دچار لیلا بود
خوشی روزگار لیلا بود

از کرامات عاشقی است اگر
نام مجنون کنار لیلا بود

میل صحرا نشینی مجنون
بیشتر اعتبار لیلا بود

آنچه دلهای بی شماری داشت
محمل در غبار لیلا بود

بی نیاز است از عبادت ما
کعبه ای در حصار لیلا بود

امشب ای عشق در طواف تو أم
سیزده شب در اعتکاف تو أم

بال با من پریدنش با تو
سمت بالا کشیدنش با تو

شوق تنزیل آیه ها با من
جبرئیل آفریدنش با تو

گندم کال مزرعه با من
فصل گرم رسیدنش با تو

نخل با من تب رطب با من
دست مشتاق چیدنش با تو

سجده بر خاک پای تو با من
دست بر سر کشیدنش با تو

قل هو الله یا احد یا هو
وحده لا اله إلا هو

کعبه آنقدر بی تو زیبا نیست
بی حضورت مطاف دنیا نیست

بی سبب رد نکرده مریم را
این طرفها که جای عیسی نیست

کهبه مختص حال امروز است
مثل دیروز و مثل فردا نیست

سوره ات را خودت نزول بده
ورنه جبریل مرد اینها نیست

تو که از این طرف نمی آیی
پس چه بهتر در حرم وا نیست

ای مسحای سبز بنت اسد
آیه لم یلد و لم یولد

ای که صبح ازل شروعت بود
کهکشان حیطه طلوعت بود

بهترین لحظه ها برای خدا
لحظه سجده خشوعت بود

آنچه دیش مرا سلیمان کرد
خواب انگشتر رکوعت بود

چاه وقفی و نخل های بلند
حاصل چله های جوعت بود

ای سرآغز مرد بی پایان
ای که صبح ازل شروعت بود

کس ندیده است ارتفاع تو را
آفتاب تو را شروع تو را

به نگاهت کمی نقاب بده
فرصتی هم به آفتاب بده

از خودت از بیان شرح خودت
دست پیغمبران کتاب بده

تا رطب های من شود باده
نخلهای مرا شراب بده

تا بلندا ترین صدات کنم
به لبم حق انتخاب بده

یا علی یا علی بهارم باش
فصل جان دادنم کنارم باش

این همه مستجیر مال شماست
التماس فقیر مال شماست

مرد دیورز حضرت امروز
از احد تا غدیر مال شماست

تا خدا بوده تا خدایی هست
لقب یا امیر مال شماست

از تمامی فرش های زمین
تکه ای از حصیر مال شماست

از سر سفره مدینه فقط
نمک و نان و شیر مال شماست

زندگی تو مثل مردم نیست
نان تو از تبار گندم نیست

بی نظیر عرب بدون مثل
آفتاب عجم بدون بدل

یا هو الظاهر و هو الباطن
یا هو الآخر و هو الأول

تو رسیدی و وحشت افتاده است
بر سر شانه های لات و هبل

اسدل اله غزوه احزاب
یل میدان لحظه های جمل

مرد دلدل سوار روز احد
آینه دار خشم عز وجل

الامان از سوار آمدنت
وقت با ذوالفقار آمدنت

نام تو بوی سیب می آرد
روی دلا بهار می کارد

تو همان پیر مرد نخلستان
پیر مردی  که نان جو دارد

ای که دل تنگ  صبح زهرایی
گریه چشم های تو دارد…..

….اول کوچه بنی هاشم
روی تابوت شهر می بارد

غسل نیلی فاطمه هر شب
خاطرات تو را می آزارد

هیچ کس مثل تو حبیب نداشت
سر سفره نسیم سیب نداشت

****************

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – علی اکبر لطیفیان

از عالم بالاست بنیانی که من دارم
یعنی همین روح مسلمانی که من دارم

گر سجده بر تولیت آدم نمی‌کردم
آدم نمیشد خاک انسانی که من دارم

شیر حلال مادران این قبیله‌هاست
در سینه‌ام مهر فراوانی که من دارم

نابرده رنجی گنج‌هایی را به ما دادند
از سفرهٴ مولاست این نانی که من دارم

این کیست که از مقدمش خورشید می‌ریزد
آتش پرست اوست سلمانی که من دارم

در کشمکشهای بلند ذوالفقاری‌اش
مانده است گیسوی پریشانی که من دارم

در خانهٴ ما سفرهٴ گندم مَیَندازید
دنبال نان جوست مهمانی که من دارم

با ما نشستن آنقدر چیز بعیدی نیست
با هر گدایی هست سلطانی که من دارم

ما را به جرم عشق در بازار بفروشید
ما را به پای جیدر کرار بفروشید

نه میل پروازی و نه اصلا نه بالی بود
نه حرفی از بالا نه حرفی از کمالی بود

باران نمی‌آمد زمین نم پس نمیداد و …
سر تا سر شبه جزیره خشکسالی بود

ماها نبودیم و ندیدیم آن زمان‌ها را
یعنی نمی‌فهمیم که دنیا چه حالی بود

محرابها ، سجاده‌ها بی راهه می‌رفتند
اصلاً تمام جاده‌ها سمت خیالی بود

آن روزها کعبه فقط بتخانه‌ای بود و
بتها خدا و ، جای ابراهیم خالی بود

آیا خدای بی علی اصلا جلالی داشت
روی زمینِ بی علی آیا جمالی بود

آن روزگاران حرفی از یارب نبود اما
در پشت کعبه صحبت موالی الموالی بود

**
از این به بعد و بعد از این دنیا علی دارد
دنیا علی دارد نه ، دنیاها علی دارد

هم آسمان اول خاکی نشین ما
هم آسمان هفتم بالا علی دارد

رو کرد پیغمبر به سمت مردم و فرمود
ای اهل عالم مصطفی حالا علی دارد

عشاق محتاجند اینکه مال هم باشند
آقام زهرا دارد و زهرا علی دارد

آتش نمیگیرد گلستان وجودش را
هر آن کسی که یا علی و یا علی دارد

غیر از دلم من هیچ چیزی را نمی‌خواهم
گر چه ندارد هیچ چیز اما علی دارد

سوگند بر نام علی که شیعه در محشر
هرگز گرفتاری ندارد تا علی دارد

در هر زمان پیغمبری که بین راه افتاد
مهر علی ابن ابیطالب نجاتش داد

این کیست که دارد پُر از پَر میکند ما را
در صحن ایوانش کبوتر میکند ما را

این کیست که مهرش حلال نطفه‌های ماست
با مهر خود پاک و مطهر میکند ما را

این کیست که در مسجد هر جمعهٴ کوفه
دارد برای خویش منبر میکند ما را

نهج البلاغه می‌شود بالای منبرها
پایین منبرهاش دفتر میکند ما را

این کیست که با حرفهای آسمانی‌اش
مقداد و سلمان و ابوذر میکند ما را

یک روز می‌آید که با چشمان دلتنگش
همسایهٴ زهرای اطهر میکند ما را

دورش نمی‌اندازد آنرا که مقیمش شد
خواجه اگر مولاست ، قنبر میکند ما را

ما شیعهٴ دور و بر مرد نجف هستیم
ما خاک پای قنبر مرد نجف هستیم

با نام تو در ناتوانی‌ام توانی هست
در پیری‌ام با مهر تو میل جوانی هست

روح تنزّل کرده‌ات اینقدر بالا بود
آیا برای اوج تو اصلا مکانی هست

در کعبه و در خانهٴ پیغمبر و در عرش
هر جا که رفتم دیدم از بالت نشانی هست

بالا و پایین رفتن تیغت شهیدم کرد
ابروی تو هر جا که باشد کشتگانی هست

میل یتیم کوفه بودن میکنم امشب
هر جا یتیمی هست دست مهربانی هست

ای پیر نخلستان نشینم ، همنشینم باش
یک شب بیا در خانه‌ام یک تکه نانی هست

هر جا که تو قاری قرآن می‌شوی آقا
نذر لب تو بوسه‌های دوستانی هست

هر جا که قاری همین قرآن حسین توست
بی احترامی‌های چوب خیزانی هست

طشت طلایی بود و آه و قاری قرآن
وای از حضور خیزران ، وای از لب و دندان

***************

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – مجید تال

به اوج می برد امشب مرا هوای شما
که عشق را بنویسم، فقط برای شما
نگاه می کنم اینجا به رد پای شما
و می رسم به خدا، تا خدا… خدای شما

که آفرید شما را زمین هوایی شد
وَ کعبه کعبه شد و خانه ای خدایی شد

و بال حور و مَلَک فرش این قدم ها شد
زمین برای حضور تو در تمنّا شد
ز اشک شوق ملائک ستاره پیدا شد
و عشق بر تن هفت آسمان هویدا شد

عصای دست نبی بوده ای و دست خدا
تو دستگیر کلیمی، تو دستگیر عصا

شکوه عدل شما را عقیل می داند
نگاه بت شکنت را خلیل می داند
شکاف کعبه شما را دلیل می داند
و شأن وصف تو را جبرئیل می داند

که از زبان خدا بر تو آفرین می گفت
و با صدای بلند خودش چنین می گفت:

رقم زده ست خدا عشق را به نام علی
فلک نشسته به حسرت برای گام علی
ملک نشسته دو زانو به احترام علی
علی امام من است و منم غلام علی

به لحظه لحظه ی عمرت خدا تبسّم داشت
و با صدای شما با نبی تکلّم داشت

کرامتی که تو داری الی الابد باشد
همیشه ذکر لبم یا علی مدد باشد
شجاعتی که دلت داشت بی عدد باشد
گواه من سر عَمر بن عبدود باشد

شمار فضل شما را، خدا فقط داند
نشانه های خدا را، خدا فقط داند

*****************

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – سید حمید رضا برقعی

مصرع ناقص من کاش که کامل می شد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد

شعر در شأن تو، شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آن گونه که می خواهم نیست

من که حیران تو حیران توام می دانم
نه فقط من که در این دایره سرگردانم

همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد
شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد

کعبه از راز جهان، راز خدا آگاه است
راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است

کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست
«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»

کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید
خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید

کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:

«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»

می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت
ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط

نه فقط دست زمین از تو، تو را می خواهد
سالیانی ست که معراج خدا می خواهد-

زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند
لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند

دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی
رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی

وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی
وای اگر، پارچه ی زرد، به سر می بستی

در هوا تیغ دو دم نعره ی هو هو می زد
نعره ی حیدریه «أینَ تَفرو» می زد

بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار
پا در این دایره بگذار عدم را بردار

بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی
یازده مرتبه در آینه تکرار شدی

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید

******************

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – سید حمید رضا برقعی

مولای ما نمونه ی دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است

سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است

طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرِییل واژهء بهتر نداشته است

چون روز روشن است که در جهل گمشده است
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است

این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است

******************

اشعارولادت حضرت علی علیه السلام – یاسر مسافر

بدبخت می شود هر که ز مهرت رها شود
بیچاره می شود هرکه ز حبت جدا شود

دستش دراز نیست به هر جا و هر طرف
هر کس به درب خانه ی لطفت گدا شود

شیعه که ذکر نادعلی را به لب گرفت
آیا اسیر غصه و درد و بلا شود؟

باید دخیل به رشته ی زلف شما زند
هرکس که خواسته باشد اگر با خدا شود

ما با همه گفته ایم به کوری دشمنان
حیدر شفیع محشر و عقبای ما شود

شاهنشه نجف گدا بر درآمده
لطفی کنی ، روزی ما کربلا شود

 

شعرولادت حضرت علی, شعرولادت حضرت امیرالمومنین (ع), مدح حضرت علی, اشعارولادت حضرت علی, مدح امیرالمومنین, شعرعلی علیه السلام,

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.