اشعار شهادت امام محمدباقر

اشعار شهادت امام محمدباقر علیه السلام – محمد فردوسی
 
 
در میان قنوت چشمانم
عکس یک قبر خاکی افتاده
سنگ غربت شکسته بغضم را
دیده ام،صبر خود ز کف داده
**
کاروان دل شکسته ی من
رهسپار بقیع ویران است
زائرم،زائر امامی که
از غمش سینه بیت الاحزان است
 **
با سلامی به محضرت آقا
پر کشیدم شبیه بال نسیم
السلام علیک یابن شهید
السلام علیک یابن کریم
 **
آسمان کبود چشمانم
باز امشب بهانه می گیرد
در جوار مزار خاکیتان
مرغ دل آشیانه می گیرد
 **
روز و شب دارم این نوا آقا
از چه بی بارگاه گردیدی
با هزاران مُرید درگاهت
از چه رو بی پناه گردیدی
 **
ای امامی که غربت ارث شماست
شعله می بارد از گلستانت
زهر کینه چه بر سرت آورد
پدر و مادرم به قربانت
 **
گر چه از زهر کینه می سوزی
شعله های غم تو دیرینه است
قدر کرب و بلا،بلا داری
این همان راز آه آیینه است
 **
خاطرات درون ذهنت را
نیمه شب ها مرور می کردی
یاد غم های روز عاشورا
پلک خود را نمور می کردی
 **
دیده ای در سنین کودکی ات
بین گودال،جسم بی سر را
چه کشیدی در آن غروب غریب
تا شنیدی صدای مادر را
 **
ضرب سیلی و صورت نیلی
ظلم های امیه را خواندی
زیر لب با نوای جانسوزت
روضه های رقیّه را خواندی
 **
لا به لای صدای تیر و کمان
ناله های رباب می آمد
چه بلایی سر علی آمد
که حسین با شتاب می آمد
 **
مشک سقّا و اشک اهل حرم
گویی از حلقه اش نگین افتاد
لحظه ها لحظه های غارت شد
تا که عباس بر زمین افتاد
 
 
*******************
 
اشعار شهادت امام محمدباقر علیه السلام – مسعود اصلانی
 
سینه ام چون تلاطم دریا
چشم من چشمه ی غم دنیا
 
داده ام این دل اسیرم را
دست بال و پر کبوترها
 
همره بالهایشان بردند
تا بسازند سایبانی را
 
سایبانی برای خاک بقیع
حائلی بین آفتاب آنجا
 
بوی غربت هزار سالی هست
 که از آن خاک می رود بالا
 
غم میان دلم چو زائر شد
غصه دار امام باقر شد
 
زهر دادند عمق جانت را
تیره کردند آسمانت را
 
و گرفتند با شراب زهر
قوت دست مهربانت را
 
مگر آن چشم ها نمی دیدند
بال پرواز بی کرانت را
 
دم آخر مرور می کردی
روضه ی درد بی امانت را
 
به خدا چشم های تو می دید
رخ نیلی عمه جانت را
 
داغ بازار شام یادت بود
بارش سنگ بام قوم یهود
 
در میان شلوغی و فریاد
بین آشوب شهر سنگ آباد
 
وقت آغاز سنگ باران ها
عمه زینب نجاتمان می داد
 
پیش چشم رباب بی کودک
پیش بابای بی کسم سجاد
 
سر اصغر که بی تعادل بود
از روی نیزه بارها افتاد
 
تازیانه به هر طرف می برد
 کودکان را چو کاه بر روی باد
 
دیدم آنجا تمام غم ها را
زخم زنجیر پای بابا را
 
 
********************
 
اشعار شهادت امام محمدباقر علیه السلام – هاشم طوسی
 
 
حریم سینه ی من در شراره افتاده
در انعکاس نگاهم ستاره افتاده
 
زحجله گاه لبم خون تازه می ریزد
دگر نفس زدنم در شماره افتاده
 
شکست هجمه ی بغض گلو گرفته ی من
به یاد خاطره هایی دوباره افتاده:
 
به یاد کرب وبلا و غروب عاشورا
خزان به جان تباری بهاره افتاده
 
به پیش چشم ترم پیکر سلاله ی عشق
به زیر مرکب صدها سواره افتاده
 
کفن به وسعت دشت و میان یک صحرا
قدم قدم بدن پاره پاره افتاده
 
هجوم دست پلید و نگاه بی پروا
و زینبی که پِی راه چاره افتاده
 
…از آن زمانه که همبازی رقیه شدم
ز خون مرثیه بر دل نگاره افتاده
 
خرابه بود و من و دختری که بر پایش
نشان آبله ها بی شماره افتاده
 
نشان پنجه به رویش حکایت از آن داشت
زگوش نازک او گوشواره افتاده
 
نفس زد و گل سرهای او به خاک افتاد
و باز در دل عمه شراره افتاده
 
 
********************
 
اشعار شهادت امام محمدباقر علیه السلام – مهدی رحیمی
 
 
کسی که کودکی اش رأس ساعت سر بود
رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود
 
تمام خاطره ی کودکی این آقا
پر از حضور غریب گلو و خنجر بود
 
ز کودکی خودش تا خودِ همین حالا
همیشه منتظر مردِ آب آور بود
 
تمام غصه اش این بود که گلوش چرا
بزرگ تر ز گلوی علی اصغر بود؟
 
تو یک طرف ،همه ی علم یک طرف اما
چگونه بود که این کفّه ها برابر بود
 
همین که زهر اثر کرد مرد با خود گفت:
هشام هرچه که بود از یزید بهتر بود
 
 
******************
 
اشعار شهادت امام محمدباقر علیه السلام – مهدی نظری
 
نگاه چشم ترم کل صحنه ها را دید
در این میان فقط از دست زجر می ترسید
 
اگرچه سینه ام از هُرم زهر می سوزد
ولی وجود من از داغ کربلا خشکید
 
چه گویمت که کجا رفتم و چه ها دیدم
در اوج کودکیم قامتم ز غصه خمید
 
چه گویمت که در آنجا چه ظلم ها کردند
چه لاله ها چه قدر غنچه ها که دشمن چید
 
چه گویمت من از آن لحظه که عمو می رفت
کنار آب رسید و نمی از آن نچشید
 
چه گویمت من از آن لحظه که علم افتاد
حرم نه کل جهان بود که ز هم پاشید
 
چه گویمت که امامی ز صدر زین افتاد
و نیزه ها که تن پادشاه را بوسید
 
مقابل من و عمه… رقیه سیلی خورد
هزار مرتبه ازدرد هی به خود پیچید
 
میان قافله او را نشانه می کردند
چه لحظه ها که مغیلان به پای او نرسید
 
چه بوسه ها که نزد عمه جان به صورتمان
به جای زخم کبودی به جای دست پلید
 
در آن دقیقه که از تل نگاه می کردم
تمام موی سرم شد شبیه عمه سفید
 
اگر چه زهر جفا قاتلی به قلبم شد
ولی قدم فقط از داغ کربلا خم شد
 
 
 ********************
 
اشعار شهادت امام محمدباقر علیه السلام – حامد اهور
 
ای یادگار تیره ی مردان راستین
ای شاه بیت پنجم غمنامه ی امین
 
پروردگار درد، خداوند اشک و آه
ای ماهِ خاک خورده تنِ آسمان نشین
 
گشتی بهانه ای و خدا علم آفرید
میراث دار علم خداوند عالمین
 
ای آفتاب، رشحه ای از روشنای تو
و ای ماهتاب در به درت در حجاز و چین
 
کاش از سرادقات جمال تو می گرفت
نوری دل سیاهِ سیه کارِ آهنین
 
لب باز کن که تشنه ی غمنامه خوانی ام
بکشا گره ز کار غزلهای آتشین
 
آغاز کن چکامه ی یک دشت بی کسی
فریاد کن عروج تپشنامه ای حزین
 
هفتاد و دو سرود شکسته به روی خاک
یا ناله های قافله سالار بی معین
 
از دست آب آور نومید تشنه لب
از طفل خاک خورده ی بی شیر نازنین
 
تصویرکن که خون شود از وصفت آسمان
آن آتش فتاده به دامان و آستین
 
غوغای غارت و نفَس خسته ی امام
فریاد الغیاث حرم از شرار کین
 
از آن سری که بر سر سرنیزه شد بلند
از خون تازه ای که روان بود از وتین
 
از دستهای بسته و از دستهای باز
از چهره ی گشاده و از چشم ….. (نقطه چین)
 
آیینه ای که از هدف سنگها شکست
خورشید خون گرفته، که افتاد بر زمین
 
زندان کودکان بلادیده، وصف کن
آغوش نیمه جان تو و دختری حزین
 
آن دختری که کُنج خرابه ز دست رفت
تنها به عشق پادشه عشق آفرین
 
برگشتن تو از سفر شام، معجزه است
ای یادگار قافله ی زخمگین دین
 
با یاد دختری که به خاک خرابه خُفت
خاکی ست قبر خاکی ات ای ماه پنجمین
 
در سینه ی تو دفن شده روضه های باز
تو امتداد روضه ی ناخوانده ای، … همین
 
 
*******************

اشعار شهادت امام محمدباقر علیه السلام – وحید قاسمی
 
 
مانده داغی عظیم بر جگرت
عکس راسی به نیزه،در نظرت
 
هر شب جمعه خون دل خوردی
پای ذکر مصیبت پدرت
 
پای روضه به جای قطره ی اشک
خون و خونابه ریخت از بصرت
 
می توان دید عکس زینب را
بین قاب کبود چشم ترت
 
سوختی سرو باغ فاطمیون
زهر آتش زده به برگ وبرت
 
گر گرفته فضای حجره ی تان
تحت تاثیر آه شعله ورت
 
مهر و تسبیح کربلایت را
داده ای ارثیه به گل پسرت
 

 
*********************
 
اشعار شهادت امام محمدباقر علیه السلام – یوسف رحیمی
 
امشب از آسمان چشمانت
دسته دسته ستاره می چینم
در غزل گریه‌ی زلالت آه
سرخی چارپاره می بینم
 **
زخمهای دل غریبت را
مرهم و التیام آوردم
باز از محضر رسول الله
به حضورت سلام آوردم
 **
در شب تار تیره فهمی ها
روشنی را دوباره آوردی
آسمان را کسی نمی فهمید
تا که با خود ستاره آوردی
 **
ساحت مستجاب سجاده!
بندگی را تو یادمان دادی
دل ما شد اسیر چشمانت
دلمان را به آسمان دادی
 **
آیه آیه پیام عاشورا
در احادیث روشنت گل کرد
امتداد قیام عاشورا
در تب اشک و شیونت گل کرد
 **
دم به دم در فرات چشمانت
ماتم کربلا مجسم بود
چشمه تو لحظه ای نمی آسود
همه‌ی عمر تو محرم بود
 **
چلچراغی ز گریه روشن کرد
در دلم اشک بی امان تو
تا همیشه منای چشمانم
وقف اندوه بی کران تو
 **
در غروب غریب دلتنگی
ناگهان حال تو مشوش شد
جان من! روی زین زهرآلود
پیکرت سوخت غرق آتش شد
 **
گرچه از شعله های کینه شان
پیکر تو سه روز می سوزد
ولی از داغهای روز دهم
جگر تو هنوز می سوزد
 **
آه آتشفشان چشمانت
دیر سالیست بی گدازه نبود
همه‌ی عمر خون دل خوردی
داغهای دل تو تازه نبود
 **
دیده بودی سه روز در گودال
پیکر آسمان رها مانده
سر سالار قافله بر نی
کاروان بی امان رها مانده
 **
چه کشیدی در آن غروبی که
نیزه ها ازدحام می کردند
سنگها بر لبی ترک خورده
بوسه بوسه سلام می کردند
 **
دل تو روی نیزه ها می رفت
دستهایت اسیر سلسله بود
قاتلت زهر کینه ها، نه نه!
قاتلت خنده های حرمله بود
 **
جان سپردی همان غروبی که
عشق بر روی نیزه معنا شد
دل تو در هجوم مرکب ها
بین گودال ارباً اربا شد
 
 
********************
 
اشعار شهادت امام محمدباقر علیه السلام – یوسف رحیمی
 
 
بین نماز ، وقت دعا گریه می کنی
با هر بهانه در همه جا گریه می کنی
 
در التهاب آهِ خودت آب می شوی
می سوزی و بدون صدا گریه می کنی
 
هر چند زهر قلب تو را پاره پاره کرد
اما به یاد کرب و بلا گریه می کنی
 
اصلاً خود تو کرب و بلای مجسّمی
وقتی برای خون خدا گریه می کنی
 
آب خوش از گلوی تو پایین نمی رود
با ناله های وا عطشا گریه می کنی
 
با یاد روزهای اسارت چه می کشی ؟
هر شب بدون چون و چرا گریه می کنی
 
با یاد زلفِ خونی سرهای نی سوار
هر صبح با نسیم صبا گریه می کنی
 
هم پای نیزه ها همه جا گریه کرده ای
هم با تمام مرثیه ها گریه می کنی
 
دیگر بس است « چشم ترت درد می کند ! »  
از بس که غرق اشک عزا گریه می کنی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.