اشعار شهادت حضرت جواد الائمه

اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – مهدی نظری
 
میان حجره غریبانه دست و پا میزد
همان که روضه اش آتش به جان ما میزد
 
میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت
و گاه مادر مظلومه را صدا میزد
 
تمام حاجت او انتقام سیلی بود…
….از آن که مادرشان را به کوچه ها میزد
 
صدای ناله ی او: آه سوختم ،جگرم
شراره ها به دل حضرت رضا میزد
 
صدای هلهله و تشنگی و کاسه آب
گریز روضه او را به کربلا میزد
 
دلش گرفت برای کسی که در گودال
عدو به پیکر او نیزه بی هوا میزد
 
همین که چشم به هم میگذاشت او می دید
که روی نیزه سر شیر خواره را میزد
 
همان که سر شاه را جدا کرده
سه ساله را طرفی برده و جدا میزد
 
برای اینکه نبیند دوباره این ها را
میان حجره غریبانه دست و پا میزد
 
 
********************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – یوسف رحیمی
 
لب تشنه بود ، تشنه یک جرعه آب بود
مردی که درد های دلش بی حساب بود
 
پا می کشید گوشه حجره به روی خاک
پروانه وار غرق تب و التهاب بود
 
از بسکه شعله ور شده بود آتش دلش
حتی نفس نفس زدنش هم عذاب بود
 
در ازدحامِ هلهله های کنیزکان
فریاد استغاثه او بی جواب بود
 
یک جرعه آب نذر امامش کسی نکرد
رفع عطش اگر چه کمال ثواب بود
 
آخر شبیه جد غریبش شهید شد
آری دعای خسته دلان مستجاب بود
 
غربت برای آل علی تازگی نداشت
در آن دیار کشتن مظلوم باب بود
 
تا سایه بان پیکر نورانیش شوند
بال کبوتران حرم را شتاب بود
 
اما فدای بی کفن دشت کربلا
آلاله ای که زخم تنش بی حساب بود
 
هم تیغ و نیزه خون تنش را مکیده بود
هم داغدیده شرر آفتاب بود
 
 
*******************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – محمد فردوسی
 
 
افتاده ای به گوشه ای از آشیانتان
گویا به لب رسیده در این بُرهه جانتان
 
حتّی میان خانه ی خود هم غریبه ای
یعنی که بی ستاره بُوَد آسمانتان
 
بر روی خاک حجره تنت پیچ می خورد
آری بُریده زهر جسارت امانتان
 
بیهوده با نوای عطش دست و پا مزن
یک قطره آب هم نرسد بر دهانتان
 
اینجا جواب ناله تان سوت و هلهله است
اینجا کسی محل ندهد بر فغانتان
 
در لا به لای در بدنت گیر می کند …
وقتی که می دهند کنیزان تکانتان
 
از حجره تا به بام،دلم شور می زند
ترسم ترک ترک بشود استخوانتان
 
این هم یکی ز منفعت بام خانه است
دیگر کسی به نیزه نبیند مکانتان
 
شکر خدا ز شدّت مستی کسی نزد
با چوب خیزران به لب ارغوانتان
 
 
*******************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – یحیی نژاد سلامتی
 
 
باز هم زهر شده مرهم بی یاور ها
باز هم زخم زدند بر جگر مادرها
 
این چه رسمی ست که یک عده پرستوی غریب
بنشینند درون قفس همسرها؟!
 
جای شکر است ندیده جگرش را در طشت
بازهم شکر نبوده خبر از خواهر ها
 
این همه تشنگی و هلهله ها ارثش بود،
صحنه ی کرب و بلایی ست به پشت درها
 
 
*******************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – مهدی نظری
 
به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند
جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند
 
پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگر
که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند
 
عمر کوتاه تو پایان غم انگیزی داشت
جگر تو جگر ثانیه ها را سوزاند
 
بی حیا لحظه سختی که به تو آب نداد
با چنین کار دل عرض و سما را سوزاند
 
بس که در فکر رخ حضرت زهرا بودی
داغ آن صورت مجروح شما را سوزاند
 
گرچه مثل پدرت سوختی از زهر ولی
مجتبائی شدنت آل عبا را سوزاند
 
شیشه عمر تو را هلهله ها سنگ زدند
این جوان بودن تو بود خدا را سوزاند
 
طشت ها تا که به هم خورد خودت میدیدی
خیزران روی لب خشک، حیا را سوزاند
 
تا کبوتر به تو و صورت تو سایه فکند
ماجرایی دل خون شهدا را سوزاند
 
بعد غارت شدن جسم غریبی دشمن
خیمه های حرم کرب و بلا را سوزاند
 
 
*******************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – صابر خراسانی
 
 
این پسر محتضری که پدرش نیست
فرق میان شب تار و سحرش نیست
بسکه هلهله است زحجره خبرش نیست
غیر شعله بر تمامی جگرش نیست
بهر عطش آب بجز چشم ترش نیست
 
پا به سن گذاشتنش فلسفه دارد
سوختن و ساختنش فلسفه دارد
زود خمیده شدنش فلسفه دارد
غربت مثل حسنش فلسفه دارد
سوخته و آب شده بیشترش نیست
 
باز آفتاب دل ماه گرفته ست
باز گریبان بی گناه گرفته ست
دست روزگار به ناگاه گرفته ست
پنجه ی بغض از نفسش راه گرفته ست
حجره ی در بسته دوای جگرش نیست
 
درد بی کسیش مداوا شدنی نیست
ناله دوای تو نه تنها شدنی نیست
در هجوم هلهله پیداشدنی نیست
چشم بسته اش دگر واشدنی نیست
منتظر هیچکسی جز پسرش نیست
 
در به روی این غریب خسته نبندید
آینه ی قلب او شکسته نبندید
اشک راه دیده او بسته نبندید
مادر او پشت در نشسته نبندید
بسکه غریب است کسی دور و بر ش نیست
 
حنجرش از ناله ی زیاد گرفته ست
بسکه هوای دل جواد گرفته ست
همسر او عشق را به بادگرفته ست
اینهمه بی رحمی از که یاد گرفته ست؟
همسر این زندگی همسفرش نیست
 
رفت دلش کربلا لحظه ی آخر
شمرنشست و کشید خنجر و حنجر
چوبه ی محمل براش شد لبه ی در ….
 
 
*******************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – قاسم نعمتی
 
کسی خبر نشد از غربت نهانی من
نیامده به سرم بهر همزبانی من
 
فقط غریب مدینه غم مرا فهمد
که همسرم شده در خانه خصم جانی من
 
کجایی ای پدرم؟ حال و روز من بینی
کمی تو گریه کنی بهر ناتوانی من
 
برای مادرم آنقدر گریه کردم تا
غم جوانی اش آمد سر جوانی من
 
بیا و خوب ببین کوچه ی بنی هاشم
به جلوه آمده در وقت قد کمانی من
 
بیا و در رخ من روی مادرت را بین
کبود گشته چو او روی ارغوانی من
 
میان هلهله ها گمشده نوای دلم
ز بسکه کف زنند وقت روضه خوانی من
 
چگونه جسم مرا تا به روی بام کشید
عیان بود ز مچ پای ریسمانی من
 
هزار بال کبوتر نیابتا ز حسین
رسید تا که کند کار سایه بانی من
 
سلام بر بدن بی عزیز خدا
سلام بر تن عریان سیدالشهدا
 
 
*******************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – یاسر مسافر
 
اینگونه آه مکش جوابت نمی دهند
حرف از عطش مزن که آبت نمی دهند
 
در بین هلهله ها ای عزیز من
پاسخ به درد و پیچ و تابت نمی دهند
 
چشم انتظار لطف کنیزان خود مباش
مرهم برای قلب کبابت نمی دهند
 
دنیا نه جای توست ، به عرش خدا برو
آنجا ملائکه عذابت نمی دهند
 
وقتی کبوتران خدا سایه گسترند
هرگز به دست آفتابت نمی دهند
 
می خواستند مثل حسین خونجگر شوی
پایان اگر به التهابت نمی دهند
 
یک روز هم حسین صدا زد که اصغرم
حرف از عطش مزن که آبت نمی دهند ….
 
 
*******************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – یوسف رحیمی
 
دل من را چه مبتلا کرده
جلوه هایی که دم به دم داری
حضرت عشق! حضرت باران!
در دل خسته ام حرم داری
**
در هوای زیارت حرمت
در به در می شویم مثل نسیم
السلام علیک یابن رئوف
السلام علیک یابن کریم
**
دل به آفاق جود می بندد
هر کسی آمد و اسیرت شد
در جوانی دل شکسته‌ی ما
سرو قامت خمیده پیرت شد
**
از نگاهت مراد می گیرم
شده قلبم مرید چشمانت
شاهد لحظه های دلتنگی!
دل تنگم شهید چشمانت
**
جان من! بین خانه‌ی خود هم
به خدا آنقدر غریبی که
غربتت را کسی نمی فهمد
تویی و قلب بی شکیبی که …
**
قفس غربت و دلی مجروح
پر و بال پرنده می ریزد
گریه می باری و کنارت باز
ام فضل است خنده می ریزد
**
سر به دیوار بی کسی داری
در غروب غریب فاصله ها
گم شده ناله های بی رمقت
در هیاهوی شوم هلهله ها
**
دگر آقا تو خوب می دانی
ناله‌ی بی جواب یعنی چه
التماس نگاه لب تشنه
ندبه‌ی آب آب یعنی چه
**
به فدای کبوترانی که
دست در دست آسمان دادند
بال در بال ، گریه در گریه
به تنی خسته سایه بان دادند
**
حجره ات کربلا شده آقا
گریه های من اختیاری نیست
جای شکرش هنوز هم باقیست
در کنار تو نیزه داری نیست
**
غرق در خاک و خون رها مانده
بین گودال پیکر خورشید
خواهری خسته بوسه می گیرد
از گلوی مطهر خورشید
**
سر قرآن که رفت بر نیزه
آسمان غرق در تلاطم شد
در هجوم سپاه سر نیزه
آیه های مقطعه گم شد
 
 
*******************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – هاشم طوسی
 
چشمان او طلوع هزاران سپیده بود
هرگز زمانه دست رد از او ندیده بود
 
از این و آن سراغ نشانیش میگرفت
هر کس که از کرامت آقا شنیده بود
 
باب المراد خانه ی او منتهای جود
او را خدا شبیه خودش آفریده بود
 
حیف از جوانیش که جوانمرگ میشود
یک زن بساط قتل درآن خانه چیده بود
 
افتاده بر دلم که دگر رفتنی شده
از بس که زهر بال و پرش را تکیده بود
 
لبهای ملتمس شده از هرم تشنگی
باهرنفس نفس که بریده بریده بود…..
 
آب از کویر می طلبید و به پشت در
او با کنیزکان حرم کل کشیده بود
 
در بین رقص و هلهله بغض نگاه او
چشم انتظار مادر قامت خمیده بود
 
از لا بلای خاطره ها پرکشید و رفت
پای سری که بر روی نی آرمیده بود
 
شد سایه سار او پر و بال کبوتران
اما به یک بدن سم مرکب رسیده بود

 
*******************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – علی اکبر لطیفیان
 
خواهر نداشتی که به جای تو جان دهد
یا گرد و خاک پیرهنت را تکان دهد
 
از روی خاک حجره سر خاکی تو را
بر دارد و به گوشه دامن مکان کند
 
می خواهی آب آب بگویی نمی شود
گیرم که شد ولی چه کسی آبتان دهد؟
 
چندین کنیز را وسط حجره جمع کرد
می خواست دست و پا زدنت را نشان دهد
 
تا بام می شود سر سالم تری رسید
با شرط این که این لبه در امان دهد
 
بالا نشسته ای و جهان زیر پای توست
وقتش شده گلوی شهیدت اذان دهد
 
 
*******************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – حسن کردی
 
کویر چشم مرا رنگ و بوی بارانی
تو پاره تن چشم و چراغ ایرانی
 
مرا که بنده احسان دستتان هستم
ببر به عرش نگاهت شبی به مهمانی
 
همیشه اوج گرفتم کنار چشمانت
چرا که حرف دلم را نگفته می دانی
 
تو بیست و پنج بهار افتخار دادی بر…
…هوای بی نفس این جهان حیرانی
 
و حال موقع رفتن میان یک حجره
ترک ترک شدی و با لبان عطشانی
 
تو آب می طلبی، آب بر زمین ریزند
چه سخت می شود این بیت های پایانی
 
و عصر واقعه تکرار می شود وقتی
برای فاطمه این طور روضه می خوانی:
 

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
 
 
*******************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – علی اکبر لطیفیان
 
مرهم حریف زخم زبان ها نمی شود
اصلاً جگر که سوخت مداوا نمی شود
 
گریه مکن بهانه به دست کسی مده
با گریه هات هیچ مدارا نمی شود
 
خسته مکن گلوی خودت را برای آب
با آب گفتن تو کسی پا نمی شود
 
این قدر پیش چشم کنیزان به خود مَپیچ
با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود
 
گیسو مکش به خاک ؛دلی زیر و رو شود
در این اتاق عاطفه پیدا نمی شود
 
باور کنم به در نگرفته است صورتت؟
این جای تنگ و این قد و بالا…نمی شود!
 
با ضرب دست و پا زدنت طشت می زنند
جز هلهله جواب مهیا نمی شود
 
با غربتی که هست تو غارت نمی شوی
نیزه به جای جای تنت جا نمی شود
 
خوبیِ پشت بام همین است ای غریب
پای کسی به سینه تو وا نمی شود
 
 
*******************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – مسعود اصلانی
 
لب می زند که مادر خود را صدا کند
یا حق واژه ی جگرم را ادا کند
 
او ناله می زند جگرم سوخت؛ هیچ کس….
… گویا قرار نیست به او اعتنا کند
 
می خندد ام فضل به همراه عده ای
تا خون به قلب حضرت ابن الرضا کند
 
یک ظرف آب ریخت روی زمین پیش او
نگذاشت تا کسی به لبش آشنا کند
 
در حجره دست و پا زدنش یک بهانه بود
تا روضه ای برای خودش دست و پا کند
 
می خواست با خیال غم جد بی کفن
آن حجره ی ستم زده را کربلا کند
 
وای از دقایقی که به گودال یک نفر
بالای سر رسید که سر را جدا کند
 
باید عقیله بعد برادر در آن میان
فکری به حال سوختن بچه ها کند
 
حالا غروب یک نفس افتاد به خواهری
لب می زند که مادر خود را صدا کند
 
 
*******************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – محمد سهرابی
 
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد»
 
شنیده ام که گدا موج می زند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
 
تو خود مراد منی، پس چه حاجت است به باب
به جز به سوی تو این ناله ها بلند مباد
 
به آفتاب، مبادا که پیکرت افتد
جمال شمس تو در دست نیش خند مباد
 
بساط گریه، فراهم برای مرد غمین
اگر به گریه ی او خنده می کنند مباد
 
لب کبود تو ای وارث حسین عزیز
ز چوب دستی کفار، بند بند مباد
 
***********
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – رضا جعفری
 
از پشت درب بسته کسی آه می کشد
یوسف دوباره ناله ز یک چاه می کشد
 
در زیر پای هلهله ها این صدای کیست؟
این پای کوب و دست فشانی برای کیست؟
 
از ظرفِ آبِ ریخته بر این زمین بپرس
از یک کنیز یا که از آن یا از این بپرس
 
زرد است از چه گندمِ رویِ دلِ رضا
بر باد رفته است چرا حاصل رضا
 
زلف مجعد پسرش را نگاه کن
آنگاه یاد یوسف غمگین چاه کن
 
ای کاش دست کاسه¬¬ی انگور می شکست
تا چهره جواد به زردی نمی نشست
 
ای کاش زهر قاتل و مسموم خویش بود
ای کاش کشته اثر شوم خویش بود
 
دیدند چند طایفه ای از کبوتران
با بال روی بام کسی سایه گستران
 
 
********************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – علی اکبر لطیفیان
 
این ها به جای اینکه برایت دعا کنند
کف می زنند تا نفست را فدا کنند
 
یا جای اینکه آب برایت بیاورند
همراه ناله¬ی تو چه رقصی به پا کنند
 
باید فرشته ها، همه با بال¬های خود
فکری برای چشمِ پر اشک رضا کنند
 
هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند
تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند
 
این قدر پیش چشم همه دست و پا مزن
اینها قرار نیست به تو اعتنا کنند
 
بال فرشته های خدا هست پس چرا؟
این چند تا کنیز تو را جابجا کنند
 
حالا که می برند تو را روی پشت بام
آیا نمی شود که کمی هم حیا کنند
 
تا بام می برند که شاید سر تو را
در بین راه، با لبه¬ای آشنا کنند
 
حالا کبوتران پر خود را گشوده اند
یک سایبان برای تنت دست و پا کنند
 
*********************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – جواد حیدری
 
غربت هیچ کسی مثل تو مولا نشود
گره بی کسی تو به خدا وا نشود
 
نیست یک خواهر غمدیده پرستار شما
هیچ کس همقدم زینب کبری نشود
 
به لب تشنه ی تو آب گوارا نرسید
مقتلت گر چه به جانسوزی صحرا نشود
 
پسر ضامن آهو، تو جوانمرگ شدی
مثل تو هیچ کسی وارث زهرا نشود
 
جگر سوخته از زهر تو را طعنه زدند
جگر سوخته با خنده مداوا نشود
 
قدرت زهر چه بوده که ز پایت انداخت
گفت با خنده دگر ابن رضا پا نشود
 
جان فدای پسرت حضرت هادی که سه روز
دید تشییع تن خسته مهیا نشود
 
 
**********************
 
اشعار شهادت حضرت جواد الائمه (ع) – مهدی نظری

 
اگرچه دیده در خون نشسته اش تر بود
دوچشم بی رمقش نیمه باز بردربود
 
میان حجره به گریه نفس نفس میزد
عزیز فاطمه زخمی ترین کبوتربود
 
زبسکه برکف این حجره دستُ پازده بود
تمام حجره پُرازتکه تکۀ پر بود
 
میان هلهله هابرامام خندیدند
صدای خنده آنها ز زهربدتربزد
 
زتشنگی جگرش بین شعله ها می سوخت
فضای حجره او کربلای دیگر بود
 
کسی نبودبرای غریبی اش گرید
درآن میانه کسی کاش جای خواهربود
 
چقدر خواست زجاخیزد او ولی افتاد
همینکه پشت درافتاد یاد مادر بود
 
به یاد مادرو میخُ شراره آتش
به یاد حیدرُآن جنگ نا برابر بود
 
بیاد مادر پهلو شکسته در کوچه
که دست بسته کنارش فتاده حیدر بود

********************

برای مشاهده سبکهای مداحی شهادت امام جواد علیه السلام  اینجا  کلیک فرمایید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.