اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها – مهدی رحیمی(زمستان)

کوثری از سوره ی طاها به دنیا آمدی
تا رسد اِنّا به اَعطینا به دنیا آمدی

تا یتیمی پدر را اندکی جبران کنی
دختری و مادر بابا به دنیا آمدی

هر کجا کردی تشرف صاحب تشریف شد
مکه شد آنجا که تو آنجا به دنیا آمدی

قُلْ هوَ الله اَحَد ای معنی کفوأ اَحَد
تا که باشی همسر مولا به دنیا آمدی

تا که هجده سال هم اهل زمین دَرکَت کنند
پس به شکل حضرت زهرا به دنیا آمدی

بعد عمری که دلیل زندگی پوشیده بود
آخرش ای علّت دنیا به دنیا آمدی

با خبر بودی اگر از اتفاق کوچه ها
پس چرا اِنسیه اَلحَورا به دنیا آمدی

غصه ی ارباب ما را داشتی آن قَدْر که؛
بازهم در ظهر عاشورا به دنیا آمدی

مادرش بودی ولی یک لحظه بر بالای تل
در حقیقت زینب کُبری به دنیا آمدی

***********************

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها – علی اکبر لطیفیان

نشسته ام بنویسم که بال یعنی تو
عروج کردن سمت کمال یعنی تو
نشسته ام بنویسم تصورت، هیهات
فراتر از جریان خیال یعنی تو
محبت تو همان آیینه است و مهرت آب
تو آب و آینه ای پس زلال یعنی تو
ز برگ های تو بوی رسول می آید
گل محمدی بی مثال یعنی تو
مسیر رد شدنت را کسی نگاه نکرد
جمال زیر نقاب جلال یعنی تو


تو نور و نورٌ علی نور و خالق النوری
تو از تصور خاکی نشین ما دوری


تو آن دعای رسولی که مستجاب شدی
برای خانه ی خورشید آفتاب شدی
یگانه دختر احمد شدن مراد نبود
برای ام ابیهایی انتخاب شدی
تو مرتضی نشده این همه صدا کردی
تو مصطفی نشده صاحب کتاب شدی
علی به پای تو شد ذره ذره آب و سپس
تو هم به پای علی ذره ذره آب شدی
تو عادلانه ترین فیضی و دو تا نه سال
نصیب روح نبی و ابوتراب شدی


تو آفتاب رسولی و آسمان علی
تو روح سینه ی پیغمبری و جان علی


شب سیاه بگیرد تمام دنیا را
اگر ز خلق بگیرند نام زهرا را
هزار سال به جز آستانه ی کرمت
نبرده ایم در خانه ای تمنا را
ز روی عاطفه خوابت نمی برد شب ها
اگر روا نکنی حاجت گداها را
قرار نیست به نان مدینه لب بزنی
ز سفره ات نگرفتند رزق بالا را
برای آن که مقام تو را نشان بدهند
نموده اند فراهم بساط فردا  را
دل رسول خدا را اسیر درد مکن
مگیر از سخن خویش لفظ «بابا» را


بگو پدر که نبی را حیات می بخشی
ز درد و غصه دلش را نجات می بخشی

زمین بدون نگاهت تب بهار نداشت
شبیه کوه بلندی که آبشار نداشت
بعید نیست ببخشی همه قیامت را
نمی شود ز تو این گونه انتظار نداشت
دعای پشت سر تو مراد مولا بود
و گر نه هیچ نیازی به ذوالفقار نداشت
بهشت، منزل توست این همه طلب دارد
و گر نه هیچ کسی با بهشت کار نداشت
دوازده نخ وصله به چادرت دیدند
به ساده زیستیت عمر روزگار نداشت
همه جهیزیه ات بود چند ظرف گلین
تجملات برای تو اعتبار نداشت


شب عروسی خود یاد قبر افتادی
شکوه رخت نوات را به سائلی دادی

بهشت هستی و عطر معطری داری
همیشه آب و هوای مطهری داری
به نیمی از نفست انبیا بزرگ شدند
تو از قدیم دم ذره پروری داری
صحیفه ی تو تماماً تنزل وحی است
از این لحاظ تو قرآن دیگری داری
یتیم مکه بدهکار مهربانی توست
تو گردن پدرت حق مادری داری
یگانه علت غایی خلقتی زین رو
تو با تمامی خلقت برابری داری

ظهور ظاهرت انسان و باطنت حوراست
ولایتی که تو داری ولایت کبراست…..

******************

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها – علیرضا خاکساری


هر بهاری با گل رویش شکوفا می شود
غنچه با لبخند معصومانه اش وا می شود

"تین" و "زیتون" را میان گلشنش می پرورد
هرچه می خواهی در این گلخانه پیدا می شود

مادر آب است و الطافش همیشه جاری است
شک ندارم گر بخواهد قطره دریا می شود

مادری بر یازده خورشید عالم به کنار
پیش از این ها فاطمه ام ابیها می شود

یک نفر را دست حق هم کفو حیدر خلق کرد
گر نباشد، مرتضی تنهای تنها می شود

باء "بسم الله" اگر تأویل دارد با علی
"قل هوالله احد" تفسیر زهرا می شود

هرکسی تعریفی از بانو ارائه می دهد
در کتاب الله زهرا "قدر" معنا می شود

دست کم از خالق منان ندارد فاطمه
کنه ذات مادرم دارد معما می شود

صفر تا صد آفرینش در مدار فاطمه ست
علت خلق دو عالم مادر ما می شود

قرب یعنی همنشینی با علی و فاطمه
"روزبه" در خانه  اش "سلمان منا" می شود

معجزه یعنی همین که سائل امروز او
با گدایی کردنش اقای فردا می شود

بی گمان همواره احیای ولایت کار اوست
تا قیامت ناجی "سیدعلی"ها می شود…..

*********************

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها – میثم مومن نژاد


از آسمان طراوت باران نزول کرد
اسرار وحی ، خانه به قلب رسول کرد
او روزه بود و سیب بهشتی حلول کرد
آری ، خدا عبادت او را قبول کرد

یک چله سجده ی سحر او نتیجه داد
سرمایه ای عظیم خدا بر خدیجه داد

امروز ، روز کوری آن قوم ابتر است
توحید در تلاوت آیات کوثر است
«فصل» یا رسول که هنگام «وانحر» است
روز طلوع دختر دین ، روز مادر است

داده خدا به آنکه ز یوسف ملیح تر
طفلی که سجده برده بر او یازده قمر

ای آنکه بوسه زد ، لب خاتم به دست تو
شد پاک نام آب ، مسلم به دست تو
حوا شده است محرم آدم به دست تو
باشد کلید خلقت عالم به دست تو

منظومه ی زمان و زمین ، اشفعی لنا
ای آسمان حبل متین ، اشفعی لنا

بانوی آسمانی و بر فرشی از حصیر
با چرخ آسیای تو گردید چرخ پیر
تو دختر حرا شدی و همسر غدیر
خورشید روشن استی ، از کور رو بگیر

تا از حجاب تو بدمد جلوه ی شهود
تا نور چادر تو شود منجی یهود

یاس بهشتی و به زمین در شکفتنی
سر تا قدم چو آیه ی تطهیر روشنی
اسرار آفرینش والای هر  زنی
مریم ، اگر بتول شد از پاکدامنی

آری ولی به رتبه که زهرا نمی شود
خیرالنسای خلق دو دنیا نمی شود

در بخشش لباس عروسی نشانه بود
دریای جود و رحمت تو بی کرانه بود
نه سال خانه داری تو ، عاشقانه بود
آن خواهش انار تو هم یک بهانه بود

می خواستی ، به کور خرابه نشین رسد
می خواستی ، طعام بهشت برین رسد

زهرایی و  ، نماز تو انوار کردگار
حورایی و ،  به جامه ی انسیه آشکار
منصوره ای و ، نصرت تو روح ذوالفقار
تو فاطمه شدی که پناهم دهی ز نار

ام الحسن که قامت صبرت قیامت است
ام الحسین و مکتب سرخت شهادت است

********************

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها – مظاهر کثیری نژاد

احمد به یمن تو شده پر افتخار تر
لحظه به لحظه،واله و چشم انتظار تر

مادر برای دیدن تو بی قرار بود
بابا برای دیدن تو بی قرار تر

وا شد شکوفه های انار از ملاحتت
شد گونه های سرخ تو اینک انار تر

حول تن تو هاله ی نوری تنیده اند
از تو نیامده ست زنی با وقار تر

هجده بهار گرچه درختت شکوفه داد
هر سال می شود ثمرت ماندگارتر

ما را دچار عشق خودت کردی و سپس
با یک نفس به عشق حسینت دچارتر

جز خطبه های تیز تو تیغی نیامده ست
از ذوالفقار شوهر تو ذوالفقار تر

یک شهر قصد جان تو کردند پر شمار
یک کهکشان فدایی تو پر شمار تر

جان مرا بگیر و مرا باز زنده کن
حاشا دوباره گر نشوم جان نثار تر

در بین کوچه گر چه بد آورده ای ولی
بدخواه توست تا به ابد بد بیار تر

از عزت تو هیچ نشد کم ولی ببین
شد دشمن تو هر دم و هر لحظه خار تر

***********************

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها – علی اکبر نازک کار


بعد از این شهر نبی جلوه ی طوبا دارد
قوم در خواب فرو رفته مسیحا دارد

ازدحامی ز ملایک شده این بیت النور
مصطفی روی زمین عرش معلی دارد

همه هستند نبی، آسیه، مریم، اما
این وسط چهره مولاست تماشا دارد

تا به این لحظه ندیده مَثلش را دنیا
همچو معبود، مگر فاطمه همتا دارد!

ز شمیم خوش این یاس که پراحساس است
گر ملک جان بسپارد به خدا جا دارد

ماه در آینه انگار خودش را دیده
تا نظر بر سر گهواره زهرا دارد

آب شد قند درون دل حیدر تا دید
زاده ختم رسل خنده به لبها دارد

بین گهواره علی ولی الَه را خواند
این زن از کودکیش روح تولا دارد

واژه از وصف صفاتش بخدا کم آورد
آنچه خوبان همه دارند به یکجا دارد

******************

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها – سیروس عبدی

فرا تر از همه ی جذبه های زیبایی
تو آمدی که جهان را به خود بیارایی

تو آمدی که نخشکد صدای نوزادان
به گورهای نفسگیر جهل آبایی

سلام ام ابیها سلام منشاء ماه
تو کوثر همه ی سوره های "طاهایی"

شنیده ام که دلت شور میزند گاهی
به ناله ای عطشی تاولی تماشایی

شنیده ام که هر از چند گاهی از غربت
به قتلگاه جگرگوشه هات می آیی …

…. که ضجه می زنی و خاک می کنی بر سر
که دست بر کف گودال قتل می سایی

تو را به ریشه ی هر بغض نسبتی دادند
تو مادر همه ی ابرهای دنیایی

********************

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها – پوریا باقری


دشمنِ دینِ خدا ، خار شد و ابتر شد
نبیُ اللّه ، در این روز "اَبَاالْکَؤثَر" شد

کوریِ چشمِ حسودانِ نظرْ تنگ ، در این
شبِ فرخنده ، جهان غرقِ گلِ عنبر شد

فاطمه آمده تا مادرِ بابا بشود….!
پس پیمبر پدر و… فاطمه هم مادر شد

بخدا کْفْوِ علی خلق نشد ، تا اینکه…
فاطمه آمد و او ، "همنفس"ِ حیدر شد

تا که قنداقه ی زهرا به سَرِ عرش رسید
همه ی عرش ، پُر از فاطمه سَرتاسَر شد

جبرئیل از سَرِ شوقش به تماشا آمد
دید قنداقه ی او شافعه ی محشر شد

تا که دادند به دستانِ پیمبر او را…
صورتش دید و غمش را همه یادآور شد

جمله ای گفت و همه گریه به حالش کردند
"آه… زهرا وسطِ کوچه مان پَرپَر شد…"

**********************

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها – سید حمید رضا برقعی

شنیده می شود از آسمان صدایی که…
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که …
نبود هیچ کسی جز خدا، خدایی که…
نوشت نام تورا، نام آشنایی که ـ

پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد
و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد

نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد

نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
غزل قصیده ی نابی که در ازل گفته است

نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد

پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت

چرا که روی زمین واژه ی وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست

خدا فراتر از این واژه ها کشیده تورا
گمان کنم که تورا، اصلا آفریده تورا

که گِرد چادر تو آسمان طواف کند
و زیر سایه ی آن کعبه اعتکاف کند
ملک ببیند و آنگاه اعتراف کند
که این شکوه جهان را پر از عفاف کند

کتاب زندگی ات را مرور باید کرد
مرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد

در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهاکم التکاثر بود
درون خانه ی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود

بهشت عالم بالا برایت آماده است
حصیر خانه ی مولا به پایت افتاده است

به حکم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد… تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
به نان خشک علی ساختی، به نان علی

از آسمان نگاهت ستاره می خواهم
اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم….

…به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
کنار شعر دو رکعت نشسته بنویسم
شکسته آمده ام تا شکسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم

به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری کن و این بار هم اجازه بده

به افتخار بگوییم از تبار توایم
هنوز هم که هنوز است بی قرار توایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
کنار حضرت معصومه در کنار توایم

فضای سینه پر از عشق بی کرانه ی توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست

**********************

اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها – استادعلی اکبرلطیفیان


پرواز می دهیم که بال وپرت کنیم
معراج می بریم که پیغمبرت کنیم
دیگر بس است‌ خلوت چله نشینی ات
وقتش رسیده است مقرب ترت کنیم
دسته گل قدیمی خود را از این به بعد
دست تو می دهیم که تاج سرت کنیم
حالا نماز شکر بخوان فدیه ات بده
تا صاحب زلال ترین کوثرت کنیم
می خواستیم فرق کنی با پیمبران
می خواستیم آینه ی دیگرت کنیم
این سیب را بگیر و برای خودت ببر
وقتش شده است فاطمه را دخترت کنیم
شایسته است با پدر فاطمه شدن
از خانواده ی پسری ابترت کنیم

می خواستیم نسل تو زهرا نسب شود
ضرب المثل برای عجم تا عرب شود

خورشید، آفتابی انور فاطمه است
صبحی اگر که هست بدهکار فاطمه است
آیینه اش سه مرتبه خود را ظهور داد
پیغمبر و علی همه تکرار فاطمه است
هر جلوه ای که جلوه ی نوری نمی شود
زهرا شدن فقط و فقط کار فاطمه است
شام زفاف پیرهن کهنه می برد
این تازه اولین شب ایثار فاطمه است
فردا اسیر دست جهنم نمی شود
امروز هر کسی که گرفتار فاطمه است

زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم
گمراه می شدیم و هدایت نداشتیم

زهرا بنا نداشت خودش را بنا کند
می خواست بند ه باشد و یا رب بنا کند
مثل علی عروج نمازش امان نداد
اصلا به پای پر ورمش اعتنا کند
تا که مدینه از گل توحید پر شود
کافی است در قنوت خدا را صدا کند
طبق روال هر شب جمعه نشسته تا
قبل از خودش سفارش همسایه را کند

دستی که پیش خانه ی زهرا دراز نیست
در شرع بر جنازه ی آن کس نماز نیست

او آمد و خزان زمین را بهار کرد
بر شاخه ها شکوفه ی عصمت سوار کرد
آیا بدون مهر مناجات فاطمه
می شد به سجده کردن خود افتخار کرد؟
وقتی شب زفاف پیمبر رسید و بعد
بین علی و فاطمه تقسیم کار کرد
خوشحال شد تمامی احساس معجرش
وقتی رسول فاطمه را خانه دار کرد
آن هم برای حاجت مسکین شهر بود
روزی اگر ز حادثه میل انار کرد
اخلاص پینه هایش همیشه زبانزد است
از بسکه دست فاطمه در خانه کار کرد
وقتی تمام قاطبه ها بی حماسه بود
خود را خمیده کرد ولی ذوالفقار کرد
پس می شود برای عوض کردن زمان
نو آوری فاطمه را اختیار کرد

بی فاطمه که شیعه شکوفا نمی شود
شیعه مرید دشمن زهرا نمی شود

دنیا ندیده است سفر های این چنین
جز در هوای فاطمه پرهای این چنین
دیروز می شدند درختان بدون سر
امروز می دهند ثمر های این چنین
سر می دهیم و منت یاغی نمی کشیم
همواره سر خوشیم به سرهای این چنین
دارد بساط کفر زمین جمع می شود
پیچیده در زمانه خبر های این چنین
اصلا بعید نیست رو کند به ما
از مادری چنان و پسرهای این چنین
لبنان مگر چه داشت به جز نام فاطمه
آری عجیب نیست ظفر های این چنین

دل های ما همیشه پر از یاد فاطمه است
این سرزمین قلمرو اولاد فاطمه است

 

*******************

 

برای همراهی ما در کانال تلگرام  اینجا کلیک بفرمایید

2 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.