رباعی مناجات باخدا

رباعی مناجات باخدا ـ شعرماه رمضان ـ یوسف رحیمی

دلم آشفته و حالم مشوش
دو چشمم غرق خون، قلبم پر آتش
به درگاهت پناه آورده‌ام من
شکایت دارم از این نفس سرکش
*
فقیر و بی‌نوا، اَشکُو اِلیکَ
اسیر و مبتلا، اَشکُو اِلیکَ
نشد از خوف تو پُر اشک، هیهات
ز چشم بی‌حیا، اَشکُو اِلیکَ
*
شدم بی‌بال و پر بین قفس‌ها
دگر تنگ است در سینه نفس‌ها
پناه آورده ام سوی تو امشب
من از دست هواها و هوس ها

*

به سویت آمدم با رو سیاهی
قدی خم دارم و بار گناهی
دلم را زنده کن با گوشه چشمی
«إلهـی یـا إلهـی یـا إلهـی»
*
اگر این راه و رسم بندگی نیست
نصیب من به جز شرمندگی نیست
پشیمانم پشیمانم پشیمان
مرام تو مگر بخشندگی نیست؟
*
شده پیمانه ام از خون دل پُر
امان از غفلت و جهل و تکبر
گنهکار آمده «یا غافرَ الذَنب»
پشیمان آمده «یا کاشفَ الضُّر»
*
از بس که ‌ر‌ئو‌ف و ‌مهر‌بانی یا ‌ر‌ب
تو ملجأ هر پیر و جوانی یا رب
هرگز نشنیده ‌ا‌م گنه ‌کاری را
از خانه ی ر‌حمتت برانی یار‌ب
*
نومید نمی‌شویم یک آن از ‌تو
دیدیم ‌مگر ‌به ‌غیرِ ‌ا‌حسان از تو؟
جر‌م و ‌گنه و ‌خطا و ‌عصیان از ما
جود و کر‌م و عطا و ‌غفران از تو

**********************

رباعی مناجات باخدا ـ شعرماه رمضان ـ سیدمهدی حسینی

یک دل، دل خسته و تباه آوردم
من توشۀ راه، اشتباه آوردم
بر درگه لطف تو به جای توبه
پیمان شکنی کرده گناه آوردم!
*
افسوس که بی حساب، عصیان کردم
سامان گناه را پریشان کردم
پیمان شکنی کرده، گنهکار شدم
با توبه گناه خود دو چندان کردم!
*
کردم گنه و به خویش بستم توبه
اما اکنون از آن چه هستم توبه!
من توبه شکن شدم، تویی توبه پذیر
مشکن دل من، اگر شکستم توبه

*****************

رباعی مناجات باخدا ـ شعرماه رمضان ـ یوسف رحیمی

چون ابر سیاهی شده ‌سنگین بار‌م
این گونه ز ‌شر‌مسار‌ی ا‌م می‌بار‌م
جود و کر‌مت امیدوار‌م ‌کر‌د‌ه
ور ‌نه به چه رو‌ی ‌من به تو روی آر‌م
*
هر لحظه و دم به دم، ظَلَمتُ نَفسِی
من ماندم و بار غم، ظَلَمتُ نَفسِی
گفتی که اگر توبه شکستی بازآ
صد بار شکسته ام، ظَلَمتُ نَفسِی
*
بی توشه و زاد راه، ما لا اَبکِی
رویم ز گنه ‌سیاه، ما لا اَبکِی
در نامه ی ا‌عمال ‌من ‌سر‌گشته
یک ‌حُسن نمانده آه ما لا اَبکِی
*
من آمده ‌ا‌م ‌تو‌شه ‌ا‌ی ‌ا‌ز ‌آ‌هم ‌د‌ه
سوز ‌نفس و اشک ‌سحرگاهم ده
هر چند ‌تما‌م کرده ‌ا‌ی ‌نعمت را
یک بار دگر به کربلا راهم ده

*************

رباعی مناجات باخدا ـ شعرماه رمضان ـ شاعرناشناس

این عبد پر از جرم و خطا را دریاب
این رویْ سیاه بی حیا را ‌دریاب
چندیست گناه سخت لالم کرده
این بندهٔ‌ تحبس الدّعا را دریاب
*
این بندهٔ‌ رو سیاه بر می گردد
از جادهٔ‌ اشتباه بر می گردد
افتاده ز پا اگر چه در بیراهه
یک روز ولی به راه بر می گردد
*
آنقدر رئوف و مهربانی یا رب
که آمده عبد نیمه جانی یا رب
هرگز نشنیده ام گنه کاران را
از خانهٔ‌ رحمتت برانی یارب
*
بی ارزش و بی قیمت و خوارم نکنی
دلخسته و آشفته و زارم نکنی
صد شکر که محتاج تو و لطف توام
هرگز تو به خلق واگذارم نکنی

این قسمت به تدریج تاآخرماه مبارک رمضان به روزمی شود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.