شعرشهادت امام جعفر صادق

 

شعرشهادت امام جعفر صادق علیه السلام  ـ محمد قاسمی

بیاموزند تا در مکتبت، مردم صداقت را
به نام تو سند کردند شش دانگ ولایت را

تو را از شش جهت خواندند مولای ششم چونکه
به دست خویشتن داری زمام کلّ خلقت را

به میلیونها چنان سقراط، یا صدها چنان لقمان
عطا کردند از دریای تو یک قطره حکمت را

میان آن همه شاگرد هم باشی غریبی تو
نمیفهمند وقتی این جماعت، شأن عصمت را

هَلِ الدّین؟ غیر حبّ و بغض، مذهب چیست غیر از این؟
خدا از ما نگیرد این ولایت، این برائت را

تو از بس از حسین و کربلا رفتن به ما گفتی
به پا کردی درون سینه ها شور قیامت را

گرسنه، تشنه، خاک آلود، غمگین زائرش گشتی
چه خوب آموختی بر شیعیان، رسم زیارت را

نمی ماند گنه کاری میان عرصه ی محشر
اگر در پای میزان رو کنی حکم شفاعت را

اگر می گفت یازهرا کسی در پیش روی تو
عوض می کرد یاد پهلویش حال و هوایت را

پس از زهرا گمانم رسم شد در شهر پیغمبر
بسوزانند در آتش، درِ بیت سیادت را

شبانه با سر و پای برهنه، بُردن از خانه
ز حدّ خود به در کردند نامردان جسارت را

به هرگامی که میرفتی بسوی قصرِ آن ملعون
گمانم با دو چشم خویش میدیدی شهادت را

عذاب اوّلین و آخرین بادا بر آن قومی
که سوزاندند از کین، قلب خورشید امامت را

کلام آخرت وقف نماز با توجّه شد
عجب شرمنده ی خود کرد این حرفت عبادت را

******************

شعرشهادت امام جعفر صادق علیه السلام  ـ حسین رحیمیان

آتشی باز فراهم شده و بر در خورد
دست زهرا وسط عرش به روی سر خورد

بی عبا بود که در کوچه کشیدند او را
پسر حضرت حیدر به غرورش بر خورد

چند باری پی مرکب نفسش بند آمد
چند باری وسط کوچه زمین، با سر خورد

به همه اهل جهان موی سفیدش می گفت:
چه قدر خون دل از کینه ی این لشکر خورد

داشت با آن همه اندوه، تجسم می کرد
غصه هایی که در این شهرِ بلا، حیدر خورد

بی قرار است چرا او؛ نکند تازه شده
داغ آن ضربه ی آنروز که بر مادر خورد

خانه ی سوخته اش ارثیه از خیمه گه ِ
کشته ای بود که بر حنجره اش خنجر خورد

*******************

شعرشهادت امام جعفر صادق علیه السلام  ـ مسعود اصلانی

بوی غربت همیشه می آید
از سر قبر بی چراغ کسی
دل شهر مدینه میسوزد
با تب شعله های داغ کسی

جان عالم فدای قبری که
غیر خورشید سایبانش نیست
نه ضریحی نه سقف آینه ای
بر سرش غیر آسمانش نیست

دل من باز روضه میخواند
روضه ی غربت شقایق را
روضه ی حرمت و شکستن آن
روضه ی گریه های صادق را

روضه ای را که باز میخواهند
پر پروانه را بسوزانند
اصلاً انگار عادت اینهاست
نیمه شب خانه را بسوزانند

داغی سینه میکند باور
با نفس هاش آه سردی را
خاک این کوچه ها نمی فهمند
غربت اشک پیرمردی را

پیرمردی که سوز آتش را
ساکت و بی کلام حس میکرد
پیرمردی که درد غربت را
مثل نبضش مدام حس میکرد

*

وحشیانه هجوم آوردند
کودکت داشت ناله سر میداد
وسط کوچه دست بسته تو را
تا کشیدند امامه ات افتاد

بی عبا ، قد خمیده ، چون زهرا
پا برهنه ز خانه ات بردند
ای محاسن سپید آل رسول
خون دل اهل خانه ات خوردند

بین آن کوچه ای که باریک است
چه غم گریه آوری داری
از زمین خوردن تو فهمیدم
بی کسی، ارث مادری داری

ارث آن مادری که در کوچه
صورتش در هجوم سیلی بود
بعد آن ضربه سخت وا میشد
پلکهایی که شد سیاه و کبود

ولی آقا خیالتان راحت
بین آن کوچه ظلم باطل شد
معجر مادر زمین خورده
بین صورت و دست حائل شد

********************

شعرشهادت امام جعفر صادق علیه السلام  ـ محمود قاسمی

خوش به حال کسی که تا حالا
پای او به مدینه وا نشده
یا اگر رفته خوب می فهمد
دردهای دلش دوا نشده

حرفهای نگفتنی بسیار
شهر پیغمبر خدا دارد
روضه در روضه هر وجب خاکش
کوچه در کوچه کربلا دارد

فاجعه در کمین یک مادر
خاک کوچه پر از تلاطم شد
حرمت چادری که در کوچه
خاکی از رد پای مردم شد

مادری که تمام مادرها
از ازل تا ابد به قربانش
به فدای دل پر از دردش
غم و اندوه بیت الاحزانش

در شب غربت امامی که
آبروی همه دو عالم بود
اشک پیغمبر خدا جاری
قد زهرا ز ماتمش خم بود

لشکر کوچه آمد و این بار
مثل مور و ملخ هجوم آورد
از بر و بوم و از سر دیوار
طرح یک ماجرای شوم آورد

سوی بزم شراب نامردان
با دل خون شبانه اش بردند
آه مثل علی غریبانه
دست بسته ز خانه اش بردند

اشک سرخی که داشت بر دیده
خبر از غصه نهانش بود
روضه خوان غروب عاشورا
لرزش دست و زانوانش بود

نیمه شب تا امام مظلومم
بین آن کوچه ناله ای می کرد
یاد دستان بسته ی زینب
یاد اشک سه ساله ای می کرد

در حضور تو ای امام غریب
روضه را یک اشاره ای کافیست
تا کنی یاد خیمه های عطش
گریه شیر خواره ای کافیست

من فدای تو ای گل زهرا
چه بلاها که آمده به سرت
باز هم شکر لحظه آخر
شمر و خولی نبود دور و برت

*****************

شعرشهادت امام جعفر صادق علیه السلام  ـ محمد قاسمی

شدی شهید ولی پیکر تو دست نخورد
میان معرکه ی خون سر تو دست نخورد

اگرچه در اثر زهر می زدی پر و بال
ز تیر و نیزه به بال و پر تو دست نخورد

هزار شکر، به پیراهن و عبای شما
برابر نگه خواهر تو دست نخورد

اگرچه دست تو شد بسته با طنابِ ستم
به نقش آیه ی انگشتر تو دست نخورد

سه بار تیغ به رویت کشیده شد، امّا
به مُصحف بدن اَطهر تو دست نخورد

نفس نفس زدنت سخت شد ولی آقا
به ضرب تیغِ کسی، حنجر تو دست نخورد

کسی ندید جسارت شود به ناموست
دگر به زینتیی دختر تو دست نخورد

غروب روز دهم بود، عمّه ات می گفت:
رقیّه حرف بزن، معجر تو دست نخورد؟؟؟

*********************

شعرشهادت امام جعفر صادق علیه السلام  ـ مهدی مقیمی

غریب و بی کس و تنها و بی هوا بردند
عزیز فاطمه را نیمه شب کجا بردند

شدند از در و دیوار وارد و او را
غریب از سر سجادهء دعا بردند

امام محترم و سالخوردهء ما را
پیاده ، پای برهنه ز کوچه ها بردند

عزیز فاطمه را در کمال بی ادبی
بدون مرکب و عمامه و عبا بردند

حدیث آتش و در، در مدینه تکراریست
امام را اگر از بین شعله ها بردند

طناب بوده و یا اینکه نه نمی دانم
ولی غریب همانند مرتضی بردند

دلا بسوز که آن شب امام صادق را
به ضرب طعنه و الفاظ ناروا بردند

دوباره حرمت آل علی شکست اینجا
که با کمال جسارت امام را بردند

میان مجلس او ذاکران دل ما را
به روضه بعد مدینه به کربلا بردند

عجیب این دل ما را پس از کنار بقیع
کنار مضجع سلطان اولیا بردند

غریب کشته شدی ای عزیز دل اما
کجا دگر سرتان را به نیزه ها بردند

غمی که کشته همه اهل بیت را این است
که معجر از سر ناموس کبریا بردند

**********************

شعرشهادت امام جعفر صادق علیه السلام  ـ وحید قاسمی

کشید بند طناب و شما زمین خوردی
شبیه مادرتان بی هوا زمین خوردی
تمام آینه ها ناگهان ترک خوردند
مگر چقدر شما با صدا زمین خوردی؟
چه عاشقانه سر کوچه ی بنی هاشم
به یاد حضرت خیرالنّساء زمین خوردی
شتاب مرکب و زانوی خسته باعث شد
طی مسیر، شما بارها زمین خوردی
صدای ناله ی زهرا مدینه را لرزاند
به دست بسته، غریبانه تا زمین خوردی
دلت شکست و به یاد رقیه افتادی
خودت برای رضای خدا زمین خوردی

*******************

شعرشهادت امام جعفر صادق علیه السلام  ـ مهدی مقیمی

ای صحن خاکی حرمت دلرباترین
گرد وغبار مرقد تو کیمیاتربن
در ذهن ما حریم شما فوق جنت است
ای گنبد نداشتهء تو طلاترین
با احترام به نجف ومشهدالرضا
صحن بقیع خلوتتان با صفاترین
با استناد اینکه همه نور واحدید
صادق ترین ، عزیزترین ، با خداترین
دو مادر و چهار امامید در بقیع
با غصه ها و درد علی آشناترین
هستید در مدینه پس از این هزار سال
ام البنین و فاطمه را مبتلاترین
ما هر چه خواستیم ز دستت گرفته ایم
بوده همیشه لطف تو بی انتهاترین

خاکش شفاست مدفن تو یابن فاطمه
دست همه به دامن تویابن فاطمه

پیداست در جمال توتصویر اهل بیت
زهرا جوانترین و تویی پیر اهل بیت
درس کلام و فقه و اصولت زبانزد است
ای ناشر علوم فراگیر اهل بیت
عالم ز دانش تومسلمان شناس شد
بی انتهاست جادهء تأثیر اهل بیت
اسلام با تو و پدر تو رواج یافت
در تو ظهور یافته تدبیر اهل بیت
گاهی شده است علم تو روشنگر علوم
گاهی شده است علم تو شمشیر اهل بیت
در دستتان سپرده خدا هر جه هست و نیست
فی الجمله عالم است به تسخیر اهل بیت
شیخ الاَِۀمه را ز چه بردند نیمه شب
با غم ، رقم زده شده تقدیر اهل بیت

مانند ابر ، چشم خلایق گریسته
عالم برای حضرت صادق گریسته

شیطان و باز کوچهء اجداد فاطمه
ابن ربیع و خانهء اولاد فاطمه
بی حرمتی به ساحت فرزند بوتراب
صبر است بس که حسن خداداد فاطمه
نیمه شب است و روضهء مادر به پا شده
پشت در است نقطهء میعاد فاطمه
بیخود نبود پشت در و بین شعله ها
افتاد ناگهان پسرش یاد فاطمه
هنگام رفتنش چو علی بین کوچه ها
آقا نیاز داشت به امداد فاطمه
بیش از علی و فضه و اسماء و زینبش
میخ در است شاهد فریاد فاطمه
از کوچه ها به آل علی ظلم ، باب شد
یارب زدشمنان ، بستان داد فاطمه

ما را برای گریهء بر تو محک زدند
با نام مادر تو به روضه نمک زدند

********************************

برای مشاهده همه اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام اینجا کلیک فرمایید

****

برای مشاهده سبکهای مداحی ،متن روضه،مقتل و…. شهادت امام صادق علیه السلام اینجا کلیک فرمایید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.