شعرمناجات باخدا درماه رمضان

شعرمناجات باخدا درماه رمضان ـ وحیدقاسمی

توبه از جرم وخطا،حال سحر می خواهد
خلوت نیمه ی شب اشک بصر می خواهد
وادی طور همین هیئت هر هفته ی ماست
دیدن نور خدا اهل نظر می خواهد

********

شعرمناجات باخدا درماه رمضان ـ علی اکبرلطیفیان


سختی گردنه ی عشق زمینت نزند
راه پر پیچ وخمش مرد سفر می خواهد

صرف این سینه زدن ها به مقامی نرسیم
محرم راز شدن دیده ی تر می خواهد

جهت بخشش هر سینه زنی حضرت حق
محشر از مادر سادات نظر می خواهد

عمل زینب کبری به همه ثابت کرد
سر شکستن ز غم دوست جگر می خواهد

سر عباس به نی پند ظریفی دارد
غیر خورشید،سماوات قمر می خواهد

************

شعرمناجات باخدا درماه رمضان ـ علی اکبرلطیفیان


همیشه گدایی که آقا ندارد
سر سفره ی هیج جا ” جا ندارد

بدون تعارف زدن سفره خوب است
کرم خانه اصلا بفرما ندارد

تقلا مکن تا مچم را بگیری
گنهکار که بوق و کرنا ندارد

بیا پیش مردم مگو که چه کردم
خجالت کشیدن تماشا ندارد

تو ناراحتی که چرا پشت کردم
بیا خب بزن اینکه دعوا ندارد

همین جا بزن آخرت را رها کن
برای تو اینجا و آنجا ندارد

مکش بر رخ من ببر آتشت را
برای کسی که علی را ندارد ….

….سر سفره ی رحمت تو خدایا
کسی جا ندارد که زهرا ندارد

بگو روزی ام کربلا نیست ـ اینکه
نیازی به امروز و فردا ندارد

*************

شعرمناجات باخدا درماه رمضان ـ شاعرناشناس


از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد
از تحبس الدعا که صدایی نمی رسد

ما تحبس الدعا شده ی نان شبهه ایم
آنجا که شبهه است عطایی نمی رسد

پر باز میکنم بپرم ، میخورم زمین
بال و پر شکسته به جایی نمی رسد

باید تنم پی سپر دیگری رود
با روزه های ما به نوایی نمی رسد

با دست خالی از چه پل دیگران شوم
دستی که وقف شد به گدایی نمی رسد

ای میزبان ! فدای تو و سفره چیدنت
آیا به این فقیر غذایی نمی رسد ؟

من سالهاست منتظر یک ضمانتم
آخر چرا امام رضایی نمی رسد؟

از من مخواه پیش از این زندگی کنم
وقتی برات کرب و بلایی نمی رسد

************

شعرمناجات باخدا درماه رمضان ـ شاعرناشناس


الهی به این بنده فرصت بده
به توفیق بر نفس رخصت بده

شب بیست وسوم ببین آمدم
خودت روز محشر شهادت بده

عوض کن مزاج مرا با دعا
به من حس سبز عبادت بده

سر سفره ات زاهدان سائلند
به این هم نشینی سعادت بده

اگر اوج انسانیت بندگی ست
به آزادی من اسارت بده

…چه می خواهی از من سر و دست و پا
….بهایت چقدر است قیمت بده


لطفا اگرشاعرش رامیشناسید اطلاع دهید

…….

شعرمناجات باخدا درماه رمضان ـ شاعرناشناس


شبیه مظاهر حبیب آمده
پر از عطر خوش بوی سیب آمده
حسین امشب آمد به بالین من
برای مریضت طبیب آمده

سراغ من خسته انگار که
غریبانه حس غریب آمده

کنون وقت گریه است زینب بیا
به گودال آن نانجیب آمده

گلی را که گم کرده ای روی نیزه
بمیرم که شیب الخضیب آمده


لطفا اگرشاعرش رامیشناسید اطلاع دهید


**********

شعرمناجات باخدا درماه رمضان ـ شاعرناشناس 


رمضون کاشکی می شد منو مدینه ببـری
منو پیـش شهـدا شکسته سینه ببـری

رمضون کاشکی می شد شهادتا امضا بشه
بدن ماهمگی مثل خود زهرا بشه

رمضون کاشکی می شد فاطمه لبخند بزنه
به سر بسیجیاش دوباره سربند بزنه


لطفا اگرشاعرش رامیشناسید اطلاع دهید


***************


شعرمناجات باخدا درماه رمضان ـ سیدعلی رکن الدین


جز آه حرفی درخور گفتن ندارم
جزآه حرفی هست اما من ندارم
چون طفل بازیگوش،عصیانگر، گرسنه
راهی به خانه غیربرگشتن ندارم
پوسیده یا پاره شده یا آب رفته
مهمانی است و حیف…پیراهن ندارم
این چه بلایی بوده آوار است بر من
اسم تو را می خوانم و جوشن ندارم
آه ای ملائک رو بپوشانید از من
غرق معاصی هستم و دیدن ندارم
می جویمت ای انتهای آرزوها
می جویم اما پاسخی جز لَن ندارم
***
در آسمان تیره ی بخت غریبم
جز کربلا من نقطه ای روشن ندارم
من که به غیر کربلا موطن ندارم
من که به غیر کربلا مدفن ندارم

********
شعرمناجات باخدا درماه رمضان ـ حسن علیپور


دل که در عصیان فتاد، رو به بیراهه نهاد
حاصلم رفته به باد، نعمتت بردم ز یاد
یا رئوفاً بِالعِباد
این منم بشکسته پر، از همه دلخسته تر
آمدم وقت سحر، یا کریم و یا جواد
یا رئوفاً بالعباد
بس ز تو غافل شدم، خود حجاب دل شدم
بنده ای کاهل شدم، رفت از یادم معاد
یا رئوفاً بالعباد
دیده را نوری بده، سینه را شوری بده
از گنه دوری بده، حاجتم باشد زیاد
یا رئوفاً بالعباد
ای انیس چشم تر، از دلم داری خبر
یا بخر یا که ببر، کار من بالا نهاد
یا رئوفاً بالعباد
بس که بر هر زدم، خود خبر دارم بدم
تو مکن دیگر ردم، جز تو کس راهم نداد
یا رئوفاً بالعباد
خسته اما با امید، چون گدا اینجا رسید
شه نوایش را خرید، شد دل غمدیده شاد
یا رئوفاً بالعباد
کو هلال بدر من، کو شفای صدر من
نور شام قدر من، آن گل زهرا نژاد
یا رئوفاً بالعباد
هر که ذکرش یا علیست، حشر و میزان تا علیست
چون شفاعت با علیست، در دلش غم ره نداد
یا رئوفاً بالعباد

***********
شعرمناجات باخدا درماه رمضان ـ سید محمد میرهاشمی


شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند
کجاست دیده ی روشندلان باطن بین
نگاه نیک نظر را به هر کسی ندهند
تو بی هنر ! که به فکر و خیال دل بستی
معطلی ، که هنر را به هر کسی ندهند
ادب ، نیاز اساسی سالکان ره است
رموز طی سفر را به هر کسی ندهند
چه داغها ، چه بلاها ، چه رنجها باید
یقین که سوز جگر  را به هر کسی ندهند
شنیده ام ز بزرگان معرفت یاران
خلوص و دیده ی تر را به هر کسی ندهند
کسی که اهل شهادت نبود نا اهل است
بدان که میل خطر را به هر کسی ندهند
قسم به راهب نصرانی و سه ساله ی شام
طواف کعبه ی سر را به هر کسی ندهند
سوی حسین به فردای محشر ای یاران
جواز و اذن گذر را به هر کسی ندهند
دعای عهد بخوان رجعتی اگر خواهی
که درک صبح ظفر را به هر کسی ندهند


*************


شعرمناجات باخدا درماه رمضان ـ رحمان نوازنی


سلام ماه مبارک سلام ماه خدا
سلام ماه پذیرایی خدا از ما

سلام شهر طهورای ساکنان زمین
سلام چشمه تنزیه عالم بالا

ببین به سوی تو قرآن به دست آمده ام
سلام شهر تلاوت سلام شهر دعا

به دعوت تو در این میهمانی آمده ام
وگرنه خاک کجا و زلالی دریا

چقدر سنگ به بالم زدم به دست خودم
چقدر زخمی ام و پرشکسته ام حالا

شکسته ام که مرا در تلاطمت بکشی
تو ناز و قهر خودت را نکن دریغ از ما

برای اذن دخولم اجازه می خواهم
اجازه از علی و یک اجازه از زهرا

به اذن دست بریده به اذن مشک و علم
به اذن روضه ی چشمان حضرت سقا

*************
شعرمناجات باخدا
نیمه شب آمدم زار شدم رحم کنی
بارم افتاده گرفتار شدم رحم کنی
جای خالق پی مخلوق دویدم شب و روز
همه ی عمر فقط خار شدم رحم کنی
توبه هرگاه که کردم زود شکستم هربار
آه شرمنده ی دلدار شدم رحم کنی
خواب بودم که جوانی من از دستم رفت
دیر از این مهلکه بیدار شدم رحم کنی
فکر دنیا سر سجاده ی من هم آمد
بنده ی درهم و دینار شدم رحم کنی
نکند میل نداری ببینی من را
نکند نوکر سربار شدم رحم کنی
چکمه انداخته ام بر روی دوشم امشب
من که جز حر خطاکار شدم رحم کنی
چشم هایم همه ی سال حسینیه شده
شب به شب گریه کن یار شدم رحم کنی

***********
شعرمناجات باخدا- ماه مبارک رمضان _ رضادین پرور
بر دل غمزده امید و رجا می آید
بنشینید همین جا که خدا می آید
چقدر دور و بر سفره گدا می آید
چون علی کرده دعا، حال بکا می آید
گریه کردن فقط انگار به ما می آید

کار ما چیست؟ چنان ابر، فقط باریدن
تا سحر بر سر سجادۀ شب نالیدن
بی سر و پا شدن و حلقه به در کوبیدن
کار او چیست فقط جرم و خطا پوشیدن
این ندایی است که از عرض و سما می آید

غیر عصیان و خطا بر دلم انباشت نشد
لطف او دست مرا باز نگهداشت، نشد
دست مهرش به دلم عشق فقط کاشت، نشد
کاشتم هر چه در این مزرعه برداشت نشد
فقط از دست من انگار ، جفا می آید

می گشایند در میکده گاه و بیگاه
رزق مان می رسد از برکت و سوز این ماه
توبه سهل است اگر می گذریم از این ماه
هر که دارد هوس کرببلا بسم الله
با زهم بوی مزار شهدا می آید

قابل التّوبه اگر اوست، بگوئید حسین
آبرو داده به ما دوست، بگوئید حسین
نام این دوست چه نیکوست،بگوئید حسین
کارتان گر که به یک موست ، بگوئید حسین
نوکر فاطمه بودن به شما می آید

موی آشفتهء عشاق مرتّب نشود
هر که گریان حسین است معذّب نشود
قسمی پاک تر از معجر زینب نشود
روز ما قاعدتا” بی غم او شب نشود
یادمان روضه ای از کرببلا می آید

نعل ده اسب ، نقوش بدنی را کندند
عده ای هول شده ، پیرهنش را کندند
بعد انگشت ،  عقیق یمنی را کندند
آه از آن وقت که خلخال زنی را کندند
همه دیدند کسی با قد تا می آید

***********
شعرمناجات باخدا- ماه مبارک رمضان _ موسی علیمرادی


نا امید از خودمم چشم امیدم به خداست
نفس من عین جفا  و کرمت  عین وفاست

هرچه خواهی  بدهی  بر من بیچاره بده
هرچه از سوی توای دوست رسد خوب و به جاست

سر به زیر آمده ام  باز سر افرازم کن
ای کسی که همه جا  پرچم لطفت بالاست

اشتراک من وتو  باعث شرمم شده است
گنه من به خفا و کرم تو به خفاست

پشت کردند همه عالم  وآدم  برمن
گرچه سخت است , غمی نیست که رویم به خداست

بد زمین خورده دلم گر که چنین می گریم
که نشان به زمین خوردن آیینه صداست

حاجتی را که روا نیست فزون شکر کنم
گاه بینایی من کوری چشم  گره هاست

گرچه زشت است گناه از من مخلوق ولی
بخشش از سوی تو ای خالق زیبا زیباست

گر پی مستحقی تا که براو لطف کنی
نیست بیچار تر از من که نیازم به سخاست

هم بلایم بده هم کرببلا حرفی نیست
درد با عشق حسین بن علی عین دواست

************
شعرمناجات باخدا- ماه مبارک رمضان _ شاعرناشناس

ندا به حق علی و دعا به حق علی
دوا به حق علی و شفا به حق علی
چه سرفرازم و آقا شدم برای خودم
بلند میشود و افتاده پا به حق علی
گدای کوچه ی زهرا شدم عزیز شدم
بزرگ میشود اینجا گدا به حق علی
عجیب نیست اگر باز هم دری واشد
نجات داده مرا بارها به حق علی
مگر نه اینکه همیشه خجالتم دادی
مگر نه اینکه تو گفتی بیا به حق علی
چه خوب دست من و دامنت گره خورده
شده ست این گره ی بسته وا به حق علی
تمام حاجتم این بود آشتی با تو
شده ست حاجت کهنه روا به حق علی
اگر که پرده بیفتد چه آبرو ریزی ست
مریز آبرویم را خدا به حق علی
به من ز ِ اَخم تو آنقدر عرصه تنگ آمد
بگیر تنگیِ قبر مرا به حق علی
به حق فاطمه که پیش زینبش میگفت
بلند میکنم این شانه را به حق علی

************
شعرمناجات باخدا- ماه مبارک رمضان _ شاعرناشناس
به رو سیاهیم ، اقرار می کُنم … العفو
برای خوب شدن ، کار می کُنم … العفو
مرا تو می خری و پاک می کُنی اما
منم که آینه را تار می کُنم … العفو
رسیده ام که خودم را نشانِ تو بدهم
به هر بهانه ای تکرار می کُنم … العفو
خودت اجازه ی شب زنده داریم دادی
که با اجازه ات اصرار می کُنم … العفو
مران ز خودت مرا، که من خود را
بدون تو همه جا خوار می کُنم … العفو
از این که عفو تو شد شاملم ولی
من با گناه کردنم انکار می کُنم … العفو
زمان تشنگی یاد حسین می افتم
به یاد کودکش افطار می کُنم … العفو
ببین به پای مناجات گریه می ریزم
به یاد عمه ی سادات گریه می ریزم

***********
شعرمناجات باخدا- ماه مبارک رمضان _ شاعرناشناس


نیمه شب تا که دلت بیدار شد ، دیدی چه شد؟
لحظه ی اقرار و استغفار شد ، دیدی چه شد؟
آنقدر توبه شکستی که خودت قلبت شکست
توبه هایت پشت هم تکرا شد ، دیدی چه شد؟
آبرویت داشت می رفت از گنه پیش همه
پیش من وقتی همه انکار شد ، دیدی چه شد؟
آمدی صد بار کردی آشتی گفتم نرو
این همه از من به تو اصرار شد ، دیدی چه شد؟
گفتم از میدان به در رفتن نمی آید به تو
سرکشی نفس تو افسار شد ، دیدی چه شد؟
وای که بی عاری تو کار داده دست تو
عاقبت هرکس که بد کردار شد ، دیدی چه شد؟
قدری از قبر و قیامت ، قدری از آتش بترس
تا نگویی برزخم دشوار شد ، دیدی چه شد؟
معصیت تو می کنی زهرا خجالت می کِشد
بین تو با مادرت دیوار شد ، دیدی چه شد؟
آخرش این استخوان معصیت که در گلوست
خار چشم حیدر کرار شد ، دیدی چه شد؟
از قدیم احسان من بوده فقط حُبُّ الحسین
بار تو با گریه امشب بار شد ، دیدی چه شد؟
نان و خرما خوردی و گریه کُنِ زینب شدی
روزه ات با خون دل افطار شد ، دیدی چه شد

************
شعرمناجات باخدا- ماه مبارک رمضان _علیرضاخاکساری


غصه دارم که چرا سوز دعا نیست مرا
رمضان آمده و حال بکا نیست مرا
روزگاری به هوای همه کس بال زدم
پر پرواز به درگاه شما نیست مرا
معصیت عادت من گشته و حالم خوش نیست
لذتی در سحر نافله ها نیست مرا
من از این تیرگی باطن خود دلگیرم
روشنی بخش دل و دیده چرا نیست مرا
دست من خالی و هر بار تظاهر کردم
کوله باری به جز از کبر و ریا نیست مرا
چه کنم من که خدایا تو رهایم نکنی
بارللها به گمانم که بنا نیست مرا…
به حسین تو قسم قافیه را باخته ام
اقتدایی به طریق شهدا نیست مرا
مادرم فاطمه در حشر هوادار من است
پای میزان عمل هول و ولا نیست مرا
روزی ام کن سحری گوشه ی بین الحرمین
هوسی جز سفر کرببلا نیست مرا

**********
شعرمناجات باخدا- ماه مبارک رمضان _ شاعرناشناس


سفره تا باز شود زود گدا می آید
مثل هر بار به دنبال عطا می آید

آمد از عرش نوایی که بیایید همه
راه گم کرده به دنبال صدا می آید

همه سرمایه ی یکساله ی خود باخته ام
بنده ی باخته ی بی سر و پا می آید

یک نفر نیست بگوید که میان پاکان
این گنه کار زمین خورده کجا می آید

آن کسی که همه جا رفته طردَش کردند
تا تعارف بزنی اش که بیا ، می آید

به من و کاسه ی خالیِ تمنا کردن
به تو و دست کریم تو سخا می آید

هر دلی می شکند خانه ی تو می گردد
دل که از دل تهی گشت خدا  می آید

وا شود گوش دل ما اگر ای اهل سحر
بین مان زمزمه های شهدا می آید

هر چه خیر است در خانه ی زهرا باشد
مادر ما صف محشر پِیِ ما می آید

تا که گفتیم حسین مجلس ما ریخت بهم
بوی سیب حرم کرب و بلا می آید

بی قرارم چه کنم من نجفم دیر شده
عطر زهراست ز ایوان طلا می آید

************
شعرمناجات باخدا- ماه مبارک رمضان _ قاسم نعمتی


بساط عاشقی ما به پاست این شبها
زمان آشتی باخداست این شبها

گناهکارقدیمی  دوباره برگشته
صدای زمزمه ها آشناست این شبها

زمان بده به زمین خورده ای اله کریم
اگرمرابزنی هم رواست این شبها

خوشا به حال گدایی که چشم تردارد
که گریه های سحر کیمیاست این شبها

کنارسفره ی افطار،زیرلب گفتم
نگفته ای به خود ، آقاکجاست این شبها

قسم به خاک نشسته به چادرزهرا
مراببخش ، ببخشی رواست این شبها

ز فتنه های زمانه خط امان داریم
چرا که نام علی ،ذکرماست این شبها

گدای صحن و سرای شهنشه نجفم
دلم هوایی ایوان طلاست این شبها

دل شکسته ی ما با سلام ارباب
مسافر حرم کربلاست این شبها

سلام بر لب عطشان سیدالشهدا
سخن زتشنه لب سرجداست این شبها

شنیده ام که  سرش نی به نی عوض میشد
شکایت من از آن نیزه هاست این شبها

************
شعرمناجات باخدا- ماه مبارک رمضان _ شاعرناشناس


دوباره زمزمه ی دانه های تسبیحم
دوباره دست دعای من و مفاتیحم

دوباره با شهدا افتتاح می خوانم
و پای دین خدا با امام می مانم

دوباره بال گشایم دو دست خالی را
فرازهای ابوحمزه ی ثمالی را

ببار ابر خطاپوش ماه رحمت شد
ببخش صاحبِ خانه دوباره زحمت شد

دلا بیا که خطا را به آه می بخشند
بیا بخاطر زهرا گناه را می بخشند

صدای دعوت و این سفره های نورانی
منی که بی سر و پایم کجا و مهمانی

کنار سفره من آداب را نمی دانم
فقط رسیده ام خواب را نمی دانم

به روزه خوار بگو توبه در حضور اینجاست
هزار توبه شکستی بیا غفور اینجاست

کنار یار نشستن چه لذتی دارد
گناهکار هم انگار عزتی دارد

به جز کنار دعاخوان دلم نمی ماند
دلم گرفته چرا روضه ای نمی خواند

خوشا به حال هرآنکس که ناله ای دارد
و التماس به دخت سه ساله ای دارد

***********
شعرمناجات باخدا- ماه مبارک رمضان _ محمدفردوسی


باور نمی کنم که مرا هم خریده ای
آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای

لایق نبوده ام بنشینم کنار تو
با لطف خود مرا به حضورت کشیده ای

هرگز به روی من نزدی عبد عاصی ام
اصلاً نگفته ای که تو پرده دریده ای

با این همه گناه و خطایی که داشتم
هرگز ندیده ام ز گدایت بُریده ای

گفتم دگر ز چشم تو افتادم ای خدا
امّا هنوز در بر من آرمیده ای

من بی توجّهی به تو کردم ولی مُدام
ناز مرا به خاطر زهرا کشیده ای

ماه مبارک است و دلم شد سرای تو
از روح خود دوباره به جسمم دمیده ای

شرم از عذاب نوکر زهرا نموده ای
گفتی بیا که نوکر قامت خمیده ای

وقتی میان کوچه زمین خورد مادرم
آنجا صدای ناله ی او را شنیده ای

**********
شعرمناجات باخدا- ماه مبارک رمضان _ شاعرناشناس


سر شکسته من را ببین ، خدای کریم
ببین چگونه شدم مستکین ، خدای کریم
نشسه ام سر راهت مگر نظر بکنی
تویی غنی و منم خوشه چین ، خدای کریم
به هر که رو زدم اصلا به من محل نگذاشت
نزن تو روی مرا بر زمین ، خدای کریم
خمیده، با سر زانو، شکسته، نادم
به سویت آمده ام اینچنین، خدای کریم
به یاد حرف اویسم ببخش عبدت را
که با غریبه شدم همنشین، خدای کریم
نریز آبرویم را به پیش چشم همه
نگیر بر گنهم ذره بین، خدای کریم
اگر چه رو سیهم عاشق علی(ع) هستم
شبیه من شده حسن حزین، خدای کریم
به خاطر گل روی علی(ع) مرا بخشید
همین خدای رحیم و همین خدای کریم
علاج درد گناهم هوای کرب و بلاس
مرا ببر به بهشت برین، خدای کریم
بهانه دارم ودر کف، کف العباسم
شبیه حضرت ام البنین، خدای کریم
فدای آن لب خشکیده که صدا میزد
به زیر چکمه مردی لعین، خدای کریم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.