شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – وحید قاسمی

با یک نگاه مَحرَم اسرار می شوم
پروانه وار میثمِ تمار می شوم

سرمستِ جرعه هایِ توأم حضرت شراب
من جایِ کعبه، میکده هوشیار می شوم

کار از جنون و مستی و دیوانگی گذشت
«یک دَم علی علی نکنم هار می شوم»

تو قاتلِ منی، همه ی شهر شاهد است
با حلقه های زلف تو بر دار می شوم

تنها به این خوشم، که قدم رنجه می کنید
هنگام مرگ لایقِ دیدار می شوم

از خوابِ مرگ گر ز مزارم گذر کنی
من با صدایِ پایِ تو بیدار می شوم

غیر از غلامیِ تو، به دردی نمی خورم
بیرون کنی، به فاطمه بیکار می شوم

************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – حسین قربانچه

وقتى آن بى صفت از چشم حیا را انداخت
با عزیزِ دل زهرا سَرِ دعوا انداخت

دید از پیش بنایش به زمین خوردن نیست
تازیانه زد و از پشت عبا را انداخت

با سَرِ شیخ حرم تا سَرِ شوخى وا شد
یکى عمّامه ى آن مرد خدا را انداخت

ذکر یافاطمه بر روى لبش داشت ولى
ضربه ى سیلى آن مرد صدا را انداخت

وسط کوچه که افتاد صدا زد واى زد
نیزه هایى که شَهِ کرب و بلا را انداخت

یکى انگشت اشاره سوى زن ها مى برد
آه زینب زد و آن بى سر و پا را انداخت

*************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – قاسم نعمتی

گرچه وجودم را شرار نار سوزاند
کی سینه ام را حملۀ اغیار سوزاند؟

من بین شعله بودم و یاران همه خواب
قلب مرا این غفلت انصار سوزاند

با آنکه خواندم ذکر «حرِّم شیبتی» را
اما تمام صورتم را نار سوزاند

من تازه فهمیدم چرا مادر جوان مُرد
پهلوی من را هم نوک مسمار سوزاند

با پای عریان چون دویدم در پی او
گلبرگ پایم را فشار خار سوزاند

مُردم ز غیرت لحظه ای که ناسزا گفت!
این بد زبانی قلب من بسیار سوزاند


*************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – روح الله عیوضی

زیر این گنبد دوّار و کبود
کلبه ای سمت خدا در دارد
سالخورده پدری روحانی
حجره ای گوشه ی بستر دارد

ششمین مرد که یک دریا غم
آب جاری شده ی عِینش بود
قسمت بال و پر میکائیل
آستان بوسی نعلینش بود

وضع حالات وخیمش از صبح
روز را در نظرش شب کرده
بسکه بالاست دمای بدنش
چند دفعه بخدا تب کرده

زهر خیمه زده روی بدنش
می کشد پا به زمین می سوزد
سرفه ای خشک و عطش… این یعنی…
سینه ی عرش برین می سوزد

بخت برگشته کسی که دیشب
اذیتش کرده سر سجاده
آتش انداخت به جان درب
خانه ی حضرت زهرا زاده

زد به هر آتش و آبی جبریل
نکند حادثه تکرار شود
مادری پشت در خانه ی خود
مانده با طفل و گرفتار شود

لحن آلوده ی این قوم او را
گرچه دنیازده و سیرش کرد
باز اما غم بانوی فدک
پیش از موعد خود پیرش کرد

روضه خوان آمده حالا باید
پرده ای نصب کند در منزل
آسمان دلش از بس بارید
خاک دنیا شده از دستش گِل

وسط منبر و درس روضه
یادش آمد ز لب خشک امام
لب نزد بر لب آبی تا گفت
بر لب تشنه ی مظلوم سلام

باز فرمود که هرکس با ماست
خنده در وادی محشر دارد
چشم گریان عزادار چو من
شاد باشد که برادر دارد

************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – قاسم نعمتی

پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است
رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است

با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد
ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است

ضرب سیلی جای خود اما امان از حرف بد!
پور زهرا گیر مردی بی حیا افتاده است

دست بسته،مو پریسان،صورتش خاکی شده
با دلی پرغصه یاد کربلا افتاده است

دست بر زانو فقط میگفت: یازینب مدد
یاد آتش سوزیِ آن خیمه ها افتاده است

باز هم او مرد بودو هر دو دستش باز شد
یاد دسته بسته و شام بلا افتاده است

درد زینب این بُوَد در کل تاریخ بلا
کِی چهل منزل سر از پیکر جدا افتاده است

بنت حیدر دیدو کاری بر نمی آمد ز او
راس سلطان از سر نی زیر پا افتاده است

بی جهت سقا به نی سر برنمی گرداند چون
چشم نا محرم به ناموس خدا افتاده است


**************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – حسن کردی

پیرمردی و بزرگ همه ی اعصاری
روی جانت اثر کینه ی دشمن داری

بار ها خلوت سجاده ی تان پر پر شد
فرش زیر قدمت سوخت و خاکستر شد

اتش از موی سفیدت نفسی شرم نکرد
از نماز شبتان هیچ کسی شرم نکرد

خانه ای که تپش مدرسه ی ایمان بود
اتش از هر طرفش شعله ی سر گردان بود

کوچه ها نیمه ی شب سوختنت را دیدند
ریسمان ها به دل سوخته ات خندیدند

ریسمان را که کشیدند چنین افتادی
عقب مرکب دشمن به زمین افتادی

در حسینیه ی چشمت حرمی بر پا شد
خانه ات اینه ی غربت عاشورا شد

گرچه عمامه سرت نیست سرت اما هست
حرمتت سوخته شد بال و پرت اما هست

پا برهنه به سر کوچه کشیدند تو را
خوب شد نیمه ی شب بود ندیدند تو را

مادرت بین همین کوچه نفس گیر شده
علی از داغ همین حادثه ها پیر شده

************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – رضاباقریان

ششم امامِ غریبی که جود کارش بود
مدینه باز هم امروز بی قرارش بود

اگرچه آخرِ عمری غریب و تنها شد
ولی دقایق آخر پسر کنارش بود

ملایکه همه پوشیده اند رخت عزا
برون ز هجره اجل هم در انتظارش بود

نبود در وسطِ آتشِ جفا جایش
کسی که عالم هستی در اختیارش بود

شکست حُرمتِ ریشِ سفید او افسوس
به مجلسی که فقط آه، غم گسارش بود

امامِ طاهرِ ما را تعارفِ مِیْ کرد
همان کسی که نجاسات، زهرِمارش بود

سه بار دشمنِ دون حمله کرد بر قتلش
پیمبر آمد و اینجا خلاصه یارش بود

ولی حسین خودش بود و نیزه و شمشیر
که خواهرش نگران بود و داغدارش بود

رسید شمر و سرش را برید و بر نی زد
همان دقیقه که ارباب، احتضارش بود


*************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – سید هاشم وفایی

خورشید بود و ماه به نورش نظاره داشت
در کهکشان علم هزاران ستاره داشت

عطر کلام وحی زلعل لبش چکید
فضل و مقام و منزلتی بی شماره داشت

در مکتب فضیلت و جاوید دانشش
او«بوبصیر»و«مؤمن طاق»و «زراره» داشت

کس پی نبرده است براین نور لایزال
دریای فضل او مگر آخر کناره داشت

هرگز خزان ندید گلستان علم او
زیرا که این بهشت بهاری هماره داشت

سوگند بر ترنم قرآن که هل اتی
بر جود و بر سجیّت او استعاره داشت

آتش برای خادم او چون خلیل بود
وقتی تنور شعله کشید و شراره داشت

پوشانده است ابر غمی آفتاب را
هرگه به سوی کرب وبلا او نظاره داشت

لرزید بند بند تنش درعزای او
وقتی به داغ وماتم زهرا اشاره داشت

حاجت به زهر دادن این مقتدا نبود
زیرا دلی چنان جگرش پاره پاره داشت

تنها نه دربقیع«وفائی» که این امام
درسینه های ماهمه دارالزیاره داشت


**************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – علی صمدی

نفسی مانده هنوزم بزنم دم از تو
حال آماده ز من سفره غم هم از تو

روضه ی جد تو مهدی شده پر از عاشق
که به لب زمزمه دارند همگی یا صادق

آن امامی که زده زهر شرر بر جانش
شده زرد صورت همچون قمر تابانش

او که احیاگر غمهای لبی عطشان بود
او که از روضه صحرای بلا گریان بود

میکند حس کنون خشکی لبها را چون
میکند زهر اثر بر جگر و جسم و خون

رمقش رفته و افتاده به کنج خانه
شده شمعی و همه گرد تنش پروانه

در همین دم به سرش زد که چرا عاشورا
دشمنان جمع شدند دور عزیز زهرا

وسط گودی مقتل چه بلایی آمد
تیغ در دست چرا شمر حرامی آمد

زینب از روی بلندی همه را میدیده
دیده گلچین چگونه سر گل میچیده

از قفا تیغ جفا کرد تنش را بی سر
ناگهان ناله ای آمد : غریب مادر

زینب و فاطمه بر سر بزنند بی وقفه
که چرا پیرهنش را بکنند بی وقفه

روی هر جای تنش جای سم اسبان بود
از غم و ماتم او عرش خدا گریان بود

خیمه ها در وسط آتش دشمن میسوخت
چادر و موی سر و معجر و دامن میسوخت

دل تو قطع یقیین چون دل من میسوزد
تا عدو چشم به ناموس خدا میدوزد


**************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – میثم مومن نژاد

نور را در کوچه ی ظلمت کشیدن مشکل است
پا برهنه در پی مرکب دویدن مشکل است

آسمان گر بر زمین افتد ، قیامت میشود
آسمانی را به روی خاک دیدن مشکل است

خوشه ی انگور ، تیره چون دل منصور بود
دانه دانه مرگ را بر لب چشیدن مشکل است

خانه ی آتش گرفته ، روضه خوان مادر است
ناله ی  زن  را زپشت در شنیدن مشکل است

قاتلی برادشت یک شمشیر….پیغمبر رسید
ده نفر  با اسب  در مقتل رسیدن مشکل است


**************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – اصغر مومنی

قدر یک پیر زمین خورده خدا میداند
بین این قوم کسی قدرتو را میداند؟
عاشق سوخته دل مدح تورا میخواند
آنقدر رنج کشیدی که خدا میداند

آن حرامی که زکین دست شما را بسته
قلب زار علی و فاطمه را بشکسته

وسط نافله اش دید صدا پیچیده
دود و آتش به همه بیت ولا پیچیده
دور پاهاش ببینید عبا پیچیده
ناله ی وا ابتا وا ابتا پیچیده

آتش کین همه ی بیت ولا را سوزاند
غربت شیخ مدینه دل ما را سوزاند

************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – علیرضا خاکساری

فقیر بذل نگاه تو یا ولی الله
اسیر زلف سیاه تو یا ولی الله
به انتظار پناه تو یا ولی الله
نشسته بر سر راه تو یا ولی الله

تویی کریم کریمان و ذوالکرم هستی
تو سرپناه من و خانواده ام هستی

حدیث فضل تو اذکار هرشب شیعه
همیشه نام قشنگ تو بر لب شیعه
تویی رئیس بلاعزل مذهب شیعه
الا امیر و علمدار مکتب شیعه!

به لطف کرسی درس تو جعفری شده ام
من از دعای شما بوده حیدری شده ام

تو عشق هر دل بی تاب عاشقی مولا
اصول دینی و قرآن ناطقی مولا
و ماورای تمام حقایقی مولا
تویی که پیر و مراد نوابغی مولا

دو دست خالی من هم دخیل احسان ات
سرم فدای تو و "جابر بن حیان" ات

خوشابه حال دلی که فقط اسیر تو شد
اسیر و سائل و مسکین و مستجیر تو شد
خوشا به حال کسی که "ابوبصیر" تو شد
میان آن همه ، شاگرد سربه زیر تو شد

هر آن که سوی تو آمد اداره اش کردی
کسی که زائرتان شد "زراره" اش کردی

ششم ستاره ی دنباله دار زهرایی
ششم مربی فقه و اصول دنیایی
دلیل خلق زمین بلکه اسمان هایی
تو که مقرب محبوب حق تعالی یی

فقط نه جان جهان و جهان جان هستی
هماره مرجع تقلید شیعیان هستی

بیا و پای دلم را به خانه ات وا کن
"حضور میطلبم سینه را مصفا کن"
ز شوق دیده ی من را شبیه دریا کن
تنور خانه ی خود را سپس مهیا کن

حلال مهر شما قطره قطره ی خونم
خلیل نار تو هستم ز نسل "هارونم"

همیشه عطر حضورت در این حوالی هست
و با روایت تو عشق و شور و حالی هست
سحر ، حسینیه ، جایت همیشه خالی هست
به یاد روضه ی تو در دلم ملالی هست

برای زائر خود سایبان نداری که…
کنار تربت خود روضه خوان نداری که…

شبی که خانه ات آقا پر از خطر شده بود
شبی که قلب حزینت پر از شرر شده بود
شبی که مادر مظلومه نوحه گر شده بود
شبی که دشمنت از بام حمله ور شده بود

تو رو به قبله و گرم خدا خدا بودی
میان نافله ات غرق ربنا بودی

به زیر سایه ی شعله اگر که مویت سوخت
به یاد گونه ی سرخی دوباره رویت سوخت
به جبر فرصت کوتاه گفتگویت سوخت
شبیه تشنه لب کربلا گلویت سوخت

سر برهنه ، بدون عصا کجا رفتی ؟؟
به دست بسته ولیِّ خدا کجا رفتی؟؟

میان کوچه رسیدی به زحمت افتادی
"کشید بند طناب و به سرعت افتادی"
کنار مرکب دشمن به شدت افتادی
عزیز حضرت زهرا به صورت افتادی

ببین که آخر عمری چه بر سرت آمد
صدای ناله ی جانسوز مادرت امد

چه کرده با دلت آقا جفای پی در پی
شکنجه و تبعات بلای پی در پی
تمسخر همه و ناسزای پی در پی
هجوم درد و غم و غصه های پی در پی

ز خون کنج لبت یاد باغ لاله کنم
دوباره یاد زمین خوردن سه ساله کنم

سه ساله گفتم و نام رقیه جان آمد
سه ساله گفتم و لکنت بر این زبان آمد
همینکه حضرت زهرا به روضه مان آمد
صدای ناله ی جانسوز روضه خوان امد:

فراق شاپرکی را سراغ دارم که…
دو گوش دخترکی را سراغ دارم که …

**************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – محمد مبشری

من که کبوتر دلم ، همیشه در هوای توست
همچو نسیم قدسیان ، عازم آن سرای توست

دو چشم جان به سوی تو ، کعبه ی کعبه کوی تو
قبله ی قلب خسته ام ، تربت دلربای توست

بقیع اگر چه خلوت از ، همهمه ی آدمیان
پر از حضور عرشیان ، به قبر باصفای توست

خیل ملک صف به صف از ، بارگه ات کند عبور
که بارگاه خاکی ات ، بهشت آشنای توست

هدیه هر فرشته بر ، جمع ملائک به جنان
ذره ای از خاک بقیع ، به عطر جان فزای توست

زائر قبر اطهرت ، زیارت خدا کند
که وجه بی بدیل تو ، جلوه ای از خدای توست

مرا اگر که دعوتی ، بهر زیارتت کنی
جان دهم از شوق وصال ، که این هم از عطای توست

ای که رئیس مذهبی ، به مکتب خدای عشق
بقای دین احمدی ، به لطف گفته های توست

جلوه ی رب ازلی ، وارث غربت علی
معنی دین نبوی ، تلالو ولای توست

به سن پیری ز پی ، مرکب دشمنت روان
به کاخ آن که به لبش ، طعنه و ناسزای توست

شرح نمی توان نمود ، داغ تو را که گوییا
هر چه غریبی و غم است ، جمع شده برای توست

رخت سیه به تن کند ، مادر قد خمیده ات
او که همیشه گریه کن ، به مجلس عزای توست

**************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – پوریا باقری

السلام ای صادق آل عبا
السلام ای زاده ی خیرالنسا

السلام ای عالم علم نبی
السلام ای دستگیر هر گدا

عالم از نور وجودت روشن است
ای شکوه آیه های هل اتی

این احادیثی که از تو میرسد
بهترین مشکل گشای کار ما

خون دل خوردی تو در دوران خود
سخت شد کار تو با "منصور" ها

خانه ات بیت الحسین شهر بود
روضه دار دائم خون خدا

خانه ات آتش گرفت و سوختی
سوختی با خیمه های کربلا

بارها با دست بسته بردنت
گریه میکردی به حال مرتضی

کشتنت اما خدا را شکر که…
اهل بیت تو ندید این قصه را

آه از داغ حسین و خواهرش
آه از شمر و سنان بی حیا

خواهرش میگفت با سوز دلش
اوف بر این کوفیان بی وفا

مادرش بر سر زنان بالای سر…
آن سری که قطع کردند از قفا


*************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – محمد حسن بیات لو

کسی که حکم ولا از خود پیمبر داشت
دلی  شبیه  بهشت  خدا  معطر داشت

کسی که نور نگاهش زلال باران بود
میان قاب دوچشمش همیشه کوثر داشت

کسیکه نیمه ی شب حرمتش شکسته شد و
دلی شکسته و چشمی زغصه ها تر داشت

سه بار دشمن او قصد جان او را کرد
ولی ز ترس پیمبر از او نظر بر داشت

زمان سوختن درب خانه اش تنها
نفس نفس روی لبها نوای مادر داشت

دل خودش به کنار حرم سرایش سوخت
ز داغ اینکه در آن خانه چند دختر داشت

در آن کشاکش و در بین آن همه آتش
دلی به یاد غم کربلا چه مضطر داشت

به یاد ساعت آخر میان قربان گاه
که شمر آمد و قصد بریدن سر داشت

و باز پیش دو چشمان او مجسم شد
کسی که نیت حمله به سمت معجرداشت


***************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – ابراهیم لآلی

شیخ الائمه صادق آل پیمبری
دائم به فکر روضه ی جانسوز مادری

حرمت نگه نداشت تو را خصم بی حیا
آتش گرفت بیت تو چون بیت مرتضی

از چیست سر برهنه ای؟ عمامه ات کجاست؟
امشب مدینه بهر شما مثل کربلاست

با دست بسته مجلس اغیار رفته ای
پای برهنه کوچه و بازار رفته ای

هر چند شعله بر در کاشانه ات زدند
سیلی کجا به دختر دردانه ات زدند

گرچه پیاده از پی مرکب دویده ای
گرچه تو ناسزا ز عدویت شنیده ای

دیگر کسی به خواهرتان کعبه نی نزد
با پای خویش بر بدنت ضربه هی نزد

عمامه و عبای تو دست کسی نرفت
خلخال بچه های تو دست کسی نرفت

جانم فدای کشته ی مظلوم کربلا
یعنی حسین پور علی شاه سر جدا


**************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – محمد حسن بیات لو

دلم به غیر شما با کسی موافق نیست
گلی به عطر خوش پیچک وشقایق نیست

به دست آتش دوزخ همیشه در بند است
به نام نامی تو هرکسی که عاشق نیست

به غیر سینه ی پاکت که معدن علم است
دگر به هیچ کجا این همه حقایق نیست

به پای مکتب تو هر که آمد عالم شد
برای فهم کلاست غریبه لایق نیست

نشسته ام  بدهم  گوش  بر روایاتت
قسم به جان تو بهتر از این دقایق نیست

اگر که مذهب من جعفری وشیعه شدم
مراد مکتب من جز "امام صادق" نیست


*************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – رضا باقریان

هوای بال و پرم میل کربلا دارد
دویدنم عقب ناقه ماجرا دارد

دلیل اشک مرا اهل اشک میفهمد
نمیشود بنویسم قلم حیا دارد

حکایتی جگرم را به درد آورده
حکایتی که اشاره به روضه ها دارد

میان سجده لگد خورد غیرت سحرم
کسیکه میزندم بغض مرتضی دارد

بریده شد نفسم بارها پی ناقه
کجا سه ساله چنین طاقت مرا دارد

دلم شکست و روی خاک با سر افتادم
که پای خسته من آبله کجا دارد

****************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – رضا باقریان

در هجره ام مقابل چشمان مادرم
در سجده بودم و لگدی بر سرم نشست
این غم کجا برم، به که گویم که بی حیا
با ناسزا به فاطمه، بال و پرم شکست

یک تازیانه سجده ی طولانیِ مرا
عمداً مقابل پسر ارشدم شکست
وقتی که خواند مادر من را به ناسزا
دندان من ز بسکه خودم را زدم شکست

آتش کشید بیت مرا، وای از دلم
یاد مدینه کردم و آن کوچه های تنگ
وقتی که بست دست مرا بینِ خانه ام
خوردم به دربِ خانه و دیوارهای سنگ

پای برهنه، با دلِ پر زخم، نیمه شب
در بینِ سینه ام نفسم بارها برید
اِبْنُ الرَّبیعْ بغضِ علی را بروز داد
در پشت ناقه، شیره ی جان مرا کشید

موی سفید من به دلش رحم جا نکرد
جسم مرا به روی زمین می کشاند و رفت
تنها به خاطر پسرِ فاطمه شدن
چندین لگد به پهلو و کتفم نشاند و رفت

وقتی نگاه من به کفِ پایم اوفتاد
انگار چشم من هوسِ قیل و قال داشت
با تازیانه ها بدن من کبود شد
ای وای بر رقیه که تنها سه سال داشت


**************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – حسن لطفی

آتش گرفته بارِ دگر آشیانه ات
چون شعله ها گرفته ام امشب بهانه ات

هر گوشه ای که می نگرم خاطراتِ توست
اینجا پُر است گوشه به گوشه نشانه ات

دیوار و دود و آتش و لبخندهای شوم
حالا شده ست خانه ی من روضه خانه ات

امشب که کودکان زِ پِی ام گریه می کنند
اُفتاده ام به یادِ تو و نازدانه ات

یک سو تویی و عمه ام و گریه های او
یک سو کسی که باز زند تازیانه ات

آخر جدا شد از کفِ تو دامنِ علی
ای وایِ من شکسته مگر دست و شانه ات

*************

شعر شهادت امام جعفر صادق علیه السلام – آرمان صائمى

پیرِمردى کنار خانه ی خود
نیمه شبها عزای مادر داشت
روضه ی کوچه و در و دیوار
چقدر سینه ای مکدر داشت

ناله ها مى زد از ته جگرش
گریه هایش چه گریه آور بود
نفسش حبس مى شد و مى گفت
مادرم نوبهارِ حیدر بود

شبى اما به ناگهان دشمن
به درِ خانه اش شراره کشید
او که سرگرمِ ذکرِ یارب بود
شعله ها را به چشم خود مى دید

سر سجاده دوره اش کردند
دردلش اضطراب عالم بود
کودکانش به گریه اُفتادند
چهره اش بى قرار و درهم بود

دورِ دستش طناب را بستند
نه عبایى و نه عصایى داشت
پا برهنه بدونِ نعلینش
به دلش یادِ ماجرایى داشت….

که همه جانِ او به درد آورد
به گمانم خراب مولا شد
این مدینه چقدر بى رحم است
تازه داغِ طناب مولا شد

نانجیبی به نام ابن ربیع
به سرش نعره زد که حرکت کن
پشت مرکب دوان دوان با من
تو بیا و اداى غربت کن

پشت مرکب زمین فتاد آقا
اى حرامیِ بی حیا آرام
پا برهنه که مى برید او را
از چه رو مى دهى به او دشنام؟

یادِ یک ماجرا دلش سوزاند
ماجرایى که ماجرا دارد
ماجراى سه ساله و عمه
داغِ شام و خرابه ها دارد

یاد آن لحظه اى که عمه ى او
بین نامحرمان گذر مى کرد
هر زمان که سه ساله مى ترسید
عمه اش جسم خود سپر مى کرد


*****************

برای عضویت در کانال تلگرام ما اینجا کلیک بفرمایید

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.