شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ قاسم نعمتی

در کرم خانه حق سفره به نام حسن است
عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است

بی حرم شد که بدانند همه مادری است
ور نه در زاویه عرش مقام حسن است

هرکه آمد به در خانه او آقا شد
ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است

حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین
هر حسینیه که برپاست خیام حسن است

دست ما نیست اگر سینه زن اربابیم
این مسلمانی ایران زکلام حسن است

هرکه خونش حسنی شد ز خودی حرف شنید
غربت از روز ازل باده جام حسن است

تا زمانیکه خدائی خدا پابرجاست
پرچم حسن حسن در همه عالم بالاست

*******************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ مهرداد قصری فر

مردی که غربت است همه سوگواره اش
ریزد تمام عمر زدلها شراره اش

از کوچه ی شب است هر آنچه کشیده است
سبزی صورت وجگر پاره پاره اش

تابوت زخمهای تنش را نهان نمود
دنیا ندید آن بدن پر ستاره اش

قاسم که مرد عرصه ی جنگاوری شده
باشد نمایشی ز جهاد هماره اش

بخشید با کرامت سبزش هر آنچه داشت
این است راه عشق نباشد کناره اش

باید که ساخت گنبد او را در آسمان
باید که کرد دست ملک را مناره اش

عمری که در مدینه ی غم خانه کرده است
تنها نسیم بانی بر یادواره اش

شعری سروده ام به هوای بقیع او…
شعری که بود غربت وغم استعاره اش

*******************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ قاسم نعمتی

پسر فاطمه ام غصه بود بنیادم
سند غربت من این حرم آبادم

خاک فرش حرم و گنبد من تکه سنگ
صحن من پر شده از غربت مادرزادم

عزت عالمیان بسته به یک موی من است
کی مذل عربم کشته این بیدادم

شاه بی لشگرم و غربت من تابه کجاست…
زهر با سوز تمام آمده بر امدادم

هرچه خوردم ز خودی خوردم و از زخم زبان
تا که جدم زجنان کرد ز غم آزادم

هم عدو ضربه به من میزد و هم میخندید
از همان کودکیم بیکس و دشمن شادم

هر زمین خورده مرا یاری خود می خواند
چون که در یاری افتاده زپا استادم

هردم از کوچه گذشتم بدنم درد گرفت
سجده بر خاک به مظلومه سلامی دادم

گرچه شد حائل ضربه سه حجاب صورت
خون دیوار در آورده چنان فریادم

یک تنه جمع نمودم بدنش از کوچه
صحنه بردن مادر نرود از یادم

عایشه تیر به تابوت زد و خنده کنان
گفت از داغ دل فاطمه دیگر شادم

*******************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ یوسف رحیمی

چشمی که در مصیبتتان تر نمی شود
شایسته شفاعت حیدر نمی شود

چشم همیشه ابریتان یک دلیل داشت
هر ماتمی که ماتم مادر نمی شود

مرهم به زخمهای دل پر شراره ات
جز خاک چادر و پر معجر نمی شود

یک عمر خون دل بخورد هم کسی دگر
والله از تو پاره جگر تر نمی شود

یک طشت لخته های جگر  پاره های دل
از این که حال و روز تو بهتر نمی شود

یک چیز خواستی تو از این قوم پر فریب
گفتند نه کنار پیمبر نمی شود

گل کرد بر جنازه تو زخم سرخ تیر
هرگز گلی شبیه تو پرپر نمی شود

پر شد مدینه از تب داغ غمت ولی
با کربلا و کوفه برابر نمی شود

زینب کنار نیزه کشید آه سرد و گفت
سالار من که یک تن بی سر نمی شود

دیگر تمام قامت زینب خمیده بود
از بسکه روی نیزه سر لاله دیده بود

*******************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ علی اکبر لطیفیان

بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست
یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست

بر گریه ی زهرا قسم مدیون زهراست
چشمی که گریان عزای مجتبی نیست

وقتی سکوتش این همه محشر به پا کرد
دیگر نیازی به صدای مجتبی نیست

در کربلا هر چند با دقت بگردی
چیزی به جز عشق و صفای مجتبی نیست

کرب وبلا با آن همه داغ مصیبت
همپایه ی درد و بلای مجتبی نیست

طوری تمام هستی اش وقف حسین شد
انگار قاسم هم برای مجتبی نیست

او جای خود دارد در این دنیا مجالِ
رزم آوری بچه های مجتبی نیست

یا اهل العالم ما گدای مجتبائیم
ما خاک پای خاک پای مجتبائیم

آیا شده بال و پرت افتاده باشد
در گوشه ای از بسترت افتاده باشد

آیا شده مرد جمل باشی و اما
مانند برگی پیکرت افتاده باشد

آیا شده در لحظه های آخرینت
چشمت به چشم خواهرت افتاده باشد

من شک ندارم که عروس فاطمه نیست
وقتی به جانت همسرت افتاده باشد

آیا شده سجاده ات هنگام غارت
دست سپاه و لشگرت افتاده باشد

مظلوم و تنها و غریب عالمین است
گریه کن غم های این بی کس حسین است

*******************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ علی اکبر لطیفیان

باید مرا گلیم مسیر نگار کرد
زیر قدوم فاطمی‌ات خاکسار کرد

مهر تو را بهشت بخواهد نمی‌دهم
در ماجرای عشق نباید قمار کرد

فخر علی و فاطمه بر تو عجیب نیست
وقتی خدا به داشتنت افتخار کرد

من که به دست هیچ‌کسی رو نمی‌زنم
نانت مرا به شغل گدایی دچار کرد

هر چند آفریده خدا چهارده کریم
اما یکی از آن همه را سفره‌دار کرد

ما را پیاده کرد سر سفره شما
این کشتی حسین که ما را سوار کرد

باید به بازوی حسنی‌ات دخیل بست
ورنه نمی‌شود که جمل را مهار کرد

خشمت نیاز نیست در آنجا که می‌شود
با قاسم تو قافله را تار و مار کرد

ارزان تو را فروخت به حرف معاویه
زهری به کام تشنه تو روزه‌دار کرد

زهری که می‌شکافت دل سنگ خاره را
در حیرتم که با جگر تو چه کار کرد

زهرا شنیده بود تنت تیر می‌خورد
تابوت را برای همین با جدار کرد

*******************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ جواد حیدری

پسر فاطمه آنکس که دلم زنده از اوست
نه فقط ما که دل فاطمه هم زنده از اوست

بوسه بر لعل لب آنکه چنین گفت رواست
جان به قربان کریمی که کرم زنده از اوست

به همان خاک غریبانه قبرش سوگند
بی حرم هست و لی هرچه حرم زنده از اوست

سینه زن گر چه ندارد به بقیعش اما
به خدا زمزمه و نوحه و دم زنده از اوست

به غم کرببلا زنده نماند شیعه
در دل شیعه همین غصه و غم زنده از اوست

از علمدار بپرسید که او خواهد گفت
هم علمدار حسین و هم علم زنده از اوست

به همان لحظه که پا بر سر این خاک نهاد
فاطمه دوستی نسل عجم زنده از اوست

قطعات جگرش با همگان می گوید
همه ی دین خداوند قسم زنده از اوست

******************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ جواد حیدری

الا ای که به هر دوران غریبی
نشان تو بود، جانان غریبی

معاویه تو را بهتر شناسد
که تو در لشگر یاران غریبی

زیارتنامه هم حتی نداری
قسم بر تربت ویران غریبی

امام دوم خانه نشینی
زنامردی نامردان غریبی

تو کودک بودی و غربت کشیدی
تو مادر را به خاک کوچه دیدی

*******************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ محمد بیابانی

تنهایی و غربت همه جا یار دلت بود
یک عمر فقط درد ، کس و کار دلت بود

سنگینی دستی که تو را اشک نشین کرد
چل سال غم و غصه سربار دلت بود

چون موی زمستانی ات از بین نمی رفت
آن لکه خونی که به دیوار دلت بود

پس خوب شد آن زهر به داد دلت آمد
ورنه که به جز زهر مددکار دلت بود ؟

با اینکه خودت هر نفست مقتل دردیست
لایوم . . . ولی روضه خونبار دلت بود

********************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ سید محمد رضا شرافت

مست از غم توام غم تو فرق می کند
محو توام که عالم تو فرق می کند

با یک نگاه می کشی و زنده می کنی
مثل مسیح، نه، دم تو فرق می کند

یک دم نگاه کن که مرا زیر و رو کنی
باید عوض شد آدم تو فرق می کند

تنها کمی به من نظر لطف می کنی؟
آقای مهربان! کم تو فرق می کند

زخمی است در دلم که علاجی نداشته است
جز مرحمت که مرهم تو فرق می کند

اشک غمت برای من احلی من العسل
گفتم  برای من غم تو فرق می کند

صلح تو روضه است حماسه است غربت است
ماهی تو و محرم تو فرق می کند

باید خیال کرد تجسم نمود؛ نه ؟
نه؛ گنبد تو پرچم تو فرق می کند

لختی بخند قافیه ام را بهم بریز
آقای من! تبسم تو فرق می کند

********************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ محمد بیابانی

ای فقط ناله ای صدای اشک
ای وجود تو مبتلای اشک

گیسوانت سپید شد آقا
پیکرت آب شد به پای اشک

حرف من نیست فضه میگوید
بین خانه تویی خدای اشک

قتل تو بین کوچه ها رخ داد
زهر یارت شده دوای اشک

چقدر گریه میکنی آقا
روضه ات را بخوان به جای اشک

ماجرایی که زود پیرت کرد
آنچه از زندگیت سیرت کرد

چه بگویم از آن گل پرپر
چه بگویم ز داغ نیلوفر

چه بگویم سیاه شد روزم
اول کودکی شدم مضطر

حرف من خاطرات یک لحظه است
لحظه ای که نبود از آن بدتر

ایستادم به پنجه پایم
تا کنم روبروش سینه سپر

مثل طوفانی از سرم رد شد
دست او بود و صورت مادر

ناگهان دیدمش زمین خوردو
کاری از دست من نیامد بر

بعد آن غصه بود و خون جگر
دیدن روی قاتل مادر

**************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ مجتبی صمدی شهاب

اذن حق بودکه تو سید و مولاباشی
تشنگان رمضان را یم و دریا باشی

میکنی زنده به یک چشم هزاران عیسی
کم مقامی است بگویم تو مسیحاباشی

گرنداند کسی و خاک مزارت بیند…
…به خیالش نرسد شاهی و آقاباشی

زخم دشنام شنیدی و بغل واکردی
تا چه حدی تو دگر اهل مدارا باشی

مو سفیدی به جوانی به سراغت آمد
از غم یار تو حق داری اگر تا باشی

تو فقط آمده ای غصه و غم را بخری
وسط کوچه ی غم محرم زهرا باشی

پس بمان و همه جا دور و بر مادرباش
وسط کوچه اگرشد سپر مادر باش

***************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ رضا جعفری

یک عمر در حوالی غربت مقیم بود
آن سیدی که سفره ی دستش کریم بود

خورشید بود و ماه از او نور میگرفت
تا بود ، آسمان و زمین را رحیم بود

سر می کشید خانه به خانه محله را
این کارهای هر سحر این نسیم بود

آتش زبانه می کشد از دشت سبز او
چون گلفروش کوچه ی طور کلیم بود

این چند روزه سایه ی یثرب بلند شد
چون حال آفتاب مدینه وخیم بود

حقش نبود تیر به تابوت او زدن
این کعبه در عبادت مردم سهیم بود

بی سابقه است حادثه اما جدید نیست
این خانواده غربتشان از قدیم بود

آقا ببخش قصد جسارت نداشتم
پای درازم از برکات گلیم بود

******************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ حامد الواری

حس این جمله چه زیباست: حسن را عشق است
نقش بر عرش معلاست حسن را عشق است

مادرش فاطمه بی تاب حسین است ولی
ذکر روی لب زهراست حسن را عشق است

نه فقط عالم شیعه به حسن می‌نازد
شور در عالم بالاست حسن را عشق است

یل صفین و جمل یکه سوار عرب است
رجز حضرت سقاست حسن را عشق است

به خداوند قسم عشق جگر میخواهد
جگرسوخته زیباست حسن را عشق است

مانده در خانه غریب و بین یک شهر غریب
چقدر بی کس و تنهاست حسن را عشق است

******************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ حمیدرضا کسرایی

ما در دوسرا عاشق نام حسنینیم
دلباخته ی مشی و مرام حسنینیم

یکبار نه یک سال نه یک عمر نه تا حشر:
مشغول به تجدید سلام حسنینیم

از عرش، دو بال آمده بر دوش پیمبر
دلداده ی اسلام پیام حسنینیم

شد رحل نزول « وَ رَفَعنا لَکَ ذِکرَک »
گر طالب معراج مقام حسنینیم

با نور دو عینیم، پی کوثر و ساقی
ما تالی سرچشمه ی جام حسنینیم

لب تشنه و سیراب شدن، فرق ندارد
دلسوخته و ذاکر کام حسنینیم

از دوست و دشمن، چه کشیدیم دراین عشق
تبدار بقیع و غم شام حسنینیم

با هر هدفی، گوش به فرمان ولایت
شاگرد بصیرت، به کلام حسنینیم

تشخیصِ من و ما، نه! که تشخیص ولی چیست
ما پرچمی از صلح و قیام حسنینیم

تا عشق به رهبر، شده پیغام دیانت:
محو پر و بالش، پی بام حسنینیم

**********************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ علی ذوالقدر

فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید
فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید

از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود
که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید

غریب بود ، اگرچه گدا فراوان داشت
کریم بود، بدون سر و صدا بخشید

کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی
غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید

ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت
مدینه زائر خود را به کربلا بخشید

دو ماه گریه برای حسین باعث شد
که رزق اشک حسن را خدا به مابخشید

گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد
خدا فقط به حسن اینچنین بلا بخشید

گمان دیگرم این است که دم آخر
به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید

**********************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ سید پوریا هاشمی

رسم کریم هاست غم یارمیخورند
در عمرخویش غصه بسیار میخوردند

راز نگفته در دلشان موج میزند
از دوست زهر و طعنه ز اغیار میخورند

زیر عبا زره به تن خویش میکنند
وقت نماز خون دل زار میخورند

حتی سپاهیان و غلامان یک کریم
نان را به نرخ درهم و دینار میخورند

پایین منبرند و علی لعن میشود
خشم مدام خویش علی وار میخورند

هرشب فقط به سجده و هر روز روزه اند
یک کاسه آب لحظه افطار میخورند

از همسرانشان طلب آب میکنند
اما به جاش زهر شرربار میخورند

این زهر را نه از ستم همسرانشان
این زهر را ز کوچه و دیوار میخورند

موی حسن ز غصه زهرا سپید شد
رسم کریم هاست غم یار میخورند

********************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ علیرضا خاکساری

گنبد ندارد
نام و نشانی بر روی مرقد ندارد

ای گریه کن ها
سنگ مزار و پرچم گنبد ندارد

حتی حیاطی
مانند صحن جامع مشهد ندارد

آقا کریم است
آن قدر میبخشد به ما که حد ندارد

درهم خریده
اصلا برای او که خوب و بد ندارد

دریای جود است
الطاف جاری اش که جذر و مد ندارد

آسوده خاطر
رو کن به درگاهش که دست رد ندارد

اصلا دل خوش
از آن که طعنه بر غرورش زد ندارد
**
مادر ندارد
آقا ” غریب است و کسی بر سر ندارد “

خیلی عجیب است
حتی میان خانه اش یاور ندارد

گویا برایش
از جعده بهتر شهر پیغمبر ندارد

سردار تنهاست
در معرکه ها مالک اشتر ندارد

غصه همین جاست
آن قدر ها هم بین ما نوکر ندارد

افتاده از پا
از خود نمی پرسی چرا بستر ندارد

خبره ی روضه
سربسته گویم خانه ی او در ندارد

در سینه ی خود
جز داغ زهرا و غم حیدر ندارد
**
…از آشنا خورد
از بی بصیرت های بی شرم و حیا خورد

سبّ علی را
در خطبه هایشان شنید و غصه ها خورد

با خاطراتش
هرشب خودش را در میان روضه ها خورد

لرزید پشتش
سیلی سختی بر رخ ریحانه تا خورد

در خانه افتاد
تا از شریک زندگی اش پشت پا خورد

زهر ستم نه
او مرهم یک عمر درد و غصه را خورد

لایوم گفت و …
پاشید از هم شعرم و قافیه وا خورد

کرببلا هم
با بد دهانی به غرور عمه برخورد

چکمه رسید و
گاهی به لب گاهی به پر گاهی به سر خورد

سر نیزه ای هم
آمد و روی زخم مکشوف کمر خورد

از جمع اصحاب
تیغ و سنان و تیر و نیزه بیشتر خورد

********************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ امیر عظیمی

ما چشم به احسان کریمان داریم
شوق نمک خوان کریمان داریم
در سفره ی خود نان کریمان داریم

با رزق کریمان چو بسازیم همه
از خلق همیشه بی نیازیم همه

امشب که گداییم، گدای دو کریم
سرگرم عزاییم، عزای دو کریم
در خیمه ی حزن بچه های دو کریم

با فاطمه یا محمدا می گوییم
با زینبشان یا حسنا می گوییم

با سینه ی این دو جهل امت بد کرد
نیرنگ صحابه و خیانت بد کرد
دنیا طلبی ، بغض و عداوت بدکرد

با اینکه عزیزان خدایند این دو
افسوس که مسموم جفایند این دو

کشته است زنی یهودیه خاتم را
انداخته بر دل همه ماتم را
صدیقه تحمل نکند این غم را

آوار فراق بر جگر سنگین است
دل کندن دختر از پدر سنگین است

افسرده شدیم پشت دیوار بقیع
پژمرده شدیم پشت دیوار بقیع
سرخورده شدیم پشت دیوار بقیع

دیدیم همان شاه که صاحب کرم است
برعکس امامزاده ها بی حرم است

ای حضرت مجتبی فدای غم تو
ماییم طرفدار تو و پرچم تو
هرچند جفا کرد به تو مَحرَم تو

ما محرم روضه های جانسوز تواییم
در ماتم روضه های جانسوز تواییم

ای آه شرربار دلت قاتل ما
آتش بزن امشبی همه حاصل ما
با روضه ی کوچه ها بسوزان دل ما

آن کوچه که از حرف دلت شد حاکی
آنجا که حجاب مادرت شد خاکی

ناموس خدا بود و سرش پایین بود
کوهی ز حیا بود و سرش پایین بود
در ذکر و دعا بود و سرش پایین بود

دور از نظر شیر خدا زد سیلی
دشمن به رخش چه بی هوا زد سیلی

آن ها که حبیبه ی خدا را زده اند
با ضرب لگد مادر ما را زده اند
زهرا ، نه ، امام مجتبی را زده اند

آن روز درون کوچه پژمرد حسن
مادر که زمین خورد دگر مرد حسن

ارباب، که بسیار خیانت دیده
از کوچه و مسمار خیانت دیده
از یار و از اغیار خیانت دیده

آخر چه چشیده به خودش می پیچد
چون مارگزیده به خودش می پیچد

مسموم شد و زهر به جانش افتاد
افسوس توانِ زانوانش افتاد
پاره جگر از لای دهانش افتاد

ای وای که روحش ز بدن رفتنی است
تشتی برسانید، حسن رفتنی است

بالای سرش برادرش چون آمد
با پای برهنه خواهرش چون آمد
شد تشنه و قاسم پسرش چون امد

رو کرد به شاه کربلا، گفت که آه
لا یَوم، کَیَومَکَ أباعَبدالله

انگار حسینم، جگرم می سوزد
دنیا بخدا در نظرم می سوزد
من می روم، اما پسرم می سوزد

تو بعد حسن، هم پدر قاسم باش
هم سایه ی بالای سر قاسم باش

فرمود: حسین! ای همه ی هست حسن
فردا ز پی جنازه ام گر آن زن
دستور دهد تیر ببارند به من

شمشیر خودت را تو نیاور بالا
در گوش اباالفضل بگو ای سقا

گفته است حسن قرار ما روز دهم
شمشیر نزن، قرار ما روز دهم
با قاسم من، قرار ما روز دهم

آن روز اباالفضل بیا کاری کن
جای حسنت، حسین را یاری کن

***********************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ مهدی امامی

ﻣﻦ ﻭ ﭘﺮ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﻣﺪﯾﻨﻪ
ﻭ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺪﯾﻨﻪ
ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺧﯿﻠﯽ…
ﻧﻔﺲ ﮔﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﯾﻨﻪ
ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﮐﻮﭼﻪ
ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﻣﺪﯾﻨﻪ
ﻏﺮﯾﺐ ﺍﺳﺖ ﺻﺤﻦ ﻭ ﺳﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ
ﻭ ﺧﺎﮐﯿﺴﺖ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻃﻼ‌ﯼ ﻣﺪﯾﻨﻪ

ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﺕ ﺑﻤﯿﺮﻡ
ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﺁﻗﺎ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﻤﯿﺮﻡ

ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ ﻣﺎ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺩﻋﺎﯾﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﻫﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺎﻗﯿﺎﻣﺖ
ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺗﻔﻀﻞ ﻧﻤﺎ ﺑﺮﮔﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ
ﺟﺰ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﺑﺮﺍﯾﺖ…ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﯾﻘﯿﻦ ﭘﺮﭼﻢ ﺻﻠﺢ ﺭﺍ ﻧﻨﮓ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﭼﺮﺍﻍ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺧﺪﺍﯾﯿﺶ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﻤﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺴﺘﯿﻢ
ﺑﻤﯿﺮﺩ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻭﻻ‌ﯾﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ

ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻋﻤﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺒﺎﺭﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ

ﺗﻮ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺕ ﻏﺼﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ
ﻭ ﺑﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ
ﻭﻟﯽ ﻧﻌﻤﺖ ﻋﺎﻟﻤﯿﻨﯽ ﻭﻟﯽ ﺣﯿﻒ
ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﭼﻪ ﮐﻢ ﯾﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ
ﻣﻦ ﺁﻧﻢ ﮐﻪ ﺟﺰﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺗﻮ ﺁﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﺰ ﻣﻦ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭ ﺩﺍﺭﯼ
ﺷﺒﯿﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﺁﻗﺎ ﺑﺮﺍﯾﻢ
ﺷﺒﯿﻪ ﻣﻦ ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ
ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﻗﺎ ﻭﺑﺎﻝ ﺷﻤﺎﯾﻢ
ﮔﻠﯽ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺧﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ

ﮐﺮﻡ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺖ ﺁﻗﺎ
ﮐﺮﻡ ﮐﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺍﻧﻮﺍﺩﺳﺖ ﺁﻗﺎ…

*******************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ رضا قربانی

همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن
سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن

گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد
مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن

نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت
ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن

بعد از این خوب تر است جای صفاتی مثل
سفره دار و پدر جود و کرم گفت حسن

زائری در وسط صحن غریب الغربا
دید تا گنبد زیبای حرم, گفت حسن…

تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم
چشم خیس و مژه ی رفتگرم گفت حسن

قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه
خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن

پایه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود
آیه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود

*********************

شعر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام  ـــ حسن کردی

بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی ست
گردش مهر و ملک دور مدار مجتبی ست

خانه اش مهمان سرای مردم بیچاره بود
نان گرم و روی خوش اینها شعار مجتبی ست

در ملائک هیبتی ما فوق اسرافیل نیست
او ولی خود بی گمان محو وقار مجتبی ست

هر شب از عرش خدا او میهمان دارد ولی
با جذامی ها نشستن افتخار مجتبی ست

او ولی الله باشد در قیام و در سکوت
افرینش مهره ای در اختیار مجتبی ست

در حریم حضرت خورشید جای ذره نیست”
افتاب از شرم خود ایینه دار مجتبی ست

صلح او پایه گذار انقلاب عشق بود
در حقیقت کربلا هم یادگار مجتبی ست

مرد میدان جمل پی کرد چشم فتنه را
این فقط یک گوشه ای از اقتدار مجتبی ست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.