اشعارمناجات باامام زمان
اشعارمناجات باامام زمان (عج) – رحمان نوازنی
چقدر پرچــم سـبز چقــدر زیبـایی
چه احتزاز قشنگ پر از شکوفایی
چه اسم های لطیفی به رقص آمده اند
چه دلنشـین و صمیمی ؛ چقدر رویایــی
دوباره اسـم تو را طـرح نو زدیم ایـنجا
نوشته ایم به خط دعــا که می آیی
چقدر چشـم و چــراغ امید روشـن شد
چقدر شهر من امشب شده تماشایی
دوباره شهر به نامت وضو گرفته ؛ بیا
بیــا که تا نشـده باز شهر ، دنیــایی
دوباره آمــــدی از پشت ابـــــر پیش ما
چه پشت ابر چه اینجا ، همیشه آقایی
نفس به باغ پریشانی ام بزن امشب
نفس بزن که تـــو بالاتر از مسیحایی
*****************
اشعارمناجات باامام زمان (عج) – ملیحه سادات قادری
مهدى اى آبى ترین احساسها!
اى معطر از شمیم یاسها
اى تو خورشید شبِ یلداى من
اى همه انگیزه فرداى من!
اى نشانى از خدا، خال لبت
عاشقم، عاشق بسوزد در تَبَت
اى که دستت روى دوشِ آفتاب
چشم من با یاد تو رفته به خواب
اى که جارى از کلام تو غزل
صاحب دنیا تو بودى از اَزَل
ترجمان لحن خیس اشکها
رازدار گفتگوهاى خدا
اى که با دریا تکلّم مىکنى
برکهها را پرتلاطم میکنی
اى قرار ما همه آدینه ها
درمیان سبزى سبزینه ها
مهدى! اى از نسل گلهاى سپید
اى شِفابخش دل مجروح بید
غیبت تو فصل زرد بى کسى است
انتظارم، رویش دلواپسى است
یاد تو تا در دلم آمد فرود
شعر من بىاختیار از تو سرود
بعد از این من باغبانى مى شوم
باغبان بى نشانى مى شوم
تا بِکارم بذر ناب انتظار
در دل ابرىّ خود، فصل بهار
******************
اشعارمناجات باامام زمان (عج) – غلامرضا فاتحی
دست هایت ضریح حاجت ها
چشم هایت گل اجابت ها
شبنم روی گونه ی سرخت
مایه ی سبزی طراوت ها
طاق ابروی قاب قوسینت
لیت شعری این اشارت ها
تار تار بلند گیسویت
رشته های نجات امت ها
نخ ابریشمی تسبیحت
بند آزادی از اسارت ها
ای نگاه کبوترانه ی تو
آسمان پر از نجابت ها
من زمینی نبودم از اول
آمدم زیر خاک پایت ها
هی نوشتند پشت ماشینها
بر روی شیشه ها عبارت ها
خواهد آمد ، بیا ، گل نرگس
کم کن از بینمان مسافت ها
جام جم با تمام حافظ هاش
می کشند از لبت خجالت ها
هاشمی ! فاطمی ! ابوالحسنی !
به به تو با چنین اصالت ها
حیدری زاده ی دو تیغ ابرو
کشته ی چشم تو شهامت ها
نور زهراییت تقدس وار
سرزد از کوثرای ساحت ها
ای حسن صورت بقیع نشین
ای کریم همه کرامت ها
کربلایی حسین و الفجری
رجعت سرخ تا شهادت ها
چون علی اکبر و عموت عباس
شده ای جزو سرو قامت ها
زینبی زینت علی طینت
کوه صبر پر از صلابت ها
تازه مشهور می شوی حالا
مثل سجاد در عبادت ها
بشکاف علم روز دنیا را
باقر العلم و البلاغت ها
راستی شیعیان جعفری ات
ششمین صادق صداقت ها
بی تو مردند کنج زندان ها
کاظم الغیظ ، باب حاجت ها
آهویت نه گدای تو هستم
یادگار رضا و رأفت ها
باز دریای جود جوشش کرد
در جواد آب این سخاوت ها
تا گدایان سامری چون من
درنقی خانه ی هدایت ها
یازده جلوه عسگری بشوند
پشت این پرده ی بشارت ها
میرسد صوت مکه ایت به گوش
یثربی گونه با فخامت ها…
ای غزل باز از تو شیرین شد
نمکین مهدی حلاوت ها
و تو طاووس بزم اهل بهشت
آخرین حد به این ملاحت ها
******************
اشعارمناجات باامام زمان (عج) – هادی ملک پور
دوباره تازه کن امشب گلوی ساغر را
به کام ما بچشان جرعه های آخر را
سلام حضرت باران! … ببار تا شاید
تو مرهمی بشوی قلب درد پرور را
تویی که شیو ه ی پرواز را می آموزی
تویی که بال و پری داده ای کبوتر را
یتیم می شود این خاک در نبود شما
و باد می شکند شاخه ی صنوبر را
گلوی بره و دندان گرگ های سیاه!
بیا تمام کن این جنگ نابرابر را
بتاز در صف نیرنگ کوفیان زمان
و از نیام بکش ذوالفقار حیدر را
صدای پای تو را لحظه لحظه می شنوم
و تیز کرده ام این بار گوش باور را
کمی به حال دلم رحم کن که محتاجم
و پاسخی بده این خواهش مکرر را
چرا سراغی از این درد ما نمی گیری؟
دلت به رحم بیاید دو چشم بر در را
خلاصه می کنم و دردسر نمی دهمت
و صادقانه بگویم دو بیت آخر را
به ما نیامده دل کندن از شما حتّی …
خریده ایم به جان زخم تیغ خنجر را
بیا … و این تب تردید را زما برگیر
بکش به روی جهان دست عدل گستر را
******************
اشعارمناجات باامام زمان (عج) – هادی ملک پور
بیا نگاه تو از هر بهار زیباتر
زماه روشن شبهای تار زیباتر
شکفتن گل اگر انتهای زیبایی است
تبسم تو بسی بی شمار زیباتر
اگر به چشم ببینم هزار فصل بهار
یکی کنارتو … از صد هزار زیباتر!
و خط به خط غزلم منتظر نشسته تو را
که نیست حالتی از انتظار زیباتر
طلوع سبز تو از پشت کوهها زیباست
شکوه آمدنت در غبار زیباتر
برای آینه ماندن قرار لازم نیست
که هرچه دل بشود بیقرار زیباتر
هوای دیدنتان را اگر به سر دارم
نصیب من شود از روی دار زیباتر!
صفای هرقدمت من دگر چه می خواهم
کدام لحظه ز دیدار یار زیباتر؟
وخط به خط غزلم معتبر به نام شماست
و چیست دیگر از این اعتبار زیباتر ؟
******************
اشعارمناجات باامام زمان (عج) – رضا جعفری
اگر امروز باشد یا که فردا
سراپا گوش باشم یا تماشا
تو را خواهم بدست آورد آخر
میان شهر باشی یا که صحرا
به تو نسبت نخواهم داد غیبت
تو هرجایی تو هر جایی تو هر جا
تو عیسایی و ما لنگان و کوریم
دگرها سامری اند و تو موسا
گل گلدسته ها با بوی تو خوش
بخواند از تو ناقوس کلیسا
تو نور مطلقی ما ظلمت محض
تو دریایی و ما کفهای دریا
سواد دیدنت در چشم ما نیست
ندارد فرق ابجد یا الفبا
تو طاوس بهشتی ، زاغ ماییم
تو یوسف ما ز اقوام زلیخا
غمت مانند گیسوی شب قدر
شب هجرت شب تاریک یلدا
سرم را زیرپایت میگذارم
اگر امروز باشد یا که فردا
******************
اشعارمناجات باامام زمان (عج) – علیرضا لک
وقتی نفس گرفته، دلم در هوایتان
یعنی منم که زنده ام از اشک هایتان
داوود من! دوباره بخوان تاکه عالمی
ایمان بیاورد به طنین صدایتان
از این همه سحرکه گذشته است می شود
یک شب نصیب این دل من هم دعایتان
این اشتراک چشم من و چشم خیستان
من گریه ام به کشته کرببلایتان
آقا اجازه می دهید هروقت آمدید
نقاشیم کنند مرا زیر پایتان؟
یک روز عاشقانه تو از راه می رسی
آن روز واجب است بمیرم برایتان
******************
اشعارمناجات باامام زمان (عج) – هادی ملک پور
شکسته قایق من را امید ساحل نیست
دگر امید به این بخت مانده در گل نیست
بیا بهانه ی شبهای پُرستاره ی من
ببین که بی تو دگر قرص ماه کامل نیست
در این زمانه ی سردرگمی و بی خبری
تفاوتی بخدا بین حق و باطل نیست …!
کسی میان خیابان برج و باروها
معطر از نفس کوچه های کاگل نیست
تمام خلق دم از عقل می زنند اما
هرآنکه دل به نگاهت نبسته عاقل نیست
شکسته ای دل ما را ولی تو حق داری
دلی که با تب و تابت نمی تپد دل نیست …!
که از فراق تو جانم به لب رسیده ولی …
فدای آمدنت … جان ما که قابل نیست