اشعار شهادت حضرت حمزه علیه السلام –   علی زمانیان

عبا رسید که گرما به پیکرت نرسد
و گرد وخاک به موی مطهرت نرسد
عبارسید به جسمت قبول حرفی نیست
ولی خداکند از راه خواهرت نرسد
اگر رسید به مقتل دعا کن ان لحظه
کسی برای جدا کردن سرت نرسد
تلاش کن به روی خاک تشنه هم بودی
صدای واعطشایت به مادرت نرسد

تنت توسط سر نیزه جا به جا نشود
خداکند که دگر حرف بوریا نشود

به روی حنجرت از زخم بود اثر یانه؟
تونیزه خورده ای اصلا زپشت سر یانه؟
به جای دفن،زمانی که بر زمین بودی
سوار اسب رسیدند ده نفر یانه؟
تنت به روی زمین مانده است در گودال؟
شدی مقابل خواهر بدون سر یانه؟
عبور کرده ای از کوچه یهودی ها
زدند سنگ به سمتت ز هر گذر یانه؟

به غیر شام که در ان نبود هم نفسی
سری به نیزه نبوده بلند پیش کسی

به شام قافله را با عذاب اوردند
برای دست یتیمان طناب اوردند
مگرکه طشت زر و چوب خیزران کم بود
که بعدچند دقیقه شراب اوردند؟
به روی نیزه سر شیر خواره را عمدا
درست پیش نگاه رباب اوردند
برای اینکه دلش بیشتر به درد اید
مدام روبرویش ظرف اب اوردند

به روی نیزه دشمن تمام هستش رفت
نه شیر خواره که گهواره هم ز دستش رفت


**************

اشعار شهادت حضرت حمزه علیه السلام –   محمود ژولیده

دنیامثال حمزه علمداردیده؟ نه
پیغمبری شبیه تو غمخواردیده؟ نه

کوه احد زخویش قویترندیده بود
مانند تو امیرِ قلندرندیده بود

وقتی که تو مدافع آزادگی شدی
روحِ شکوهِ مردی ومردانگی شدی

پس راستی برای پیمبرسپرشدی
روزی که ای به شیعه جگر! بی جگرشدی

مُثلِه شدن نصیب کسی میشودکه او
سرتابه پا مطیعِ رسول است مو به مو

تو عاشق  تمام عیارپیمبری
بی وقفه تحت پوشش فرمان حیدری

یک ذره هم ارادتِ اعدا نداشتی
بالاتر از اراده ی مولانداشتی

آری تو عبد صالح درگاه ایزدی
تنهابه نام فاطمه شمشیرمی زدی

در صحنه ی نبرد ، علیِّ مجسمی
شیرخدا و شیررسول مکرّمی

از بس که پاره پاره شدازتیغ تو ستم
شد پاره پاره پیکرت ای  صاحبِ علم

ای آنکه طعم نیزه و  خنجرکشیده ای
آیا تنِ امام به گودال دیده ای

حمزه! امامِ بی کفن آیا شنیده ای
یا طعم نیزه را به دهانت چشیده ای

آیا شده عدوی تو رَزّازی اَت کنند
یاچون سری بهانه یک بازی اَت کنند

آیا شده به نیزه شوی قاریِ سپاه
یاکه کنی ز نیزه عَلَم داریِ سپاه

آیا شده عمود به فرقتفرو رود
یا جای آب ، دشنه به حلقتفرو رود

حمزه!هنوزقوم جگرخوار،جانی اند
اما قسم بخون تواین قوم،فانی اند


****************

اشعار شهادت حضرت حمزه علیه السلام –   شاعرناشناس

ای مسیحا دم رسول الله
چون علی مرهم رسول الله
سپر محکم رسول الله
عزّت پرچم رسول الله

حمزه، ای افتخار اسلامی
مظهر اقتدار اسلامی

در عبادت قیامتی داری
با مناجات اُلفتی داری
بین میدان شجاعتی داری
به علی چه ارادتی داری

آسمان زیر گام های شماست
آخر عشق ابتدای شماست

قد احمد ز غصّه ات تا شد
تا که یک نیزه بر تنت جا شد
آه بالا سرت چه غوغا شد
بر سَرِ غارت تو دعوا شد

لشگری دور پیکرت آمد
جگرت را زنی به دندان زد

گرچه خیلی بلا سرت آمد
گرچه قاتل برابرت آمد
تا کنار تو خواهرت آمد
یک عبا روی پیکرت آمد

تا نبیند صَفیه حالت را
وای از روضه های کرب و بلا

کربلا دِشنه دارها بودند
یک نفر نه هزارها بودند
وسط نیزه زارها بودند
روی سینه سوارها بودند

آبروی قبیله غارت شد
پیش زینب به تن جسارت شد

حرم الله در خطر افتاد
ردّ شلاّق بر کمر افتاد
خواهری بین صد نفر افتاد
بین بازار و هر گذر افتاد

همه دیدند ضعف تن ها را
مَردها می زدند زن ها را

?لطفا شاعرش را اگر میشناسید اطلاع دهید


*************

اشعار شهادت حضرت حمزه علیه السلام –   سید پوریا هاشمی

از شیر غیر از شیر بودن برنمی آید
یعنی که درپای شما جز سر نمی آید
از سینه ات جز عشق احمد درنمی آید
مثل تو درکل عرب دیگر نمی آید

تو حمزه ای سنگر شدی حتی پیمبر را
اسم تو تارومار کرده کل لشگررا

وقتی که افتادی زمین دین هم زمین افتاد
پای تنت پیغمبر اکرم زمین افتاد
حتی امیرالمومنین محکم زمین افتاد
زهرا میان خانه ازاین غم زمین افتاد

مثله شدی یعنی عبا لازم شدی دیگر
بالاترین داغ بنی هاشم شدی دیگر

بالا تنت آمد همینکه خواهری جان داد
حرف عبا شد پابه پایش مادری جان داد
با روضه های ثانی پیغمبری جان داد
شمشیرها آمد علی اکبری جان داد

یک کوچه وا شد ازروی مرکب سوار افتاد
کل حرم مثل علی به احتضار افتاد

آیات قرآن را روی سرنیزه ها بردند
سر را جدا بردند و پیکررا جدا بردند
کار جوانان شد علی را بانوا بردند
با چه عذابی نوررا بین عبا بردند

عمه اگربیرون نمی آمد پدر میمرد
بابا خودش دروقت تشییع پسر میمرد


******************

اشعار شهادت حضرت حمزه علیه السلام –   مهدی رحیمی ( زمستان )

بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار
شد آسمان روشن آن روز تارِ تار

آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ریخت
از آسمان و خاک زمین خون تازه ریخت

حمزه در آن میانه که گرم قتال شد
کم کم برای حمله ی‌ دشمن مجال شد

آنقدر روبهان به شکارش کمین زدند
تا نیزه ای به سینه ی آن نازنین زدند

حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست
خورشید چشمهای رئوفش به خون نشست

لبریز زخم بود و جراحت دل نبی
از دست رفته بود همه حاصل نبی

میدان خروش ناله ی‌ واویلتا گرفت
عالم برای غربت حمزه عزا گرفت

جانم فدای پیکر پاک و مطهرش
جانم فدای زخم فراوان پیکرش

اما هنوز غربت آن روز مانده بود
داغی عظیم بر دل عالم نشانده بود

خواهر کنار جسم برادر رسید و بعد
آهی ز داغ لاله ی پرپر کشید و بعد

پیمانه های صبر دل او که جوش رفت
آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت

آری دلم گرفته ز اندوه دیگری
دارم دوباره ماتم مظلومه خواهری

زینب غروب واقعه را غرق خون که دید
از خیمه تا حوالی گودال می دوید

ناگاه دید در دل گودال قتلگاه
درخون تپیده پیکر سردار بی سپاه

پس با زبان پُر گله آن بضعه ی‌ بتول
رو کرد بر مدینه که یا أیها الرسول

این کشته ی‌ فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست


******************

اشعار شهادت حضرت حمزه علیه السلام –   ابوالفضل عطاری

تا همیشه غمت بر این دلهاست
گریه بر تو سفارش طاها ست
در مقامت همین بس است نبی
گفت حمزه    سیدالشهدا ست

ای عموی نجیب پیغمبر
تکیه گاه غریب پیغمبر
اسدالله غزوه های رسول
وقت غم ها حبیب پیغمبر

همه جا یار مصطفی بودی
تو مددکار مصطفی بودی
هر زمان که اذیتش کردند
تو طرفدار مصطفی بودی

رفتی و در مدینه غوغا شد
باب توهین به مصطفی وا شد
بعد پیغمبر و تو و جعفر
آتش کینه سهم زهرا شد

من بمیرم چه بر سرت آمد
چه به احوال پیکرت آمد
عالمی سوخت آن زمانی که
سر نعش تو خواهرت آمد

خواهرت قد کمان رسید از راه
ضجه میزد به ناله ای جانکاه
تا که چشمش به پیکرت افتاد
گفت وا حمزتا !    رسول الله

خواهر تو ندید پیکر تو
که چه آورده هند بر سر تو
خارها و عبا کمک کردند
که نمیرد عزیز خواهر تو

خواهرت را کسی اسیر نکرد
از خجالت که سر به زیر نکرد
دختر نازدانه ات هرگز
گیسویش بین پنجه گیر نکرد

*******************

اشعار شهادت حضرت حمزه علیه السلام –   محمد مبشری

السلام ای عم ختم المرسلین
السلام ای حامی والای دین

سرور جمع شهیدان احد
شیر حق بعد از امیر المومنین

آل ابراهیم بر تو مفتخر
در بنی هاشم درخشی چون نگین

غیرت اللهی و در گردان عشق
اختر تابانی و ماه مبین

ای جوانمردی به نامت وامدار
ای حمیت با نگاه تو عجین

بر برادر زاده ات یاور شدی
تا نباشد پور عبدالله حزین

خواری بوجهل با دست تو بود
بر سرش با ضربه های سهمگین

ای شکار شیر کار سهل تو
کس ندیده شیرمردی این چنین

در احد از مرکبت لغزیده پای
نیزه ای زد بر تو خصم در کمین

ورنه کس یاری رزمت نداشت
شد چنین تقدیر رب العالمین

پیکرت شد قطعه قطعه وای من
پاره هایی از جگر با خون قرین

اشک ریزان مصطفی بر پیکرت
ناله ها دارد به قلبی آتشین

پیکر پاکت بپوشد با ردا
تا نگردد خواهر تو دل غمین

از دل زینب امان در قتلگاه
دید نعش بی سری روی زمین


****************

برای ارتباط با ما در کانال تلگرام  اینجا  کلیک بفرمایید

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.