تو روي ني و من از تو چقدر فاصله دارم
و از خودم به خدا چون نمرده ام گله دارم
به جرم اينكه يتيمم مرا به بند كشيدند
و جان به لب شدم ازبسكه زخم سلسله دارم
از اينكه گم شدم آن شب چه حرفها كه شنيدم
چه خاطرات بدي از مسير قافله دارم
براي سعي صفاي سرت و مروه جانم
تو فكر ميكني آيا توان هروله دارم؟
چه شد كه رفتي و ديگر سراغ من نگرفتي؟
دلم گرفته مگر من چقدر حوصله دارم؟
به روي خار دويدن كجا و نيزه نشيني
مرا ببخش كه گفتم به پايم آبله دارم