روزی که بادهای مخالف امان نداد

هفت آسمان به قافله ای سایه بان نداد

 

خورشید بود و سایه‌ی شوم غبارها

خورشید بود همسفر نیزه دارها

 

دیدی به روی نیزه سر آفتاب را

دیدی گلوی پرپر طفل رباب را

 

دیدی عمود با سر سقا چه کرده بود

تیر سه شعبه با دل مولا چه کرده بود

 

در موج خیز شیون و ناله دویده ای

تا شام پا به پای سه ساله دویده ای

 

گل زخمهای سلسله یادت نمی رود

هرگز غروب قافله یادت نمی رود

 

هم ناله با صحیفه‌ی ماتم گریستی

یک عمر پا به پای محرم گریستی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.