شعرولادت حضرت معصومه

 

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ مهدی رحیمی

ازشب میلاد تو اینگونه حاصل می شود
ماه روز اول ذی القعده کامل می شود

بارها سر در میارد از شب میلاد تو
تا که جبرائیل ازخورشید غافل می شود

گوئیا شان نزولش می شود ایران ما
هرچه بر “موسی بن جعفر”سوره نازل می شود

پای او “شاه چراغ “ودستها “عبدالعظیم”
چشم ایران چون که مشهدگشت،قم،دل می شود

خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب وبلاست
حضرت معصومه زینب را معادل می شود

هرچه قابل تر در این مجموعه ناقابل تر است
هرچه ناقابل در این مجموعه قابل می شود

هرکسی از خویش داخل گشت خارج می شود
هرکسی از خویش خارج گشت داخل می شود

هرکسی درشهر عاقل گشت عاشق هم نشد
هرکسی درصحن عاشق گشت عاقل می شود

رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب
شاه باترفیع در صحن تو سائل می شود

درحریمت شعر گفتن کار خودرا می کند
“شاطر عباس قمی” هم گاه “دعبل “می شود

اشک وقتی واقعی شد در حرم هم سرگرفت
پس به جای مُهر پیشانی من گل می شود

هرکسی طرز ارادت را به تو توضیح داد
صاحب یک جلد توضیح المسائل می شود

گوشه ای از لطف پنهان تو که معلوم نیست
گوشه ای از لطف معلوم تو”فاضل”می شود

تاچهل شهرمجاور وسعت اکرام توست
پس من ِهمسایه ات رانیز شامل می شود

مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن
دل بریدن از تو دارد باز مشکل می شود

****************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ محمدعلی بیابانی

آن شب زمین هوای بهشتی دوباره داشت
آغوش آسمان به بغل ماه پاره داشت

چشمان ابر روی زمین را گرفته بود
هر قطره با خودش سبدی پر ستاره داشت

دست ملک قصیده ای از نور می نوشت
واژه به واژه حرف غزل استعاره داشت

باز عطر سیب و بوی بهار و شمیم یاس
بر بارش دوباره کوثر اشاره داشت

این بار حق به دامن موسی عطا نمود
آن کوثری که بال ملک گاهواره داشت

این سیب سرخ سیب بهشت پیمبر است
این دختر یگانه موسی بن جعفر است

مثل بهار بود هوای رسیدنت
باران چکید از رد پای رسیدنت

در پشت درب خانه تان جمع می شوند
خیل فرشتگان که برای رسیدنت-

-آماده اند از طرف ذات کردگار
خود را فدا کنند فدای رسیدنت

خاک بهشت بهر قدم گاه تو کم است
آغوش نجمه بود سرای رسیدنت

قلب برادرت ز تب شوق آب شد
در التهاب ثانیه های رسیدنت

در چشم خویش ذوق خدا را نگاه کن
گل خنده امام رضا را نگاه کن

از آن زمان که خواهر سلطان ما شدی
بانو ، شما ملیکهٔ ایران ما شدی

از آسمان وجود تو بر ما نزول کرد
تا کوثر دوباره قرآن ما شدی

منت گذاشت بر سر ما ناز مقدمت
وقتی که آمدی تو و مهمان ما شدی

با هر قدم به سینه ما جا گرفته ای
یعنی تو صاحب دل ما جان ما شدی

بانی خیر و برکت این خطه گشته ای
وقتی نسیم سبز بیابان ما شدی

یعنی فقط نه جزء محبان حیدریم
«از شیعیان کشور موسی بن جعفریم»

وقتی تویی که آینهٔ ذات کوثری
زیبد به خادمان حریمت پیمبری

عصمت به پای عصمت تو سجده می کند
معصومه ای و عصمت کبرای دیگری

ای زینبی که عالمهٔ بی معلمی
زین رو کنی به شهر خودت علم پروری

ما هر چه قدر شعر و غزل نذرتان کنیم
تو باز هم از آن چه که گفتیم برتری

بی تو کُمیت محشریان لنگ می شود
یک وقت اگر که روی به محشر نیاوری

زهرا شدی و شمس فروزان شیعه ای
زهرا شدی و روز قیامت شفیعه ای

خود ظلمتیم، اگرچه سپیدیم با شما
یأسیم اگر، سراسر امیدیم با شما

مست اجابتند دعاها کنارتان
ما حاجت نداده ندیدیم با شما

وقتی حدیث ها تو را حرف می زنند
جز وصف فاطمه نشنیدیم با شما

در قاب عکس خالی آن قبر گمشده
تصویری از بهشت کشیدیم با شما

پس آمدیم و زائر آن بی نشان شدیم
یعنی که تا مدینه رسیدیم باشما

امشب که عشق می پرد از کنج سینه ام
در محضر تو زائر شهر مدینه ام

*******************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ علی اکبرلطیفیان

سائل لطف نوشتند بنی آدم را
سر ِ این سفره نشاندند همه عالم را

صبح فردا عجبی نیست اگر بنشانند
یک طرف آسیه و یک طرفت مریم را

حس ِ معراج نشینیِ من این است فقط
گوشه ای از حرمت پهن کنم بالم را

در ضریحت شرف آدمیت ریخته اند
پس محال است که آدم نکند آدم را

همه بالفعل مسیح اند اگر پخش کنند
نفس ِ دختر موسایِ مسیحا دم را

مثل یک عرش برای تو حرم ساخته اند
کاش میشد حرم حضرت زهرا هم را

با گدایی حرم فخر به دنیا داریم
هرچه داریم از این دختر موسی داریم

قصد کردی بکِشی و بکِشانی همه را
تا به معراج ِ بلندت برسانی همه را

ریشه های دلِ ما رشته ای از چادر توست
چادرت را بتکان تا بتکانی همه را

به خدا ذره ای از خانمی ات کم نشود
چه برانی همه را و چه بخوانی همه را

تربت پای تو بودن چه به ما می آید
پس چه بهتر سر راهت بنشانی همه را

یک دو قربانی ما نیست برازنده ی تو
وقت آن است بیایی بستانی همه را

بشکند گر سر عشاق فدای سر تو
همه ی ما به فدای نخی از معجر تو

ما گداییم همه وقت نظر داشتنت
خاک پاییم همه وقت گذر داشتنت

آمدی مردم ایران به نوایی برسند
ورنه جز اینکه بهانه ست سفر داشتنت

علم شد تربت سجاده ی بیت النّورت
حوزه ی علمیه شد لطف سحر داشتنت

یک نفس در جگرت سوخت و شد روح الله
برکت داشت چقدر ، آهِ جگر داشتنت

فتنه ای آمد و چون فاطمه جمعش کردی
ای به قربان تو و سینه سپر داشتنت

در طریقت نفس از پا که بیفتد خوب است
سیر معراج به اینجا که بیفتد خوب است

گاه بابا سخنش را به تو تنها میگفت
چون نبی گرچه علی داشت به زهرا میگفت

جایگاه تو چنان در نظرش بالا بود
جای آن داشت به تو اُمِّ ابیها میگفت

دست خطِ تو که میدید فقط می بوسید
تا که یادِ تو می افتاد “فداها” میگفت

خبر از عصمت بی چون و چرایت میداد
هر امامی که مقامات شما را میگفت

عمه ی کرب و بلا در تو تجلی کرده
باید این آینه را زینب کبری میگفت

بر روی چشم همه جای شما محفوظ است
احترام تو در این شهر خدا محفوظ است

مطمئن باش در این شهر پریشان نشوی
بی برادر نشوی پاره گریبان نشوی

مطمئن باش کسی سنگ نمی اندازد
از عبورت ز سر کوچه پشیمان نشوی

محملت بر روی چشم همگان جا دارد
به خدا مورد آزار مغیلان نشوی

آن قدر پوشیه و حله سرت میریزند
زیر یک معجر پاره شده پنهان نشوی

زیور آلات تورا مردم اینجا نبرند
وسط خیمه ی آتش زده حیران نشوی

محملت شعله ور از واژه ی غارت نشود
حَرمت بسته به زنجیر اسارت نشود

**********************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ علی صالحی

لحظه ها لحظه های رویایی
چشمها چشمه های دریایی

ابرهای بهار میبارد
قلب های پُر خروش و شیدایی

آسمان محو تابش خورشید
چه طلوعی چه صبح زیبایی

دفتر باد لابه لای چمن
گرم نقاشی و گُل آرایی

و تو ای قبله ی دلِ مریم
روی دستِ مسیح می آیی

منّت خویش بر سرم بگذار
روی چشمم بیا قدم بگذار

از دلِ خانواده ی یاسین
آمدی ای کریمه ترین

جای تو آسمان و عرش خداست
لطف کردی آمدی به زمین

پیش ِ پایت عجب شلوغ شده
سائلان صف کشیده اند ببین

همه ی باغها برای شما
هرچه خواهی بیا و میوه بچین

من دعا میکنم تورا به خدا
دست بالا ببر بگو آمین

کاش گَردَم فدای معصومه
جان دهم زیر پای معصومه

مِهر رویِ تو محور خورشید
نام تو نقش دفتر خورشید

در افق های روشن فردا
سایه ی توست بر سر خورشید

دختر نجمه ، ای ملیکه ی نور
بانویِ ماه ، خواهر خورشید

هرکه خواهد ببیندت گیرد
آینه در برابر خورشید

قبر تو قبر مادر سادات
کعبه ی دیده ی تر ِ خورشید

عقل ها مانده اند حیرانت
پدرت گفته جان به قربانت

هرچه داریم از خدا داریم
نعمتِ عشق از شما داریم

تا تو هستی شفیعه ی محشر
غم نداریم چون تورا داریم

در تمام جهان بگردی نیست
مثل این کشوری که ما داریم

ما به لطف صفای مقدمتان
دو حرم مثل کربلا داریم

این طرف قم که خاکِ تربت توست
آن طرف مشهدالرضا داریم

تو و آقا که جانِ ایرانید
از ازل صاحبانِ ایرانید

دل به دریا زدی خطر کردی
مثل زینب تو هم سفر کردی

در بلندای عاشقی بانو
از سر ِقله ها گذر کردی

هر بلایی که بر سرت آمد
باز هم سینه را سپر کردی

همرهانِ تورا همه کشتند
روز و شب به غُصه سر کردی

از غم ِ دوری برادرها
رختِ داغ و عزا به بر کردی

لاله از باغ بی کسی چیدی
کِی ولی روی نیزه گل دیدی

گرچه قلبت هزار بار شکست
کِی دگر بر سر تو سنگ نشست

کِی به نامحرمان اسیر شدی
کِی به دست تو خصم سلسله بست

کِی سر ِ دلبر ِ تورا بردند
در بر ِ یک شراب خوار ه ی مست

دشمنت حمله کرد اما تو
معجر و چادرت نرفت ز دست

با همه غربتت بگو آیا
خارجی زاده ات کسی خواندست؟

گرچه بر شانه بار غم بُُردی
سیلی و تازیانه کِی خوردی؟

***************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ مصطفی شالباف

از باد گرفتن ز شما نام و نشانی
من ذره ی خاکم که گذشتم ز جهانی

حالا که رسیدم به پر چادر پاکت
بی بی نکند چادر خود را بتکانی

با غصه و درد آمده ام سوی تو بی بی
حا شا که منه غم زده از خویش برانی

عقلم که فدا شد دل من هم به فدایت
ماند ست برایم فقط این عمر جوانی

من بی کس و کارم ، و شما یار غریبان
و الله که من اینم و والله تو آنی

گر ضامن آهو شده سلطان خراسان
تو شاه قمی که به سگی داده امانی

عمریست که دنبال حریم گل یاسم
عمریست که گیرم من از او از تو نشانی

دل تنگ حسینم ، و تو این نوکر خود را
بی بی چه شود گر به حریمش برسانی

**************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ علی اکبرلطیفیان

تا به معراج تقرب برسانند مرا
عقب قافله باید بکشانند مرا
وقف سرگرمی طفلان سر کوچه شدم
حرجی نیست که دیوانه بخوانند مرا
جای تسبیح می تازه زمین میریزد
سر سجاده اگر که بتکانند مرا
تا که در محضر یارم مکانم بالاست
چه خیالیست که پایین بنشانند مرا
بارها جان مرا تا به لبم می آرد
تا که یک بار سلامی برسانند مرا
شد پناهِ همگان هر که پناهنده ی اوست
سگِ اصحابم و از خویش بدانند مرا
از همه دور کن و از حرمت دور مکن
پس  نرانید مرا تا که نرانند مرا
جان من عاریه ای بود که نذرش کردم
بگذارید که امشب بستانند مرا

جان به هر حال قرار است که قربان بشود
پس چه خوب است که قربان کریمان بشود

حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را
دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را
مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است
خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را
گندم ری به تنور کرمت پخته شود
از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را
هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است
از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را
به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم
چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را
گر قرار است جبینش به قدومت نرسد
کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را
در محلّه خبر لطف تو   بهتر پیچید
پخش کردند اگر قصه مهمان شده را
شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا
دستگیری نکنی دست به دامان شده را
پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت
تا ببندند به آن زلف پریشان شده را
ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم
گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را
جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی تو
تا قم آورد دل شاه خراسان شده را

باگدایی حرم فخر به دنیا داریم
هرچه داریم از این دختر موسی داریم

تو اگر پا ندهی خواهش ما را چه کنیم
خشکسالیم همه حضرت دریا چه کنیم
تو بهشت آوری و تا حرمت را داریم
آرزوی سفر عالم بالا چه کنیم
تو عزیز همه ما نیز ذلیل همه ایم
پس تو را هیچ غمی نیست بگو ما چه کنیم
تو عطا هم نکنی عین عطایی اما
پس بگو با جگر سوخته حالا چه کنیم
تو بر آنی که زما دست بگیری امروز
ما برانیم که از هجر تو فردا چه کنیم
رهبر ما به کنار حرمت می آید
یعنی ای دختر موسی تو بفرما چه کنیم

مملکت، مملکت توست خودت یارش باش
رهبرم زاده ی زهراست نگهدارش باش

عرش هستی و ملک دور و برت ریخته اند
بال بر زیر پر رهگذرت ریخته اند
ترس ندارم ز سر وضع گنهکاری خویش
آنقدر برگ شفاعت به سرت ریخته اند
تو چه کردی که برای تو پدر میمیرد
شان زهراست به درک  پدرت ریخته اند
نخی از معجر تو وقت سفر دیده نشد
بسکه پوشیه و حله به سرت ریخته اند

***************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ وحیدمحمدی

شکر بر منّت خدا داریم
باز هم شوق ربّنا داریم
ما ز یمن حضور سبز شما
دلی از عشق با صفا داریم
امشب از لطف یک نگاه شما
حال زیبای یک گدا داریم
ما گدا و تویی کریمه ی عشق
چشم امید بر شما داریم
با حساب دو شهر قم – مشهد
ما در ایران دو کربلا داریم
گرچه از خاک کربلا دوریم
لا اقل مشهدالرضا داریم
ما درون حرم کنار ضریح
از تو امید اعتنا داریم
قبر مخفی فاطمه اینجاست
باز حس مدینه را داریم
تا نگاه تو را به خود بخریم
روی لب ذکر یا رضا داریم

ای دل آرام حضرت سلطان
خواهر با کرامت سلطان

دست خالی ما و رحمت تو
چشم داریم بر عنایت تو
سالها بوده ایم مهمانِ
چشمه ی فیض با کرامت تو
قدر تو بی حساب چون شب قدر
بی حساب است قدر و قیمت تو
بر دلت ماند حسرت دیدار
ای فدای نگاه حسرت تو
آسمان با همه بزرگی اش
خیره مانده است بر جلالت تو
غصّه ها از دل رضا می رفت
تا که می دید قد و قامت تو
در تو می دید روح زهرا را
بس که چون فاطمه است هیبت تو
به زنان درس بندگی داده است
چادر تو ، شکوه و عفّت تو

پیش مردم بدم نکن بی بی
دست خالی ردم نکن بی بی

بی شمار و عدد گدا داری
به غم عشق مبتلا داری
اینکه ما را کشانده ای یعنی
نظر دیگری به ما داری
درد دوری چه درد جانکاهیست
حسرت دیدن رضا داری
پیر کرده تو را غم دوری
از زمانه گلایه ها داری
عمّه ی دوم امام زمان(عج)
صبری از جنس کربلا داری

بی بی از عمّه ات بخوان امشب
ای امان از غم دل زینب

پیش چشمت برادر تو نرفت
سایه اش بود و از سر تو نرفت
از کنارت به کهنه پیراهن
آه امّید آخر تو نرفت
دست کم محرمی کنارت بود
بر سرت بود و معجر تو نرفت
بدنی زیر سمّ مرکب ها
روی نی رأس دلبر تو نرفت
جرعه آبی کنارتان بود و
طفل شش ماهه از بر تو نرفت
آخرین لحظه ها رضا آمد
به سرت بود و از سر تو نرفت

تازیانه به پیکرت نزدند
طعنه بر داغ مادرت نزدند

****************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ علی اکبرلطیفیان

ما را برای گدایش شدن آفریدند
قمری آب و هوایش شدن آفریدند

او را برای طواف و برای عروج و
ما را برایِ برایش شدن آفریدند

این خانم با کرم، محترم را برای
وقف امام رضایش شدن آفریدند

اصلاً تمامی ایران زمین را برای
ملک خصوصی پایش شدن آفریدند
×××
هر چند نانی نداریم، گندم که داریم
گیرم مدینه نرفتیم ما قم که داریم

زهرا حضورش نیازی به مردم ندارد
اصلاً ظهورش مدینه و یا قم ندارد

بالی که این آسمان را ندارد چه دارد؟
آن کس که این آستان را ندارد چه دارد؟

من حاجتم را به دست مسیحا ندادم
بال و پرم را به این آسمان ها ندادم

قمری ام و در کرم خانه لانه گرفتم
من حاجتم را از این آستانه گرفتم

عصمت تباری که همسایه اش را ندیده
همسایه اش نیز هم، سایه اش را ندیده

بانوی والا مقامی که ما فوق نور است
خورشید هفت آسمانی که ما فوق نور است

جبریل حتی حریف کمالش نمی شد
آیینه هم رو به رو با جمالش نمی شد

پروازها با قنوتش به بالا رسیدند
اعجازها با نگاهش به این جا رسیدند

غیر از خدایا خدایا صدایی ندارد
روی زمین غیر محراب جایی ندارد

سجاده اش با مناجات کردن گره خورد
گهگاه با نور خیرات کردن گره خورد

در بارگاه جلالی، تعبّد، تعبّد
در آستان کمالی، تهجّد، تهجّد

امروز باران ترینِ عنایت به دستش
فردا فراوان ترینِ شفاعت به دستش

با لطف بسیار دست بگیری که دارد
چه خوب تا می کند با فقیری که دارد

خورشید شب های تنهای محتاجی ماست
یا رحمه الله فردای محتاجی ماست

بالا پریدند پرهای ما با نگاهش
چه سر به زیرند سرهای ما با نگاهش

از یک طرف دخترِ مردِ مشکل گشاهاست
از یک طرف خواهرِ آبروی گداهاست

او حلقه ی اتصال رضا با جواد است
باب الحوائج ترینی که باب المراد است

وقتی که می خواست از خانه اش در بیاید
یعنی به سمتِ حریم پیمبر بیاید

دور و برش از برادر برادر قرُق بود
راه از پسر های موسی بن جعفر قرُق بود

دست پسرهای موسی بن جعفر نقابش
پای پسرهای موسی بن جعفر رکابش

تا چادرش خاکی از ردّ پایی نگیرد
تا معجر با حجابش به جایی نگیرد

او آمد و مایهٔ افتخار همه شد
دسته گل مریمی بهار همه شد

گیرم نبودیم اما سلامش که کردیم
گیرم ندیدیم، ما احترامش که کردیم

ما سر بلندیم از این که گلابش نکردیم
با ازدحام سر کوچه آبش کردیم

او آمد و طرز خواهر شدن را نوشت و…
قربانِ قبل از برادر شدن را نوشت و…

چه خوب شد که مسیرش به مقتل نیفتاد
چه خوب تر بارها از روی تل نیوفتاد

گودالی از کشمکش های لشکر ندید و…
ای وای! بالای سرنیزه ها سر ندید و…

ای وای از آن خواهری که برادر ندارد
بوسه زند بر گلویش اگر سر ندارد

***************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ یوسف رحیمی

وقتی دلم کنار ضریح تو جا گرفت
نوری ز فیض کوثر بی انتها گرفت
یادم نمی رود که ز الطاف مرقدت
هر بار قلب مرده من هم شفا گرفت
شد پای بوس خاک در آستانه ات
تا از کرامت حرم تو صفا گرفت
از لحظه ای که وارد شهر شما شدم
فهمیده ام نگاه رئوفت مرا گرفت
وقتی به صحن آینه ات آمدم دلم
رنگی به روشنایی آئینه ها گرفت

دل آشیان گرفته در ایوان آینه
گل داده است غنچه‌ گلدان آینه

از مرقدت شمیم مناجات می رسد
بر مقدمت توسلِ حاجات می رسد
وقتی که خاکبوس حریم تو می شوم
دستم به چشمه های کرامات می رسد
دیگر چه احتیاج به مهتاب و آفتاب
تا نور گنبدت به سماوات می رسد
با بال هر فرشته که گرم طواف توست
امواج بی کران تحیّات می رسد
هر دم از آسمان ضریح مطهرت
عطر مزار مادر سادات می رسد
در بین صحن حضرت صاحب زمان بگو
یک عصر جمعه وقت ملاقات می رسد؟

بانوی مهربان جهان اشفعی لنا
ای عمه امام زمان اشفعی لنا

دستت کریم و سفره خیرت کثیر تر
هرگز ندیده ایم ز تو دستگیر تر
نائل به فیض کسب مقامات می شود
در محضر تو هر که شود سر به زیر تر
می گفت شاعری که بهشت است مرقدت
نه نه ، بهشت نه ! به خدا بی نظیر تر
گل پوش می شود حرم آسمانی ات
با فرشی از دو بال ملائک حریر تر
با مقدم تو باغ بهار است هر کجا
حتی هزار مرتبه از قم کویر تر

نقش بهار ، در حرمت بسته می شود
گل ، مات گلعذاری گلدسته می شود

از نسل کوثری، که شد این شوره زار ها
از برکت حضور شما چشمه سار ها
در سایه تو جلوه خورشید پا گرفت
این انقلاب از تو و این افتخار ها
صبحی اگر دمیده ، ز نور نگاه توست
رونق نداشت بی تو در اینجا ، بهار ها
از بس سبد سبد گل ایمان چکیده است
از آسمان لطف تو بر کوچه سار ها
بر سفره کرامت و فضلت نشسته اند
همواره زائران تو و همجوار ها

این سایه را تو بر سر من مستدام کن
با جلوه های معرفتت آشنام کن

آسیه آمده به دیارت ز سمت نیل
یا می رسد ز عرش خدا همسر خلیل
از شرق و غرب عالم امکان رسیده اند
امشب به خاک بوسیتان بانوان ایل
یعنی عجیب نیست اگر جا گرفته اند
حتی فرشته های مقرب چو جبرئیل
با اشکهام آرزویی موج می زند
بانو اگر ضریح تو را بسته ام دخیل
چشم امید ما همه بر دستهای توست
فردا که می رسد همه جا بانگ الرحیل

آسوده خاطران هیاهوی محشریم
تا زائران دختر موسی بن جعفریم

امروز اگر برات شفاعت به دست توست
فردا ولی شفاعت جنت به دست توست
فرموده اند مریم آل پیمبری
معصومه ای و چادر عصمت به دست توست
تفسیر « یطعمون علی حبه » تویی
وقتی که سفره های کرامت به دست توست
هر شب دخیل پنجره هایت ، هزار دل
آخر کلید های اجابت به دست توست
پر می زند به سینه من شوق کربلا !
بانوی من جواز زیارت به دست توست

کی می شود که بال و پرم را تو وا کنی
دل را دوباره زائر کرب و بلا کنی

****************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ حامدفروغی

پرازطراوت و شادی به عمق آبادی
دوباره سینه و جان در سراسر وادی

ولادتت همه فرخنده، عمه معصومه!
حضور سبز تو پاینده، عمه معصومه
!
سلام و عرض ارادت به حضرتت تقدیم
بهشت باغ ولایت به حضرتت تقدیم

تو از قبیله ی خاتم ، امانتی در قم
تو خواهری به رضای امید این مردم

سلام شیعه به معصومه این زعیم خدا
مقام عمه ی سادات و این کریم خدا

قسم به زینب و کلثوم و فاطمه! عمه
 تویی امید دل و جان این همه! عمه

نسیم عطر وجودت به خانه ی قرآن
شمیم فاطمه و عطر زینبم در جان

دوباره تهنیتت باد جشن میلادت
 گدای زائر مخلص نیوفتد از یادت

تو میوه ی دل موسی بن جعفری! بانو
 تو چون گلاب محمد معطری ! بانو

من از زیارت صحن و سرایت ای خانم
نگشته ام به حیاتم دوباره از خود گم

خدا کند به قیامت صدا کنی ما را
به لحظه ای ز گناهان جدا کنی ما را

به شادمانی دلهای شیعیان امشب
مبارک است تولدت به این جهان امشب

**************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ محمدجوادزمانی

مى‏ خواستم که جانب میخانه رو کنم
دستِ نیاز حلقه جام و سبو کنم
 
در ساحل نیاز نشینم امیدوار
دل را به شطّ باده دَمادم فرو کنم
 
وقتى که هست شوق تیمم ز خاک یار
دیگر چرا ز چشمه زمزم وضو کنم
 
با من حدیث طعنه نا مردمان مگو
من آبروىِ مِى طلب آبرو کنم
 
تیغ زبان به کار نمى‏آیدم دگر
باشد به چشم خون شده‏ام گفتگو کنم
 
از دست رفته دل به تمناى دلبرم
ساقى کمى تحمل من کن که مضطرم
 
دست خمار جز به سوى خم نمى ‏رود
کشتى ز بحر جز به تلاطم نمى‏ رود
 
گر گُل اسیر پنجه باد خزان شود
از بلبل انتظار ترنم نمى‏ رود
 
یک خوشه عشق آل على گر ثمر دهد
آدم سراغ دانه گندم نمى ‏رود
 
حاتم بخیل نیست، اگر درهمى نداشت
لبهاش جز به مهر و تبسم نمى‏ رود
 
تا گفت آشیانه ما آن دیار هست
آواره مى‏شود دل و از قم نمى‏ رود
 
چشمم فرات و باز دلم مات مى‏ شود
محوِ جلالِ عمه سادات مى‏ شود   
 
تا باده از سبوى امامت گرفته ‏ایم
پیش خدا جوازِ اقامت گرفته‏ ایم
 
از حُسن خلقیتم به حیرت، گمان مبر
انگشت بر دهان ز ندامت گرفته ‏ایم
 
دل را چو داده ‏ایم به دست طبیب عشق
منزل به کوچه باغ سلامت گرفته ‏ایم
 
با وعده بهشت برابر نمى‏کنیم
هر دِرهمى از او به کرامت گرفته ‏ایم
 
خورشید را مُسخّر خود کرده ‏ایم ما
تا ذره‏اى ز رحمت عامت گرفته‏ ایم
 
تا سوخته چو لاله ز داغت دعاى ماست
خاک حریم شاه چراغت دواى ماست
 
یک صبح مى‏شود که برایم دعا کنى؟
یا نیمه شب به شوق نمازم صدا کنى؟
 
مرغ دل از قفس تن به درکشى
در آسمان صحن و سرایت رها کنى
 
ما را به پادشاهى عالم در آورى
یعنى که در حریم بلندت گدا کنى
 
امروزه کاینچنین به کرامت زبانزدى
تا رستخیز بهرِ شفاعت چها کنى؟
 
تو زائر مدینه‏اى و طوس مى‏روى
ما را ببر که زائر قبرِ رضا کنى

باشد نصیب ما بنمایى هزار حج
یعنى طواف در حرم ثامن الحجج
 
این جا که آمدى سخن از تازیانه نیست
حرفى ز بى وفایى و ظلم زمانه نیست
 
در دست‏هاى مردم شهر تو سنگ نیست
یعنى سلام مردم تو وحشیانه نیست
 
سیلى نزد کسى به رُخ داغدار تو
اینجا خبر ز خون دل و دردِ شانه نیست
 
با شاخ گل ترا به سوى خانه مى‏برند
کنج خرابه بهر تو آشیانه نیست
 
آرى حریم تو حرم اهل بیت شد
حتى فراز آنکه ز قبرش نشانه نیست

تا نیت زیارت معصومه مى‏ کنم
یاد از مزار مادر مظلومه مى‏ کنم

****************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ مسعود اصلانی

سفره دار قدیمی دنیا
ای کریم شفیعه ی فردا
 
گنبدت را نگاه می کرم
خوش به حال پر کبوترها
 
پیش تو بی اراده می گویم
السلام علیک یا زهرا
 
طعم سوهان شهر تو برده است
تلخی کام روزه دار مرا
 
کار خورشید می کند آری
ذره ای را که می بری بالا
 
با همین شور و حال و تاب و تبم
راهی جاده ی سه شنبه شبم
 
سجده ها و قیام های منی
‌هدف احترام های منی
 
السلام علیک یا بانو
تو علیک السلام های منی
 
زینب دومی و بعد رضا
 عمه جان امام های منی
 
لحظه های خوش حرم رفتن
 استواری گام های منی
 
در دلم با تو درد و دل کردم
یکی از هم کلام های منی
 
انعکاس جمالی زهرا
حضرت زینب امام رضا

***************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ علی اشتری

از این عشیره خلقت عالم چکیده است
خورشید از تبسّم اینها دمیده است
 
دست خدا ز خانه‌ی باب‌الجوائجش
چندین هزار باب نجات آفریده است
 
موسی‌بن‌جعفر است به هرجا نظر کنی
هر شهر ما ز فیض حضورش منوّر است
 
در جای‌جای کشور روحانی رضا
یک تاج سر شبیه رضا آرمیده است
 
آبی بر آتش است پریدن به سوی قم
وقتی که شیعه مرقد زهرا ندیده است
 
ایران تمام مست تولّای حیدراند
ایران تمام زائر موسی ‌بن ‌جعفراند
 
تو آمدی و جلوه‌ی خیرالنّسا شدی
شرم حضور روشن آئینه ها شدی
 
وقتی قدم به خانه‌ی موسی گذاشتی
زینب شدی؛ حقیقت اُختُ‌الرّضا شدی
 
بَخت بلند ماست که مهرت به ما رسید
بَخت بلند ماست که بی‌بی ما شدی
 
من فکر می‌کنم که تو اصلاً برای ما
قم آمدی و حضرت دارُالشّفا شدی
 
ای طوف تو زیارت زهرای مرضیه
بر غصّه‌ی همیشه‌ام عقده‌گشا شدی
 
از کوی تو ترانه‌ی میقات می‌رسد
عطر حضور مادر سادات می‌رسد
 
معصومه‌ای و از تو دل ماست مستفیض
از عطر کوی تو شب گلهاست مستفیض
 
بانو کریمه‌ای و ز لطف همیشه‌ات
 دست نیاز عالم بالاست مستفیض
 
از آب شور شهر شما بانوی عسل
باران و رود و برکه و دریاست مستفیض
 
علم از نجف پرید و به قم آشیان گرفت
یعنی ز قم تمامی دنیاست مستفیض
 
از نور و روح فیضیه‌ی در جوار تو
چندین هزار آیت عظماست مستفیض
 
ای عُشِّ آل فاطمه کوی کرامتت
مائیم و شور و حال و صفای زیارتت
 
ای نام تو همیشه سرود لب رضا
در شام عشق روی تو چون کوکب رضا
 
نام تو را شنیده خداوند هر سحر
در سجده‌های نور نماز شب رضا
 
در حوزه‌های علمیه‌ی شهر فاطمه
گشته بپا ز فیض شما مکتب رضا
 
عمری گریستم، به که گویم غم دلم
یک کربلا نرفته‌‌ام ای زینب رضا
 
زهرت بهانه است، تو هم مثل زینبی
تب می‌کند وجود شما با تب رضا
 
اما به قم تو قبله شدی، کربلا سری
بر روی نیزه بود پریشان خواهری

**************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ حسن لطفی

عمری غبار حضرت معصومه ایم ما
تا در جوار حضرت معصومه ایم ما
هرچند بار حضرت معصومه ایم ما
در سایه سار حضرت معصومه ایم ما
اهل دیار حضرت معصومه ایم ما
 
ای آرزوی پنجره فولاد آمدیم
ای قبله گاه طاق گوهرشاد آمدیم
بر خاک بوسه داده و بر باد آمدیم
باب الجواد حاجت ما داده آمدیم
حالا کنار حضرت معصومه ایم ما
 
تا نور میدمی به تمام چراغها
رد میشویم مثل نسیم از رواقها
معراج میرویم به دوش براقها
فریاد میشویم از این اشتیاقها
دل بی قرار حضرت معصومه ایم ما
 
ما را که عمر نوح دمی نیست پیش تو
ما گشته ایم هیچ غمی نیست پیش تو
شاه و گدا زیر و بمی نیست پیش تو
یاد بهشت جرم کمی نیست پیش تو
محو بهار حضرت معصومه ایم ما
 
روح الامین که حاجب دولتسرای توست
از خادمان کعبه ی دارالشفای توست
تو کیستی که صحن رضا در هوای توست
ایوان طلا هوایی گنبد طلای توست
شکرش دچار حضرت معصومه ایم ما
 
با لطف مادرانه ات احیا شدیم شکر
برکه نه ، رود نه ، دریا شدیم شکر
مولا نگاه کرده و آقا شدیم شکر
ذریه های حضرت زهرا شدیم شکر
ایل و تبار حضرت معصومه ایم ما
 
بانو اگر چه پیش تو خشت محقریم
از خشتهای خانه ی موسی بن جعفریم
عمریست از کنار شما لقمه میبریم
از صحن جامع آمده ایم و کبوتریم
سجده گذار حضرت معصومه ایم ما
 
ما را نشان گرفت اگرچه ملال غم
هرچند پر شده همه جا قیل و قال غم
ما را گره زدند به پرهای بال غم
ما را گره زدند ولی بی خیال غم
تا خاکسار حضرت معصومه ایم ما
 
تا سر سپرده ی علم زینبیه ایم
سر میدهیم و مرد غم زینبیه ایم
ما از غبار محترم زینبیه ایم
ما کشته مرده ی حرم زینبیه ایم
چون ذوالفقار حضرت معصومه ایم ما

**************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ مهرشاد واحدی

نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد
چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد
چکید شرم نگاهم و بی صدا افتاد
ببخش گر که به پست تو این گدا افتاد

کریمه ای و به در گاه تو گدا بسیار
و من مثال همیشه برای تو سربار

تو جلوه گاه حجابی تو از تبار کرم
تویی ملازم زهرا ملازمت مریم
هوای صحن تو دل می برد ز اهل قلم
من و تو و قلم و کاغذ و دو چشم ترم

که از تو بیت به بیت با اجازه بنویسم
و با جنون خودم شعر تازه بنویسم

چه دردها که ز اسرار عشق درمان شد
چه چشم ها که به عشق تو مست و گریان شد
به پیشگاه تو هر کس مقیم و مهمان شد
کبوترانه دلش راهی خراسان شد

یتیم آمده ایم تا که تو پناه شوی
دوباره ضامن این قلب رو سیاه شوی

کنار مسجد اعظم دلم بهانه گرفت
بهانه ی حرم طوس عاشقانه گرفت
دوباره قلب مرا یاد او نشانه گرفت
که باز هم دلم از دست این زمانه گرفت

مرا تو با کرمت آشناترم گردان
مرا دخیل گره خورده ی حرم گردان

در آستان تو دنیام جمکرانی شد
و ذره ذره ی من صاحب الزمانی شد
و صبح جمعه دلم گرم ندبه خوانی شد
به پای نوکریم وقت جان فشانی شد

ز بعد فصل خزان فصل یار می آید
دلم خوش است به اینکه بهار می آید

**************

شعرولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ـ مصطفی هاشمی نسب

گدای هیچ ندارم ولی تو را دارم
غریب و خسته و زارم ولی تورا دارم

پناه من حرم و بقعه مبارک توست
اگرچه پستم و خوارم ولی تو را دارم

کفم تهی ز عمل خجلتم کجا ببرم؟
اگرچه بی کس و کارم ولی تورا دارم

گرفته همچو غباری گناه رویم را
غریق شعله نارم ولی تو را دارم

ز مرگ و وحشت قبر و حساب روز جزا
اگرچه واهمه دارم ولی تو را دارم

***************

برای مشاهده سبکهای مداحی ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها اینجا کلیک فرمایید

1 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.