اشعار عید مبعث رسول اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم

*********************

اشعار عید مبعث رسول اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم _  مرتضی امیری اسفندقه


مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد
خدا که در حرم امن خویش راهت داد

هجوم جهل و خرافه، هجوم تاریکی
خدا پناه در آن دوره‌ سیاهت داد

خدا، خدا و خدا، آن خدای بی ‌مانند
همان که عصمت پرهیز از گناهت داد

همان که جان نجیب تو را مراقب بود
همان که سینه خالی از اشتباهت داد

توان و توشه به پایان رسیده بود، ولی
خدا رسید به فریاد و زادِ راهت داد

بگو که نعمت پروردگار پنهان نیست
خدا که دست تو را خواند و دستگاهت داد

خدا که چشم تو را با نماز روشن کرد
خدا که فرصت تشخیص راه و چاهت داد

چقدر واقعه‌ ی آسمانی و شفاف
خدا به یمن دعاهای صبحگاهت داد

خدا که عاقبتی خیر و خوش عطایت کرد
خدا که آینه را نور با نگاهت داد

قسم به روز، که خورشید شمع خانه توست
قسم به شب که خدا برتری به ماهت داد

خدا که اشک تو را جلوه گهر بخشید
خدا که شعله روشن به جای آهت داد

خدا که جان تو را از الهه ‌ها پیراست
خدا که غُلغُله ی قوم "لا اله" ‌ات داد

یتیم آمده ‌ام، مانده ‌ام، پناهم ده
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد؟!


**************

اشعار عید مبعث رسول اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم _  مهدی نظری


صفای زندگیم آیه های قرآنت
بیا به ما برکت ده به برکت نانت
تویی که کعبه به دور سر تو می گردد
رسول آینه ها، هستی ام به قربانت
کسی که عطر گدای تو بر مشامش خورد
چنان اُویس قرن می شود پریشانت
تویی که ماه بُود مُهر جانماز شبت
تویی که حضرت حیدر شده مسلمانت
شبی بیا و مرا زائرحریمت کن
چرا که عطر خدا می وزد ز ایوانت
اگر که خاک کف پای توست عرض و سماء
بهشت شاخه یاسی است کنج گلدانت
تویی که در حرم چشم هات معلوم است
که خاک پای علی بوده است سلمانت

بیا و آتش جان مرا گلستان کن
بیا به حق حسینت مرا مسلمان کن

همیشه سفره لطفت به عالمی وا بود
حرای خانه تو جانماز زهرا بود
تویی که وقت نماز جماعتت هر شب
همیشه در صف اول یقین مسیحا بود
مرا به خاک درت نوکریست اربابی
چرا که خاک درت کوه طور موسی بود
همیشه دور و بر خانه بهشتی تو
یکی دو تا نه، هزاران فرشته پیدا بود
کسی که از در این خانه رهگذر می شد
ندیده روی تو را بدتر از زلیخا بود
در آن حوالی گرم حجاز هم تنها
دل تو بود که همواره مثل دریا بود
کسی که پشت سرت حامی رسالت بود
نوشته اند که تنها علی اعلا بود

علی کنار تو بود و تو هم کنار علی
و فاطمه همه جا بود ذوالفقار علی

تو از نخست برایم پیامبر بودی
در آسمان خدا برترین قمر بودی
تکامل همه ادیان به دست های تو بود
چرا که پیش خدا بهترین بشر بودی
پیمبران همه هم رأی بوده اند این که
تو از تمامی آنها رسول تر بودی
ندیده ام که کسی هم تراز تو باشد
تو از ولادتت آقا ز خلق سر بودی
پیمبری تو از اولش مشخص بود
امین مردم و همواره معتبر بودی

پیمبران همه شاگرد مکتبت هستند
وعالمی همه مدیون زینبت هستند

پیامبر شده ای که برای تو باشیم
همیشه تا به ابد مبتلای تو باشیم
تو گرم ذات خدا باش تا که ماها هم….
…غلام و نوکر خلوت سرای تو باشیم
بیا کرم کن و کاری کن این که تا آخر
کنار خانه زهرا گدای تو باشیم
ببند گردن ما را به پای سلمانت
که تا همیشه به زیر لوای تو باشیم
چه می شود که اویس قرن شویم و شبی
کنار صحن حسینت فدای تو باشیم
چه می شود که شبیه ابوذر و مقداد
بلالمان بکنی تا عصای تو باشیم
چه می شود که شبیه ملائکه هر شب
دخیل رشته ای از آن عبای تو باشیم

مرا شبیه غلامان خود معطر کن
عنایتی کن و من را غلام حیدر کن

قرار بود چهل روز در حرا باشد
و از تمامی مخلوق هم جدا باشد
قرار بود که او باشد و خدا باشد
خدا معلم و شاگرد، مصطفی باشد
کسی اجازه ندارد به این حریم آید
به غیر یک نفر آن هم که مرتضی باشد
خدا به غیر نبی معتکف نمی خواهد
مقام هر کسی این نیست با خدا باشد
همان که کل بشر ریزه خوار خادم اوست
همان که خاک درش مُهر انبیا باشد
همان که فاطمه اش افتخار قرآن است
کسی ندیده، چنین دختری کجا باشد
تمام حاجت این عبد رو سیاه این است
چنین شبی حرم مشهد الرضا باشد
برات نوکریش را ابالحسن بدهد
کبوترانه شب جمعه کربلا باشد

بیا و عیدی من را بده به چشم ترم
بگیردست مرا و به کربلا ببرم


**************


اشعار عید مبعث رسول اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم _  مهدی روحی


اقرا، به اسم ربّ تو آغاز می کنم
برگی به گفتگوی شما باز میکنم

از کوه نور تا به حرا بین عاشقان
عرض ارادتی به تو ابراز می کنم

گر شامل نگاه کریمانه ات شوم
یاهو زنان به اهل جهان ناز می کنم

سیمرغ  قاف قرب شوم ای رسول مهر
هرگاه در هوای تو پرواز می کنم

خواهم که خاک پای بلال شما شوم
این رتبه را به اذن تو احراز می کنم

عالم تمام فانی و عشق تو باقی است
اینجا سخن برای تو ایجاز می کنم

یا ایّها النّبی که به عالم سر آمدی
تو احمدی حبیب  خدایی محمدی


***************

اشعار عید مبعث رسول اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم _  مهدی قاسمی


ای منتهی رحمت والا محمد
ای جلوه ی لطف خدابر ما محمد
ماذره و خورشید بی همتا محمد
مابنده هستیم و فقط آقا، محمد

ذکرتو شد آرامش دلها محمد

جام ولای تو شرابی ناب ناب است
کوی تو درعالم فقط راه ثواب است
آنقدر آقایی که حُسنت بی حساب است
وقتی علمدار سپاهت بوتراب است

عالم شود سرباز تو یکجا محمد

ای عرشیان محو صدای دلنشینت
درآرزوی وصل روی بی قرینت
نورخدا می تابد از صحن جبینت
جبرییل بی تاب است، باشد هم نشینت

تاپر بگیرد باتو در بالا محمد

عالم اگر ظلمت توهستی نورعالم
ای روشنی بخش دوچشم کورعالم
از عشق تو جاری شده این شور عالم
شرمنده از لطفت دل معذورعالم

عالم همه یک قطره ودریا محمد

دنیا وهرچه دارد این دنیا برایت
ای جان عالم، عالمی جانش فدایت
خلقت شده وقف شما و بچه هایت
روزی بده مارا ،تکانی ده عبایت

ای جایگاهت قرب أو أدنیٰ محمد

امشب که طوفانی است دریای دل ما
باتو ثمرداده است حالا حاصل ما
با حبّ آل تو به بارآمد گِل ما
ای نام تو مشکل گشای مشکل ما

یا احمدو یا مصطفی و یامحمد

حیران احمد میشود یزدان محمد
پیک الهی هم شود مهمان احمد
غار حرا شد روضه ی رضوان احمد
گوش فلک آماده بر فرمان احمد

برآن رسول الله ،آن مولا، محمد!!

تو آن رسول نور و روح کبریایی
زیباترین حُسن ختام انبیایی
تو محور اصلی نفس هل اتایی
بابای خوب شیعیان مرتضایی

شد مبتلایت هر دل شیدا محمد

هرچند بودی تو رسول مهر و رحمت
هرچند افتادی برای دین به زحمت
هرچه شدی درسالهای سخت اذیت
أجررسالت را سپردی تو به امت

امت چه کرده باتو وزهرا محمد؟؟

بر سرخی آلاله دست زرد افتاد
دگرمی مولا چرا دلسرد افتاد ؟؟!!
باضربه ی شلاق آن نامرد افتاد
در کوچه ها از فرط پهلودرد افتاد

*************

اشعار عید مبعث رسول اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم _  محمد حسن بیات لو

آقا اگر به بزم تو مهمان نمی شدیم
اینگونه عاشقانه غزلخوان نمی شدیم

حتی اگر محبت بی حد تو نبود
سوگند برخودت که مسلمان نمی شدیم

اخلاق نیک تو همه را جذب کرده است
بی مهرتو که صاحب ایمان نمی شدیم

قطعا اگر که ختم رسالت نمی شدی
مامفتخر به مذهب سلمان نمی شدیم

در جهل مانده بود تمامی عقل ها
حتما اگر که پیرو قرآن نمی شدیم

تو روشنای مشعل سبز هدایتی
پایان کار  امر خدا  در  رسالتی

نقل محافل همه ی ما کلام توست
شیرینی دهان رطب ذکر نام توست

هر کس نرفت راه تو گمراه میشود
روشنگر مسیر حقیقی پیام توست

باید به سیره ی عملی ات عمل کنیم
راه سعادت بشریت مرام توست

جایی که جبرئیل هم آنجا نمی رسد
اوج همیشگی بلندای بام توست

دل زنده شدبه عشق تو چیزی که بی گمان
ثبت است بر جریده عالم؛ دوام توست

امشب بخوان به نام خدایی که منجلیست
از این به بعد یار و مددکار تو علیست


***************

اشعار عید مبعث رسول اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم _  استاد سازگار

بانگ تکبیر ز امواج فضا می آید
گوش باشید که آوای خدا می آید
بوی عطر از نفس باد صبا می آید
نفس باد صبا روح فزا می آید
پیک وحی است که در غار حرا می آید
به محمد ز خداوند ندا می آید

ای خلایق همه این طرفه ندا را شنوید
گوش های شنوا حکم خدا را شنوید

بت و بتخانه همه ذکر خدا می گویند
سخن از اقرأ و از غار حرا می گویند
حمد حق، مدح رسول دو سرا می گویند
خلق عالم همه تبریک به ما می گویند
حکم توحید به ما و به شما می گویند
همگی با نفس روح فزا می گویند

بشریت چه نشستی که مسیحت آمد
حکم توحید به آوای فصیحت آمد

این چراغی است که تا شام ابد جلوه گر است
این یتیمی است که بر عالم خلقت پدر است
این نجات همه در دامن موج خطر است
این رسولی است که از کلّ رُسُل خوب تر است
پیشتر از همه بعد از همه پیغامبر است
تا صف حشر طرفدار حقوق بشر است

چشم بد دور ز آیینه ی رخسارش باد
تک و تنهاست خداوند نگهدارش باد

آی انسان ها فرمان پیمبر شنوید
گوش تا از سخن خلق فراتر شنوید
روح گردید و از آن روح مطهر شنوید
همه با هم سخن خالق داور شنوید
بانگ تهلیل شنیدید مکرر شنوید
همه را با هم در عدل برابر شنوید

دوره ی کفر و زر و زور به اتمام آمد
اهل عالم همه آماده که اسلام آمد

عید آزادی زن های اسیر است امروز
عید خلق است و خداوند قدیر ایت امروز
دامن مکه پر از مشک و عبیر است امروز
بشریت را فرمان خطیر است امروز
حق بشیر است بشیر است بشیر است امروز
جاودان باد چراغی که منیر است امروز

ذکر بت ها همه «لا نعبد الا ایاه»
همه گویند «ولا قوه الا با ا…»

تا به کی چهره ی خورشید عدالت مستور
تا به کی سلطه ی بیدادگران با زر و زور
با من امروز بخوانید همگی این منشور
منجی کل جهان آمده با مشعل نور
عید بعثت شده یا عید جهانگیر ظهور
تهنیت باد بر آن دخترک زنده به گور

دور دختر کشی و جهل به پایان آمد
سر تسلیم بیارید که قرآن آمد

مکه آهنگ، به گلواژه ی اقرأ بنواز
کعبه از جا کن و تا غار حرا کن پرواز
یا محمد سخن خویش ز لا کن آغاز
خیز از جا به بت و بتگر و بت خانه بتاز
بشریت را با مکتب توحید بساز
سر این رشته دراز است دراز است دراز

خیز تا عرصه ی بیدادگران تنگ کنی
سینه در حین تبسم سپر سنگ کنی

ای به راه تو تمامی ملل را دیده
ای که جبریل امین دور سرت گردیده
ای به قلب بشر از غار حرا تابیده
ای خدا پیش تر از پیش تو را بگزیده
ای سحاب کرمت بر همگان باریده
خیز از جای خود ای جامه به تن پیچیده

چشم عالم به ره مکتب روشنگر توست
منجی کل بشر دین علی پرور توست

گر چه فوجی پی آزار تن و جان توأند
فکر بشکستن پیشانی و دندان توأند
روزی آید که همه خلق مسلمان توأند
خاک مقداد تو عمار تو، سلمان توأند
سر فرو برده به تسلیم به فرمان توأند
پیرو دین تو و عترت و قرآن توأند

عالم کفر به اسلام تو تبدیل شود
به تولای علی دین تو تکمیل شود

تو و آل تو چراغان هدایید همه
چارده آینه از وجه خدایید همه
چارده صورت توحید نمایید همه
چارده قبله ی ارباب دعایید همه
چارده نوح به طوفان بلایید همه
چارده مهر عیان در همه جایید همه

چارده طور به سینای وسیع دلها
چارده عقده گشا در همه ی مشکل ها

عزت امت تو در گرو وحدت توست
وحدت امت تو پیروی از عترت توست
طاعت عترت تو، طاعت حق، طاعت توست
در رگ قلب حسین بن علی غیرت توست
تا خدایی خداوند به پا دولت توست
شیعه آن است که هر لحظه ی او بعثت توست

شیعه در حکم تو نور ازلی را دیده
شیعه در غار حرا با تو علی را دیده

بعثت شیعه ز آغاز غدیر است و حراست
بعثت سوم او واقعه ی عاشوراست
پدر شیعه علی، مادر شیعه زهراست
شیعه جان و تنش از آب و گل کرببلاست
به خدایی خدایی که جهان را آراست
شیعه بودن شرف و عزت و آزادی ماست

شیعه تا خون به رگش موج زند یار علی است
«میثما» شیعه همان میثم تمار علی است


****************

اشعار عید مبعث رسول اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم _  رضا قربانی

بر باد داده عاشقی خاکسترم را
وقتی تو را دیدم زدم قیدِ سرم را

ایل و تبارم عاشق ایل و تبارت
نذرِ تو کردم والدین و همسرم را

با بُردنِ نامِ شما معراج رفتم
فطرس شدم دادی به من بال و پرم را

باید برای عاشقی تَرکِ قرن کرد
من آمدم اینجا ببینم دلبرم را

کویِ تو را جارو زدم با اشک و مژگان
از من نگیر این دیده‌یِ رُفتگرم را

گریه نشانِ قلبِ پاک و صاف باشد
از دست دادم مدتی چشمِ ترم را

غارِ حرا ذاتش همان گوشه‌نشینی‌ست
باید کمی خلوت کنم دور و برم را

پرسید که مُزدِ رسالت را چه خواهی؟
گفتی نگه دار احترامِ دخترم را

گفتی که این خانه همان عرش برین است
گفتی فقط حیدر امیرالمؤمنین است

**************

اشعار عید مبعث رسول اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم _  علی اکبر لطیفیان

شما زمان شروع من ابتدای منید
مسیر سبز نجاتِ در انتهای منید
اگر چه "اسهد" لحنم مرا بلال نکرد
ولی همیشه شما اشهد صدای منید
به شوق روی شما هست وقف محرابم
شما تهجدمید و شما دعای منید
شما برای خدایید و من برای خودم
نه من برای شما نه شما برای منید
گل اضافیتان بودم و اضافه شدم
به آفرینشتان پس شما خدای منید

شما بهار، شما آسمان، شما برکات
به خاندان شما اهل بیت حق صلوات

بهشت را تو ظهور مصوّرش بودی
خدای آینه ها را تو دلبرش بودی
تو حق محضی و در خلوت خداوندی
کسی نبود فقط تو، تو در برش بودی
برای آن که خدا ناظر خودش باشد
شبیه آیینه ای در برابرش بودی
در آن زمان که درختی نبود و برگی هم
خدای بود و تو هم سیب نوبرش بودی
قرار نیست چهل سال بگذرد از تو
تو قبل از آمدنت هم پیمبرش بودی

مدینه تا که تو را داشت تا محمد داشت
خدا همیشه در آن شهر رفت و آمد داشت

فدائیان نگاهت شهید جانانند
ملازمان سر کوی تو بزرگانند
فراریان سر گیسویت پر از کفرند
اسیرهای سر زلفت اهل ایمانند
به عقل ناقص ما حق بده به تو نرسد
مگر عقول بشر از خدا چه می دانند
نگاه خاک نشینان خانواده ی تو
به غمزه مسئله آموز صد مسلمانند
رسول سبز ببینم که می شناسیشان
همین قبیله همین ها که شکل سلمانند

نگاه روشنت آن روز صرف سلمان شد
عرب کنار تو بود و عجم مسلمان شد

بهشت باغچه‌ی روشن سرای تو بود
گل محمدیِ دست بچه های تو بود
سلام اول صبح و غروب این خانه
مسیح خانه ی زهرای تو صدای تو بود
کمال روح تو با وحی پا نمی گیرد
نزول آیه نزول خودت برای تو بود
فقط نسیم خوشی شد نصیب جبرائیل
همین که مدت کوتاهی آشنای تو بود

تو را کمال نوشتند یا رسول الله
بزرگ آل نوشتند یا رسول الله

تو آفتابی و انوار آفتاب علی ست
کتاب سرّی و اسرار این کتاب علی ست
قرار شد همه عقد برادری خوانند
برای سهم شما حسن انتخاب علی ست
اگر تو خضر رهی مرتضاست موسایت
اگر تو آب بقایی بقای آب علی ست
اگر سوال کنند از تو حضرت حق کیست
قسم به ذات تو محکم ترین جواب علی ست
برای فخر تو این بس یگانه دامادت
جناب حضرت حیدر ابوتراب علی ست

«به ذره گر نظر لطف بو تراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند»


****************

اشعار عید مبعث رسول اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم _  علی اکبر لطفیان

عشقت مرا اسیر بیابان نوشته است
مجنون‌ترین صحابی دوران نوشته است
این هم ز مشکلات و مکافات عاشقی است
دست مرا برای گریبان نوشته است
از دست اختیار تو راه فرار نیست
این جبر را خدات به پامان نوشته است
مانند تو امیر فقط یک نفر ولی
مانند من اسیر فراوان نوشته است
شکر خدا که نام مرا اعتبار تو
سلمان نوشته است، مسلمان نوشته است
نام تو را به آب طلا دستِ کردگار
بالای تخت و تاج سلیمان نوشته است
کم ناز کن دو آیه از این سوره را بخوان
اصلاً خدا برای تو قرآن نوشته است

امشب قلم زدند پریشانی مرا
با تو رقم زدند مسلمانی مرا

قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده
توحید را نشان زمین و زمان بده
قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات
این مرده های روی زمین را تکان بده
قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر
اندازه شعور پرم آسمان بده
آخر چه قدر قوم پسر دار می شوند
دختر به دست دامن این مادران بده
جز با صدای عشق مسلمان نمی شوم
پس لطف کن خودت در ِگوشم اذان بده
قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس
هر که ادلّه خواست علی را نشان بده

تو آسمان مکه ای و ماه تو علی ست
تنها دلیل روشنیِ راه تو علی ست

مکه گرفته بوی خدا از دعای تو
پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو
پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند
دست توسل همگان بر عبای تو
امشب فرشته ها همه پرواز می کنند
اطراف آستانه¬ی غار حرای تو
از این به بعد چشم تمام قنوت ها
ایمان می آورند به یا ربّنای تو
از این به بعد شمس و قمر روی دست تو
از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو
پرواز با دو بال میسر شود، بلی
قرآن برای توست، علی هم برای تو

احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی
حالا تمام دار و ندار خدا شدی

امشب که تاج نور نشاندند بر سرت
خالی است ای نبیِّ خدا جای مادرت
آن بانویی که زحمت بسیار می کشید
تا این که این زمانه ببیند پیمبرت
ای زیر سقف فاطمه ات عرش دومت
دیدار روی فاطمه معراج دیگرت
غیر از کلام حق سخنی بر لبت نبود
هر ظهر جمعه وقف علی بود منبرت
هر جا که پا نهادی و هر جا که سر زدی
دیدی علی امیر نجف را برابرت
فکر برادری؟! چه کسی بهتر از علی
از این به بعد شاه ولایت برادرت

از این به بعد شیر خدا آفتاب توست
مهر علی تمامی دین کتاب توست

شصت و سه سال زندگی ات مهربان گذشت
با کیسه های وصله ایِ آب و نان گذشت
شصت و سه سال زندگی ات بین کوچه ها
در بندۀ خدا شدن این و آن گذشت
گاهی میان دورترین خانه¬ی زمین
گاهی میان دورترین آسمان گذشت
گاهی کنار سفره بیوه زنان شهر
گاهی کنار خاطرۀ کودکان گذشت
وقت نزول حضرت خاکی نشین شدی
وقت صعود ردّ تو از بی کران گذشت
آن روزها که شعب ابی طالبی شدی
ایام درد بود ولی همچنان گذشت
ای آن که زندگی تو خرج نجات شد
ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت

برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن
این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن

یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند
یک عده ای ندیده اویس قرن شدند
از خانواده ام همه عبدالله شما
از خانواده ات همه آقای من شدند
تو پیر خانواده بزرگ قبیله ای
محصول زندگی تو پنج تن شدند
یک عده زینب و علی و فاطمه شدند
یک عده ای حسین شدند و حسن شدند
بعد تو دختر تو و زینب کنار هم
مشغول کار بافتن پیرهن شدند
یک عده بچه های تو پاره جگر ولی
یک عده بچه های تو پاره بدن شدند
این کشته ها تمام جگر گوشۀ تواند
یا ایها الرسول ببین بی کفن شدند

«یا مصطفاه» این تن پامال را ببین
این کشته فتاده به گودال را ببین

****************

اشعار عید مبعث رسول اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم _  محمد فردوسی

توفیق نصیبم شده از یار بخوانم
مدّاحی دلدار کنم از دل و جانم
خواهم ز خدا ای هدف خلقت هستی
تا روز جزا زیر لوای تو بمانم
المنهُ لله که من وقف تو هستم
یعنی که گدای تواَم و شاه جهانم!
وقتی که زبان مدح و ثنای تو بگوید
شهد عسلت می چکد از هر دو لبانم
جام دلم از عشق تو گردیده لبالب
این حالت روحانی من گشته نشانم
جز مِهر تو را در دل خود راه ندادم
مِهر تو شود روز جزا خطّ امانم
سرشار شدم از کرَم واسعه ی تو
از فیض تو نشأت ببَرد طرز بیانم
بر طینت من مُهر غلامی تو پیداست
تزریق شده مِهر تو در روح و روانم

سوگند به زهرا که تویی دار و ندارم
گر اَمر کنی در قدمت جان بسپارم

جبریل فرود آمده از سوی خدایت
حکمی ز خدای احد آورده برایت
آورده برای تو که سلطان جهانی
تاجی که مزیّن شده با نور ولایت
«اقرأ» به تو تلقین بکند یار قدیمی
آوای علی می رسد از غار حرایت
فرمود بخوان نام خداوند جلی را
آن کَس که به هر لحظه کند از تو حمایت
شد واسطه ی فیض خدا حضرت حیدر
یعنی که به دست علی است امر هدایت
تو با علی هستی و علی با تو دمادم
هر جا که تو رفتی، شده او پای به پایت
تو منبع نوری و علی لمعه ی نورت
یعنی که تویی کعبه و او قبله نمایت
آویخته بر گردن من رشته ی لطفت
مملو ز کرامات تواَم، زیر لوایت

من جز تو و حیدر به خدا یار ندارم
جز لطف شما هیچ مددکار ندارم

ای دوستی ات تاج سر عالم و آدم
المنهُ لله که تویی سید خاتم
با خُلق عظیمت همه را شیفته کردی
اسلام ز اخلاق تو شد قبله ی عالم
مشی تو به اسلام علی عادتمان داد
این است صراطی که به قرآن شده اقوَم
تاریخ علی دوستی از ناحیه ی توست
تویم ولایت به تو دادند مُسلّم
واقف به تولای علی چون تو کسی نیست
ای یار قدیمی علی، قائد اعظم!
با دست که شد تاج رسالت بر سر تو؟
این دست خدا بود که گشتی تو معمّم!
معراج، خدا از چه کسی با تو سخن گفت؟
با صوتِ که اسرار خدا بود مفهّم؟
هنگام خداحافظیِ آخر معراج
آیا تو نگفتی به خدا یا علی آن دم؟

بالله که این حمد خداوند ودود است
حیدر به خداوند قسَم، اصل وجود است

قلبم شده امشب حرم حیدر کرّار
جانم به فدای قدم حیدر کرّار
بر طالع من شیعه ی حیدر بنوشتند
نقش است به قلبم عَلَم حیدر کرّار
زنگار، زدوده ز دلم نور ولایت
گردیده دلم جام جم حیدر کرّار
اُفتد به تن دشمن تو لرزه ی سنگین
وقتی شنوَد ذکر و دم حیدر کرّار
در معرکه بر روی زمین ریخته سرها
با چرخش تیغ دو دم حیدر کرّار
روئیده به جان و دل من گلشن مِهرت
از بارش ابر کرَم حیدر کرّار
با نیمه نگاه تو شدم یار ولایت
صد شکر شدم از خدَم حیدر کرّار

از روز ازل تا به ابد دل به تو بستم
از پیر غلامان شما بوده و هستم

******************


اشعار عید مبعث رسول اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم _  یوسف رحیمی


آیه آیه همه جا عطر جنان می آید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید
جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است
بشنود مدح تو را با هیجان می آید
می رسی مثل مسیحا و به جسم کعبه
با نفس های الهی تو جان می آید
بس که در هر نفست جاذبه‌ی توحیدی است
ریگ هم در کف دستت به زبان می آید
هر چه بت بود به صورت روی خاک افتاده‌ ست
قبله‌ی عزت و ایمان به جهان می آید
با قدوم تو برای همه‌ی اهل زمین
از سماوات خدا برگ امان می آید
نور توحیدی تو در همه جا پیچیده ست
از فراسوی جهان عطر اذان می آید

عرشِ معراج سماوات شده محرابت
ملکوتی ست در این جلوه‌ی عالم تابت

خاک از برکت تو مسجد رحمانی شد
نور توحید به قلب بشر ارزانی شد
خواست حق، جلوه کند روشنی توحیدش
قلب پر مهر تو از روز ازل بانی شد
ذکر لب های تو سرلوحه‌ی تسبیحات است
عرش با نور نگاه تو چراغانی شد
قول و افعال و صفاتت همه نور محض اند
نورت آئینه‌ی آئین مسلمانی شد
به سراپرده‌ی اعجاز و بقا ره یابد
هر که در مذهب دلدادگی ات فانی شد
خواستم در خور حسن تو کلامی گویم
شعر من عاقبتش حسرت و حیرانی شد
ای که مبهوت تو و وصف خطی از حسنت
عقل صد مولوی و حافظ و خاقانی شد

«از ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد»

جنتی از همه‌ی عرش فراتر داری
تو که در دامن خود سوره‌ی کوثر داری
دیدن فاطمه ات دیدن وجه الله است
چه نیازی است که تا عرش قدم بر داری
جذبه‌ی چشم تو تسخیر کند عالم را
در قد و قامت خود جلوه‌ی محشر داری
عالم از هیبت تو، شوکت تو سرشار است
اسداللهی چون حضرت حیدر داری
حسنین اند روی دوش تو همچون خورشید
جلوه‌ی نورٌ علی نور ، مکرر داری

اهل بیت تو همه فاتح دل ها هستند
روشنی بخش جهان، قبله‌ی دنیا هستند

ای که در هر دو سرا صبح سعادت با توست
رحمت عالمی و نور هدایت با توست
چشم امید همه خلق و شکوه کرمت
پدر امتی و اذن شفاعت با توست
با تو بودن که فقط صرف مسلمانی نیست
آنکه دارد به دلش نور ولایت، با توست
بی ولای علی این طایفه سرگردانند
دشمنی با وصی ات، عین عداوت با توست
باید از باب ولای علی آید هر کس
در هوای تو و در حسرت جنت با توست
سالیانی ست دلم شوق زیارت دارد
یک نگاه تو مرا بس، که اجابت با توست

کاش می شد سحری طوف مدینه آنگاه
نجف و کرب و بلا و حرم ثارالله

*******************

اشعار عید مبعث رسول اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم _  مهدی نظری

صفای زندگیم آیه های قرآنت
بیا به ما برکت ده به برکت نانت
تویی که کعبه به دور سر تو می گردد
رسول آینه ها، هستی ام به قربانت
کسی که عطر گدای تو بر مشامش خورد
چنان اُویس قرن می شود پریشانت
تویی که ماه بُود مُهر جانماز شبت
تویی که حضرت حیدر شده مسلمانت
شبی بیا و مرا زائرحریمت کن
چرا که عطر خدا می وزد ز ایوانت
اگر که خاک کف پای توست عرض و سماء
بهشت شاخه یاسی است کنج گلدانت
تویی که در حرم چشم هات معلوم است
که خاک پای علی بوده است سلمانت

بیا و آتش جان مرا گلستان کن
بیا به حق حسینت مرا مسلمان کن

همیشه سفره لطفت به عالمی وا بود
حرای خانه تو جانماز زهرا بود
تویی که وقت نماز جماعتت هر شب
همیشه در صف اول یقین مسیحا بود
مرا به خاک درت نوکریست اربابی
چرا که خاک درت کوه طور موسی بود
همیشه دور و بر خانه بهشتی تو
یکی دو تا نه، هزاران فرشته پیدا بود
کسی که از در این خانه رهگذر می شد
ندیده روی تو را بدتر از زلیخا بود
در آن حوالی گرم حجاز هم تنها
دل تو بود که همواره مثل دریا بود
کسی که پشت سرت حامی رسالت بود
نوشته اند که تنها علی اعلا بود

علی کنار تو بود و تو هم کنار علی
و فاطمه همه جا بود ذوالفقار علی

تو از نخست برایم پیامبر بودی
در آسمان خدا برترین قمر بودی
تکامل همه ادیان به دست های تو بود
چرا که پیش خدا بهترین بشر بودی
پیمبران همه هم رأی بوده اند این که
تو از تمامی آنها رسول تر بودی
ندیده ام که کسی هم تراز تو باشد
تو از ولادتت آقا ز خلق سر بودی
پیمبری تو از اولش مشخص بود
امین مردم و همواره معتبر بودی

پیمبران همه شاگرد مکتبت هستند
وعالمی همه مدیون زینبت هستند

پیامبر شده ای که برای تو باشیم
همیشه تا به ابد مبتلای تو باشیم
تو گرم ذات خدا باش تا که ماها هم….
…غلام و نوکر خلوت سرای تو باشیم
بیا کرم کن و کاری کن این که تا آخر
کنار خانه زهرا گدای تو باشیم
ببند گردن ما را به پای سلمانت
که تا همیشه به زیر لوای تو باشیم
چه می شود که اویس قرن شویم و شبی
کنار صحن حسینت فدای تو باشیم
چه می شود که شبیه ابوذر و مقداد
بلالمان بکنی تا عصای تو باشیم
چه می شود که شبیه ملائکه هر شب
دخیل رشته ای از آن عبای تو باشیم

مرا شبیه غلامان خود معطر کن
عنایتی کن و من را غلام حیدر کن

قرار بود چهل روز در حرا باشد
و از تمامی مخلوق هم جدا باشد
قرار بود که او باشد و خدا باشد
خدا معلم و شاگرد، مصطفی باشد
کسی اجازه ندارد به این حریم آید
به غیر یک نفر آن هم که مرتضی باشد
خدا به غیر نبی معتکف نمی خواهد
مقام هر کسی این نیست با خدا باشد
همان که کل بشر ریزه خوار خادم اوست
همان که خاک درش مُهر انبیا باشد
همان که فاطمه اش افتخار قرآن است
کسی ندیده، چنین دختری کجا باشد
تمام حاجت این عبد رو سیاه این است
چنین شبی حرم مشهد الرضا باشد
برات نوکریش را ابالحسن بدهد
کبوترانه شب جمعه کربلا باشد

بیا و عیدی من را بده به چشم ترم
بگیردست مرا و به کربلا ببرم


*****************

برای ارتباط با ما در کانال تلگرام  اینجا کلیک بفرمایید
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.