قدم آهسته می گرفتم تا
خوب روحم عجین شود با تو
بین زوار خوب دیده شوم
فرق پیدا کنم که تنها تو …
****
به من بی پناه اشاره کنی
حاجتم را سریعتر بدهی
زود امضا کنی که من بروم
تا به کرببلام پر بدهی
****
اشک هایم دخیل پرچم تو
زیر ابر سکوت می خواندم
با نوای رضای نقاره
روضه ای در قنوت می خواندم
****
موج زائر که در تلاطم بود
آب صحن، اشک های مردم بود
آنقدر التماس و خواهش که
حاجت کربلای من گم بود
*****
زیر باران صحن جمهوری
مادری بود که شفا می خواست
نوجوانی که خیس بود از اشک
مثل من از تو کربلا می خواست
****
پیری از روستای شالی ها
از تو تنها پی علیکم بود
مشتی از پارچه به همراهش
التماس و دخیل مردم بود
****
کودکانی به روی بال ملک
سینه چسبانده اند روی ضریح
پدران هم به گریه می گفتند
یا رضا جان به آبروی ضریح…
****
یک طرف مادری پر از باران
پای یک روضه داشت جان می داد
آن طرف مادری پر از لبخند
داشت گهواره را تکان می داد
****
در همین حین آسمان غرید
و زنی که صفوف را وا کرد
سد بغضم شکست وقتی که
روضه ای از لهوف را وا کرد
****
کاش این صحنه را نمیدیدم
که کسی از درون خودش را خورد
آه دارم درست می بینم
مادری طفل شیرخوارش مرد
****
همهمه کل صحن را پر کرد
همه حرف از عذاب می گفتند
خیل جمعیت همنوا با اشک
لای لای رباب می گفتند
****
آه حالا چه خوب می فهمم
شاه، تنها، غریب، یعنی چه
روضه خوانی کربلا از تو
آهِ یابن شبیب یعنی چه
****
شعله ی اشک سرد باعث شد
توی صحنت دوباره تب بکنم
جرأتش را نداشتم دیگر
از شما کربلا طلب بکنم