باید چگونه عرضه کنم گریه هام را

این شوق گیر کرده ی بین صدام را

 

تکرار می کنم که سلام علی الرئوف

تا بشنوم دمی ” و علیک السلام ” را

 

اذن دخول را پدرم داد یاد من

تا که ادا کنم همه جا احترام را

 

با جبرئیل دست . خدا خوب آفرید:

این شعبه ی حقیقی بیت الحرام را

 

ما بین صحن های شما من مرددم

حالا بگو قدم بزنم من کدام را ؟

 

یک عمر می شود که فقط فکر می کنم

پرواز این ملائکه ی پشت بام را

 

مبهوت مانده ام وسط انقلاب صحن

وقتی که صحن انقلاب پر از ازدحام را

 

طی می کنم قدم به قدم روی سنگ فرش

ادراک می کنم حرم ما ورام را

 

دور ضریح پنجره فولاد ُ بوی سیب

پر می کند ز کرب و بلا هر مشام را

 

دلتنگ می شوم همه پروانه هاش را

این خادمین محترم و با مرام را

 

ما ها شکسته آمده ایم این مسیر را

چون تو تمام می شمری نا تمام را!

 

مرغ خیال ! وقت زیارت در آن حرم

از قول من ببوس ضریح امام را!

میلم کشیده سمت غذا های حضرتی

شاید که قسمتم بشود اینکه ، شام را

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.