اشعاروفات حضرت خدیجه کبری

اشعاروفات حضرت خدیجه سلام الله علیها – شاعرناشناس

بارخود را بسته ام پس پرکشیدن راحت است
بال وپر درپیش پیغمبر کشیدن راحت است

یک لباست را کفن کن باز هم تب کرده ام
داغ را در جامه‌ی دلبر کشیدن راحت است

تاسحر پیشم بمان قرآن بخوان بالا سرم
باتو دست از زندگی دیگر کشیدن راحت است

هرچه وسعم بود را دادم که بااین انقطاع
روح را از قالب پیکر کشیدن راحت است

دخترم را بیشتر در بین آغوشت بگیر
پیش بابا ناز یک دختر کشیدن راحت است

هی سفارش کن به مردم حرمتش را نشکنند
خط غم بر سوره‌ی کوثر کشیدن راحت است

هی سفارش کن که باهیزم نیاید هیچکس
بارداری را به پشت درکشیدن راحت است

ترس آن دارم که دستش باغلافی بشکند
زن نباشد گردن شوهر کشیدن راحت است

غصه‌ی بعدی من روز دهم در کربلاست
در ته گودال غم خنجر کشیدن راحت است

قافله بی قافله سالار و زن‌ها در فرار
سرکه روی نیزه شد معجر کشیدن راحت است

در شلوغی سر بازار فکرش را بکن
واقعاً با آستین پوشاندن سر مشکل است

*****************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – محمدقاسمی

روح القُدُس کبوتر بام خدیجه است
در بند آب و دانه ی دام خدیجه است

“کس را چه زور و زَهره که توصیف او کند”
جایی که جبرئیل غلام خدیجه است

با ذوالفقار، ثروت او همردیف شد
این جایگاه، خاصِ مقام خدیجه است

روی پیمبری که سراپا ملاحت است
خورشید گرم و ماه تمام خدیجه است

حوّا شبیه هاجر و مریم نشسته است
آنجا که ذکر خیر، کلام خدیجه است

در اکـثـر مُـتون زیـارات وارده
لبهای شیعه گرم سلام خدیجه است

از خود گذشت در ره دلدار، پس مگو
ایثارمال، رمز دوام خدیجه است

چون هرچه را که داشت به پای نبی گذاشت
عالم سند شده ست و به نام خدیجه است

جایی که دخترش بشود کوثر کثیر
دنیا از این لحاظ به کام خدیجه است

بی ربط نیست گر رمضان وقت بندگی ست
این ماه، ماه رحمت عام خدیجه است

حیدر فقط نه اینکه شده همسرِ بتول
داماد مصطفی و امام خدیجه است

****************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – حمیدرضاگلرخی

چون کبوتر، روحِ مادر، پر کشید
تا که جامِ تلخِ هجران سر کشید

روی بومِ سرنوشت، دستِ قضا
نقشی از یک لاله ی پرپر کشید

بارِ سنگینِ یتیمی را به دوش
در سنیــنِ کودکی دختر کشید

در عزا و ماتمِ بی مادری
ناله ای از قلبِ پُر آذر کشید

بی کفن بود و عبایش را نبی
روی او با دیدگانِ تر کشید

کربلا که نه عبا بود و کفن
پنجه ی غم بر رخش مادر کشید

لشگری بر روی جسمِ بـی سری
پیرهنی از نیزه و خنجر کشید

پیکری عریان و بی غسل و کفن
خواهری آه از دلِ مُضطر کشید

دختری گریه کنان می گفت اَبَه
کافری از روی او معجر کشید

**********

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – محسن حنیفی

مادر میان بستر خود روضه می خواند
با اشک های کوثر خود روضه می خواند

نیّت نمود و شانه زد بر موی زهرا
با مویه های آخر خود روضه می خواند

او چند مدت رنگ نیلی خواب می دید
بر شاخه نیلوفر خود روضه می خواند

خیره به در می شد و یا اینکه به دیوار
یا که به روی دختر خود؛ روضه می خواند

با روضه های کوچه، او از حال می رفت
با یاد یاس پرپر خود روضه می خواند

وقتی گریز روضه هایش کربلا بود
با ناله بغض آور خود روضه می خواند

مادر بزرگ ماههای روی نیزه
بر کشته های بی سر خود روضه می خواند

بر پاره قلبش که زیر دست و پا ماند
بر پاره های پیکر خود روضه می خواند

اصلاً در عاشورا به عالم کرد رجعت
بر روی تل، بر منبر خود روضه می خواند

از غارت و آتش درون خیمه می گفت
می سوخت، با خاکستر خود روضه می خواند

زینب شبیه اوست، نه اصلاً خود اوست
یعنی برای معجر خود روضه می خواند

****************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – رضا رسول زاده

می سوزم و چو شمع سحر آب می شوم
از غصه ی فراق تو بی تاب می شوم

دارم به پای پیکر تو گریه می کنم
بر لحظه های آخر تو گریه می کنم

اکنون که زخم رفتن تو بر جگر نشست
این کوه درد بر سر دوش پدر نشست

با دخترت تو این دم آخر سخن بگو
مادر بیا و حرف دلت را به من بگو

بابای من ز هجر تو دلگیر می شود
قلب جوان او ز غمت پیر می شود

مادر بیا به خاط زهرا بمان مرو
حتی گرفته است دل آسمان مرو

مادر بمان ز بیت نبوت صفا مبر
آرامش و قرار دل مصطفی مبر

مادر بمان و از دل این خانه پا مکش
بر صورت شکسته ی خود این عبا مکش

داری تو عزم رفتن از این خانه می کنی
سقف دل مرا ز چه ویرانه می کنی

من التماس می کنم ای مادر عزیز
امشب بیا و خاک عزا بر سرم مریز

این زندگی بدون تو دشوار می شود
تو می روی و دسته گلت خار می شود

تو می روی و فاطمه ات می شود یتیم
گردد دچار رنج و مصیبات بس عظیم

تو می روی و فاطمه آزار می کشد
آزار ها از آن در و دیوار می کشد

تو می روی و شعله کشد دست بر رخم
روزی به تازیانه دهد خلق پاسخم

تو می روی و داغ به سینه نشستنی است
روزی رسد که پهلوی زهرا شکستنی است

***************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – یاسین قاسمی

خدا سند زده دل را به نام مادرها
فتاده لیلی لیلا به دام مادرها
بهشت و عرش برین زیر پای مادرهاست
چگونه شرح دهم از مقام مادرها
برابری بکند با طعام های بهشت
طعام سوخته یا اینکه خام مادرها
به ام فاطمه”س” سوگند میخورم امشب
که تا همیشه بمانم غلام مادرها
فدای ام ابیها تمام باباها
فدای مادر زهرا”س” تمام مادرها
اگر اجازه دهد خاک پاش را بوسم
اگر اجازه دهد ازدحام مادرها

تویی که ظلمت شب را همیشه مهتابی
خدیجه”س” هستی و مادربزرگ اربابی

***************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – میثم مومنی نژاد

ای بانویی که زنده شد عصمت ز نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو
ای  آفتاب لم یزلی  همنشین تان
ای کوثر بهشت نبی هم کلام تو
بیت الحرام معتکف مسجد شماست
غار حراست چله نشین طعام تو
پیراهن رسول کفن شد که گل کند
تا روز حشر عطر نبی در مشام تو
ای سید زنان بهشتی که میگریست
چشمان سید الشهدا در مقام تو
سال عزاست چون تو به پرواز میرسی
ای مطلع غم همه حسن ختام تو
” تا بر فراز ماذنه ها نام مصطفی است”
“ثبت است بر جریده عالم دوام تو

******************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – محسن حنیفی

مادری پر غصه و درد آشنا دلواپس است
عزم رفتن کرده تا سمت خدا دلواپس است

مادری افتاده در بستر به حال احتضار
دختری کوچک شده غرق دعا، دلواپس است

بر لبش امن یجیب و دیده هایش غرق اشک
ترس دارد که نگیرد او شفا، دلواپس است

دخترش خورده زمین امروز تعبیرش بد است
از عبور نیلی اش در کوچه ها دلواپس است

شور افتاده دلش چون خواب دیده نیمه شب
گوهرش افتاده زیر دست و پا، دلواپس است

او که در شعب ابیطالب همیشه تشنه بود
تشنه، یاد تشنه کرببلا دلواپس است

او که مرهم روی زخم سنگ ها بگذاشته
خوب میفهمد هجوم سنگ را، دلواپس است

من یقین دارم که او بین کفن ها گریه کرد
بر شهید بی کفن، بر بوریا دلواپس است

*************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – یاسرمسافر

خبر پیک اجل مادر کوثر شده بود
صحبت از رفتن غمخوار پیمبر شده بود

مالک الموت برایش پر و بال آورده
مادر حضرت صدیقه کبوتر شده بود

وقف اسلام شد و وقف خدا و قرآن
عاشقانه چقدر حامی رهبر شده بود

اصلا از برکت او هست اگر اسلام است
اینچنین بود که او از همه برتر شده بود

تا چه حد است مقامش که کنار زهرا
نام او وارد ادعیه ی دفتر شده بود؟

بار بست همدم و دلدار پیمبر حالا
نوبت ام ابیهایی دختر شده بود

*

دختری ماند از او، دختری همچون خود او
دختری که سپر و حامی همسر شده بود

چقدر غصه ی کج راهی مردم را خورد
چقدر آه شد و دیده ی او تر شده بود

علت بوی خوش شهر مدینه از اوست
عود آتش زده اند – شهر معطر شده بود!

*

دختری ماند از او دختری همچون خود او
زینبی که همه عمر وقف برادر شده بود

عزت و هیبت او هیمنه ی دشمن ریخت
خطبه خواند، کوفه و می دید که حیدر شده بود

یک تنه خود یه سپاه است، بترسد دشمن
چه کسی گفت که او لحظه ای مضطر شده بود

مضطر هم دیده اگر شد بخدا علت داشت
در پی پوشیه و چادر و معجر شده بود

به کجا ختم شد این شعر چرا اینگونه؟
قافیه ها همگی مادر و دختر شده بود!

****************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – میلاد یعقوبی

ای عزیز جان پیغمبر سلام
ای که بر زهرا تویی مادر سلام
سرور زنهای اهل جنتی
ای که تو مسند نشین عزتی
مات و مفتون شما عقل بشر
تا قیامت حرفتان نقل بشر
مدحتان گفتن نباشد کار ما
نام تو بالاتر از افکار ما
شد زبان الکن ز نام اطهرت
کی رسد زن در مقام اطهرت
مادر زهرایی و فخر زنان
دیگر همچون تو زنی بیند زمان؟
ای که دین با بخششت جاوید شد
ناامیدی ها همه امید شد
سختی دوران تحمل کرده ای
تلخ ها را همچنان مُل کرده ای
سنگر مستحکم پیغمبری
در وقایع هم رکاب حیدری
تو زنی اما به معنا شیر نر
بر پیمبر در حوادث چون سپر
تو وجودت مصطفی را ایمن است
دشمنی با هر که او را دشمن است
مونس درد و غم احمد تویی
در مصیبت همدم احمد تویی
روز محشر دستگیری می کنی
تو زنی اما امیری می کنی
این نفسها بی امان تقدیم تو
صدهزاران بار جان تقدیم تو
دل به پای مهر تو دادن خوش است
در ره عشق شما مردن خوش است
کن نگاهی تا ز شوقش جان دهم
هر چه می خواهی بگو تا آن دهم
یک نظر انداز بر احوال ما
جان بده بر این شکسته بال ما
در غمت سوز و گدازم را ببین
روی صورت غنچه اشکم بچین
حضرت زهرا عزادار شماست
صاحب ختم عزایت مصطفاست
در عزایت فاطمه بی تاب گشت
چشمه های اشک او پرآب گشت
مجلس روضه بپا شد وای وای
دل به یادت کربلا شد وای وای

************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – محمودقاسمی

وقتی خدیجه رفت پیمبر عزا گرفت
آمد زمان پیری و دستی عصا گرفت

شکر خدا به لرزه نیافتاد زانویش
دست رسول را چو دو دست خدا گرفت

مرهم گذار زخم تن مصطفی که رفت
زخم تنش دوباره سراغ دوا گرفت

اشکی چکید و ابر غم از پشت پلکها
باران درد بود که بی منتها گرفت

طوفان وزید و شعله غم در زبانه شد
قلب حزین دخترکی بی هوا گرفت

بابا! نبینمت که چنین گریه میکنی
بابا! اگر چه مادر ما را خدا گرفت

من خانه دار کوچک این خانه میشوم
این خانه ای که در دل او غصه جا گرفت

تنها نه مام باب که ام الائمه شد
با نقد جان ز معرکه خون بلا گرفت

تا قتلگاه،پشت در خانه علی
-آنجا که خصم غنچه نشکفته را گرفت-

با میخ در نوشت به دیوار خانه اش
گودی قتلگاه از این خانه پا گرفت

روزی به قامت خم و با اشک و آه آه
با زین العابدین دو سر بوریا گرفت

****************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – استاد غلامرضاسازگار

ای ز صد هاجرت درود و سلام
کرده مریم به محضر تو قیام
همسر مصطفی درود، درود
مادر فاطمه سلام، سلام
همتت وقف مکتب توحید
ثروتت پشتوانه اسلام
هم سلام تو را رسانده خدا
هم به تو فخر کرده خیر الانام
پانهادی فراتر از مریم
در جلال و کمال و قدر و مقام
از سر عالمی کشیدی دست
با رسول خدا شدی همگام
دخترت کوثر رسول خدا
پسرانت به جن و انس امام
با ادب باید از تو گفتن مدح
با وضو باید از تو بردن نام
چشم دین بر جمال تو روشن
دل احمد به وصل تو آرام

مؤمنین را یگانه مامی تو
مادر یازده امامی تو

تو به اسلام مادری کردی
تو به توحید یاوری کردی
عصمت از دامنت چنان جوشید
که به مریم برابری کردی
با محمد ، محمدی گشتی
بر پیمبر، پیمبری کردی
بین طوفان و موج حادثه ها
فلک دین را تو لنگری کردی
تویی آن شیر زن که مردانه
ایستادی و حیدری کردی
تا کنی دلبری ز پیغمبر
اول از خلق، دل، بری کردی
با محمد ز هست و بود جهان
دست شستی و همسری کردی
دخت طاها ، امِ ابیها را
این تو بودی که مادری کردی
مشرق یازده ستاره شدی
بلکه خورشید پروری کردی

صلوات خدا به اولادت
جان عالم فدای دامادت

تو صدف، فاطمه است گوهر تو
گوهر تو نه بلکه کوثر تو
بود بر یاری رسول خدا
کوه و صحرا و خانه سنگر تو
هستی ات را به مصطفی دادی
هست خود بر تو داد داور تو
خالق لم یزل سلام تو را
می فرستاد بهر شوهر تو
پیشتر از شب ولادت خود
هم کلام تو بود دختر تو
یار احمد شدی چه بهتر از این
که خدا گشت یار و یاور تو
به محمد زدند سنگ ولی
بود دردش درون پیکر تو
گشت دُر یتیم عبدالله
از دو عالم یگانه گوهر تو
تک و تنها شدی، زنان قریش
ایستادند در برابر تو
غم مخور گر زنان مکه دگر
ننهادند رو به محضر تو

«این دغل دوستان که می بینی
مگسانند دور شیرینی»

سخنانم اگر چه گوهر بود
وصف تو از سخن فراتر بود
برتو در یاری رسول خدا
نه غم جان نه بیم از سر بود
بر محمد وجود همچو تویی
مثل زهرا برای حیدر بود
در هجوم تمام حادثه ها
دست هایت رسول پرور بود
بود یک رکن مصطفی حیدر
همسری تو رکن دیگر بود
حَرَمت قلب دخترت زهرا
کفنت جامه پیمبر بود
کفن دیگرت زجبراییل
خلعت ذات حی داور بود
پدر و مادرم فدایت باد
که جهادت جهاد اکبر بود
افتخار ائمه بر زهرا
فخر زهرا به چون تو مادر بود

خوانده ای با محمد از آغاز
پیشتر از نزول وحی نماز

تو گل از باغ معرفت چیدی
در رسول خدا، خدا دیدی
آنچه نادیده بود چشم کسی
دیدی و گل شدی و خندیدی
شهد اقرء زدست پیغمبر
وحی نازل نگشته نوشیدی
با محمد نماز می خواندی
در کنار علی درخشیدی
سجده آفتاب بر خاکت
ماه احمد شدی و تابیدی
در بهشت نبوت و توحید
مام ام الائمه گردیدی
نخل طوبای آرزوی نبی
باغ سبز همیشه جاویدی
هر کجا بر نبی جسارت شد
مثل شیر خدا خروشیدی
سال شد بر رسول عام الحزن
تا تو صورت به خاک پوشیدی

شهر مکه است شهر غربت تو
اشک “میثم” نثار تربت تو

*****************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – استاد غلامرضاسازگار

ای سلام آورده جبریل از خداوندت، سلام
وی محمّد برده نامت را به لب با احترام
همسر و همسنگر و همگام با خیرالانام
سایه‌ات تا صبح محشر بر سر دین مستدام

ای شده وقف خداوند تعالی هست تو
وی تمام هستی خالق به روی دست تو

پاک‌تر از پرده ی بیتِ الهی دامنت
خلعت زیبای اُم‌المؤمنینی بر تنت
بوی عطر عصمت مریم دهد پیراهنت
نقش لبخند نبی در «یا محمّد» گفتنت

کیست تا مثل تو بانو کُفو طاهایش کنند؟
کفـو طاهـا، مـادر ام ابیهـاش کنند؟

این بوَد شأنت که حق روح مطهر خوانَدت
می‌سزد پیغمبر اسلام، همسر خواندت
نی عجب گر حیدر کرار، مادر خواندت
یا که جبریل امین زهرای دیگر خواندت

بین امت با وجود آن همه نعت و سپاس
ناشناسی ناشناسی ناشناسی ناشناس

ذات حق، داننده اسرار داند کیستی
هر که هستی احمد مختار داند کیستی
بعد احمد، حیدر کرار داند کیستی
فاطمه، آن عصمت دادار داند کیستی

ای درود آفرینش بر تو و بر شوهرت
وی سلام الله بر دامان زهرا پرورت

در مقام زن ولی مردانگی قانون توست
تا قیامت هر کجا مؤمن بوَد، ممنون توست
بردباری، صبر، دینداری همه مرهون توست
هر که از اسلام دارد بهره‌ای، مدیون توست

مصطفی ز آغاز، یاری جز تو و حیدر نداشت
در مقام و منزلت مانند تو همسر نداشت

این سه اصل آمد از اول باعث ترویج دین
هست تو، خُلق نبی، تیغ امیرالمؤمنین
از تمام هست خود یکسر فشاندی آستین
راستی این است در اسلام، دین راستین

با علی همگام در احیای قرآن بوده‌ای
پیشتر از بعثت احمد مسلمان بوده‌ای

مؤمنین از چون تو مادر تا قیامت سرفراز
مسلمین آرند بر خاک درت روی نیاز
بر تو می‌بالد محمّد، بر تو می‌نازد حجاز
با محمّد خوانده‌ای پیش از شب بعثت، نماز

مـادر زهرا ! سلام الله ،بر جان و تنت
یازده خورشید سر زد از سپهر دامنت

کرد در ماه خدا روح تو پرواز از بدن
گشت مهمان در جوار قرب حی ذوالمنن
بود سال رحلتت سال غم و رنج و محن
جامه ختم رسالت شد بر اندامت کفن

گشت عام الحزن بر ختم رسل، سال غمت
شد روان از دیده‌اش بر چهره اشک ماتمت

ای در امواج بلاها با محمّد رهسپر
در هجوم سنگ‌ها جان محمّد را سپر
بر محمّد از همه زن‌های عالم خوب‌تر
مصطفی را سوز داغت ماند عمری بر جگر

بارها زین غصه چشم سید بطحا گریست
بلکه در شـام زفاف حیدر و زهرا گریست

ما به تو گریان، تو را لب در جنان پر خنده باد
همچو جان در قلب یاران خاطراتت زنده باد
شوکت و جاه و جلال و عزتت پاینده باد
منطقت تا حشر بر بوجهل‌ها کوبنده باد

جان شیرین محمّد در لب خندان توست
میوه‌های نخل «میثم» مدح فرزندان توست

***************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – حسن فطرس

امشب که از دو چشمام بارون غم می‌باره
خدا خودش می‌دونه تنها شدم دوباره
از رفتنت خدیجه افسرده‌ام عزیزم
اما تمام فکرم، زهرای بی‌قراره
گاهی میون خونه، گاهی کنار قبرت
با آه آتشینی نام تو رو میاره
آروم نداره شبها خواب تو رو می‌بینه
بر چادرت خدیجه باغصه سر می‌زاره
دیدم که لحظه‌هایی در حجره‌ات می‌شینه
از گوشه‌های چشمش می‌ریزه صد ستاره
جز اشک نیمه شبها جز ناله‌های تنها
درمون نداره زهرا، ‌راهی دگر نداره
اما بگو چه سازم با این غم جدایی
با گریه‌های یاست، ای یار پر شراره

*************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – علی اکبر لطیفیان

شکر خدا که تحت لوای خدیجه ایم
بعد از هزار سال گدای خدیجه ایم
مهرش نتیجه ی دهه اول من است
ما یک دهه تمام برای خدیجه ایم
ده شب فقط به خاطر او گریه می کنیم
ما پیش واز روز عزای خدیجه ایم
اصلاً به ما چه مردم دنیا پیِ چه اند؟
ماها که در پی نوه های خدیجه ایم
بی مهر او عبادت عالم قبول نیست
ما با خدیجه، عبد خدای خدیجه ایم

مهر خدیجه را به سر شانه می برم
شکر خدا که مادر زهراست، مادرم

در لحظه ی شکسته شدن پا شدن خوش است
در خشک سال، عاشق دریا شدن خوش است
دلداده ها معامله با یار می کنند
بهر رسول این همه تنها شدن خوش است
قبل از غدیر گفت: علی رهبر من است
قبل از غدیر شیعه مولا شدن خوش است
دنبال مال نیست اسیر نگارها
بانوی ما به مادر زهرا شدن خوش است
سختی بکش محله محله که عاقبت
مادر بزرگ طایفه ی ما شدن خوش است
بد نیست سنگ کوچه به پیشانی ات خورد
گاهی شبیه زینب کبری شدن خوش است

آن قدر سنگ خوردی و بال و پرت شکست
ای مادرم ،سرم به فدایت، سرت شکست

***************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – استادغلامرضاسازگار

کیستم من بانوی اسلام، ام‌المؤمنینم
مادر کوثر، امید رحمه للعالمینم
آسمان معرفت، بر روی دامان زمینم
بانوی باغ جنان، محبوبه جان‌آفرینم
مثل زهرا دخترم آئینه حق الیقینم

بـارها از حق سلام آورده جبریـل امینم
من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم

پیشتر از روز بعثت مصطفا را همسرم من
از نزول وحی، تنها حامی پیغمبرم من
همسرش نه، ‌همدمش نه، ‌بهترین همسنگرم من
مؤمنین را، بلکه ایمان را گرامی ‌مادرم من
بحر ایثار و وفا و معرفت را گوهرم من

در جلالت هـاجر و حـوا و مریم را قرینم
من خدیجه همسر و همگام ختم‌المرسلینم

پیشتر از بودنم دل برد از دستم محمد
در حقیقت روشنی بخش وجودم بود احمد
گشته بودم همچنان مشتاق آن روح مجرد
بی خبر بودم که از لطف خدای حی سرمد
روزی آن یار تمام خلق با من یار گردد

می‌کندحق با نخستین شخص خلقت همنشینم
من خـدیجه همسر و همگـام ختم‌المرسلینم

دختری دارم که خورشید ومه‌وگردون هلالش
شوهری‌دارم که قرآن‌گشته نازل درکمالش
دختری دارم که می‌آید سلام از ذوالجلالش
حیدری گردیده دامادم که نبوَد کس مثالش
حجره‌ای دارم که جبریل امین روبد به بالش

نی عجب گرچرخ گردون سجده آرد بر زمینم
من خـدیجه همسر و همگـام ختم‌المرسلینم

گرچه هستم زن ولی مردانه حق را یاورم من
مصطفی را در شهامت بعد حیدر، حیدرم من
در دل یک شهر دشمن حامی پیغمبرم من
زن، ولی مردانه با ختم رسل همسنگرم من
اولین بانوی خلقت را یگانه مادرم من

بلکـه مـام یـازده عیسـای عیسـا آفرینم
من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم

گرچه در ثروت کلید گنج‌ها بودی به دستم
گشت تقدیم محمد روز اول بود و هستم
جز محمد از خلایق رشته الفت گسستم
جان به کف بگرفتم و دل بر رسول الله بستم
هم به عالم هم به جانم پشت دشمن را شکستم

آری آری دسـت پیغمبـر بـوَد در آستینم
من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم

من تمام هست خود دادم به راه حی ذوالمن
تاخدا هم ازکرامت هست‌ِ خود بخشید برمن
ریخت دامن دامنم گل، دست لطف‌ حق به دامن
بُضعـه ختم رُسل، زهرا مرا شد پاره تـن
با جمال روی آن گل جان من گردیـد گلشن

بود حتی در رحم همصحبت و یار و معینم
من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم

می‌دهد تاریخ درهرعصر در عالم شهادت
من خدا را کرده‌ام پیش از شب بعثت، عبادت
داشتم بر خواجه «لولاک» از اول، ارادت
با وصال عقل اول یافتم از نو ولادت
در همه زن‌های عالم شد نصیبم این سعادت

تـا سـر دستم گـل رخسار زهرا را ببینم
من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم

من خروشان بحرعصمت مادر فُلک نجاتم
در کنار خضر رحمت روح را عین‌الحیاتم
فاطمی خو مرتضا توحیدم و احمد صفاتم
دین حق شد متکی بر همت و صبرو ثباتم
سال عام‌الحزن شد بر مصطفی سال وفاتم

ریخت بـر خـاک لحد اشکش امیرالمؤمنینم
من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم

الغرض تا زنده بودم، مصطفی را یار بودم
بهر حفظ جان او شب تا سحر بیدار بودم
جانِ جانِ آفرینش را زجان غمخوار بودم
لحظه لحظه بین مردم مورد آزار بودم
با جنایت پیشگان پیوسته در پیکار بودم

نظم «میثم» شاهـدی باشد ز عزم آهنینم
من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم

*****************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – حاج محمود ژولیده

بهشت را مبر از خانه ناگهان بانو
برای بی کسیِ فاطمه بمان بانو
به جان دختر مظلومه ات مرو از دست
مَساز اشک یتیمانه را روان بانو
بمان و فاطمه را خود عروس کن آری
که دختران همه محتاج مادران بانو
برا ی غربت من جان به لب شدی امّا
بدان که غربت زهراست بعد از آن بانو
به باغ یاسِ تو سیلی زدند، باور کن
بمان که یاس نمیرد جوان جوان بانو
میان این در و دیوار فضّه را طلبد
مرو که مشکل او را کنی نهان بانو
بیا و یاریِ خود را تمام کن بر من
اگر چه هیچ نمانده تو را توان بانو
بمان برای همیشه، همیشه یارم باش
مرا هنوز غریب وطن بدان بانو
برای دین خدا هر چه داشتی دادی
جهادِ کامله کردی به مال و جان بانو
تو در محاصره درس مقاومت دادی
نداد کار تو تحریم را امان بانو
نمانده هیچ برایت که یک کفن بخری
عبای ختم رُسُل بر تو ارمغان بانو
فقط به بی کفنِ کربلا گریزی نیست
حسینِ بی کفنم را تویی نشان بانو
حسن غریب شود، ز حسین سر بِبُرند
بمان و روضه ی سبطین را بخوان بانو
تو که به شِعبِ ابی طالب امتحان شده ای
مقاومت کن و تا کربلا بمان بانو

************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – حاج محمود ژولیده

مادر به نو نهالیِ زهرا قسم مرو
مادر تو را به عصمت طاها قسم مرو
بابا غریب تر شود از اینکه دیده ای
رحمی کن و به غربت بابا قسم مرو
یک دستِ مهربان به سرِ دخترت بکش
بر این یتیمِ بی کس و تنها قسم مرو
یک شهر بر علیه پدر نقشه می کِشند
ای بانوی بهشت به عقبا قسم مرو
بر دشمنان فاطمه نفرین کن و بمان
با این دلِ شکسته از اینجا قسم مرو
بر بازویم به گریه چرا بوسه می زنی
ای دست بوسِ فاطمه ، من را قسم مرو
باور نکن که چهرۀ زهرا شود کبود
گریه مکن به صورت حورا قسم مرو
من سعی می کنم نَرَوم پشت در ولی
پیشم بمان به یاریِ مولا قسم مرو
من خود به خود به آتش دل مبتلا شدم
شعله مزن فزونتر از این ها قسم مرو
با این کفن چه اُنس گرفته نگاه تو
جانِ حسینِ بی کفنِ ما قسم مرو
دنیا به تو اگرچه وفایی نداشته
امّا به با وفایی زهرا قسم مرو

*************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – شاعرناشناس

خسته شده خمیده شده خون جگر شده
لاغر شده شکسته شده محتضر شده

زهرا برای مادر خود گریه میکند
مادر برای دختر خود دیده تر شده

او پا به پای همسر خود سنگ خورده است
زخم زبان شنیده و بشکسته تر شده

قسمت نشد عروسی او را به پا کند
با حسرت عروسی او همسفر شده

زهرای خویش را که بر ما سپرد گفت
دلواپس هجوم دری شعله ور شده

وقتی کفن نبود و عبا خواست گریه کرد
وقتی کفن رسید غمش بیشتر شده

او دوختن به دختر خود یاد میدهد
گویا ز غارت نوه اش با خبر شده

زهرا نبی خدیجه همه گریه میکنند
این یک کفن برای همه درد سر شده

************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – موسی علمیرادی

بانوی صبح هستی و خورشید دیگری
خاتون آب هستی و پاک و مطهری

آری به اتنخاب خدا و گواه او
تنها تویی که لایق عشق پیمبری

در دامن تو مادر عالم سه ساله شد
شایسته از مقام تو شد شأن مادری

گرد و غبار راه تو معراج جبرئیل
تفسیر واژه واژه ی آیات کوثری

بانو شنیده ام که وخیم است حال تو
در کنج خانه گشته ای از غصه بستری

گرچه کتاب زندگی ات رو به آخر است
شأن عیادت از تو مقام پیمبر است

وقتش شده که دختر خود را صدا کنی
بر روی نازدانه ات آغوش وا کنی

وقتش شده که شانه به گیسوی او زنی
با یک دو بوسه درد دلش را دواکنی

باید دو گوشواره خود را به او دهی
تا هدیه عروسی او را ادا کنی

چیزی به عمر خود ز پیمبر نخواستی
وقتش شده از او طلب یک عبا کنی

از عرش پنج تا کفن آمد برای تو
خوب است پنجمین کفنش را سوا کنی

رفتی و داغ تو به دلش کوه غم گذاشت
غصه شروع شد که دگر  مادری نداشت

مادر نداشت حرف دلش را به او زند
حرف از غمی که مانده میان گلو زند

مادر نداشت در شب جشن عروسی اش
تا حرف دخترانه خود را به او زند

مادر نداشت پشت در او را صدا کند
ناچار شد به خادمه خویش رو زند

پیراهنش گرفت به مسمار و پاره شد
مادر نداشت پیرهنش  را رفو زند

مادر نداشت زخم تنش را نشان دهد
با یک نفر دم از غم راز مگو زند

زهرا که رفت نوبت زینب دگر رسید
او میدوید و قاتل ارباب می دوید

**************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – امیرعباسی

از بس که اشک ریخته ای پای بسترم
صد بار شده آسمان آوار بر سرم
ساعات آخرم شده زهرای کوچکم
نزدیک تر بیا که تو را سیر بنگرم
آخر نشد به رخت عروسی ببینمت
هر آرزو که بود سوی گور میبرم
حالا برو لباس عزای مرا بپوش
دیگر نشته پیک عجل در برابرم
در راه عشق هستی  خود را فروختم
امشب که میروم کفنی نیست در برم
این لحظه ی فراق که پیشم نشسته ای
خون میچکد برای تو از دیده ی ترم
من زود میروم که نبینم پس از رسول
در بین دود و شعله نشسته است دخترم
من زود میروم که نبینم به کوچه ها
سیلی زند کسی به رخ یاس اطهرم

***********

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – حمیدرضاگلرخی

ای سایه سارِ مهر و صفا از سرم مرو
ای مادرم خدیجـه بمان در برم مرو

صبر و قرارِ این دلِ بی صبر و بی قرار
نورِ دل و دو دیده ی از غم ترم مرو

با این که خسته بسته ای بارِ سفر ولی
هستیِّ فاطمه مَـهِ غم پرورم مرو

اندوهِ غربت و شررِ سوزِ رفتنت
آتش کشیده بر همه ی پیکرم مرو

بی مادری و رنجِ یتیمی کُشد مرا
رحمی نما به حالِ دلِ مُضطرم مرو

بعدِ تو می شود پدرِ بی کسم غریـب
مادر به خاطرِ پدرم از حرم مرو

از چشمِ خیسِ من تو بخوان شعرِ التماس
تفسیر این غزل بُوَد ای مادرم مرو

***************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – امیرحسین آکار

گذشته از همه و پشت شوهرش مانده
چه مادرانه به پای پیمبرش مانده
درست! سوره نسل خدیجه کوته بود
ولی ادامه آیات کوثرش مانده
نه داستان خدیجه ادامه خواهد داشت
هنوز سوختن خانه و درش مانده
به فرض اینکه شکستند دست زهرا را
هنوز بستن دستان همسرش مانده
نه ماجرا به همین روی سکه ختم نشد
خدیجه روضه بخوان روی دیگرش مانده
حسین لحظه آخر به فکر رفتن بود
ولی هنوز وصایای مادرش مانده
دلیل داشت صدای زنی ز خیمه رسید
رباب خواست بگوید که اصغرش مانده
سه شعبه آمد و در خیمه دختری میگفت
ببین سکینه که چیزی ز حنجرش مانده
گذشت و عمه سادات دید مردی را
که رد پای سری روی خنجرش مانده
رسید کار به جایی که روضه خوان غش کرد
خدیجه روضه بخوان خط آخرش مانده …
هنوز باقی نسل خدیجه در راه است
هنوز منتقم آل حیدرش مانده

****************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – موسی علیمرادی

بوی سحر نمی وزد از شام تار من
کم گریه کن کنار من ابر بهار من

باران به پای ساقۀ خشکم دگر مریز
از برگ و بر فتاده دگر شاخسار من

بر درب خانه چشم کبودت سپید شد
دلواپس غریبی من، غمگسار من

اندازۀ کفن به کفم نیست در همی
بین از کجا کشیده کجا ختم کار من

جای کفن عبای پیمبر مرا بس است
بوی بهشت می وزد از رخت یار من

خیلی دلم گرفته عروست نکرده ام
ای یاس چار سالۀ من خانه دار من

باشد دو گوشوارۀ من هدیه ام به تو
وقت عروس گشتن تو یادگار من

بابا کفن برای من آورده فاطمه
بس کن که محتضرشدی از احتضار من

خواهم وصیتی بکنم پیرهن بباف
بر بی کفن ترین پسری از تبار من

****************

اشعاروفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – مسعود اصلانی

تو کیستی که سینه ی ما بی قرار توست
چشم زمین و چشم زمان سوگوار توست

کم نیست این که مادر زهرای اطهری
سوگند می خورم که همین افتخار توست

در هر کجا همیشه کنار پیمبر و
در هر کجا همیشه پیمبر کنار توست

مادر بزرگ محترم خانواده ای
داماد خانواده علی بی قرار توست

دنیای تو همیشه هوایش بهاری است
در بین خانه ات نوه هایت بهار توست

خیل کثیر خانه ی پیغمبر از تو بود
زهرای خانه ی نبوی یادگار توست

بیخود نبی به پای کسی پا نمی شود
هر مادری که مادر زهرا نمی شود

دنباله دار عشق و اویس قرن شدی
در شب دلیل گریه ی چشمان من شدی

جایت اگرچه زیر کسای نبی نبود
مادر شدی خلاصه ی آن پنج تن شدی

در هر نماز نافله پشت پیمبرت
محو عروج هر شبی خویشتن شدی

دخت علی ز چهره ی تو ارث برده است
ای مادری که مادر ام الحسن شدی

چندین کفن اگر چه محیای تو شده
مادر بزرگ یک نوه ی بی کفن شدی

گریان روضه های رسول خدا شدی
گریان داغ غربت یک پاره تن شدی

جبریل گفت روضه ی زخمی دوباره را
در روی خاک یک بدن پاره پاره را

************

یرای مشاهده دیگراشعاروفات حضرت خدیجه سلام الله علیها اینجا کلیک بفرمایید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.