اشعار رحلت حضرت ام کلثوم سلام الله علیها – رضا رسول زاده
 
بانو زبانزد است حیایی که داشتی
تاریخ ثبت کرده وفایی که داشتی
 
نازل شود به وحی خدا مدح وصف تو
با آن مقام پیش خدایی که داشتی
 
در آسمان حیدر و زهرا پریده ای
مهد کمال بود هوایی که داشتی
 
با حضرت عقیله ی صحرای کربلا
مشهور بود صدق و صفایی که داشتی
 
دیدند اهل کوفه که حیدر ظهور کرد
با خطبه ها و صوت رسایی که داشتی
 
دیدی مصیبتی که دگر کس نمی رسد
به ابتدای صبر و رضایی که داشتی
 
قربانیِ تو نزد خدایت قبول شد
یک عمر ماند رنگ حنایی که داشتی
 
ام البنین به شهر مدینه که روضه داشت
گل می نمود آه و بکایی که داشتی
 
با زینب و رباب فقط ناله می زدی
با خاطرات کرب و بلایی که داشتی
 
تقسیم شد میان اسیران اهل بیت
در شهر شام آب و غذایی که داشتی
 
حتی زن یزید لعین گریه اش گرفت
با دیدن خرابه و جایی که داشتی
 
عباس بود روی نی و بست چشم خود
وقتی که دید تاول پایی که داشتی
 
در خیمه های سوخته آمد چه بر سرت؟
بعد از غروب و شام عزایی که داشتی
 
یاد صدای فاطمه افتاد پشت در
زینب شنید سوز صدایی که داشتی
 
شکر خدا نبود ببیند برادرت
بردند گوشوار طلایی که داشتی
 
شکر خدا نبود حسین تو بشنود
در زیر تازیانه نوایی که داشتی
 
********************
 
اشعار رحلت حضرت ام کلثوم سلام الله علیها – علیرضا خاکساری
 
ما از می جام عاشقی سرمستیم
بر مرحمت دخت علی دل بستیم
محشر که بیاید همگی میگوییم
ما گریه کنان ام کلثوم هستیم
**
ای عالمه ی علوم دین ادرکنی
ای چادر تو حبل متین ادرکنی
یاسَیِّدَهَ النِّسا أَنَا سائِلِکُم
ای دخت امیر مومنین ادرکنی
**
ای روشنی نسل طهورای فاطمه
ای سردبیر مجمع شورای فاطمه
بی شک و شبهه عمه ی سادات عالمی
ای هم ردیف زینب کبرای فاطمه
**
ملیکه ی دو سرایی و نوحه گر هستی
خمیده ای به گمانم شکسته پر هستی
میان روضه ی امشب به خاطرم آمد
تو از غریب مدینه غریب تر هستی
**
تندیس حلم و حجب و حیایی بزرگوار
سنگ صبور شیر خدایی بزرگوار
محشر به إذن مادر سادات فاطمی
آری شما شفیعه ی مایی بزرگوار
**
عزیز فاطمه در معرض خطر بودی
ز بانوان حرم تو گرسنه تر بودی
"سری به نیزه بلند است در برابر" تان
تمام واقعه را تو نظاره گر بودی
 
*********************
 
اشعار رحلت حضرت ام کلثوم سلام الله علیها – یوسف رحیمی
 
در علم و فضیلت و ادب دریایی
در عصمت و صبر و علم بی همتایی
سجاده‌ی تو شمیم کوثر دارد
تو آینه‌ی ‌حقیقی زهرایی
**
 ای روح زلال! نور کوثر داری
تو عطر گل یاس پیمبر داری
در حجب و حیا آینه‌ی فاطمه ای
در وقت خطابه شور حیدر داری
**
ای پشت و پناه قافله، چون زینب
همراز نماز نافله، چون زینب
در شام نیفتاده ای از پا، بانو
یک لحظه در این مقابله چون زینب
**
هر چند که بی صبر و قراری بانو
هر چند غریب و داغداری بانو
در کوفه‌ی بی کسی و شام غربت
چون کوه وقار استواری بانو
**
در روز دهم چو شمع افروخته ای
در آتش بی کسی و غم سوخته ای
تا سرحد جان حمایت از مولا را
از مادر خود فاطمه آموخته ای
**
از دیده اگرچه خون دل افشاندی
آن روز تمام کوفه را لرزاندی
ای دخت علی، هیمنه‌ی کوفی ها
می ریخت به هر خطابه که می خواندی
**
آن روز رسیده بود جانت بر لب
می سوخت تمام پیکر تو در تب
پروانه صفت گرم طواف عشقی
ذکر لب خسته‌ی تو: زینب زینب
**
آن ماتم بی کرانه را معنا کن
آن غربت جاودانه را معنا کن
یک بار برای زائرانت بانو
تو ضربه‌ی تازیانه را معنا کن
**
شش ماه شبیه روضه خوان می خواندی
از غربت و داغ بی کران می خواندی
از نیزه و قتلگاه و خون می گفتی
از طشت طلا و خیزران می گفتی
 


********************
 
اشعار رحلت حضرت ام کلثوم سلام الله علیها – یاسر حوتی
 
ای مقـــامت فـراتـر از مریــــم
ای شکوهـت رسـاتـر از حــــوا
ام کلثــوم خواهــر زینب
عصمت الله دوم زهـرا  
**
پیش پایـت تــمام حـــور و ملـــک
در رکـــــوع و سجـــــود افتـــــاده
نســل برتـر ز خانــــواده نـــــور..!
دخت مـولا و فاطمـه  زاده
**
ای حجابت فرشته را چادر
حوریان در طواف معجر تو
آن قدر ناز داری ای بانو..!
بال جبریل فرش معبـر تو
**
از نفسهایت ای نسیم بهشت..!
بــوی عطــر و گــلاب می آیــــد
التمــاس دعـای نیمــه شبـــان
سوی تو مستجـــــاب می آیــد
**
تو کجـــــا و تبـــــار ناپـاکان
تـو ملیکـه ز عالــم ملکـــــــوت
تـو بهشتـی چـه نسبتی داری
به کویــر و به دوزخ و برهــوت
**
قرص خورشید و زمهیر سیاه
جمع ایمان و کفـر ممکن نیست
هرکـــه ایــن قصـه را کنـد بــاور
به خدا شیعه نیست مؤمن نیست
**
انتــهـای عــروج جبـرائـــیل
اولیــن پــله مقــــام شمــا
کربـلا زنـده مانـده امــا، بـا
خطبه زینب و کلام شمـا
**
مثل زینب غروب عاشورا
داغـــــدار بـــــرادرت بـــودی
آمــــدی در حوالـــی گـــودال
و کمک حـــال مـــادرت بودی
**
دست سنگین عصر عاشورا
روی مـــاه تو را کبـود، نمود
آن طرف زینبی که بود سپـر
این طرف تو میان آتش و دود
**
مثل زینب  میان بزم شراب
تکیـــه گــاه یتیــم اربـابــــــی
کربلا؛ کوفه؛ شام؛ کرب و بلا
تا مـدینـه چـو مـاه، می تابی
**
زینـب و تـــــو؛ مکمــــل عشـقـیـــد
تو درخشــنده؛ زینب  المــاس است
ادبـــت در مـقــابــــــل خـــواهـــــــــــــر
در مثل، چون حسیـن و عباس است
 

*************************

برای ارتباط با ما در کانال تلگرام  اینجا  کلیک بفرمایید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.