اشعار شهادت امام جعفر صادق

 

اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – رحمان نوازنی
 
ای بهار همیشه های خدا
ای که از آسمان شدی جاری
از چه این روزها شکسته شدی
بغض داری ولی نمی باری
**
لااقل صبر کن مسافر شب
گریه کن گریه در معابر شب
صبح صادق بجز تو کیست بگو
کیست جز تو امام بیداری
**
گاه گاهی که حرف هم داری
شهر در خواب می رود انگار
آه آقا چه می کشی با این
استخوانی که در گلو داری
**
تو بگو از کدام طایفه ای
که همیشه خدای عاطفه ای
لطف ها می کنی برای کسی
که برایت نمی کند کاری
**
پس کجایند نافله خوان ها
 که دل نافله شبانه شکست
کی به درد  تو می خورد آقا
 نافله های سرد و تکراری
**
پس کجایند عالمان سحر
 یک نفر از چهار هزار نفر
که شبانه امام را بردند
پا برهنه به خفت و خواری
**
کوچه ای در مدینه منتظر است
تا که روضه بخوانی از دیوار
تا تو هم مثل مادرت آنجا
حس کنی بین درب و دیواری
**
تا که کوچه به کوچه پخش شود
هم صدایی غربتت با او
تا بفهمند فاطمی هستی
مثل مادر به غم گرفتاری
**
تا که دست تو را نبندند و
 هی به یاد علی نخندند و
نکشندت پیاده اینگونه
 هی به قصد امام آزاری
**
تا به تو زهری از جفا ندهند
تا به پیش تو ناسزا ندهند
تا مگرشرمی از رسول کنند
 نبرندت به بزم میخواری
**
شب شد و یک عبا و عمامه
باز هم بین کوچه افتاده
باز هم اهل خانه می ریزند
پشت پای تو گریه و زاری
**
می برند به قصر سرخ بلا
کوفه یا شام یا که کرببلا
بهتر است یک کمی با خود
تربت از قتلگاه برداری
 
 
*********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – محمد فردوسی
 
ما گداییم گدای پسر فاطمه ایم
بوسه زن های عبای پسر فاطمه ایم
بنویسید فدای پسر فاطمه ایم
گریه کن های عزای پسر فاطمه ایم
 
چشم ما چشمه ای اندازه ی دریا دارد
هر چه ما گریه کنیم از غم او جا دارد
 
پیرمردی که خدا در سخنش پیدا بود
زردی برگ گل یاسمنش پیدا بود
سنّ بالایش از آن خم شدنش پیدا بود
با وجودی که خزان در بدنش پیدا بود
 
نیمه شب بر سر سجّاده عبادت می کرد
مثل یک عاشق دلداده عبادت می کرد
 
ماجرایی که نباید بشود، امّا شد
باز هم واژه ی «حرمت شکنی» معنا شد
پای آتش به در خانه ی آقا وا شد
در آتش زده مثل جگر زهرا شد
 
ولی این بار در خانه دگر میخ نداشت
کار بر سینه ی پروانه دگر میخ نداشت
 
تا شکست آینه اش اشک زلالش افتاد
با تماشای چنین منظره بالش افتاد
تا که وحشت به دل اهل و عیالش افتاد
باز هم خاطره ای بد به خیالش افتاد
 
ناگهان سنگ دلی آمد و آقا را برد
بی عمامه پسر فاطمه را تنها برد
 
می دوید آه چه با تب نفسش بند آمد
پابرهنه پی مرکب نفسش بند آمد
وسط کوچه دل شب نفسش بند آمد
نه که یک بار مرتّب نفسش بند آمد
 
با چنین سرعتی افتادن آقا قطعی است
با زمین خوردن او گریه ی زهرا قطعی است
 
آهِ بی فاصله اش مرثیه خوانی می کرد
اشکِ پر از گله اش مرثیه خوانی می کرد
اثر سلسله اش مرثیه خوانی می کرد
پای پر آبله اش مرثیه خوانی می کرد
 
دختری را که یتیم است پیاپی نزنید
زخم هایش چه وخیم است! پیاپی نزنید
 
عمّه ام در سر بازار … نگویم بهتر
عدّه ای هرزه و بیکار … نگویم بهتر
با دف و هلهله و تار … نگویم بهتر
ناگهان چشم علمدار  … نگویم بهتر
 
تا که او را جلوی نیزه ی سقّا بردند
ناله زد آه عمو روسری ام را بردند

*******************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – محمد ناصری
 
اگر چه اصل و نسب از تبار اُلفت داشت
به بی وفائی این روزگار عادت داشت
 
دوباره سینه ی دریائی اش پر از غوغاست
که بین آن همه شاگرد باز هم تنهاست
 
شب و سکوت و مناجات دل نوازش بود
فضای شهر پر از عطر جانمازش بود
 
ز سوز اشک، تن پیرمرد می لرزید
وَ پا به پای تنش خاک سرد می لرزید
 
نشانه ها همه آیات شام آخر بود
که این همه به لبش ذکر وای مادر بود
 
سر نماز و دعا بود دوره اش کردند
چقدر مردم این قوم پست و نامردند
 
چقدر ساده شکستند خلوت او را
وَ زیر پای نهادند حرمت او را
 
طناب و این همه آدم دگر برای چیست؟
برای بردن یک پیرمرد لازم نیست
 
دوباره داغ مدینه خدا به خیر کند
امام و دشمن و کینه خدا به خیر کند
 
برو فرشته بیاور عبای آقا را
دوباره جفت نما کفش های آقا را
 
کسی نمی دهد این جا بها به موی سپید
که باز کار امامی به قتلگاه کشید
 
امام پیر پیاده نفس نفس می زد
زمین که خورد اجازه نداشت برخیزد
 
به روی خاک کشیدند جسم مولا را
دوباره تازه نمودند داغ زهرا را
 
شبانه رفت و غریبانه تا خدا پر زد
از این قفس وَ از این شهر بی صفا پر زد
 
دوباره باز عزا بین عرش بر پا شد
امام پیر هم از بی حرم ترین ها شد
 
 
*******************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – پیمان طالبی
 
پیر مردی که در همین کوچه
خانه اش جنب خانه ی ما بود
مکتبی مملو از محصل داشت
باز اما غریب و تنها بود
**
او که شبها میان این  کوچه
مثل ابر بهار می بارید
بارها در کلاس هایش گفت
حرمت خانه را نگه دارید !
**
بارها گفته خانه محترم است
در _آن را به زور وانکنید
نام زهرا و نام فاطمه را
بی وضو ، لحظه ای صدا نکنید
**
مرد می گفت یار دین باشید
اگر از شیعیان خوب منید
او همیشه موکدا می گفت
که زن باردار را نزنید
**
یکی از شیعیان او می گفت
مرد یکروز داده هشداری
آرزو کردهست در این شهر
روی در ها نبود مسماری
**
پیرمرد آب را اگر می دید
سخن از حنجر و عطش میزد
کسی از گوشواره گر می گفت
با دو دستش به صورتش میزد
**
حرف او را کسی نمیفهمید
او زغمهای خود ولی می گفت
وقتی او را به زور می بردند
زیر لب او علی علی می گفت
 
 
********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – مهدی رحیمی
 
نسیم سمت دمشق و عراق افتاده
به دست اوخبری داغ ِداغ افتاده
 
که جعفربن محمد به فکر ترویج ِ
اصول شیعه برای وفاق افتاده
 
چنان به بحث نشسته که بین مکتب ها
به غیر شیعه تماما فراق افتاده
 
به یک روایت قال النبی او حتی
سگ دوانقی از واق واق افتاده
 
هزار نخبه چنان جابربن حیان هم
به خاک پای تو با اشتیاق افتاده
 
ولی مدینه ی بعداز سقیفه در راه است
دری دومرتبه در احتراق افتاده
 
میان کوی بنی هاشم از دری دیگر
دوباره میخ به فکرطلاق افتاده
 
به بی پناهی گنجشک های شهرقسم
به یک درخت… نه…آتش به باغ افتاده
 
“رواق منظرچشم ِ”تو شد که زهرایی
در آستانه ی در…در رواق افتاده
 
شنیده اند اگر کوچه را پسرهایش
برای این پسرش اتفاق افتاده
 
برای آتشی آماده کرده اند آن را
شبیه جسم تو هرجا اجاق افتاده
 
مسیر زهر دراین سینه خوب معلوم است
به پنبه زار تن تو چراغ افتاده
 
بقیع گشت سرانجام کربلای شما
که مدتی ست بدون سراغ افتاده
 
به جای اینکه به روی دوپا بلند شود
بدون سردر و دیوار و طاق افتاده
 
بمیرم…آه…که حتی میان زوّارش
فضای دلهره و اختناق افتاده
 
شب شهادت تو این هم از غریبی توست
که سوی تو گذر یک کلاغ افتاده
 
*******************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – محمود ژولیده
 
 
گفتیم با خجالت دل بعد بوتراب
معصوم دیگری نشود بسته در طناب
 
دیدیم دست هرچه امام است بسته شد
شیعه چرا نمیرد از این شرم بی حساب
 
گفتیم زهر کین به امامی نمی دهند
دیدیم هر زمان جگر دیگری کباب
 
گفتیم احترام به سجّاده می کنند
دیدیم سجده را ششمین بار در عذاب
 
گفتیم شب، دگر مه نو سر برهنه نیست
دیدیم ماه، پای برهنه زند رکاب
 
گفتیم دیگر از سر عمامه نمی کشند
دیدیم بی عمامه، امامی شود عتاب
 
گفتیم بر سه ساله دگر زجر و غصّه نیست
دیدیم پیر مرد شد از زجر و غصّه آب
 
گفتیم خانه را دگر آتش نمی زنند
دیدیم خانه سوخت دوباره درآن مذاب
 
آن سیل آتشین که از آن کوچه شد شروع
تا کعبه تا نرفته بگیریدش از شتاب
 
تنها رسول اعظم اسلام، با غضب
نگذاشت تا دوباره سر از خون شود خضاب
 
از آن مسیر کوچه ی باریکتر ز مو
عکسی به سینه مانده خدایا بدون قاب
 
گفتیم شیعه حقّ ولی را ادا کند
شقرن ها که دعوتتان مانده بی جواب
 
گفتیم محض غیبتتان شیعه می شویم
دادیم امتحان بدی باز در غیاب
 
گفتیم دوره دوره ی غربت زدایی است
ماندیم و ماند غربت هر تربت خراب
 
سرداب و سامرا و بقیع تلّ خاک شد
انگار رفته امّت قالو بلی به خواب
 
دیدیم و هیچ دم نزدیم این چه شیعگی ست
دشمن هر آنچه خواست روا داشت در نقاب
 
وهّابیت کمر به صف شیعه بسته است
تا در صفوف شیعه کند طرح انشعاب
 
ما شیعیان صادق آل محمّدیم
سر خط گرفته ایم از آن مالک الرقاب
 
تا کی نشسته ایم و بگوییم : ای دریغ
قرآن ناطق است پس پرده ی حجاب
 
رهبر، سران امّت دین را پیام داد
شد در میان عالم اسلام، انقلاب
 
سستی به خویش راه نباید دهیم، هیچ
باید  کنیم قافله را باز انتخاب
 
از نهضت عدالت و از معنویّت است
ای شیعیان، دعای فرج هست مستجاب
 
 
********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – قاسم نعمتی
 
آتش کشد زبانه ز دور و برم خدا
خاکسترش نشسته به روی سرم خدا
 
پور خلیلم و وسط شعله ها اسیر
بنما اجابتی به دل مضطرم خدا
 
ای وای از تغافل اصحاب سینه چاک
این درد غربت است به جان میخرم خدا
 
دشمن غرور موی سپید مرا شکست
اما کسی نبود شود یاورم خدا
 
بی دردسر به شخصیتم لطمه زد عدو
مستانه خنده کرد به چشم ترم خدا
 
بیرون مرا چگونه ز خانه کشید و برد
  پیداست از کبودی بال و پرم خدا
 
وقتی که سوی چشم مرا ضرب او گرفت         
دیدم چگونه خورد زمین مادرم خدا
 
با دست بسته در نظر اهل خانه ام
یاد آور شکستگی حیدرم خدا
 
گرچه کسی نبود تماشا کند مرا
  در فکر کوچه گردی آن خواهرم خدا
 
غم های عمه عاقبت انداختم ز پا
دیدی که داغ غربتش آمد سرم خدا
 
 
********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – احسان محسنی فر
 
اشک غربت به چشم های فلک
رخت ماتم به قامت دنیا
بوی شهر مدینه پیچیده
بین هر کوچه از بهشت خدا
**
بوی غربت همیشه می آید
از سر قبر بی چراغ کسی
دل تنگ مدینه میسوزد
از تب شعله های داغ کسی
**
جان عالم فدای قبری که
غیر خورشید سایه بانش نیست
نه ضریحی نه سقف آینه ای
بر سرش غیر آسمانش نیست
**
دل من باز روضه میخواند
روضه ی غربت شقایق را
روضه ی حرمت و شکستن آن
روضه ی گریه های صادق را
**
روضه ای را که باز میخواهند
پر پروانه را بسوزانند
اصلا انگار عادت آنهاست
نیمه شب خانه را بسوزانند
**
ای امام غریب من آن شب
دشمنت داشت خنده سر میداد
با طنابی که بست دست تو را
تا کشیدند عمامه ات افتاد
**
نه عبایی به روی دوشت بود
پا برهنه ز خانه ات بردند
ای محاسن سفید شهر رسول
خون دل اهل خانه ات خوردند
**
بین آن کوچه ای که باریک است
چه غم گریه آوری داری
از زمین خوردن تو فهمیدم
بی کسی ارث مادری داری
**
ارث آن مادری که در کوچه
صورتش در هجوم سیلی بود
بعد از آن ضربه سخت وا میشد
پلک هایی که شد سیاه و کبود
**
ولی آقا خیالتان راحت
بین آن کوچه ظلم باطل شد
معجر مادر زمین خورده
بین صورت و دست حائل شد
**
گرچه بردند وحشیانه تو را
تازیانه نخورد همسر تو
خانه ات را اگرچه سوزاندند
زخم خاری ندید دختر تو
**
گرچه بردند وحشیانه تو را
خواهرت بین شهر دیده نشد
از عقب بی هوا به پنجه ی باد
موی طفلت دگر کشیده نشد
 
 
*********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – میثم میرزائی
 
تو غیر جود نکردی ، ولی جفا کردند
چقدر خون به دلت قوم بی حیا کردند
 
تو مثل فاطمه در حقشان دعا کردی
شبیه فاطمه حق تو را ادا کردند
 
کشند آتش و انگار کارشان این است
درست با تو شبیه سقیفه تا کردند
 
تو را بدون عبا دست بسته می بردند
میان راه ندانم چه با شما کردند
 
چه بی ملاحظه بودند آن سیه دلها
مگر رعایت قد خم تورا کردند؟
 
نصیب تو شده جامی ز زهر،آقا جان
چگونه درد غریبی ت را دوا کردند
 
قرار بود تو هم شاه بی حرم باشی
تو را گریز غزل سمت مجتبی کردند
 
 
*******************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – محمود ژولیده
 
بارها سینه سوزان مرا سوزاندند
وقت و بی وقت دل و جان مرا سوزاندند
 
هر شب و نیمه شب آزار دلم میدادند
در خفا قلب پریشان مرا سوزاندند
 
سر سجاده اهانت به نمازم کردند
بر لبم آیه قرآن مرا سوزاندند
 
پا برهنه برُبودند مرا از حرمم
حرمت پیری و عنوان مرا سوزاندند
 
ناسزا پیش دو چشمم که به مادر گفتند
به خدا عزت جانان مرا سوزاندند
 
من به دنبال سر اَستَرشان ذکر به لب
سوز ذکر لب عطشان مرا سوزاندند
 
از غم مادر خود بی سر و سامان شده ام
که به کوچه سر و سامان مرا سوزاندند
 
گرچه دیدند که بر کرب و بلا میگریم
باز هم دیده گریان مرا سوزاندند
 
به خدا بر جگرم زهر جفا مرحم بود
گرچه از کینه دل و جان مرا سوزاندند
 
 
********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – علی صالحی
 
از کار غربتت گره‌ای وا نمی‌کند
این شهر ، با دل تو مدارا نمی‌کند
 
این شهر ، زخم بی‌کسی‌ات را…عزیز من
جز با دوای زهر مداوا نمی‌کند
 
این شهر ، در میان خودش جز همین بقیع
یک جای امن بهر تو پیدا نمی‌کند
 
اینجا اگر کسی به سوی خانه‌ات رود
در را به غیر ضرب لگد وا نمی‌کند
 
این شهر ، شهرِ شعله و هیزم به دستهاست
با آل فاطمه به جز این تا نمی‌کند
 
ابن ِربیع ِ پست چه آورده بر سرت؟
شرم و حیا ز سِنّ تو گویا نمی‌کند
 
بالای اسب در پیِ خود می‌کشاندت
رحمی به قامتِ خَمَت امّا نمی‌کند
 
تا می‌خوری زمین به تو لبخند می‌زند
اصلاً رعایت رَمَقت را نمی‌کند
 
زخم زبانش از لب شمشیر بدتر است
یک ذرّه احترام به زهرا نمی‌کند
 
 
*********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – حسن لطفی
 
منم آن دل که ز داغ تو به دریا میزد
روضه ات شعله به دامان ثریا میزد
 
مو سپیدی که دو دستش به طنابی بستند
پیر مردی که نفس در پی آنها میزد
 
آن طرف گریه ی طفلان من و در این سو
خنده بر بی کسی ام دشمن زهرا می زد
 
نیمه جانی که در آتش پی ِ طفلانش بود
شعله وقتی ز در سوخته بالا میزد
 
آه از آن بزم شرابی که به یادم آورد
داغ آن زخم که نامرد به لبها میزد
 
یاد آن طفل که زنجیر تنش مانع بود
تا ببیند که لبِ چوب کجا را میزد
 
همه ی قدرت خود جمع نمود اما دید
خیزران را به لب زخمی بابا میزد
 
ترکه اش گاه به رخ گاه به دندان می خورد
در عوض عمه ی ما بود که خود را میزد
 
 
********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – علی اکبر لطیفیان
 
 
مباد آنکه عبای تو یک کنار بیفتد
میان راه ، تن تو بی اختیار بیفتد
 
تو را خمیده خمیده میان کوچه کشیدند
که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد
 
دگر غرور تو را چاره جز شکسته شدن نیست
اگر محاسن تو دست این سوار بیفتد
 
توقع اثری غیر آبله نتوان داشت
مسیر پای برهنه ت اگر به خار بیفتد
 
چه خوب شد که لباست به میخ در نگرفت و …
چه خوب شد که نشد پهلویت ز کار بیفتد
 
اگر چه سوخت حریمت ولی ندید نگاهت
ز گوش دخترکان تو گوشوار بیفتد
 
هنوز هم که هنوز است جلوه های تو جاریست
که آفتاب ، محال است در حصار بیفتد
 
 
*********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – علی اکبر لطیفیان
 
ناگهان زلفِ پریشان تو را میگیرند
سر سجاده گریبان تو را میگیرند
 
تو در این خانه بنا نیست که راحت باشی
چند هیزم سر و سامان تورا میگیرند
 
وقت نعلین به پا کردن تو یک آن است
چون حسودند همین آنِ تو را می گیرند
 
دختران تو یقیناً زکسی ترسیدند
بی سبب نیست که دامان تو را میگیرند
 
سعی کن بلکه خودت را بکشانی ورنه
ریسمان ها به خدا جانِ تو را میگیرند
 
*********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – علی صالحی
 
آن قدر بی‌صدا و خموش از ترانه‌ای
حِس می‌کنم شکسته و بی‌آشیانه‌ای
 
آقا شنیده‌ام پِیِ مرکب دویده‌ای
پای برهنه،نیمه‌ی شب،چی کشیده‌ای؟
 
با پنجه زهر بر جگرت چنگ می‌زند
با لکّه‌های خون به لبت رنگ می‌زند
 
گیسو سفید ، قدّ کمان ، بین بستری
آقا چه قدر پیر شدی…شکل مادری
 
اشک فراق در نگهت موج می‌زند
دلواپس یتیمیِ موسی بن جعفری
 
چشم بقیع منتظر مقدمت شده
تو آخرین امانت شهر پیمبری
 
حالا به یاد خاطره‌ی دست بسته‌ات
گریان برای غربت زهرا و حیدری
 
آتش گرفت خانه‌ات امّا کسی نشد
در بین شعله کُشته‌ی دیواری و دری
 
دشمن برای قتل تو شمشیر می‌کشید
قلب نبی ز غصه‌ی تو تیر می‌کشید
 
پیغمبر خدا به کجا بود…کربلا…
آنجا که خون ز فاجعه تصویر می‌کشید
 
وقتی سر حسین به نیزه بلند شد
کلّ سپاه نعره‌ی تکبیر می‌کشید
 
 
********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – حسن لطفی
 
آتش گرفته بار دگر آشیانه ات
چون شعله ها گرفته ام امشب بهانه ات
 
هر گوشه ای که مینگرم خاطرات توست
اینجا پُر است گوشه به گوشه نشانه ات
 
دیوار و دود و آتش و لبخندهای شوم
حالا شده ست خانه ی من روضه خانه ات
 
امشب که کودکان ز پی ام گریه میکنند
افتاده ام به یاد تو و نازدانه ات
 
یک سو تویی و عمه ام و گریه های او
یک سو کسی که باز زند تازیانه ات
 
آخر جدا شد از کفِ تو دامن علی
ای وای من شکسته مگر دست و شانه ات
 
 
*********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – علی اکبر لطیفیان
 
پیرمردی که حضرت جبریل
زائر غربت نگاهش بود
کوچه ها را همین که طی میکرد
صد فرشته کنار راهش بود
**
با ارادت تمامی ارکان
پیش پایش خشوع میکردند
بر قد و قامت کهن سالی
آسمان ها رکوع میکردند
**
نفس قدسی پُر اعجازش
مایه ی اعتبار عیسا بود
جانماز ِ فرشته بارانش
افتخار تبار عیسی بود
**
حرف هایش برادر قرآن
سخنش بوی انما میداد
از همان مال فاطمی ِخودش
خرجی راه کربلا میداد
**
در و دیوار خانه ی آقا
وقت مرثیه های عاشوراست
بخدا خانه نیست این خانه
این حسینیه ی بنی الزهراست
**
این حسینیه ایست که مردم
از حضورش ستاره میگیرند
هر شب جمعه بین این خانه
روضه ی شیر خواره میگیرند
**
از سر بی کسی و بی یاری
در و دیوار خانه یارش شد
بهر غم های مادرش آنقدر
گریه کرد عاقبت دچارش شد
**
آی مردم دویدن آقا
از نفس های خسته اش پیداست
آی مردم شکستگی دلش
از صدای شکسته اش پیداست
**
خوب شد شب  شد و تو را بردند
دور تا دور شهر گرداندند
خوب شد در شلوغی این شهر
کوچه کوچه تو را نچرخاندند
**
گریه کردی و زیر لب گفتی
این تو و ریسمان و این سر من
آه ، پیراهنم شده خاکی
آه ، افتاده است پیکر من
 
 
*********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – علی صالحی
 
خسته و سالخورده‌ی ایام
دیگر از پا به بستر افتاده
به زمستان رسیده پائیزش
گل یاسی که پرپر افتاده
**
بعد یک عمر آخر پیری
چه بلایی‌ست آمده به سرش
چه شده هر نفس برون ریزد
از دهان پاره پاره‌ی جگرش
**
لحظه‌ی آخر است و در بستر
گاه با گریه گاه با لبخند
تلخ و شیرین تمام خاطره‌ها
از برش می‌روند و می‌آیند
**
یادش آید ز روزگار چه قدر
سختی و زحمت و بلا دیده
بارها خانه زندگیّ‌اش را
در هجومی ز شعله‌ها دیده
**
آه از آن لحظه‌ای که نامردی
با لگد دربِ خانه را وا کرد
ناگهان در میان دود آقا
یادی از روضه‌های زهرا کرد
**
زیر لب شکوه دارد از دنیا
چه کسی دیده در سیاهیِ شب
دست بسته پیاده پیری را
بدوانند در پیِ مرکب
**
قطره قطره گلاب اشکش را
بر روی خاک کوچه می‌افشاند
خسته که می‌شد و زمین می‌خورد
روضه‌های رقیه را می‌خواند

*********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – علی اکبر لطیفیان
 
آسمان است و زمین دور سرش می گردد
آفتاب است و قمر خاک درش می گردد
 
این قد و قامت افتاده درخت طوباست
این محاسن بخدا آبروی دین خداست
 
این حرمخانه ی زهراست نسوزانیدش
این حسینیه ی دنیاست نسوزانیدش
 
شعله پشت حرم فاطمه زاده نبرید
پسر فاطمه را پای پیاده نبرید
 
میبریدش، ببرید از وسط مردم نه
هر چه خواهید بیارید ولی هیزم نه
 
آی مردم بگذارید عبا بردارد
پیرمرد است و خمیده ست عصا بردارد
 
از مسیری ببریدش که تماشا نشود
چشمی از این در و همسایه به او وانشود
 
اصلاً این مرد مگر پای دویدن دارد؟
پیرمردی که خمیده ست کشیدن دارد؟
 
بگذارید لبش یاد پیمبر بکند
وسط شعله کمی مادر مادر بکند
 
شعله ی تازه به چشمان غمینش نزنید
آسمان است و در این کوچه زمینش نزنید
 
شاید این کوچه همان کوچه ی زهرا باشد
شاید آن کوچه ی باریک همین جا باشد
 
شاید این کوچه همان جاست که زهرا افتاد
گر چه هم دست به دیوار شد اما افتاد
 
این قبیله همگی بوی پیمبر دارند
در حسینیه ی خود روضه ی مادر دارند
 
 
********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – علی صالحی
 
بقیع ! باز کن آغوش روح پرور را
که در برت بِکِشی میهمان آخر را
 
بقیع ! غسل زیارت کن و ضریح بساز
که بوسه‌ها بزنی پیکری مطهر را
 
بقیع ! این تنِ مولای سالخورده‌ی ماست
بگیر در بغل آرام یاس پرپر را
 
بدان که شرح غم این غریب دشوار است
غمی که کاسه‌ی خون کرد دیده‌ی تر را
 
بمیرد آنکه در این سنّ و سال زهرش داد
که آتشی زد و سوزاند پای تا سر را
 
شرار زهر شبی را به خاطرش آورد
که دید شعله‌ی بر چار چوبه‌ی در را
 
میان دود درِ خانه با لگد وا شد
که باز زنده کند روضه‌های مادر را:
 
-چه ضربه‌ای که سر و روی میخ را خون کرد
شکست شیشه‌ی عمر عزیز حیدر را-
 
بقیع ! روضه‌ی شیخ الائمّه سنگین است
ولی بیا که بگویم از این فراتر را
 
چه گویم از شب و پای برهنه‌ی آقا؟
که زنده کرد عزای سه ساله دختر را
 
گمان نکن که تمام است مقتل‌الصّادق
بقیع ! گوش بده حرفهای آخر را
 
به قصد کُشتنش آن شب که تیغ بالا رفت
خدا رساند پیِ یاری‌اش پیمبر را
 
همین رسول خدا دید شمر ملعون را
که بُرد زیر گلوی حسین خنجر را
 
تلاش کرد ولی جای بوسه را نبُرید
به زورِ پا زد و گرداند پاره‌پیکر را
 
 
********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – علی صالحی
 
از سوز زهر آب شد از پای تا سرم
با اشک هم قدم شده ساعات آخرم
 
پایم به سوی قبله ، لبم غرق خون شده
دیگر رمق نمانده به اعضای پیکرم
 
آه ای بقیع باز کن آغوش خویش را
من آخرین امانت شهر پیمبرم
 
بار سفر به دوش گرفتم وَ با خودم
یک عالَمه مصیبت و اندوه می‌برم
 
از غصه آه می‌کشم و ناله می‌زنم
یا رب ببین زمانه چه آورده بر سرم
 
دشمن شبی که پای برهنه مرا دواند
داغ رقیه بود عیان در برابرم
 
رحمی نکرد بر من و بر سنّ و سال من
انداخت ریسمان به روی دست لاغرم
 
ارث علی به من ز همه بیشتر رسید
سوزانده شد دو بار ، حریم مطهرم
 
کاشانه‌ام اگرچه به آتش کشیده ‌شد
امّا نسوخت چادر و گیسوی همسرم
 
وقتی که دود خانه‌ی ما را گرفته بود
دیدم فرار می‌کند از شعله دخترم
 
آنجا به یاد کرب و بلا روضه خواندم از
طفل یتیم و عمّه‌ی محزون و مضطرم
 
طفلی که ضجّه می‌زد و از ترس می‌دوید
می‌گفت پس کجاست عموی دلاورم

********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – علی صالحی
 
از سوز زهر آب شد از پای تا سرم
با اشک هم قدم شده ساعات آخرم
 
پایم به سوی قبله ، لبم غرق خون شده
دیگر رمق نمانده به اعضای پیکرم
 
آه ای بقیع باز کن آغوش خویش را
من آخرین امانت شهر پیمبرم
 
بار سفر به دوش گرفتم وَ با خودم
یک عالَمه مصیبت و اندوه می‌برم
 
از غصه آه می‌کشم و ناله می‌زنم
یا رب ببین زمانه چه آورده بر سرم
 
دشمن شبی که پای برهنه مرا دواند
داغ رقیه بود عیان در برابرم
 
رحمی نکرد بر من و بر سنّ و سال من
انداخت ریسمان به روی دست لاغرم
 
ارث علی به من ز همه بیشتر رسید
سوزانده شد دو بار ، حریم مطهرم
 
کاشانه‌ام اگرچه به آتش کشیده ‌شد
امّا نسوخت چادر و گیسوی همسرم
 
وقتی که دود خانه‌ی ما را گرفته بود
دیدم فرار می‌کند از شعله دخترم
 
آنجا به یاد کرب و بلا روضه خواندم از
طفل یتیم و عمّه‌ی محزون و مضطرم
 
طفلی که ضجّه می‌زد و از ترس می‌دوید
می‌گفت پس کجاست عموی دلاورم
 
********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – محمد ناصری
 
آئینه بود و سنگْ دلش را شکسته بود
عمری به پایِ لحظه ی مرگش نشسته بود
 
آن شب دلش برای زیارت گرفته بود
از شوق ِ وصل ، بندِ دل از هم گسسته بود
 
صادق ترین سروده ی دیوان کردگار
از آن همه دروغ از آن شهر خسته بود
 
تکرار قصه ی علی و بند و کوچه هاست
روشن ترین دلیل همان دست بسته بود
 
پای پیاده در پی مرکب امام عشق
انگار روی اسب مغیره نشسته بود
 
بر خاک خورد و گفت که ای وای مادرم
آن شب ، شبِ زیارت پهلو شکسته بود
 
 
**********************
 
اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – محمد فردوسی
 
تا که در خانه در برابرش افتاد
شعله ی آهی میان حنجرش افتاد
 
بر سر سجّاده مثل جدّ غریبش
بند اسارت به جسم لاغرش افتاد
 
پای پیاده دوان دوان پی مرکب
در وسط کوچه ها که پیکرش افتاد …
 
… ناله زد آنجا شبیه ناله ی زهرا
یاد کبودی روی مادرش افتاد
 
لحظه ای که مادرش به روی زمین خورد
ضربه چنان سخت بود … گوهرش افتاد
 
خواست که بر روی پای خویش بایستد
هر چه قَدَر سعی کرد … آخرش افتاد
 
تاول پاهای خویش را که نظر کرد
خاطره ای در دل مطهرش افتاد
 
روضه ای از روضه های داغ رقیه
شعله ی اشکی شد و به محضرش افتاد
 
در اثر شدّت پیاپی سیلی
دیده ی او تار شد … معجرش افتاد

***********************

برای مشاهده همه اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام اینجا کلیک فرمایید

****

برای مشاهده سبکهای مداحی ،متن روضه،مقتل و…. شهادت امام صادق علیه السلام اینجا کلیک فرمایید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.