شعرشهادت حضرت حمزه

شعرشهادت حضرت حمزه علیه السلام ـ محمودژولیده

ای شهید رکاب پیغمبر
پدر و مادرم فدای تو باد
ای اُحُد شاهد شهادت تو
عمر من وقف در ثنای تو باد
*
در دلم حسرت زیارت توست
که تو محبوب مردمی حمزه
طبق نصّ صریح آل نبی
اسدالله دومی حمزه
*
از سلام زیارتت پیداست
که تو یاور شدی نبوت را
گر پیمبر تو را دهد رخصت
خود شفیعی همه قیامت را
*
ای علمدار غزوه های رسول
کاشف الکرب مصطفایی تو
وی یل ِ یکه تاز بدر و اُحُد
تحت فرمان مرتضایی تو
*
گر بنی هاشمی کنی حمله
بر یمین و یسار میتازی
گر کنی قصد جان هر مشرک
مرکب و راکبش بر اندازی
*
آه از آندم که قصد جان تو کرد
هندِ ملعونه ی جگر خواره
کرد قاتل پس از شهادت تو
با غضب سینه ی تورا پاره
*
عَلَمت چونکه بر زمین افتاد
وای ، دندان مصطفی بشکست
گفت زهرا پس از تو یا عَمّاه
سر پیغمبر خدا بشکست
*
دشمن از پیکر تو هم نگذشت
مُثله شد قامت مطهر تو
لیک جسم پُر از جراحاتت
ماند مخفی ز چشم خواهر تو
*
من بمیرم برای آن خواهر
که تن بی سر برادر دید
جسم هفتاد و دو گل ِ پرپر
بر سر نیزه هیجده سر دید
*
راهِ زینب به قتلگاه افتاد
قتلگاه برادر بی سر
خواهر انگار با برادر خود
میشنیدند ناله ی مادر
*
مادر انگار با پسر دارد
میزند حرفهای آخر را
میشنیدند قاتل و مقتول
ناله های غریب مادر را
*
این همان ناله های مادر بود
قتلوک بُنَیَّ عطشانا
اولین نوحه های کوثر بود
ذبحوک بُنَیَّ عریانا

*********************

شعرشهادت حضرت حمزه علیه السلام ـ حمیدرضاگلرخی

ای شیرِ سپاهیانِ ایزد حمزه
دلسوزِ علی عموی احمد حمزه

شد پیکرِ خونینِ تو پاره پاره
در راهِ حمایتِ محمّد حمزه

**********************

شعرشهادت حضرت حمزه علیه السلام ـ یوسف رحیمی

حمزه که جان عالم و آدم فدای او
لب باز می کنم که بگویم رثای او

مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود
در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود

شیر خدا و شیر نبی فارس العرب
در انتهای جاده ی مردانگی، ادب

هم یکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها
هم آشنای بی کسی اهل دردها

هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود
خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود

شب های مکه شاهد جود و کرامتش
گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش

او صاحب تمام صفات حمیده بود
دل را به نور حضرت حق پروریده بود

الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش
یعنی زبانزد همه می شد عبادتش

در آسمان مکه ی دلها ستاره بود
بر قلبهای خسته امیدی دوباره بود
*
بالا گرفت روز  اُحد تا که کارزار
شد آسمان روشن آن روز تارِ تار

آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ریخت
از آسمان و خاک زمین خون تازه ریخت

حمزه در آن میانه که گرم قتال شد
کم کم برای حمله ی‌ دشمن مجال شد

آنقدر روبهان به شکارش کمین زدند
تا نیزه ای به سینه ی آن نازنین زدند

حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست
خورشید چشمهای رئوفش به خون نشست

لبریز زخم بود و جراحت دل نبی
از دست رفته بود همه حاصل نبی

میدان خروش ناله ی‌ واویلتا گرفت
عالم برای غربت حمزه عزا گرفت

جانم فدای پیکر پاک و مطهرش
جانم فدای زخم فراوان پیکرش

اما هنوز غربت آن روز مانده بود
داغی عظیم بر دل عالم نشانده بود

خواهر کنار جسم برادر رسید و بعد
آهی ز داغ لاله ی پرپر کشید و بعد

پیمانه های صبر دل او که جوش رفت
آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت

آری دلم گرفته ز اندوه دیگری
دارم دوباره ماتم مظلومه خواهری

زینب غروب واقعه را غرق خون که دید
از خیمه تا حوالی گودال می دوید

ناگاه دید در دل گودال قتلگاه
درخون تپیده پیکر سردار بی سپاه

پس با زبان پُر گله آن بضعه ی‌ بتول
رو کرد بر مدینه که یا أیها الرسول

این کشته ی‌ فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست

******************

شعرشهادت حضرت حمزه علیه السلام ـ سیدرضا مؤید

ای کشته ای که بود اُحُد کربلای تو
اهل ِ مدینه نوحه گران در عزای تو

شیر خدا و شیر رسول خدا تویی
ای نام سیدالشهدایی سزای تو

قبل از حسین و واقعه ی جانگداز او
زهرا گریست بر تو و بر کربلای تو

شد خلعتِ شهادت تو جامه ی رسول
جانها فدای پیکر در خون شنای تو

ای قامتِ بلند رشادت به هر زمان
کوتاه بود عبای پیمبر برای تو

ماتم چرا گیاه به پای تو ریختند؟!
میباید آنکه ریخت سر و جان به پای تو

اعضاءِ تو ز تیغ ستم پاره پاره شد
پایان نشد به کشته شدن ماجرای تو

هر عضوت از نسیم شهادت چو گُل شکفت
در راهِ دین چو مُثله نشد کس سوای تو

******************

شعرشهادت حضرت حمزه علیه السلام ـ غلامرضا سازگار

درود ای کنار علی میر بدر
سلام ای شهید احد شیربدر

به خیل شهیدان حق مقتدا
گرامی عموی رسول خدا

شهادت زآغاز، پابست تو
شجاعت زده ‌بوسه‌ بر دست تو

وجود تو از بحر لبریزتر
خدنگت ز تیغ اجل تیزتر

به بدر و احد همچو حیدر یکی
به بازوت ختم رسل متکی

شنیدم که چون آمدی از شکار
غبارت به رخسار بود آشکار

سرشکی که برسینه زد آذرت
روان بود از دیدۀ همسرت

کنار تو بنشست و بگریست زار
که ای شیر باز آمده از شکار

شکار و بیابان و صحرا بس است
محمّد تو چون نیستی، بی‌کس است

نبودی که از چارسو آمدند
محمّد عزیز دلت را زدند

بر او ضربه‌ها خصم نااهل زد
فزون‌تر ز هرکس ابوجهل زد

توچون رعد از دل کشیدی خروش
زخشم وغضب‌ خونت آمد به جوش

گرفتی ره خصم نااهل را
شکستی سر نحس بوجهل را

زدی ضربه‌اش از یسار و یمین
که گردیده چون مرده نقش زمین

پس از این نبُد زهره کس را دگر
که گردد به ختم رسل حمله‌ور

تو خود پای تا سر همه جان شدی
به دست محمّد مسلمان شدی

تو شیراحد بودی و شیر بدر
به دست تو گردید شمشیر بدر

دریغا دریغا که دشمن شتافت
دل و پهلو و سینه‌ات را شکافت

چو آمد به خاک زمین پشت تو
بریدند بینی و انگشت تو

تو را چون جگرپاره در جنگ شد
به کام عدو آن جگر، سنگ شد

به زخم تنت دشت و صحرا گریست
احد نیز با چشم زهرا گریست

کجا بودی؟ ای بر نبی تیغ و دست
در آن دم که پهلوی زهرا شکست

کجا بودی آندم که با ضرب در
پسر از برای پدر شد سپر

نبودی که حقِّ علی غصب شد
صمد گشت تنها، صنم نصب شد

کجا بودی آندم که در علقمه
نداد داد عباس یا فاطمه

اگر کربلا بودی ای نورعین
چو عباس بودی برای حسین

نبودی ببینی که در قتلگاه
شد از کعب نی جسم زینب سیاه

سکینه، رباب، عاتکه، فاطمه
غریبانه در دشت و صحرا همه

چو نی ناله در نی‌نوا می‌زدند
تو را در بیابان صدا می‌زدند

امیـد دل سیّـدالنـاس تـو
تو عباس بودی و عباس تو

ز «میثم» زخلق و خدای ودود
به عباس و تو، تا قیامت درود

*****************

شعرشهادت حضرت حمزه علیه السلام ـ علی اکبر لطیفیان

گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد
تنی که مُثله شده در برابرم باشد

گمان نمی کنم این تکّه های پخش شده
همان عموی رشید پیمبرم باشد

بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟
اگر خدای نکرده برادرم باشد …!

چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا
دوباره روشنی دیده ی ترم باشد؟

فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت:
کنار کشته ی گودال مو پریشان گفت:

گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده
حسین فاطمه یعنی برادرم باشد

تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم
که قول می دهم این بار آخرم باشد

کفن که نیست، عبا نیست، بوریا هم نیست؟
بد است بی کفن این مرد محترم باشد

برای آن که روی پیکرش بیندازم
نمی شود بگذارید معجرم باشد؟

****************

شعرشهادت حضرت حمزه علیه السلام ـ علیرضا خاکساری

ﯾﺎﮐﺮﯾﻢ ﻫﻮای ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ!
ﻣﺴﺘﺤﻖ دﻋﺎی ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ!
ﺣﺎﻣﯽ ﺑﺎوﻓﺎی ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ!
ﻋﻤﻮی ﺑﺎﺻﻔﺎی ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ!

ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﯾﺎور رﺳﻮل ﷲ
ﺣﯿﺪر دﯾﮕﺮ رﺳﻮل ﷲ

ﺷﯿﺮ ﻣﯿﺪان ﻏﺰوه ﻫﺎﯾﯽ ﺗﻮ
ﯾﻞ اردوی ﻣﺼﻄﻔﺎﯾﯽ ﺗﻮ
ﯾﺎر و ﻫﻤﺮزم ﻣﺮﺗﻀﺎﯾﯽ ﺗﻮ
ﺗﯿﻎ ﺑﺮﻧﺪه ی ﺧﺪاﯾﯽ ﺗﻮ

ﻏﯿﺮت ﺟﺎری ات ﺗﻤﺎﺷﺎﯾﯽ ﺳﺖ
ﺿﺮﺑﻪ ی ﮐﺎری ات ﺗﻤﺎﺷﺎﯾﯽ ﺳﺖ

از ﺑﺰرﮔﺎن ﻣﻮﻣﻨﯿﻦ ﻫﺴﺘﯽ
از دﺑﯿﺮان درس دﯾﻦ ﻫﺴﺘﯽ
ﺧﺎر ﭼﺸﻤﺎن ﻣﺸﺮﮐﯿﻦ ﻫﺴﺘﯽ
ﺷﮏ ﻧﺪارم ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺴﺘﯽ

ﮐﺎﺷﻒ اﻟﮑﺮب اﺣﻤﺪ ﻣﺨﺘﺎر
اﺳﺪﷲ! ای ﺳﭙﻪ ﺳﺎﻻر!

اَحَد از ﺷﻮﮐﺖ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮاﻧﺪ
اُحُد از ﻏﺮﺑﺖ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮاﻧﺪ
ﻧﺒﯽ از ﻗﺮﺑﺖ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮاﻧﺪ
ﻋﻠﯽ از ﻫﯿﺒﺖ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮاﻧﺪ

تیغ وحشی، ﻧﺸﺎﻧﻪ رﻓﺘﻪ ﺗﻮ را
ﭼﺸﻢ ﺑﺪ دور، ﺳﯿﺪاﻟﺸﻬﺪا

نیزه ای را اﺟﺎره ﮐﺮد، سپس
ﺟﺪﻟﺖ را ﻧﻈﺎره ﮐﺮد، سپس
به سوی تو اﺷﺎره ﮐﺮد، سپس
ﭘﻬﻠﻮﯾﺖ ﭘﺎره ﭘﺎره ﮐﺮد، سپس

از اﺷﺎرات ﺳﺨﺖ ﺳﺮ ﻧﯿﺰه
ﻧﻔﺴﺖ ﺑﻨﺪ آﻣﺪ ای ﺣﻤﺰه

ﻋﻠﻢ اﻓﺘﺎده اﺳﺖ؟ ﻓﺪای ﺳﺮت
ﻣﻦ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎن زﺧﻢ ﺑﺎل و ﭘﺮت
ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﮔﺸﺘﻪ باز دور و ﺑﺮت؟
مانده دﻧﺪان ﻫﻨﺪه و ﺟﮕﺮت؟

آﺧﺮاﻻﻣﺮ اﺳﯿﺮ و ﯾﮑﻪ ﺷﺪی
وای ﻣﻦ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪی

ای ﻣﺤﺎﺳﻦ ﺳﭙﯿﺪ آل ﷲ
ﻫﻤﻪ ﭼﺸﻢ و اﻣﯿﺪ آل ﷲ
ای ﻏﯿﻮر ﺷﻬﯿﺪ آل ﷲ
ای ﻋﻤﻮی رﺷﯿﺪ آل ﷲ

ذﮐﺮِ ﺧﯿﺮ ﺗﻮ ﺑﺮ ﻟﺐ ﻫﻤﻪ اﺳﺖ
زاﺋﺮ ﺗﺮﺑﺖ ﺗﻮ ﻓﺎﻃﻤﻪ اﺳﺖ

از ﺑﻼ، ﮐﺮﺑﻼ ﺑﻪ ﯾﺎد آﻣﺪ
از ﻧﻮا، ﻧﯿﻨﻮا ﺑﻪ ﯾﺎد آﻣﺪ
از ﺟﻔﺎ، ﻧﯿﺰه ﻫﺎ ﺑﻪ ﯾﺎد آﻣﺪ
از ﻋﺒﺎ، ﺑﻮرﯾﺎ ﺑﻪ ﯾﺎد آﻣﺪ

ﮐﺎش در ﮐﺮﺑﻼ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﺑﻮد
حمزه در آن غروبِ محشر بود

ﮐﺮﺑﻼ ﻏﺮق در ﻣﺤﻦ ﺷﺪه بود
ﮐﺮﺑﻼ ﻗﺤﻄﯽ ﮐﻔﻦ ﺷﺪه ﺑﻮد
ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺐ، ﭘﺎره ﭘﺎره ﺗﻦ ﺷﺪه ﺑﻮد
ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﻻﯾﻪ ﭘﯿﺮﻫﻦ ﺷﺪه ﺑﻮد

ﻧﯿﺰه ای ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮﯾﺶ ﮐﺮدﻧﺪ
عاقبت از ﺗﻨﺶ در آوردﻧﺪ!؟؟

******************

شعرشهادت حضرت حمزه علیه السلام ـ علیرضاخاکساری

ﻣﯿﺎن ﻗﻮم و ﻗﺒﯿﻠﻪ ﺳﺮآﻣﺪی ﺣﻤﺰه
ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮاﻧﯽ و ﻣﺮدی زﺑﺎﻧﺰدی ﺣﻤﺰه
درون ﺳﯿﻨﻪ ی ﺧﻮد ﻧﻮر ﻫﺎﺷﻤﯽ داری
ﻋﻤﻮی ﺧﻮب ﻋﻠﯽ و ﻣﺤﻤﺪی ﺣﻤﺰه

********************

برای مشاهده مجموعه اول شعرشهادت حضرت حمزه علیه السلام  اینجا کلیک فرمایید

**************

برای مشاهده سبکهای مداحی و… اینجا کلیک فرمایید

1 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.