مریض آمده اما شفا نمی خواهد
قسم به جان شما جز شما نمی خواهد

برای پیش تو بودن بهانه ای کافیست
بهشت لطف کریمان بها نمی خواهد

دلیل ناله ی من یک نگاه محبوب است
وگرنه درد غلامان دوا نمی خواهد

فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم:
مگر که شاه خراسان گدا نمی خواهد؟

دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حَرَمت «إهدِنا» نمی خواهد

همین قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجت عاشق، دعا نمی خواهد

تو آشنای خدایی، کدام رهگذری
در این جهان غریب آشنا نمی خواهد؟

ببین به گوشه ی صحنت پناه آوردم
مگر کبوتر آواره جا نمی خواهد؟

به حکم آنکه «عَلیکَ الرَّفیق ثُمَّ طَریق»
دلم بدون رضا کربلا نمی خواهد

خدا مرا به طواف تو مبتلا کرده ست
طواف کعبه بخواهم، خدا نمی خواهد

نگفته است، حیا کرده شاعرت آقا
نگفته است، نه اینکه عبا نمی خواهد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.