شعر وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ـ پوریا باقری

 

تو چه کردی که تو را نام نهادند: کریم
مثل بابات حسن ، مرتبه دادند: کریم

تو چه کردی که همه در عوض کرب و بلا
به روی خاک حریم تو فتادند ، کریم

آنچنان مرتبه ای داد به تو هادی دین
که به کس غیر تو این جاه ندادند ، کریم

آن کسانی که ز طومار حسین جا ماندند
شب جمعه ، حرمت ، خیرالعبادند ، کریم

از شلوغی سر کوی تو فهمیدم که…
سائلان تو زیادند ، زیادند… کریم

روز محشر که شود ، از کرم مادرتان
زائران حرم تو ، همه شادند ، کریم


**************

شعر وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ـ قاسم نعمتی


اینجاست خاک ری وَ ملقب به کربلاست
خیلی گران تمام شده ، مُلک خون بهاست

هرگوشه زین دیار اگر هیئتی بپاست
پشت قباله و سندش یک سر جداست

زان روز که معامله شد سرزمین ما
ری نیست نام آن و شده وادی البکاء

ازآن به بعد فاطمه (س) زین خاک رو گرفت
این سرزمین به گریه عشاق خو گرفت

آنقدر گریه شد که کمی شستشو گرفت
از خانه امام حسن (ع) آبرو گرفت

اوضاع را امام حسن (ع) رو به راه کرد
زهرا (س) دوباره جانب ایران نگاه کرد

عبدالعظیم آمد و عبد خداشدیم
با عشق اهل بیت دگر آشنا شدیم

همسایه عزیز دل مجتبی شدیم
درهر طواف زائر کرب و بلا شدیم

پیچیده باز در حرم یار عطر سیب
صلی علی الحسین و صلی علی الغریب

یا ذالکرم عزیز حسن (ع) سید الکریم
امشب زنام توست  سخن سید الکریم

پرده زرخ کنار بزن سیدالکریم
سر می نهم به پای تو من سیدالکریم

گریه میان صحن شما مستی آور است
با گریه در حریم حسینی برابراست

پرمی کشیم از حرمت محضر حسین
پرواز می کنیم به دور سر حسین

عمری شدیم با مدد خواهر حسین
شبهای جمعه هم نفس مادر حسین

فریاد یا بُنَیَ به گوش همه رسید
با قد خم به کرب وبلا فاطمه (س) رسید

فریاد می زند پسرمن سرت کجاست
قدت رشید بود بگو پیکرت کجاست

جای لبش که هست ولی خواهرت کجاست
سیمین گلو عزیز دلم حنجرت کجاست

خنجر که کند شد اثرش این گلو شود
مانند گیسوان سرت مو به مو شود

 

*****************

شعر وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ـ محمد مهدی عبدالهی


یا سیّدالکریم دلم آشنای تو
ابن الکریم هستی و من هم گدای تو

ای از حسن نسب ای جان اهل بیت
عبدالعظیم هستی و عبد خدای تو

این یاکریم ها به امیدی ز گنبدت
پرواز می کنند همه در لوای تو

وقتی به بارگاه تو سائل روانه شد
چشمش به رحمت است وَ لطف و عطای تو

همسان شده زیارت تو با حسین،لیک
مدفن به ری شدی و ری کربلای تو

با زمزم کمیل، شب جمعه در حرم
انسی عمیق دارم وجانم فدای تو

شب های جمعه که دل تنگ کربلاست
شابدُالعظیم آیم وصحن وسرای تو

در روز رحلت تو،کلّ اهل ری
بر سینه می زنند همه در عزای تو

در آخر غزل شده ام شرمسار تو
دارم امید بر تو و یکدم لقای تو


****************


شعر وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ـ محمد مبشری


مسافر دیار ری ، ز حلقه ی بلا منم
آن که بود زیارتش ، شبیه کربلا منم

من از تبار عترتم ، ز خاندان عصمتم
کشته ی جام محنتم ، همسفر بلا منم

منم به کوی دل مقیم ، عبد خداوند عظیم
منم کریم بن کریم ، زاده ی مجتبی منم

فروغ شمع انجمن ،  امیر وادی سخن
نواده ی نسل حسن ، ز آل مرتضی منم

نور خدای دادی ام ، به راه حق منادی ام
عبد امام هادی ام ، ولی اولیا منم

چهار امام دیده ام ، حدیثشان شنیده ام
رنج و بلا کشیده ام ، وارث نینوا منم

به ری هر آن که زائر است ، به کربلا مسافر است
به اهل عشق ظاهر است ، که کعبه ی ولا منم

مهر دیار مشرقین ، به فاطمه نور دوعین
ناله زن داغ حسین ، به اشک و گریه ها منم

شبیه او شدم غریب ، به راه دلبر و حبیب
اجل بود مرا طبیب ، به غصه آشنا منم

غریب دور از وطنم ، لاله ی دشت و دمنم
عبد شه بی کفنم ، بر او به اقتدا منم

دلم که بین سینه بود ، به هر تپش نوحه سرود
به محنت ماه کبود ، اسیر و مبتلا منم

در دل من به زمزمه ، بزم عزاست قائمه
کشته ی داغ فاطمه ، ز جور اشقیا منم


**************

شعر وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ـ جعفر رسول زاده


شعر من ای آسمانی حال من
ای سکوت و شور و قیل و قال من

خسته منشین در حریم وصل یار
نشئه ای از جام مشتاقی بیار

گر سفر نزدیک آید یا که دور
می وزد عطر دل انگیز حضور

می رباید دل صفای این حریم
قدسیان را ذکر یارب العظیم

زائران اینجا حسینی مذهب اند
کربلا در کربلا تاب و تب اند

یک توسّل عشق در این بارگاه
می برد دل را به سوی قتله گاه

اشک اینجا گوهر و آیینه است
قیمتی گر هست این گنجینه هست

لطف خوبان کرامت دیدنی ست
این رواق با صفا بوسیدنی ست

اهل ری در خیمۀ حق ایمن اند
مومنان با دشمن دین دشمن اند

تا خراسان و قم و ری جان ماست
هفت وادی معرفت ایمان ماست


*****************

شعر وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ـ غلامرضا سازگار

ای به شهر ری مزارت رشک جنات النعیم
آیت عظمای حق نجل الحسن عبدالعظیم

آفتاب فاطمه چشم و چراغ اهل بیت
منشأ فضل و کرامت صاحب لطف عمیم

هم شریف ابن شریف ابن شریف ابن شریف
هم کریم ابن کریم ابن کریم ابن کریم

قبلۀ دل کعبۀ اهل ولایی نی عجب
گر زند بیت الحرامت بوسه بر خاک حریم

در پی احیای دل کار مسیحا می کند
بامدادی گر وزد از تربت پاکت نسیم

زائر قبر تو یعنی زائر قبر حسین
خادم کوی تو یعنی خادم حجر و حطیم

شهر ری تا متکی بر آستان قدس تو است
تا قیامت نیستش از فتنۀ بیگانه بیم

نی عجب گر سائل درگاهت از احسان کند
دامن طفل یتیمی را پر از در یتیم

چارمین نجل کریم اهل بیتی میتوان
هشت جنت را ببخشایی به شیطان رجیم

طلعت نورانیت مرآت الله الصمد
طاق ابروی تو بسم الله رحمان الرحیم

مظهر توحیدی و در بیت دل داری مقام
آفتاب عرشی و در شهر ری گشتی مقیم

شاهراه زائرت "انا هدیناه السبیل"
چل چراغ تربتت شمع صراط المستقیم

بر مشام جان دهد در هر نفس عطر حسین
هر کجا آرد نسیم از تربت پاکت شمیم

اینکه من امروز می گردم به دور تربتت
مرغ جانم زائر کوی تو بوده از قدیم

دست من گر کوته است از مرقد پاک حسین
یافتم از تربتت اینجا همان فوز عظیم

هر که در این سرزمین بر خاک تو صورت نهاد
در ثواب زائران کربلا گردد سهیم

خورده از اول دل «میثم» گره بر مرقدت
وصل اجداد تو خواهد از خداوند کریم


***************


شعر وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ـ رحمان نوازنی

ای اهل نظر کعبه ی اهل نظر این جاست
زیرا حرم زاده ی خیرالبشر این جاست

خورشید ولایت گهر بحر هدایت
طوبای بهشت علوی را ثمر این جاست

آیید به شهر ری و خوانید خدا را
زیرا که به حاجات همه خلق در این جاست

این جا حرم عبدالعظیم است عظیم است
بحر عظمت را به حقیقت گهر این جاست

این تربت فرزند کریم دو جهان است
ارباب کرم را به سر خاک سر این جاست

با چشم دل خویش در این بقعه ببینید
کافواج ملک تابه فلک جلوه گراین جاست

از ری همه بر دیده دل نور بگیرید
زیرا که سپهر نبوی را قمر این جاست

آید به مشام همه بوی حسن از خاک
هان پا به ادب نه که حَسن را پسر این جاست

زوّار حریمش همه زوّار حسینند
بر اهل ولا کرب و بلای دگر این جاست

اینجا حرم عبدالعظیم است عظیم است
این قبر کریم ابن کریم ابن کریم است

 

*******************

شعر وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ـ حمیدرضاگلرخی

سر می نهم روی قدمت سیّدُ الکریم
 با گـریه می دهـم قسَمَت سیّدُ الکریم
 
دستِ مرا بگیر و دَمی هم رها مکن
 شرمنده هستم از کرمت سیّدُ الکریم
 
احیـا نما دلِ زِ گـنه ، مرده ی مرا
 بـا گـرمی صفای دَمت سیّدُ الکریم
 
دردم دوا و حاجتِ قلبم روا شود
 با یک نگاهِ مُحترمت سیّدُ الکریم
 
پر می کشم سوی حرمِ شاهِ کربلا
 تا می رسم دَمِ حرمت سیّدُ الکریم
 
بارانی گشته ابرِ نگاهِ زِ غم ترم
 بهرِ مصیبت و اَلَمت سیّدُ الکریم
 
می گریم از غریبی روزِ شهـادتت
 می سوزم از شرارِ غمت سیّدُ الکریم

******************

شعر وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ـ حامدفروغی

سید ری ای شه اعظم سلام
 والی و مولای معظم سلام
 
سینه ی پر درد زمانها تویی
 بوی حسن شمسه ی جانها تویی

از نفس تو دلِ شاداب ری
 هم نفس آینه و آب ری

 ماتم فقدان تو ماتم سرا
بر همه ی مردم هر دو سرا

مردم ایران به عزای شما
سوک نشینان بلای شما

ای شه و سلطان دل عبدالعظیم
منصب والای تو فوق عظیم

 زائر و زوار تو در خانه ات
 عاشق هر صحنه ی کاشانه ات

 شیعه ی مولا به شما دوخته
چشم امید این همه دلسوخته

ملتمس خواسته ایم و دعا
 تا بدرخشد رخ مهدی به ما

بارگه تو که همان نینواست
گفته ی هادی و همین کربلاست

زائر ایرانیِ بین شما
 زائر مولا و حسین شما

بانگ خدا از دل آوای دین
می رسد از بام تو ای نازنین

**************

شعر وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ـ قاسم نعمتی

ای بلنـــدای عشق قامت تــو
ای سلام خــدا به ساحت تــو
خاک بوس سیادت تــو، زمین
جایگاهت ولی بــه عرش برین
آسمـــانی ترین مسافـــر  خاک
قــدر و شان تــو کی شود ادراک
ای ذراری حضـــرت زهرا
بندهٔ با ارادت زهـــرا
افتخارت همیــن بس ای والا
باشی از نسل "سیــدالنُــّجبــا"
بســـکه بودی تـــو فاطمـــه سیرت
مصطفـــایی منش ، علی صــولت
در سمــاوات چون ستـــاره شدی
تو اباالقـــاسمـــی دوباره شدی
نــور توحید در نگـــاهت بود
تربت عشق سجـــده گاهت بود
ذکر تحلیـــل با تکـــان لبت
چشمهٔ نور در نمـــاز شبت
ای هدایــت گر هدایتــــها
راوی صـــادق روایت ها
بســــکه در عشق مستدامــی تو
دست بوس چهــــار امـــامی تو
تا لبت عرضــه ای ز دین کرده
معـــرفت پیش تو کـــم آورده
اعتقـــادت ز بســـکه بنیادیست
صله اش لطف حضرت "هادیــست   "
بهر تحصین تان بگفت آقــــا
انت انت ولیّنا حقــــا
تو غرور اصــالتی منی
حسن محضی "حسین "در حسنی
آبــرودار خاک مایی تو
صاحب ملک خون بهــایی تو
تو صفـــا بخش دین و آیینی
عزت سرزمین بــــاکینی
ملـــک ری از تو آبرو دارد
پای تو هستِ خویش بگـــذارد
چه بگویم ز قدر والایت
چه بگویم ز شان عظمایت
وصفت این بس ز بس عظیمی تو
حضرت سیدالکریمی تو
شاه زاده! گدای خود دریاب
رهگذر! خاک پای خود دریاب
پیرمرد عصا به دست حجاز!
یک نظر سوی خاکیان انداز
قبله خاک ما شده حرمت
چشم امید ماست بر کرمت
هر دمی از زمانه دل گیرم
راه صحن تو پیش می گیرم
ای قــــرار دل هوائی من
مرهم زخم کربلایی من
ای به دل دادگــــان تو نور عین
ای نگار همیشه شکل "حسین"
کوی تو رنـــگی از خـــدا دارد
خاک تو بوی "کربـــــلا "دارد
ای فرستاده "رســـول الله"
جانب خون بهـــای "ثارالله"
تویی آن یـــار بی قرین دلم
هر شب جمعـــه همنشین دلم
با علی عهد عشق بستی تو
سفره دار کمیـــل هستی
بشنو این درد دل ز نوکر خود
نوکر بی قرار و مضطر خود
چه بگویم که قوم نامردان
ملک ما را فروختند چه گران
قلب ام الائمه آزردند
تا ابد آبروی ما بردند
وای بر ما بر سرشک دو عین
قیمت خاک ماست خون حسین
آری این است با تو درد دلم
تا قیامت ز مادرت خجلم
تحفه ای می دهی که هدیه کنم
کمکم کی کنی که گریه کنم
حق بده گر ز غصه دل خونم
قدر یک عمر گریه مدیونم
گر که نقشم بر آب شد تو ببخش
گر که شادی خراب شد تو ببخش
حرمت گر چه کربلا باشد
کربلا کرب و البلا باشد
کی در این جا سری بریده شده
معجری از سری کشیده شده
کی در این جا عطش جگر سوزاند
جگر یک پدر پســـر سوزاند
باورم نیست شور و زمزمه را
کربــــلای بدون علقمه را
کربــــلا دیدنیست با یاسش
با دو گلدسته های "عبـــاسش"
حاجتــــی دارم از تو شاه کریم
حضرت عشق واجب التعـــظیم
خواهش سائلت ادا فرمـــا
خاک من خاک کربـــلا فرمـــا

 

****************

برای ارتباط با ما در کانال تلگرام  اینجا  کلیک بفرمایید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.